بخشی از مقاله
مطالعه جامعه شناسی خانواده
طر ح مسئله: خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی، حیاتی و تاریخی نقشی بسیار مهم در روند سعادت و شقاوت کلیت حیات انسانی بازی می کند، بررسی آثار بسیار در این زمینه و مطالعات و پژوهشی های داخلی و خارجی گواهی صادق و راستین بر اهمیت این قضیه می باشد. اما به دنبال تحولات و تغییرات رو به رشدی که در جوامع بشری بوجود آید، نهاد خانواده هم از این تحولات بی نصیب نماند و بعضاًً در بسیاری از موارد تغییرات شگرفی را در ساختار خود پذیرفت و در حقیقت پدیده صنعتی شدن و مدرنیته شدن جوامع بشری نهاد خانواده را در بسیاری از موارد بهره مند ساخت حال بر ا سا س مطالعات گرفته در بسیاری از موارد این تغییرات منفی و در بسیاری از مواردهم مثبت ارزیابی شده است.
در حقیقت باید گفت «این تحول و دگرگونی اجتماعی می تواند پیشرو و یا واپس گرا، خود به خودی یا دستوری باشد، در جهات یا جهانی نایکسان صورت گیرد؛ بالاخره موقت یا دایمی، مثبت یا منفی باشد(Zeitlin,F.Marian,1995, p.10-13).
حتی بدون در نظر گرفتن تأثیر رشد صنعت، عواملی چون وسعت بازارهای جهانی، رسانه های گروهی، خدمات شهری، مراقبت های بهداشتی، تحصیلات، حمل و نقل و ... بعضاً باعث تشکیل خانواده های در ساختاری مدرن شده اند که کارکرد این نوع خانواده ها از جامعه ای دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر بوده است. بی تردید تشکیل این نوع خانواده ها تبعات مثبت و منفی را دربرداشته است که در اینجا به دلیل اهمیت موضوع به تبعات منفی آن که در بوجود آمدن آسیب های اجتماعی در دل این نهاد تأثیرگذار بوده است می پردازیم و در حقیقت این مشکلات و آسیب ها باعث انگیزه بوجود آمدن کار در این زمینه گردید. بنا به نظر برخی از جامعه شناسان تشکیل خانواده ها در اثر صنعتی شدن و پدید آمدن ظواهر جامعه مدرن در اینگونه خانواده ها، تبعاتی را به دنبال داشته است که عبارتند از:
1)تخریب ساختار خانواده های سنتی در اثر مدرنیزاسیون: مدرنیزاسیون جنبه های متعدد زندگی را در زمینه های ارتباطات و تجارت و آسیب های اجتماعی، در خانواده های سنتی تخریب کرده است و در حقیقت از طریق انتقال ارزش ها و هنجارها مدرن به خانواه های نسل بعد، به نوعی تأثیرگذار بوده است.
2)تضعیف اخلاق در خانواده و جامعه بر اثر تبعات صنعتی شدن: مطالعات مردم شناسان و جامعه شناسان بیانگر اثرات منفی مدرنیزم اقتصادی خانواده می باشد. دیزاردوگادلین به سال 1990 در باره موفقیت های متعدد کاپیتالیزم (سرمایه داری) و تأثیر آن در تضعیف قوانین اخلاقی و آسیب های اجتماعی و سطح بالای مسئوولیت های اجتماعی در خانواده سنتی بحث کرده اند(Marian and Zeitlin,1955,p.17). نگرش دیزارد و گادلین درباره تغییرات در روابط خانواده خوش بینانه نیست. به نظر ایشان روابط موجود در خانواده برای دستیابی به
اهداف مدرن ادامه می یابد و هدف تکامل احساسات و عواطف نیست، در حقیقت از طریق انتقال اینگونه روابط به نسل های آینده این نوع تغییرات، تأثیراتی منفی به همراه دارد. در این روند بازارهای صنعتی گسترش می یابند، اما درآمدها به علت نبود مصرف کننده و افرایش تولیدات صنعتی کاهش یافته است. بیکاری، فقر، و دیگر آسیب های اجتماعی تسری و افزایش یافته و مردم به نیازهای اصلی خود دست نمی یابند.
3)برای زنده نگهداشتن سیستم سرمایه داری، ایجاد مصرف کننده بیشتر برای بازار حانز اهمیت است و این روند از ایجاد خانواده مسئول جلوگیری کرد و بیشتر به سوی فردگرایی غیرمسئوولانه، آزاد و معنی دار منجر شود که اینگونه فردگرایی باعث ایجاد نقض در روابط انسانی می گردد و در نهایت به تخریب عشق و عاطفه میان والدین می انجامد و دیگر تبعات و آسیب های دیگر را بوجود می آورد و به نسل های بعد انتقال می دهد.
