بخشی از مقاله

جامعه شناسی ازدواج و خانواده

يكي از مهمترين حوزه هاي جامعه شناسي مطالعه خانواده و ازدواج است. ازدواج نهادي است كه از طريق آن مرد و زن با هم پيمان زناشويي مي بندند. اين پديده اجتماعي شديداً تحت تاثير اوضاع اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه بوده و افزايش و كاهش، ميزان، نوع و عوامل موثر بر آن ارتباطي تنگاتنگ با شرايط جامعه دارد و با توجه به اينكه در يك ساخت اجتماع شكل گرفته يك نماد اجتماعي محسوب شده و در خود نابساماني ها و به طور كل ويژگي هاي جامعه را منعكس مي سازد. ازدواج وتشکیل خانواده ازقدیمی ترین نهادهای زندگی بشر است که ازدیر باز موردتوجه متفکرین علوم اجتماعی ، علوم اخلاقی ، علمای مذهبی وسایر دانشمندان قرارگرفته است.

دردهه های اخیر به علت پیچیدگی های امورمربوط به ازدواج ، دامنۀ مسائل مربوط به آن به قلمروهای علوم دیگری همچون علم اقتصاد، جمعیت شناسی و علم سیاست نیز کشیده شده است .

هریک ازاین علوم به فراخور حیطۀ تخصصی اشان به جنبه هایی ازمسئلۀ ازدواج پرداخته ودرتبیین مسائل مربوط به آن ونیز ارائۀ راه حل هایی برای زدودن نابهنجاریهای عارض برآن با توجه به فرهنگ ، مذهب وشرایط اقلیمی گوناگونی که در جوامع مختلف وجود دارد ، کوشیده اند .


بدیهی است که ازدواج همچون هرپدیدۀ اجتماعی دیگری دارای هنجارهایی است که این هنجارها نسبت به هر جامعه ای ونیز هر مقطع زمانی متفاوت می باشند . در کشور ما نیز در دوران کنونی ، مسائل ازدواج دارای ویژگیهای خاص خود می باشد . ازیکطرف ایران همچون سایر کشورهای جهان سوم درمرحلۀ گذار از سنت به مدرنیته است که تغییرات اجتماعی وسیعی رادرهمۀ پدیده های اجتماعی ازجمله درازدواج وهمسرگزینی ایجاد کرده است ؛

تغییراتی که موجب شده است تا مردان وزنان نگرش نوینی ازپیوند زناشویی وازدواج داشته باشند وآنرا نه فقط به عنوان یک رابطۀ جنسی وتولید فرزند بلکه برای بوجود آوردن یک زندگی کمال گرا ، توأم باعشق وهمدلی وهمدمی بدانند . دنیای جدید باعث بالا رفتن سطح آگاهی های اجتماعی ، سواد عمومی وتحصیلات شده وبه موازات آن سطح توقعات وانتظارات مردان وزنان به مراتب بیشترازگذشته شده است . ازطرف دیگر درعصرمدرنیته ، تمایزات وتفاوتهای فرهنگی واجتماعی گروههای اجتماعی ونیز آحاد جامعه بیشتر شده وهمانندی های گذشته کم رنگ شده است .

علاوه براینها درکشورما وقوع انقلاب اسلامی درسال ۱۳۵۷،موجب شد تاتغییرات دیگری درجامعه بوجود آید ؛ بخشی ازاین تغییرات ناشی ازروند اسلامی کردن جامعه درفردای انقلاب بود. بخشی دیگر به علت نقش اجتماعی زنان درجامعه وگرایش آنها به تحصیلات بالاتر واحراز صلاحیت هایی همانند مردان دربدست گرفتن مشاغل خارج ازمنزل قرارداشت . این همه باعث شد تاهمسرگزینی ازشکل سنتی خارج شده وبامسائل دیگری که درنوع خود درکشورماتازگی داشت ، مواجه شود . نکته دیگری که دردهۀ اول بعد ازانقلاب( دهۀ ۱۳۶۰) بوجود آمد وبعدها پدیدۀ ازدواج وهمسرگزینی رابرای جوانان به شدت تحت تأثیر قرارداد، میزان بالای موالید درآن دهه بود که دردهۀ ۱۳۸۰آنچه راکه تحت عنوان " عدم تعادل جمعیتی درسن ازدواج " نامیده می شود ، راموجب شد . دراین مقاله سعی خواهدشد تامسائل ومشکلات عمدۀ همسرگزینی وازدواج رادرایران کنونی ازدیدگاه جامعه شناختی موردبررسی قراردهیم .