در انتقال ارزش ها و هنجارها و نرم هایی که در یک جامعه معمول است بی تردید خانواده نقشی اساسی را ایفا می کند، و در این میان توانائیهای بالقوه و بالفعل، نقشی مهم دارد بالاخص در فرآیند 1)جامعه پذیری کردن فرزندان، و 2) کارکردهای خانواده در طول تاریخ دستخوش تغییر فراوان بوده است و همانطور که اشاره رفت، تجددگرایی نیز ساختار خانواده و الگوی روابط آن را دگرگون ساخته است. و در حقیقت هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند، چنانچه از خانواده هایی سالم برخوردار نباشد، باز بی هیچ شبهه، هیچ یک از آسیب های اجتماعی نیست که فارغ از تأثیر خانواده پدید آمده باشد (ستوده، 1384، ص 50).
«طبیعی است که خانواده نقش قابل ملاحظه ای در شکل گیری شخصیت و رفتار کودک دارد. محیط گرم و دوستانه خانواده که در آن پدر و مادر و اعضای دیگر خانواده، دارای روابط خوب و صمیمانه ای هستند، معمولا کودکانی سالم، با شخصیتی مثبت و فعال بار می آیند که بازتاب عشق و علاقه خانوادگی را به صورت کار و کمک به دیگران نشان می دهند. برعکس، خانواده از هم پاشیده و زندگی در محیط های آلوده و منحرف کننده، عدم مراقبت دقیق والدین و بی توجهی آنان به امر تعلیم و تربیت فرزندانشان، اساس کمرویی ها را در کودکی پایه گذاری می نماید که این امر در نوجوانی با شدت و حدت ظاهر می گردد (ستوده، 1384، ص 50)
مطالعات طولی نشان داده است که اکثر رفتاریها در پسران وجود عواملی چون: محرومیت از عواطف مادرانه، عزت نفس پایین، عدم نظارت والدین بر رفتار کودک، ناهماهنگی در داخل خانواده، رفتارهای ضد اجتماعی پدر، به فرزند تسری و در بزرگسالی قابل پیش بینی است.«براساس آمار نیروی انتظامی در چهار ماهه سوم سال 1380 حدود 60156 نفر نوجوان فراری توسط این سازمان دستگیر شده اند (همشهری، 23/تیر/1383).
حضور و وجود والدین در نهاد خانواده به صورتی یکسان مورد نیاز فرزندان می باشد و وجود و عدم آنها در انتقال پذیری هنجارها و کجروی های فرزندان نقشی بسزا بازی می کنند و در این باره »روانشناسان و روانکاوان بر روابط مادر و پدر و فرزندان اهمیت بسیار قائلند و می گویند: «هر چند مهم ترین عامل بزهکاری جوانان محرومیت از داشتن مادر است؛ ولی در پژوهشی که توسط رابرت اندری( 1960) به عمل آمده نکته جالب این است که روابط پسر با پدرش نیز به همان اندازه در شخصیت او مهم است. این پژوهشگر در مطالعات خود درباره 80 بزهکار نوجوان به این نتیجه رسیده است که کودک در حال رشد با وجود برخورداری از محبت مادر انتظار دارد که از جانب پدر نیز به همان اندازه محبت ببیند. کودکی که پدر خود را سالهای متمادی با نظر منفی
می نگرد ممکن است به تدریج نه تنها نسبت به او احساس دشمنی کند؛ بلکه این امکان نیز هست که بعدها دشمنی او به جامعه نیز تعمیم یابد (کواراکیوس، 1367: 32).
خانواده بعنوان سرچشمه همه آسیب ها و یا سلامت های روحی و جسمی جوامع بشری شناخته شده است، و مطمئنا تسری بخش آسیب ها و سلامت ها از طریق نهاد خانواده امری کاملاً پذیرفته شده است، آسیب هایی مانند:« آزار جنسی، اخراج از خانه، ازدواج های اجباری، افزایش بی رویه میزان طلاق، بالا رفتن سن ازدواج،بروز پدیده مشکلات نسل و
سیر رو به گسترش آن، تهدید و آزار بدنی و جنسی، خشونت علیه کودکان، زنان و سالمندان، کودک آزاری، اختلافات زناشویی، کشمکش ها و جدال های خانوادگی شدید و مستمر، روابط آزاد خارج از ازدواج بین دختر و پسر، روابط نامشروع بین زنان و مردان دارای همسر و فاقد همسر، سوء استفاده جنسی به ویژه نسبت به کودکان، خلف تربیت و آموزش رفتارهای جنسی، ناهماهنگی ها، ناسازگاری ها و عدم تناوب اخلاق جنسی در روابط زناشویی،عدم تناسب میان جمعیت زنان واقع در سن ازدواج و مردان آماده برای ازدواج، فرار از خانه، فروش فرزندان، ناکارایی و ناکافی بودن هنجارهای جنسی خانوادگی در تأمین نیازهای جنسی افراد خانواده، به ویژه نسل جوان و ...... تنها از طریق انتقال در نهاد خانواده به فرزندان و بعضاً
افراد مرتبط با خانواده صورت می گیرد. لذا به دلیل اهمیت این موضوع و به دلیل کمرنگ شدن کارکردهای نهاد خانواده در شرایط کنونی و جامعه معاصر و بررسی تبیینی این مسائل، که همه به نوعی، آسیب زایی نهاد خانواده را در شرایط کنونی و در جامعه معاصر مورد بررسی قرار می دهد به مسئله فوق به عنوان ریشه یک کا ر پژوهشی در نهاد خانوادهنیا ز می با شد. یکی از مسائل دیگری که به نوعی تضعیف یا قدرت عملکرد خانواده را در نظر دارد سرمایه اجتماعی است که آنرا معمولاً مجموعه ای از هنجارهای نظم بخش غیر اجتماعی خوانده اند که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میان آن ها وجود دارد، در آن سهیم هستند. پیوند اجتماعی، اعتماد، همبستگی گروهی، پای بندی به تعهدات و همیاری، جزء شاخص های عمده سرمایه اجتماعی محسوب می شود. به این ترتیب سرمایه اجتماعی به نحوی متناظر با نظم اجتماعی است. افزایش آن، تقویت تظم و کاهش آن حاکی از وجود انحرافات اجتماعی و جنایت، فروپاشی خانواده، مصرف مواد مخدر، خودکشی و امثال آن است.