نگاهی به ازدواج در ایران در اعصار گذشته :
خانواده وازدواج ازنهادهای نخستین است به این معنی که درتمام دورانهای زندگی بشر ودرهمۀ جوامع وجود داشته است . همانگونه که خانواده درگذر تاریخ اشکال متنوعی رادرهرجامعه ای به خود گرفته وازخانواده های گسترده ، پدرتباری ، پدرسری ، مادرتباری ، مادرسری و..... صحبت به میان می آید ، ازدواج وهمسر گزینی نیز شیوه های گوناگونی درهرنقطه ازجهان ودرایران داشته است . هرچند بسیاری از انواع خانواده ها وشیوه های ازدواج وهمسر گزینی درکشورما ازبین رفته ویارواج خودراازدست داده است ، اما درجای جای این کشورپهناور می توان آثاری از قدیمی ترین انواع آنهارا پیدانمود . آنچه مسلم است ، همچنانکه نهاد خانواده درایران تغییرات اساسی بخود دیده است ، ازدواج وهمسرگزینی نیز تحول بنیادی پیدانموده است. دراین مورد چنین نوشته میشود که :
" دردوران قبل ، همسر گزینی به شدّت تحت فشار اجتماعی بود . انتخاب همسر نه بر اساس میل وعلاقۀ دوطرف به ازدواج ، بلکه به دلیل " جبر اجتماعی " صورت می گرفت . درجامعه ای که فردیت مطرح نبود، علائق فردی نیز ارزشی نداشتند .... تنها راه ارتقاء پایگاه اجتماعی ، ازدواج بود هرچند که زن متأهل معمولأ تحت سلطۀ مادرشوهر بود وشوهر نیز برروی او اعمال قدرت می کرد ، امابتدریج با انتقال اقتدار شوهر به زن درحیطه های خاص ، زن تبدیل به فرد فرمان دهنده وپس از فوت مادرشوهر ، به بالاترین مقام خانه می رسید به این ترتیب برای دختران ، ازدواج تنها امکان کسب یک نقش اجتماعی قابل قبول جامعه بود . مردها نیز مجبوربه ازدواج بودند ، زیرا ادارۀ واحد خانه که درعین حال محل تولید نیز بود ،

بدون وجودزن که قسمتی از کارها رابرعهده گیرد امکان نداشت . باازدواج ، مردمجرد تبدیل به مرد متأهل می شد که اهمیت اجتماعی بالاتری ازمرد عزب داشت . درعین حال پس از ازدواج دارای فرزندانی می شد که هم به او کمک می کردند وهم به عنوان ورثه ، از مایملک خانوادگی محافظت می کردند ....... ازدواجهای مجدد به فراوانی دیده می شد ، بطوریکه افراد هرچند گاه یکبار ، باهمسر جدیدی زندگی خودرا آغاز می کردند . علت آن ، میزان بالای مرگ ومیر زنان ومردان بود . مرگ ومیر زنان معمولأ ناشی اززایمان بود . مردی که همسرش فوت می کرد ، بخصوص اگر فرزند یافرزندانی داشت ، نمی توانست بدون کمک زن امور خانواده رابچرخاند ، پس باگذشت زمانی کوتاه دوباره ازدواج می کرد وچون اصل عمدۀ ازدواج ، فرزندآوری بود سعی می کرد بازن جوانتری که قادر به آوردن فرزندان بیشتری باشد ، ازدواج کند .


مرگ ومیرمردان به سبب بیماری ، اتفاقات طبیعی یاجنگ بود . بامرگ همسر ، زنان نیز مجبوربه ازدواج مجدد بودند ؛ زیرا وجود مرد برای ادارۀ اموراقتصادی خانواده ضرورت داشت .
ازویژگیهای ازدواج درایران گذشته می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
- ازدواج باخویشاوندان نزدیک بسیاررواج داشته است بطوریکه می گفتند عقد پسرعموودخترعمو درآسمانها بسته شده است .
- دربسیاری ازنقاط ایران دختررا ازهمان آغاز تولد "ناف بر " می کرده اند ، یعنی اورابه نام یکی ازپسران فامیل برای ازدواج نامزد می کرده اند .
- دراکثر نقاط ایران ،مراسم وتشریفات جشن ازدواج بسیاروسیع ومتنوع بوده است وگاهی به چند روز می رسیده است .
- پدرومادرنقش اساسی وتعیین کننده درانتخاب همسر برای فرزندان خود داشته اند . دراکثر موارد دختران هیچ نقشی درانتخاب شوهر آیندۀ خود نداشته اند .
مشکلات همسر گزینی وازدواج درایران


۱- تمایزات اجتماعی :
- همانگونه که امیل دورکیم جامعه شناس فرانسوی قرن نوزدهم خاطر نشان می کند ،در دنیای امروز ، افزایش جمعیت و گسترش تقسیم کاراجتماعی و بوجود آمدن مشاغل متنوع ، موجب ارتباطات اجتماعی زیاد ،تراکم اخلاقی وارزشها و هنجارهای گوناگون درجامعه شده است. هرچند تنوع ارزشها وهنجارها درجوامع مختلف ، ازدیر باز وجود داشته ، اما آنچه که ویژگی جامعۀ جدیداست ، وجود این تنوع دریک جامعۀ واحد می باشد . به گفتۀ دورکیم جامعۀ قدیم که مبتنی بر" همانندی " بوده ، جای خودرا به جامعۀ جدید که دارای خصیصۀ "تمایز پذیری اجتماعی " است ، می دهد . درجامعۀ جدید در مقایسه با جامعۀ قدیم ، افرادبا یکدیگر متفاوت هستند و هر قشر و گروه دارای ارزشها ، هنجارها ، الگوهای رفتار ورسوم اجتماعی خاص خود می باشد .
درنیمۀ دوم قرن بیستم و در آستانه قرن بیست و یکم ، تنوع وناهمانندی هنجارهای اجتماعی علاوه براینکه جوامع کشورهای غربی راازتمایزپذیری اجتماعی بیشتری برخوردارنمود ، درکشورهای جهان سوم نیز ، باتوجه به ورود تحولات ناشی ازمدرنیته به این جوامع ، آنها را نیز تحت تأ ثیر قرارداده ویک دستی وهمانندی اجتماعی گذشته اشان راتبدیل به تمایز اجتماعی نمود . درنتیجۀ این تغییرات، گروهها واقشار اجتماعی ، حتی افراد یک شبکۀ خویشاوندی وبالاتر ازآن افراد یک خانواده ، دیگر مثل جامعۀ گذشته دارای افکار ، عقاید ، الگوهای رفتار مشابهی نیستند بلکه هرگروه وحتی هرفردی ازالگوهای رفتار متفاوتی پیروی می نماید .این امر خود رادرازدواج وهمسرگزینی به وضوح نشان می دهد .