بنابراین، چنانچه سرمایه اجتماعی به معنی وجود هنجارهای رفتاری مبتنی بر تشریک مساعی باشد، کج رفتارهای اجتماعی نیز نشانه فقدان سرمایه اجتماعی است (صدیق سروستانی، 1383، ص 207). فوکویاما در اثری که آن را پایان نظم نامیده به کاهش فزاینده سرمایه اجتماعی در کشورهای صنعتی اشاره و از آن به عنوان «فروپاشی بزرگ» یاد می کند (فوکویاما، 2000،2) به نظر وی تاریخ زندگی بشر، تاریخ تغییر و تحول در نظام هنجارهای اجتماعی است. روند این تغییر با صنعتی شدن جوامع شدت گرفته و در پاره ای موارد چنان شتابان پیشرفته که بوی زوال برخی نهادها و سازمان های اجتماعی (چون نهاد خانواده) برخاسته است، افزایش نرخ طلاق، افزایش تعداد خانواده های تک والدین و افزایش نرخ تولد
کودکان نامشروع (کودکان زنان ازدواج نکرده) همه نشانه های محکم چنین زوالی هستند و این زوال همانند موجی سهمگین در همه جوامع بشری به نابودی نهاد خانواده و سرمایه اجتماعی مرتبط با نهاد خانواده کمر بسته و اگر به موقع راه حل ها و راهبردهای مناسب برای بهبود عملکرد نهاد خانواده در ایران ندهیم نه از تاک نشان ماند و نه ازتاک نشان.
همواره این تصور در ذهن می باشد که سرمایه اجتماعی، یک رهیافت مثبت است، اما مطالعات بدست آمده نشان می دهد که ما سرمایه های اجتماعی فاسد یا کاذب را که به نوعی غیر مستقیم نهاد خانواده را به سوی آسیب های اجتماعی می کشانند را نادیده گرفته ایم. در اینجا به مطلبی از «سرمایه اجتماعی فاسد-شبکه هایی که فعالیت های مجرمانه را در نهاد خانواده تشویق می نمایند، به این صورت است که با وارد شدن افراد در گروه های کجرو و برقراری ارتباط نزدیک با اعضای آن گروه به مرور زمان ارزش ها و هنجارهای فرد،
فرهنگ کجرو یاد گرفته می شود و از آن جا که انسجام درون گروهی در آن بالا می باشد از این رو فرد سعی می کند برای حفظ عضویت خود در گروه و حفظ همبستگی گروهی، رفتارهای کجرو یاد گرفته شده را بر ضد گروه های دیگر به کار بندد، در نتیجه فرد مرتکب جرم می گردد. در این حالت می توان گفت که آن نوع سرمایه اجتماعی که در بین اعضای خانواده و یا گروه و ... وجود دارد از نوع سرمایه اجتماعی درون گروهی و منفی بوده و هر چه سرمایه اجتماعی فاسد در جامعه و نهاد خانواده بیشتر باشد میزان تسری پذیری آسیب های اجتماعی و جرم و جنایت، خودکشی،... در خانواده و جامعه زیادتر خواهد بود (چلبی، 1384، ص 163).
با تو جه به مبا حث فو ق در این بحث تلا ش بر این است که به بر ر سی آسیب ها ی ا جتما عی(به طو ر خا ص خشو نت خا نو ا د گی) که به نو عی نها د خا نو ا د ه را تهد ید می کندپر دا خته و در پا یا ن بحث به ار ا ئه را هبر د ها بپر دا ز یم.