دختران وپسران دردوران کنونی ، برای یافتن شریک زندگی خود ، علاوه برمشکلات عدیدۀ دیگر که شرح آنها درادامۀ این مطلب خواهد آمد ، از نظر یافتن یک همسر همسان با خود نیز دچار مشکل هستند . آنها دیگر مثل دوران گذشته نمی توانند همسر خودراندیده ونشناخته انتخاب نمایند وامیدوار به همسانی فکری ، ارزشی وهنجاری در زندگی مشترک آینده اشان باشند . لذا توجه جوانان به همسانی فکری ، اخلاقی وهنجاری درامر همسر گزینی بصورت یکی از مشکلات آنها در آمده و در بسیاری موارد بعنوان مانعی در امر ازدواج آنان قرار گرفته است . آنها به خوبی دریافته اند که عدم توجه به این امر می تواند موجب شکنندگی ازدواج شده و در نهایت به طلاق منجر شود. هر قدر زوجین از دیدگاههای اجتماعی نظیر تحصیل و اشتغال یا فردی و جسمانی نظیر سن و یا فرهنگ و یا طبقات تراز یکدیگر باشند ، به همان نسبت میزان طلاق رو به کاهش می گذارد . در مقابل ، هر قدر زوجین از نظر خُلق و خوی و منش مکمل یکدیگرباشند ، باز به همان نسبت میزان طلاق کاهش می یابد .
۲- تفاوت نسلها :
یکی دیگر ازمشکلات جوانان در امر همسر گزینی وازدواج ، مربوط به قرار داشتن جامعۀ ایران درمرحلۀ گذار از سنت به مدرنیته می باشد . این امر درمسئله ازدواج خودرا به شکل تفاوت نسلها نشان می دهد . روند تحولات درارزشها ، رسوم والگوهای رفتاری به قدری سریع است که آنرا درفاصلۀ دونسل ( والدین وفرزندانشان ) می توان تشخیص داد. فرزندان تأثیر بیشتری ازقالب های دنیای مدرن می پذیرند ودرانتخاب همسر ، معیارها وملاک های دنیای متمدن رابیش از الگو های ارزشی والدینشان درنظر می گیرند . امروزه برای زنان معیارهایی ازقبیل نقش اجتماعی ، تحصیلات دانشگاهی ، تساوی حقوق با مردان ، اشتغال درکارهای خارج ازمنزل و....... ازمسائلی است که مورد توجه آنان درانتخاب شوهرانشان می باشد ؛ وبرای مردان جوان نیز تصمیم گیری درپذیرش ویاعدم پذیرش خواسته های دختران جوان درامور مذکوردرفوق نقش تعیین کننده ای درانتخاب همسرانشان دارد . ازطرف دیگر والدین درایران هنوزنقش تعیین کننده ای درمشاوره بافرزندانشان درانتخاب همسر دارند وبعضأ الگوهای ارزشی اشان متفاوت بافرزندانشان است که موجب چالش بین معیارهای والدین وفرزندان می شود .


بنظرمی رسد درجامعۀ کنونی ایران دراکثریت خانواده ها بین فرزندان ووالدین در مورد ملاک های همسرگزینی یک نوع مصالحه بوجود آمده است ؛ هرطرف تاحدودی به نفع طرف دیگر از ترجیحات خود کاسته و سلائق وخواسته های خود راتعدیل نموده است . در واقع ، والدین وفرزندان توانسته اند تا حدودزیادی برسر انتخاب همسر به گزینه های یکدیگر توجه نموده و به توافق برسند . با این وجود تفاوت ارزشهای والدین و فرزندان در بسیاری از خانواده ها همچنان بعنوان یکی از مشکلات همسرگزینی جوانان وجود دارد .

۳- نظام حقوقی ایران درارتباط با حقوق زنان :
یکی دیگر ازمشکلات مربوط به ازدواج که منشاء بوجود آمدن مشکلات عدیدۀ دیگر شده است ، مشکلات مربوط به حقوق زنان مصرّحه درقوانین مربوط به ازدواج وطلاق می باشد . بنا به گفتۀ بسیاری ازحقوقدانان وکارشناسان مسائل مربوط به خانواده ، ونیز واقعیات موجود درپرونده های محاکم مربوط به مسائل خانواده وطلاق ، درجامعۀ فعلی ایران باوجود تجدید نظرها واصلاحات فراوانی که پیش از انقلاب اسلامی وبعد ازآن درمواد قانونی ازدواج وطلاق صورت گرفته است ، هنوز نارسایئهای بسیاری درزمینۀ برقراری عدالت وعدم تبعیض بین حقوق مرد و زن وجود دارد . بعضی از این نارسایئها مربوط به تفاسیر اشتباه از دستورات فقهی اسلام و ناشی ازعدم توجه به شرایط وموقعیت های زمان ومکان می باشد .