مقد مه:
به روايت تاريخ اجتماعي انسان، نهاد خانواده اولين نهاد اجتماعي است كه برخي از جامعهشناسان مانند (مورگان و ماركس) پيدايش آن را همزمان با ظهور مالكيت فردي ميدانند. در جامعة ايران نيز از ديرباز نهاد خانواده اولين و مهمترين بستر اجتماعيشدن فرد و فراگيري آموزهها ، ارزشها و هنجارهاي اجتماعي بوده و هست. اين ساختار بازمانده از سدههاي گذشته همواره داراي كاركردهاي بسياري بوده كه منجر به قوام و دوام آن در ايران نيز گرديده و به آن سيما و كاركردي « مقدس » داده است (طا یفی،ع.، 1383)
.
همة مصلحين، حتي رؤياگرايان و آنان كه به ناكجاآباد<!--[if !supportFootnotes]-->[1]<!--[endif]--> روي كردند ، بر خانواده و اهميت حياتي آن براي جامعه تأكيد ورزيدهاند . به درستي هيچ جامعهاي نميتواند ادعاي سلامت كند ، چنانچه از خانوادههايي سالم برخوردار نباشد . باز بي هيچ شبهه ، هيچ يك از آسيبهاي اجتماعي نيست كه فارغ از تأثير خانواده پديد آمده باشد .
به بيان اتوكلاين برگ، فرزند ، پدر بشر است . يعني اوست كه رسالت تداوم نسلها را در خود دارد و هم اوست كه كيفيّت و كميّت نسل فردا را رقم ميزند و سلامت در تربيت فرزندان بسيار حائز اهميت است . همچنين نوشتههاي انسانشناسي ، مشحون از آراء دانشمنداني است كه نه تنها خانواده را پايدار ميبينند ، بلكه آثار عميقي از جانب آن بر فرزندان ملاحظه ميكنند ( ساروخاني ،1382 ،ص11) .
با اين همه و به رغم اهميت حياتي خانواده در سلامت جسم و روان انسانها در تمامي جوامع ، خانوادة جديد در معرض تهديدها و آسيبهاي بسيار است و همچنين بايد توجه داشت كه پديدة صنعتيشدن از طريق رشد دادن فرديت ،و وارد كردن زنان به فعاليت توليدي و اجتماعي خارج از خانه ، تقويت استقلال اقتصادي افراد و به تبع آن كاهش بردباري آنان نسبت به يكديگر ، شناخت و تثبيت و افزايش حقوق زنان ، قانوني كردن ( تقريباً جهانشمولِ ) حق طلاق ، شهرنشيني ، خشونت خانوادگي ، اشتغال زنان و پيامدهاي آن ، مهاجرت از روستا به شهر ، تحرك اجتماعي و اقتصادي و محلي بيشتر و گسترش تماسها و روابط اجتماعي ، كاهش نفوذ مرد در خانواده و بسياري عوامل ديگر از اين قبيل ، كه بر وضع نهاد خانواده تأثير
گذاشت و درواقع جامعة صنعتي ضمن حلّ بسياري از تضادهاي جوامع ماقبل خود موجب بروز تضادها و تنشهاي جديدي شد و در مجموع ، عملكرد آن به لحاظ تأثيرگذاري در حفظ خانواده ، منفي بوده است كه اين منفيگرايي در جامعة ما هم تأثيرش را بر خانوادهها بهجاي گذاشته است و در حقيقت از طريق اين خانوادهها است كه ملغمهاي از ضدّ ارزشهاي سلطهگر و بيگانه و ضد ارزشهاي سلطهگر داخلي ( طبقة حاكم ) به عنوان ارزشهاي برتر و جاودانه معتبر بر جامعههاي زير سلطه حاكم ميشود و اين جامعهها را براي از خود
بيگانهشدن و بريدن با زمينههاي اجتماعي و طبيعي خودشان آماده ميكند و در معرض متلاشي شدن قرار ميدهد . روشنتر بگويم : اگر خانوادة كهن خود ادامه و ادامهدهندة سنتهايي بود و محل پيوند انسان و زمينههاي اجتماعي و طبيعي زندگي وي بود ، خانوادههاي جديد محلي هستند كه پيوند انسان را با محيط اجتماعي و طبيعياش قطع ميكنند . اساسيترين وظيفة آنها ايجاد بريدگي و انقطاع فرهنگي است يعني نسل جديدي تحويل جامعه ميدهند بريده از تاريخ و ناآگاه از آن . حال و آيندهاي ذهني و مبهم دارند . نتيجة اين امر ، درد بيدرماني است كه تمام جوامع زير سلطه با آن مواجه يا شديداً بدان مبتلا هستند و به قول جلال آل احمد : « انسانهايي قالبي و از راه مانده ، ساخته و تحويل بشر شدهاند كه در مقام ابتكار عمل ، عليرغم تحصيلات ليسانسها ، ديپلمها و دكتريهايشان از دهقانزادهاي عقبترند » و در عرصة خلاقيت نه به عنوان مغز و انديشه حضور دارند و نه به عنوان عمل ، چرا كه بريدگيشان از يك سلسله روابط ، بدانها اجازه و امكان نميدهد كه در چهارچوب آن روابطي كه برايشان مبهم و ناشناخته است عمل كنند .
نكتة ديگر اين است كه ظهور خانوادة جديد ناشي از تغييرات پديد آمده در شرايط اجتماعي دو قرن اخير است . از نتايج اين تحول ميتوان انتقال نقشهاي اقتصادي ، حفاظتي ، آموزشي ، تفريحي از خانواده به جامعه را نام برد . اين انتقالِ كاركردهاي خانواده ، به شكل روزافزوني در حال تكامل است . تغيير نقش توليدي و مصرفي خانوادة سنتي و انتقال و واگذاري آن به نهادهاي متعدد جامعة جديد ، زوال تدريجي خانوادة سنتي را به دنبال دارد . اشتغال و ورود زنان در امور اجتماعي نيز مزيد بر علت ميشود و به جايگزيني خانوادة جديد به خانوادة سنتي كمك ميكند و از جانبي شاهد رقابت ديگر نهادها و سازمانهايي نظير وسايل ارتباط جمعي با خانوادهايم ، تكنولوژي عظيم ارتباطات در همه جا ، از جمله خانواده ، جاي يافته
و هيچ گريزي از آن نيست و بدين قرار ، خانوادة نو ، در كنار وسايل ارتباط جمعي هر چند ، جهاتي مثبت يافت ، اما با رقابتي شدن نيز مواجه شد . همين رقابت بين خانواده و سازمانهاي آموزشي نيز پديد آمد . آنچنانكه ديگر ذهن و روان فرزندان به تمام معني در اختيار والدينشان نيست ، گاه آنها خود پيامهاي ديگري را به خانواده ميآورند و در اين ميان رسانههاي ارتباط جمعي اثرات بعضاً منفي بر نهاد خانوداه بهجاي ميگذارند و شايد از همين روست كه همه روزه بخصوص در كلانشهرهايي همچون تهران ، بيش از بيشتر شاهد افزايش مشكلات و نابسامانيهاي خانوادگي و زناشويي و سير صعودي آمارهاي تكاندهندة رو به رشد طلاق ، خشونت خانوادگي ، آسيبهاي ناشي از اشتغال زنان ، كودك آزاري ، همسرآزاري ، فقر ، بزهكاري ، اعتياد و ... كه همگي حكايت از عدم رعايت حقوق و حريم خانواده توسط اعضاي آن دارند ، را در مطبوعات و جرايد مشاهده ميكنيم و به اعتقاد من ، درصدي از اين نابسامانيها و آسيبهاي اجتماعي ناشي از كژكاركردي رسانههاي ارتباط جمعي در جامعة ما ميباشند .
فقر ، بيسرپرستي دائم و موقت ، بيكاري ، كاهش مسؤوليتپذيري مردان در زندگي مشترك ، كمرنگشدن ارزشهاي ملي و مذهبي ، اعتياد ، طلاق ، ناكافيبودن مهارتها و آگاهيهاي خانواده براي مقابله با آسيبها و عدم وجود نظام كارآمد اجتماعي براي حمايت از اين نهاد ، از خطراتي است كه در جامعة امروز خانوادههاي ايراني را نشانه گرفته است .
به همين دليل سرمايهگذاري و توجه هر چه بيشتر به خانواده ، امروز بيش از هر زمان ديگري در ميان كارشناسان و صاحبنظران مطرح شده است ، بهطوريكه دولتها توجه خاصي نسبت به رشد و توسعة كيفي خانواده مبذول داشته و با در اختيار قرار دادن امتيازات ، تسهيلات رفاهي ، آموزشي ، مشاورهاي و به طور كلي ارتقاي سطح بهداشت و سلامت خانواده ، سعي بر افزايش كيفيت زندگي خانوادهها دارند ، زيرا مسلماً ارتقاي سطح كيفي خانواده تأثير مستقيمي بر تربيت نسلهاي آتي جامعه خواهد داشت . چرا كه از طريق خانواده است كه ارزشها و هنجارها به فرزندان و نسلهاي بعد منتقل ميشود .
خانوادة آسيبديده ، جامعه را نيز در معرض آسيب قرار ميدهد . خانوادههاي آسيبديده علاوه بر اين كه خود با مشكل مواجه ميشوند، جامعه را نيز به نوعي تحت تأثير قرار ميدهند ، بهطوريكه جامعه نيز از وضعيت پديدآمده براي اين خانوادهها متضرر شده و زمينة توسعة آسيبهاي اجتماعي را از محيط خانه به اجتماع فراهم ميآورد . يكي از مشكلات خانوادههاي آسيبديده ناكارآمدي و تطبيقناپذيري آنها است ، بهطوريكه اين نوع خانوادهها به خوبي وظايف خود را به لحاظ اجتماعي ، فرهنگي ، اقتصادي و تربيتي ايفا نميكنند .
كتر محمد تقي شيخي در این مو ر د می گو ید : اين نوع خانوادهها از نوع خانوادههاي طلاق گرفته و گسسته، خانوادههاي داراي فرد يا افراد معتاد ، خانوادههاي تك والدي و خانوادههاي ورشكسته به لحاظ اقتصادي هستند .اين جامعهشناس با هشدار نسبت به اين كه خانوادههاي آسيبديده در آينده طيفي وسيعتر از گذشته خواهند داشت ، معتقد است : از آنجا كه تغييرات اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي سريعاً در جامعه به وقوع ميپيوندد ، بسياري از خانوادهها به طور نسبي در معرض آسيب قرار دارند ، بنابراين نهاد خانواده امروزه بايد در قالبي منظم، هوشيارانه و دقيق عمل كند تا با بنبست و انحرافات ناشي از آسيبهاي اجتماعي مواجه نشود .
خانواده مكاني براي تربيت و پرورش انسانها است كه تنها در صورت وجود سلامت روحي و رواني ميتواند انسانهايي پاك و سالم تحويل اجتماع داده و به اين ترتيب مدعي اداي وظيفة اساسي خود شود ، براي شكلگيري يك خانوادة مستحكم و سالم علاوه بر انتخاب مناسب و آگاهانه ، به دست آوردن علم و دانش اوليه جهت شروع يك زندگي مشترك براي طرفين امري بديهي است كه اين اقدام بايد از طرف دولت حمايت شود و مركز مشاورهاي قبل از ازدواج براي دختران و پسران پيشبيني شود تا در آينده به صرف يك سري جهالتهاي اوليه ، نهاد خانواده از هم گسسته نشود .
براساس اعلام سازمان ثبت احوال كشور ، آمار طلاق در سال 82 با 6/7 درصد رشد به 72 هزار و 429 فقره رسيده و اين در حالي است كه امر طلاق در تهران نيز با رشد 1/5 درصدي در سال گذشته به 30 هزار و 244 فقره ثبت طلاق افزايش يافته است ، افزايش طلاق در كشور ما در سالهاي اخير به عنوان يك مسألة اجتماعي توجه بسياري از صاحبنظران و كارشناسان را به خود معطوف كرده است .
65 درصد كودكان بزهكار ، محصول پديدة طلاق هستند .
خانواده به عنوان نخستين كانون تجربة زندگي مشترك و جامعهپذيري كودكان و تسريبخشي آسيب و يا سلامت به نسلهاي آينده هستند ، همانطور كه ميتواند در كنترل انحرافات اجتماعي نقش مؤثري داشته باشد ، از طرف ديگر در صورت نابساماني و بحرانيبودن كانون آن در بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي از جمله بزهكاري بسيار تأثيرگذار خواهد بود بهطوريكه مسؤولان معتقدند كه 65 درصد كودكان بزهكار از خانوادههاي نابسامان ، ازهمپاشيده و طلاق گرفته برخاستهاند !
معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي در اين باره ميگويد : فرار كودكان ، بيماريهاي اخلاقي ، اعتياد ، تعارض شخصيتي و افت تحصيلي از جمله معضلات ناشي از ناتواني در برقراري ارتباط سالم خانوادگي است ، به همين دليل حمايت از حقوق فرزندان و جايگاه آنها و توانمندكردن و قادرسازي خانوادههاي نيازمند ، امري مهم و ضروري است . چرا كه به هر حال ما ناگزير از توجه ويژه به سلامت نهاد خانواده هستيم و در صورت كمتوجهي به اين نهاد كوچك و سستي بنيان آن ، بسياري از آسيبهاي اجتماعي بزرگ در متن آن آمادة شكلگيري خواهد بود .
30 درصد كودكآزاريها در خانوادههاي طلاق رخ ميدهد.
به اعتقاد كارشناسان و مسؤولان امر 30 درصد موارد كودكآزاريها در خانوادههاي از هم پاشيده و در معرض طلاق رخ داده و تنها 20 درصد كودكان خياباني كشور واقعاً بيسرپرست و فاقد سرپناه هستند و نزديك به 80 درصد آنها محصول بيتوجهي ، بدسرپرستي و نابساماني خانواده هستند . همچنين 50 درصد خشونت و بدرفتاري نسبت به كودكان در خانوادههايي كه پديدة شوم اعتياد در آن ريشه افكنده به چشم ميخورد .
رئيس سازمان بهزيستي ضمن اشاره به نقش خانواده در سلامت جامعه ، كاهش آسيبهاي اجتماعي و انتقال فرهنگ ملي و مذهبي به نسل آينده معتقد است : وقتي فقر و تنگدستي در خانوادهاي رسوخ پيدا ميكند نبايد توقع داشت كه سلامت آن دچار خدشه نشود . همچنين بيسرپرستي ، بيكاري و نبود درآمدكاري ، كمرنگي ارزشهاي ملي و مذهبي ، اعتياد ، طلاق ، نبود مهارتهاي كافي در خانواده و به عبارتي نبودن سر ماية اجتماعي مناسب به منظور برخورد با معضلات و آسيبهاي اجتماعي از جمله عواملي هستند كه استحكام و دوام خانوادة ايراني را در معرض آسيب قرار ميدهد .
رئيس سازمان بهزيستي به برخي اقدامات پيشگيرانة بهزيستي در جهت تحكيم خانواده اشاره كرده و ميافزايد : پرداخت مستمري و تأمين معاش خانوادههاي زنان خودسرپرست و زنان سرپرست خانوار ، ايجاد اشتغال براي آنها ، كمك به تأمين وديعة مسكن زنان و بهبود وضعيت تحصيلي و تغذية كودكان تحت پوشش ، پرداخت كمك هزينة زندگي به خانوادههاي كودكان خياباني و تلاش براي ايجاد اشتغال و درآمدزايي براي آنها ، ارائه خدمات حمايتي و توانبخشي به خانوادههاي داراي افراد معلول و بيماران رواني از جمله اقدامات سازمان بهزيستي براي حمايت از خانوادههاي در معرض آسيب تحت پوشش اين سازمان است . به اعتقاد مسؤولان اصلاح قوانين مربوط به خانواده ، اصلاح مقررات طلاق ، حق حضانت فرزندان به مادر ،اعزام بانوان به تزريق واكسن ضدّ كزاز ، تغذيه با شير مادر ، حمايت از مادران در دوران شيردهي و تنظيم خانواده از جمله اقدامات موفق دولت در زمينة كاهش آسيبهاي اجتماعي خانواده در طول سالهاي اخير بوده است .
خانوادهها در مقابل اختلافات و تنشها آسيبپذيرتر شدهاند.
آنچه در جامعة امروز بيشتر به چشم ميخورد اين است كه متأسفانه برخلاف زندگي پدران و مادران ما ، تضاد ، اختلاف نظر ، تنش و بحث و جدل بيش از گذشته در ميان خانوادهها و بخصوص زوجين جوان مشاهده ميشود و بيترديد به نسلهاي آينده هم تسري پيدا ميكند ، بهطوريكه گاهي حتي يك اختلاف نظر كوچك و سطحي تبديل به كوهي عظيم از تنشها و اختلافات خانوادگي شده و خانواده را در خطر جدي طلاق تهديد ميكند .
معاون دادگاه خانواده با اظهار اين كه امروزه اكثر افراد مراجعهكننده به دادگاه در سالها و يا ماههاي ابتدايي شروع زندگي تصميم به جدايي ميگيرند و امروزه اين امر در تهران بيشتر ديده ميشود ميگويد : بررسيها نشان ميدهد امروزه اعتياد و بيكاري همسران بيشترين عوامل مراجعة زوجين به دادگاه براي طلاق است كه اگر چه برخي از آنها با صلح و سازش حل ميشود اما در اكثر موارد به طلاق ميانجامد . رنجبر با اشاره به واحد صلح و سازش در دادگاه خانواده ميگويد : اين واحد سعي ميكند تا حدّ امكان صلح و سازش را بين زوجين برقرار كرده و مانعي براي جدايي آنان شود اما اكثر افراد مراجعهكننده به دادگاه راههاي صلح و سازش را در بيرون دادگاه طي ميكنند و ديگر تمايلي به ادامة زندگي مشترك ندارند و بيشتر به جدايي فكر ميكنند . وي با بيان اين كه زنان تمايل كمتري به طلاق دارند ، تصريح ميكند : در اكثر مرافعات بين زوجين ديده ميشود زنان به علت وابستگي كه به فرزندان و همسر خود دارند تمايل كمتري به طلاق دارند و در اكثر مواقع حاضرند به خاطر فرزندان خود بسياري از مشكلات را بپذيرند و به زندگي خود ادامه دهند .
5/2 ميليون كودك در معرض اعتياد قرار دارند .
كارشناسان معتقدند كه بسياري از آسيبهاي اجتماعي نتيجة رخنة ديو اعتياد در ميان اعضاي خانواده است . بر اين اساس در بسياري از مواقع اعتياد والدين موجب گرايش فرزندان نوجوان آنها به سوي مصرف مواد مخدر ميشود كه اين امر شدت و نزديكي اين خطر را در ديد كارشناسان و صاحبنظران آشكار ميسازد .
نتايج بررسي مشترك دفتر كنترل مواد مخدر سازمان ملل و سازمان بهزيستي بين سالهاي 78 – 77 بيانگر اين امر است كه 4/93 درصد از معتادان ايراني را مردان متأهل بين 23 تا 44 سال سن تشكيل ميدهند كه اين افراد ميتوانند به نوعي بر روي ساير اعضاي خانواده نيز تأثير منفي برجاي گذارند و اين در حالي است كه چنانچه تعداد كل معتادان ايراني را دو ميليون نفر محاسبه كنيم كه تنها 70 درصد آنها متأهل باشند و فقط 85 درصد آنها بيش از دو فرزند نداشته باشند ، بر اين اساس حدود 2 ميليون و 500 هزار كودك پدر معتاد در كشو
ر شرايط دشوار و سردرگمكننده را در انتظار آيندهاي مبهم تجربه ميكنند . از سوي ديگر تحقيقات كارشناسان در خصوص رابطة ميان نابساماني و تشنج محيط خانوادگي از يك سو و گرايش كودكان و نوجوانان آنها در گرايش به مواد مخدر واقعيات تلخي را آشكار كرده است . بر اين اساس دانشآموزاني كه مشكلات خانوادگي دارند بيش از ديگران در معرض خطر اعتياد به سيگار قرار گرفته و در واقع سيگاركشيدن براي آنها نوعي واكنش منفي نسبت به عملكرد والدين و نمايشي از بزرگشدن است .
كارشناسان معتقدند كه مبناي اصلي گرايش دانشآموزان به سيگار ، اختلافات خانوادگي و سرخوردگيهاي اجتماعي است و در اين ميان تحقير و توجه نكردن به نيازهاي عاطفي ، درگيريهاي خانوادگي ، محيط نامناسب و غيرصميمي مدرسه و عدم اعتماد به نفس از عمدهترين دلايل گرايش دانشآموزان به سيگار و پس از آن اعتياد است .
نوجوان فراري و بزهكار ، ثمرة ديگر خانوادههاي نابسامان
ترك خانه و بزهكاري يكي ديگر از پيامدهاي جبرانناپذير نابساماني و تشنج در كانون خانواده است . نوجوان دختر يا پسر پس از ماهها و سالها تحمل وضعيت نابسامان خانواده ، سرانجام تاب تحمل خود را از دست داده و به اميد رهايي از آشفتگيها ، نزاع و درگيريهاي روزمرة زندگي مشترك والدين خود از ظلم خانه به ظلم جامعه پناه ميبرد غافل از اين كه روزهاي به مراتب سختتري در آينده انتظارش را ميكشد ! سرپرست مجتمع قضايي دادگاه اطفال نيز در اين باره ميگويد : پسران درصد قابل توجهي از بزهكاريها را به خود اختصاص دادهاند و اين در حالي است كه سهم دختران در بزهكاري كمتر از 5 درصد است .
جعفري با اشاره به اين كه امروزه سرقتهاي كوچك ، اعمال منافي عفت و فرار از خانه بيشترين عامل مراجعة دختران به دادگاه است ، ادامه ميدهد : برخورد نامناسب والدين با فرزندان ، ضرب و شتم كودكان و حتي برخورد والدين با يكديگر عاملي براي دورشدن فرزندان از والدين ميشود بهطوريكه ديگر حاضر به تحمل والدين خود نيستند . وي معتقد است در اكثر مواقع تحمل محيطهاي نامناسب خانوادگي براي نوجوان طاقتفرسا ميشود و نوجوانان نيز به دليل داشتن روحية حساس ، حاضر نيستند چنين محيطي را تحمل كنند . بنابراين ، از خانه متواري ميشوند و اين اولين قدم براي بزهكاري كودك است . جعفري با بيان اين كه نوجوانان والدين را مهمترين عامل بزهكاري خود ميدانند ، خاطرنشان كرد : اكثر نوجوانان جداشدن و يا درگيريهاي ميان والدين را از عوامل مؤثر در بزهكاري خود ميدانند و حتي حاضر به بازگشت به خانه نيز نميشوند . وي تصريح ميكند : با توجه به اين كه والدين مه
مترين نقش را در آينده و شكلگيري شخصيت نوجوانان دارند ، بايد نسبت به سرنوشت و وضعيت كودكان خود حساسيت بيشتري داشته باشند و نگاه و نوع برخورد با كودكان خود را تغيير دهند . در غير اين صورت هر ساله با تعداد بيشتري از پروندهها در دادگاه مواجه خواهيم بود . به هر حال اكثر قريب به اتفاق صاحبنظران علوم اجتماعي بر اهميت و نقش خانواده به عنوان زيربناي هر جامعة سالم تأكيد ويژه دارند و در شرايط فعلي نميتوان از كنار اين واقعيت تلخ گذشت كه مأسفانه نهاد مقدس خانواده به طور جدي مورد تهديد قرار دارد كه اين
امر خود هشداري جدي براي متوليان امور است تا هر چه زودتر تمهيداتي دراين زمينه بينديشند ، چرا كه در غير اين صورت در آيندهاي نه چندان دور با يك بحران پيچيدة اجتماعي روبهرو خواهيم بود كه حلّ آن اگر نگوييم غيرممكن ولي به طور قطع دشوار خواهد بود و در حقيقت بايد متوجة اين نكته بود كه فرزندان امروز ، مادران و پدران آينده هستند و اگر در معرض آسيب باشند ، در آيندهاي نهچندان دور ، نه اثري از خانوادهاي سالم ميماند و نه فرزندان سالم .