به عبارت دیگر قوانین و هنجارهای اجتماعی که درزمانهایی می توانسته اند در استحکام خانواده ها مفید باشند ووظایف وتکالیف زن وشوهر رادرزندگی زناشویی ویا هنگام بروز اختلاف بین زوجین ، تعیین نمایند ، درحال حاضر باتوجه به تغییرات زیاد درخواسته ها وانتظارات زن ومرد که ناشی از تأثیر فرهنگ وتمدن جدید است ، ممکن است مناسب نباشند . لذا اینگونه قوانین، نظام حقوقی رادرتأمین خواسته های زوجین ، مخصوصأ زنان دچار چالش نموده ومشکلات فراوانی رادرارائه راه حل های متناسب با وضعیت کنونی خانواده ها ، بوجود آورده اند .

ازجملۀ این مشکلات می توان به شرط عٌسر وحرج درتقاضای زن برای طلاق شوهرش نام برد ." عٌسر وحرج به عنوان یکی از مواردی است که بر مبنای آن زنان می توانند از دادگاه درخواست طلاق نمایند . به بیان دیگر ، در صورتی که ادامۀ زندگی زناشویی به دلایل مختلف برای زوجه غیر قابل تحمل شود ، وی مجاز است از دادگاه رفع پیوند زناشویی را خواستار شود .بررسی ها نشان می دهد که این کلّیت در عمل مشکلاتی را به وجود می آورد چرا که عٌسر وحرج مفهومی است

نسبی که ارتباط عمیقی با روحیات فرهنگی و ایدئولوژیکی اشخاصی ( قضاتی ) دارد که قرار است در این مورد به اظهار نظر بپردازند . همچنین ابهام در مفهوم عسر و حرج و نسبیت آن بر حسب زمان و مکان واکنش های متفاوتی را نسبت به موضوع مورد ادعا در دادگاه ها ( اعم از بدوی و عالی ) به وجود می آورد . به عبارت دیگر ، مفهوم عسر و حرج بر حسب شرایط مکانی و زمانی متغیر است به نحوی که برای زنان مثلاً فلان منطقۀ روستایی عسر و حرج همان مفهومی را ندارد که برای زنان مثلاً تهرانی ممکن است داشته باشد . این نسبیت باعث می شود

برای قضاتی که در فرهنگی خاص تربیت شده اند ، عسر و حرج ادعایی زنان مثلاً تهرانی قابل درک نباشد مگر آنکه به نحوی از انحاء از جمله ضرب و شتم شدید ، رها کردن زوجه برای مدت طولانی ، اعتیاد شوهر به نحوی که خانواده را کاملاً متلاشی سازد ، صرفنظر کردن زن از تمام حقوق خود و .....تجلی خارجی یابد .) بطورکلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که باتوجه به قوانین موجود مرد خیلی راحت تر وزودتر می تواند همسرش رابه دادگاه کشانده وزن خود را طلاق دهد ولی زن درصورت تصمیم به طلاق شوهرش - براثر اعتیاد به مواد مخدر، خیانت به وفاداری زناشویی و.......

اولأ نمی تواند به راحتی این اموررابرای دادگاه محرز نماید ، ثانیأ راه فرارمردان ازاین اتهامات باتوجه به قوانین موجود بسیار راحت می باشد .در مجموع ، این نارساییهای حقوقی موجب شده اند تا دختران و والدین آنها نسبت به پذیرش خواستگاران ، سخت گیر و محتاط باشند و التزام هایی را به صورت مهریه و طرق دیگر از پسر و خانواده اش خواستار شوند. همچنین ، قوانین مربوط به ارث در نظام حقوقی ایران نیز مشکلاتی را برای زنان بوجود می آورد که در مورد آنها در مبحث" مشکلات مربوط به افزایش میزان مهریه" توضیح داده خواهد شد .

۴ - مشکلات مربوط به افزایش میزان مهریه :
همانگونه که درمورد وضعیت حقوق زنان درنظام حقوقی خانواده درایران گفته شد ، زنان ازهنگام انتخاب همسر ومراحل بعد ازآن تا موقع ازدواج ، بدلیل عدم تأمین حقوقی درصورت وقوع اختلاف باشوهر ویا الزام به طلاق ، دارای دغدغۀ دفاع ازحقوق مشروع خود هستند . به این جهت درهنگام عقد ازدواج ضمن شروط خود ، میزان مهریه را به گونه ای تعیین می کنند تا اولأ ازسوء استفادۀ شوهر درصورت بوالهوس بودن وتصمیم به طلاق زن به بهانه های واهی پس از ازدواج ، جلوگیری نمایند ودرثانی اگر بنا به هردلیلی ازدواج ، منجر به طلاق شد ، زن ازنظر تأ مین هزینۀ زندگی خود برای بقیۀ عمر دچار مشکل مالی واقتصادی نباشد .


در مجموع می توان گرایش به بالابردن مهریه را از طرف زنان وخانواده هایشان درهنگام عقد ازدواج ، موارد ذیل دانست :
الف- پیشگیری ازطلاق زن توسط مرد بدلایل واهی ویا بوالهوسی مرد.
ب- عدم امکان ازدواج مجدد برای اکثریت زنان مطلقه بدلیل :
- سنت هایی که درمورد ازدواج مجدد زنان مطلقه وزنان بیوه براثر فوت همسر درجامعه وجود دارد .

- پائین بودن نسبت جنسی درجامعۀ ایران که موجب می شود تا مردان عمدتاً همسرانشان را از دختران هرگز ازدواج نکرده انتخاب نمایند.

- باقی ماندن آثار نظام مردسالارانه دراکثر خانواده ها که اکثریت زنان رااز تملک دارایی های کسب شده پس از ازدواج محروم می نماید ، مضافأ به اینکه طبق قانون درصورت فوت شوهر ، زن فقط یک هشتم ازدارایی شوهرش را به ارث می برد واین سهم در مورد خانۀ مسکونی ، فقط ازاعیان ( ساختمان ) است و زن ازعرصه ( زمین زیر ساخت ) ارث نمی برد و این درحالی است که ارزش خانۀ مسکونی دراکثرشهرها ، باتوجه به بالابودن قیمت زمین ، مربوط به زمین زیر ساخت است وبنای ساخت های مسکونی نسبت به قیمت زمین ارزش چندانی ندارد . این امرنیز یکی از موجبات تمایل به افزایش مهریه ازطرف زنان درهنگام عقد ازدواج بوده و در صورت عدم توافق با داماد و خانواده اش ، بصورت مانعی در امر ازدواج قرار می گیرد .

۵ - فقدان امکانات اولیه معیشتی برای شروع زندگی :
طبق آمارهای رسمی وغیر رسمی ، میزان بیکاری درکشورما به حدی است که ازمیانگین جهانی بسیار بالاتر می باشد وازمعضلات کشوربشمارمی رود . هرچند دامنۀ بیکاری ، همۀ اقشاراجتماعی رادربرمی گیرد،

اما بیکاری فارغ التحصیلان - درسطوح کارشناسی ،کارشناسی ارشد وتاحدودی درمقطع دکتری برای بعضی ازرشته های تحصیلی - یکی از مسائل حاد جامعۀ امروز ما راتشکیل می دهد . علاوه برآثار وتبعات این معضل درزمینه های مختلف دیگر ، درامر ازدواج جوانان - مخصوصأ ازدواج مردان - بسیارنقش تعیین کننده ای ایفاء می نماید . بیکاری مردان ویاپائین بودن سطح دستمزدها برای جوانانی که باهردرجۀ تحصیلی مشغول به کارمی شوند ونیز عدم امنیت شغلی درهنگام اشتغال به کار ، ازموانعی است که موجب می شود تاپسران نتوانند اقدام به انتخاب همسر برای ازدواج وتشکیل خانواده نمایند .


۶ - بالابودن توقعات وانتظارات زوجین برای تشکیل خانواده :
درادامۀ مبحث مربوط به بیکاری وکمبود دستمزد باید این موضوع رادرنظرداشت که جوانان علاوه برمشکلات مربوط به کسب درآمد کافی برای شروع به زندگی ، ازسطح توقعات وانتظارات نسبتأ بالایی - نسبت به والدین ونسل های قبل ازخود - برخوردارمی باشند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید