بخشی از مقاله
حج
در فراق يار
اين كتاب مرا باز در شور و حال حسرت آلود زيارت خانه خدا و حرم رسول خدا (ص)فرو برد؛ شور و حال «اشتياقي» كه ديگر اميدي هم به آن نيست. تا به ياد دارم سالهاي دوران جواني هرگز دل خود از آتش اين «اشتياق» رها نيافتيم اما حتي دوران سيله اختناق كه هر روحاني با معرفت و بيمعرفتي با رغبت و يا حت ياز سر سيري آسان ميتوانست در خط حج قرار بگيرد ...... و من نميتوانستم! بهتر بگويم: هيچ حمله دار و رئيس كارواني از تر ساواك و شاه نميتوانست و جرات نميكرد نام مرا در فهرست حاجيهاي خود- چه رسد به عنوان روحاني كاروان- بگذرد بله، حتي در آن دوران سخت هم دلم از اميد زيارت كعبه و بوسه زدن بر جاي پيامبر(ص) در مكه و مدينه، خالي نمانده بود و اين اميد اگر چه با حج ده روزه سال 58 كه به فصل شهيد محلاتي قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن « شوق»، «سوزنده تر» و « مشتعل تر» شد. در سالهاي رياست جمهوري، چشم اميد به پس از آن دوران دوخته بوده؛اما امروزه شور و «اشتياقي» بي سكون و اميدي تقريباً فرومرده...... تنها تسلي به خواندن اين گونه سفر نامهها يا شنيدن آنهاست كه خود افزايند «شوق» نيز هست. اين كتاب شيرين، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زيارت قبول (سيد علي خامنهاي 10/12/70)
لزوم يادگيري مسائل حج
مردم بايد دنبال اين امر باشند كه مسئله ي حج را ياد بگيرند، نه اين كه ما فقط حج برويم و ديگرهر چه شد شد؛ نه ، اين جا غير از ساير جاهاست.
پيشگيري
لازم است حجاج، مسائل حج را...ياد گيرند تا خداي نخواسته، تخلفاتي حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد.
عواقب سهل انگاري
.... چه بسا باشد كه خداي نخواسته با سهل انگاري، عملتان باطل شود و جبران آن را تا آخر نتوانيد بكنيد و يا به احرام باقي بمانيد.
مراتب معنوي حج
مراتب معنوي حج .... حاصل نخواهد شد مگر آن كه به دستورات عبادي حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود. مراتب معنوي حج..... سرمايهي حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه، نزديك مينمايد.
تجارت و معصيت
مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجاري در اين سفر مطرح باشد. اشخاصي كه حج مي روند هم بايد توجه بكنند كه خداي نخواسته حجشان مخلوط به معصيت نشود.
شما الگو هستيد
شما امروز در اين سفر، در بوته امتحان قرار داريد چون نمونه و الگويي از ملت ايران هستيد.
صعود يا سقوط
بدانيد كه با اين سفر، ممكن است كه شما يك آبروي بسيار زياد پيش خداي تبارك و تعالي پيدا كنيد و ممكن است كه خداي نخواسته سقوط پيدا كنيد.
آبروي اسلام
شما در اين حجي كه مشرف ميشويد ..... ممكن است كه آبروي اسلام رااز بين ببريد؛ و ممكن است كه انشاءا... حفظ كنيد.
رهنمودهاي مقام معظم رهبري
بعد سياسي حج
همين اجتماع ميلوني مسلمانان از هر گوشه جهانف د ريك نقطه، در يك زمان، داراي بزرگترين مضمون «سياسي» است.
وحدت مسلمانان
اين نمايش امت اسلامي است كه در آن اختلافات نژادي و زباني و جغرافياي و تاريخي همه رنگ باخته و از همه، يك«كل» پديد آمده است.
حج و هجرت
حج يك هجرت است. هجرت از خود ماست هجرت از نيتهاست هجرت زنداني است كه ما را احاطه كرده و گوهر يك دانه بينظيرانساني را در وجود ما مخفي و پنهان نگه داشته است. حج، هجرت از خود پرستيهاست كه از هوا و هوس ناشي ميشود. هجرت از خود پرستيهست كه از هوا و هوس ناشي ميشود. هجرت از خود خواهي هايي است كه مما را از خدا دور مي كند. هجرت از طبقه بنديها و مرزبنديهايي است كه زندگي انسان را از هم جدا ميكند و فقير و غن يشريف و وضيع، بزرگ و كوچك بر طبق معيارهاي عاميانه مردمي را به هم نزديك ميكند و در كنار هم قرار ميدهد و وجه مشترك همه انسانها يعني عبوديت را در همه زنده ميكند.
عناصر حج
حج در جوهر و ذات خود داراي دو عنصر اصلي است،«تقرب» به خدا درانديشه و عمل و «اجتناب» از طاغوت و شيطان با جسم و جان .... همه اعمال و تروك حج، براي اين دو و در جهت آن و تامين ابزارها و مقدمات آن است. و اين حقيقت، خلاصهاي ا زاسلام و همه دعوتهاي الي نيز هست....
كمال فرد و امت
اگر حج، ئچنانكه قرآن خواسته و پيا مبر(ص) فرموده و عمل كرده، به جاي آورده شود تامين كننده كمال فردو عزت امت است.
دوري از فلسفه حج
اگ رما ديديم كه حج جنبه مادي و ظاهر سازي و دوري از معنويت پيدا كرد، بايد بدانيم كه از فلسفه حج دور افتادهايم.
حج و دوري از خدا
اين كساني كه ايام حج را به ميزان زيادي صرف كارهايي ميكنند كه د رجهت مقابل معنويت است، خود را د رماديت غرق كردهاند و از خدا دور شدهاند.
وظيفهي همه
اين وظيفهي همهاست كه سعي كنند حج را مايهاي آبروي اسلام و به خصوص براي ما ايرانيها، مايه آبروي امام قرار بدهند.
ابعاد حج
همهيآحاد برادران و خواهران مومني كه به حج ميروند جا دارد كه حج را يك امر كاملاً شخصي به حساب نياورند.
حركت عظيم
هر كدام از حاجييان امسال ما كه از ايران حج مي كنند جزئي از يك حركت عظيم و از يك كار بزرگ جهاني و اسلام و انقلابي و سياسي و عبادي است.
متن پيام آيه الله محمد محمدي ري شهري نماينده محترم ولي فقيه د رامور حج و زيارت به زائران بيت الله الحرام در عمره مفرده
بسمه تعالي
صلوات خداوند بر خداوند بر پيامبران الهي به ويژه پيامبر اعظم و حضرت خاتم"محمد مصطفي(ص)"و خاندان پاكش و سلام به شما زائران حرم امن الهي و دياراهل بيت (ع)
ميدانيم كه ميان عبادات، زيارت بيت الله الحرام از موقعيت و ظرفيتهاي ويژهاي بر خوردار است. اگر چه نقطه اوج اين عبادت الهي، موسم حج تمتع است اما ايام عمره ني زفرصت مغتني است تا بتوانيم ا زنعمتهاي بي شمار اين مناسك آسماني بهره مند شويم. حج آموزشگاه خدايابي، خداشناسي، خدا باوريو خداپرستي است و هريك از مناسك عامل پيوندي بين عابد و معبود و عاشق و معشوق است. در سايه آنها ميتوان به خود يابي خود شناسي و خود سازي رسيد. اكنون كه شما توفيق يافتهايد به سرزمين توحيد، نبوت و امامت سفر كنيد قدر اين فرصت ارزنده را بدانيد و از تمام لحظات سر شاراز معنويت آن به بهترين وجه ممكن استفاده كنيد. آموزههايي كه در ايام حج ا زعبادات و زيارتها حاصل ميشود بايد ره توشهاي باشد براي پويايي و بالندگي و نشاط معنوي به گونهاي كه پس از بازگشت از اين سفر الهي، عطر عترترا همگان از ما استشمام و خلق محمدي را بستگان و همسايگان در رفتار و گفتار ما نظاره كنند.
حج و عمره هنگامه ارتباط نزديك با خداوند و زمان تعامل بين مسلماني است كه از اقصي نقاط عالم به كنون توحيد سرازير ميشوند. هر يك از شما نماينده ملتي هستيد كه امروزبر قله عزت و اقتدار ايستاده و ميخواهد در سايه قرآن و عترت راههاي تعالي را بپيمايد . شما هر يك سفير كشوري هستيد كه مفتخر است د رسايه اهل بيت عليهم السلام زندگي ميكند و امروزه سر مشق ملتهاي آزاديخواه شده است. بنابراين تلاش كنيد اعمل و رفتار شما، معرفت اين فرهنگ غني و الگويي براي ساير مسلمانان باشد. اميدوارم برنامهريزيها و تلاش بيديغ همكاران ما در امور اجرايي و فرهنگي حجو عمره، زمينه بهره برداري هر چه بهتر از اين ايام را براي شما عزيزان فراهم كند تا بتوانيد از اين فرصت خوب و نعمتهاي معنوي كمال استفاده راببريد و به سلامت به آغوش خانوادههاي محترمتان باز گرديد. از خداوند متعال براي همگي شما توفيق عبادت، زيارت و قبولي همه اعمال رامسئلت دارم. (محمد محمدي ريشهري)
نماينده ولي فقيه در امور حج و زيارت
برخي از آداب سفر
حجاج عزيز قبل از حج بايستي با اهداف سفر و وظايف خويش آشنا شده با معرفت به زيارت خانه خدا و مرقد مظهر رسول خدا (ص) و ائمه معصومين بقيع «ع» مشرف شوند.
اخلاق و آداب سفر حج برگرفته از آموزههاي پيشوايان ديني ماست كه اميد است مورد استفاده واقع شود.
1- تعيين هدف
اگر حاجي با هدف خداجويي، تحول روحي و اخلاقي و پالايش جان خود در اين راه مقدس گام بردارد اعمال و رفتارش نيز با اين اهداف والا منطبق ميسازد و در نتيجه از لحظات سفر بهره ميگيرد.
2- استغفار
حاجي بايد روح را از تيرگيها پاك گرداند تا زمينه را براي راهيابي به محضر حق و حريم عشق فراهم سازد روا نيست، انسان با آلودگي به محضر حق وارد گردد. لازم است حاجي خانه دل را از گناه پاك نمايد، سپس به سوي كوي دوست رهسپار شود.
3- اخلاص در نيت
اخلاص شرط اصلي هر عبارتي است. پس بر سالك اين طريق است كه دل به غير خدا نبندد و در انجام اعمال جز قرب حق تعالي را نخواهد و در نظر نگيرد.
4- تامين توشه حلال
حاجي بايد قبل از سفر دارايي خود را تزكيه و تنزيه كند. حقوق شرع مردم را بپردازند وگرنه در ميقات پذيرفته نميشود و در حريم كبريايي حق ورود نخواهد يافت گرچه در ظاهر جسم وي در حال گردش باشد.
5- خداحافظي و حلاليت طلبي
شايسته است حاجي خبر سفرش را به اطلاع آشنايان برساند. يكي از بركات اين عمل رفع تيرگيها و كدورتها است. به مردم بگويد من راهي سفر هستم و نميخواهم با قلب آلوده به كينه و رنجش در محضر الهي حضور يابم. من براي شما در اين سفر دعا ميكنم شما نيز مرا حلال كنيد.
6- آگاهي كامل
حاجي سعي كند معلومات لازم را كسب نمايد و دانستنيهاي ضروري سفر را فرا گيرد و با شناخت وارد سفر شود. اطلاعات مورد نياز حاجي در زمنيههاي فلسفه و اسرار حج، مناسك و احكام، تاريخ، اماكن، اخلاق، سفر، معاشرت، سيره پيامبر (ص)، عقايد شيعه، مفهوم زيارت، مذاهب اسلامي، زبان عربي، مسائل بهداشتي، مقررات عربستان و ... ميباشد
7- احكام و مناسك
فراگيري مناسك حج از اهميت ويژهاي برخوردار است زيرا صحت عمل حج يكي از شروط قبولي آن است البته فراگيري مناسك حج نبايد موجب دلهره و اظطراب حاجي شود.
8- تامين مخارج خانواده
سفر حج نبايد به گونهاي باشد كه پس از آن خانوادهها دچار مشكلات شديد شوند فرد مستطيع پس از مراجع گرفتار فقر و تهيدستي نميشود.
9- انتخاب مدير
فردي را با اخلاق، مدبر و با حوصله و پركار براي مديريت كارها در طول سفر برگيزيند. اين فرد بايد خود را خدمتگزار مردم بداند و با تمام وجود در خدمت زائران باشد.
10- انتخاب همراه
پيشوايان ديني، مردم را از تنها سفر كردن منع و آنان را به مسافرت جمعي ترغيب نمودهاند.
11- همراهان شايسته و يكدست
انتخاب همسفران همشان يكي ديگر از آداب سفر است.
12- تشويق به خوبيها
در روايات توصيه شده تا دوستاني را براي خود برگزينند كه آنان را در انجام كارهاي اخروي يار و ياور باشند.
13- وصيت
سفر هميشه توام با خطر است. هيچكس از آينده خبر ندارد. از اين رو تنظيم وصيتنامه كاملاً مطلوب است و در صفر حج مطلوبتر و لازمتر است.
14- غسل
حاجي با غسل قبل از سفر، جسم خود را و با دعا و توبه جانش را شستشو ميدهد تا هنگام حضور در خانه خدا، از هر آلودگي پاك و پيراسته شود.
15- صدقه
مستحب است هنگام حركت، صدقه بدهد و با نيكي به مردم، سفر را آغاز كند. يكي از منافع صرقه جلوگيري از بد مردن است. گيرنده اصلي صدقه، خداست و در واقع صدقهدهنده با خدا معامله كرده است و چند برابر در دنيا و آخرت پاداش ميگيرد.
16- آغاز سفر با نماز
بايد قبل از سفر، خود را براي اين مهماني مهم آماده كند. لذا مستحب است سفر را با نماز كه ياد خداست، آغاز نمايد.
17- دعا هنگام خروج
رسول خدا (ص) هر زمان كه در مسيري بالا ميرفت «الله اكبر» و آن گاه كه فرود ميآمد «سبحانالله» ميگفت. ادعيه سفر به مناسبتهاي مختلف فراوان است كه بايد علاقهمندان به كتب مربوط مراجعه كنند.
18- همراه داشتن دارو
هر چند در كاروانهاي حج، پزشك همرا وجود دارد، ليكن لازم است حاجيان اگر بيماري داخلي دارند، ضمن آكاه ساختن پزشك كاروان، داروهاي ضروري و سوابق بيماري خود را همراه بردارند.
19- نيازمنديهاي سفر
وسايل انفرادي ضروري را همراه بردارد.
20- خوراكي
برداشتن برخي خوراكيهاي خشك و فاسد نشدني كه قابل نگهداري در شرايط آب و هوايي مختلف باشد، مناسب است.
21- ذكر نعمتها
مستحب است مسافر نعمتهاي الهي را به ياد آورد سپاس خداواند گويد.
22- عجله نكردن
كارها اگر بخواهدي صحيح انجام گيرد بايد همراه با بصيرت و معرفت و بدون شتاب باشد تا پشيماني به بار نياورد.
23- صبر و تحمل
هر حاجي بايد مراقب باشد تا بر كسي خشم نگيرد و خشم خود را فرو ببرد. زبانش را نگه دارد و با روي گشاده برخورد نمايد، سخن شيرين بگويد و نرمخود باشد.
24- احترام به سالخوردگان
در حديث است كه هر كس سالمندي را احترام كند، خداوند او را از هراس روز قيامت آسوده سازد.
25- سلام به همسفران
از جمله اموري كه انس و پيوند را زياد و استوار ميكند، سلام كردن به يكديگر است.
در آرزوي مدينه
مرا به خانهي زهراي مهربان ببريد
به خاك بوسي آن قبر بينشان ببريد
اگر نشاني شهر مدينه را بلديد.
كبوتر دل ما را به آشيان ببريد.
كجاست آن در آتش گرفته تا كه مرا
براي جامه دريدن به سوي آن ببريد
كجاست آن جگر شرحه شرحه تا كه مرا
به سوي سنگ مزارش كشان كشان ببريد
مرا كه مهر بقيع است در دلم چه شود
نه اشتياق به گل دارم و نه ميل به بهار
مرا به غربت آن هيجده خزان ببريد
كسي صداي مرا در زمين نميشنود
فرشتهها سخنم را به آسمان ببريد.
بالاخره كمك كم انتظار به سر ميآيد، و شبهايي كه به شوق حرم پيامبر و خانه خدا به سر برده بودي، به پايان ميرسد و اينك، توفيق زيارت همچون كبوتران حرم، دور و برت پر ميزند.
چه خوش باشد كه بعد از انتظاري
به اميدي رسد اميدواري!
آنچه سالها دل و جانت را گرم نگاه داشته بود، «اميد» بود.
اينك اين اميد ديرين، تحقق يافته است. آنچه را كه سالها در حسرتش بودي و با تعبير «آيا ميشود؟ ...» بر زبان ميآوردي، اينك «شده» و فراهم آمده است.
خوشا به سعادتت. التماس دعا كنندگان را از ياد مبر، آنها كه هنگام خداحافظي، اشك در چشمهايشان حلقه زده بود، آنها كه با نگاه حسرتبار، آخرين ديدار را با تو داشتند، آنها كه با دستهگل به بدرقهات، تا فرودگاه آمده بودند، بستگان و خويشاوندان، افراد خانواده، همسايهها، همكاران، اهل محل و ... همه آنها كه با خبر شده بودند امسال مشرف ميشود و با چه حالي و با چه نگاهي و زباني، «التماس دعا» داشتند.
اينك، در شهر پيامبري، گرچه از وطن خويش دوري، اما به محل زندگي پيامبر و علي و زهرا عليها السلام و اهل بيت پيامبر آمدهاي. شهري كه برايت بسيار خاطرهها و قصهها دارد.
آنچه ديدارش را يك روز در خواب، آرزو ميكردي، امروز در بيداري ميبيني. آري .. حرم حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله، قبرستان بقيع و قبور ائمه چهارگانه، قبر گمشده فاطمه زهرا عليها السلام، مثل ماهي كه به آب برسد، مثل تشنهاي كه به سايه و چشمهاي برسد، مثل كسي كه گمشدهاش را پيدا كرده باشد، مثل عاشقي كه به معشوق خويش برسد، تو هم كه دلداده محبت «آل محمد» و دلباخته «عترت مصطفي» هستي، اينك به «مدينه» آمدهاي، به سفر حج تويق يافتهاي.
مبادا اين روزها و روزهاي آينده را به غفلت بگذراني. حيف است فرصتها را بازار و تماشا بگذرد. اهل بصيرت و معرفت، همه چيز را در «حرم» جستجو ميكنند. «زيارت» گرانبهاترين كالايي است كه در مدينه و مكه يافت ميشود. قيمتش هم «نيت» است و عشق و علاقه. پاداش آن هم بهشت و رضوان و قرب آل محمد. مدتها در «صف انتظار» بودهاي، اينكه در «محفل ديدار»ي، كمي با خودت خلوت كن، حالات روحي خود را مورد بررسي قرار ده. كجايي؟ كجا آمدهاي؟ چه ميكني؟ چه ميخواهي و چه به دست ميآوري؟
مبادا از «بازار معنويت» اين ديار كه سراسر عرفان است، دست خالي برگردي. به يادآر چه نعمت بزرگي خداوند پس از سالها نصيب كرده است. جا دارد سر به سجده شكر بگذاري و هزار بار «الحمدلله »بگويي چراكه: توفيق يار شد كه سوي اين درآمدي
شكر خدا زيارت پيغمبر آمدي
آغوش لطف حضرت رسول و معصومين خفته در بقيع، به روي جانت همواره گشوده باد. دعا كن، همه آرزومنداني كه دلشان به عشق ديدار اين حرمها و حريمهاي نوراني ميتپد، توفيق زيارت يابند و كام جان را از زمزم «روضهي نبوي» و «قبله توحيد» سيراب كنند.
«سلام مدينه، سلام شهر پر گوهر، سلام شهر نبوت، شهر امامت، سلام شهر شهادت، شهر بانوي اطهر». به مدينه كه ميرسي همراه با دلت آرام و سنگين قدم برميداري، پاهايت از چند پيچ و خم ميگذرت و دل با تو كه نه، توپچي با دلت همراه ميشوي پس به بقيع ميرسي. اينجا دلت در برابر اين همه غربت و غريبي زانو ميزند، به خاك ميافتد و زار ميزند. ديدن اين همه غربت از پس پنجرهها، دلت را سخت ميفشارد. پاهايت پشت شبكههاي بقيع ميماند و دستهايت به شبكهها گره ميخورد، دلت اذن دخول ميگيرد.
«السلام عليكم يا اهل بيت النبوه»
و ديدههاي بارانيات آن سوي شبكههاي گرم جستجو ميشود. اين بار تو ماندهاي و دل ميرود. وارد بقيع كه ميشوي زمين ميخورد، ميشكند. ويران ميشود، تكهتكه خود را به قبور غريب ائمه بقيع ميرساند. اين تكهسنگها گواه غربت پاك فرزندان رسول خدا هستند. حال ديگر ميداني كه چه اندازه رسول خدا در ابلاغ رسالتش تنها بوده و ميداني كه چرا خاك اين شهر اين همه داغ است و چرا خورشيد اينجا همه زار و زرد ميتابد. اين مزار حسن بن علي (ع) است. زينت دوش رسول. هم او كه تابوتش طعمه تيرها كنيه شد.
اين مزار زينت عبادت كنندگان زمين و زمان – زينالعابدين (ع) است. هم او كه طوفان خطبههايش طومار حكومت شبزدگان اموي را در هم پيچيده و اينها مزار امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. دو پيشوا و ناشر دين نبي اين روزها در هر گوشهي دنيا به پاس خدمات هر هنرور و دانشمندي پس از مرگ مزارش را حرمت مينهدند. اما توپچي اينجا نميتواني حتي قدمي به مزار غريب و بيسايبانشان نزديك شوي.
دل بيتاب، افتان و خيزان خود را به مزار امالبنين – مادر عباس – مربي مظهر ادب و وفا و خوب ميداني اينجا زيارتگاه مردي است كه سالهاست منتظر آمدنش هستي و آمدهاي تا در فاصلهاي كمتر بجويياش.
دل كه در صد رشته جادو نميگيرد قرار
تاري از گيسوي او آريد و زنجيرش كنيد
مزار فاطمه بنت اسد: مزار زني است كه ديوار كعبه در برابرش شكافت، او وارد حريم الهي گردد و نوزادش را كه سرالاسرار ظواف است متولد گرداند. حكايتي است حكايت غريبستان بقيع.
بهشت زيارت
مدينه شهري است زيارتي با كولهباري از خاطرهها كه تداعي كننده صدر اسلام و زمان پيامبر و علي «ع» و فاطمه دودمان عترت پاك عليهالسلام است. زيارت و عبادت رسالت دروني ما است. زيارت رسول گرامي اسلام، مزار مطهر ائمه بقيع، ديدار از مزار شهداي گرانقدر «احد»، «مسجد قبا» و «ذوقبلتين» منطقهي عملياتي نبرد «خندق» كه به مساجد سبعه معروف است، منطقه شيعهنشين مدينه كه در حصاري از بقاياي نخلستانهاي كهن قرار دارد. مسجد «مباهله»، مسجد « غمامه» و ديگر اماكن ديني.
گر چه يك بار به صورت گروهي، به ديدار اين اماكن ميروي، اما اگر بتواني، نبايد به يك بار قناعت كني. در هر يك از اينها، چشمههايي از معرفت و نشانههايي از خاطرات است كه بايد هر چه بهتر و بيشتر سيراب و بهرهمند شوي.
در نظر توپچي زيارت بايد رايجترين سكه باشد؛ يعني از هر فرصتي براي زيارت حرم پيامبر «ص» بقيع مظلوم، احد، قباء و ... بهره ببري.
زيارت، حضور در برابر آينه است. خودت را به محك و ميزان و الگو عرضه ميكني تا زمينههاي رشد معنوي و كمال را در خويش بيفزايي و از پاكي پيامبر و امامان، و معنويت الگو بگيري.
عبادت، بايد سكه رايج ديگر روزها و شبهاي تو در مدينه باشد آن هم در روضه مسجد نبي و مسجد النبي كه فضيلت آن بسيار است و بر كسي پوشيده نيست گرچه اهل سنت نمازهاي روزانه را در پنج نوبت ميخوانند، ولي تو برنامهريزي كن تا حتماً سه وعده را در حرم پيامبر حضور داشته باشي. شبها را زودتر استراحت كن تا ساعتي به اذان صبح مانده، توفيق حض.ر در مسجد النبي را داشته باشي.
وقتي سحرگاهان به سوي اين مرقد معشوق ميروي، ميبيني كه سيلي از انسانهاي عاشق، به سوي روضه نبي در جريان است. وقتي به حرم ميرسي، ميبيني جا پيدا نميكني. سعي كن از اين سيل معنوي جمعيت زائر، عقب نماني.
هم نماز جماعت فضيلت بسيار دارد، هم نماز در مسجد پيامبر و اگر اين دو را يك جا داشته باشي، افضل است.
مراقب باش حتي يك روز هم نماز جماعت صبح حرم پيامبر، از دست نرود، كه اين فيض گاهي تكرار ناشدني است. پس از نماز و عبادت، فوري از حرم بيرون نرو. در محضر آن محبوب، بيشتر بمان. زيارت، تلاوت، جلوس، انس، تفكر، ذكر، دعا و نيايش را در اين مكان مقدس سرشار كند.
وقتي خورشيد دميد. فرصت زيارت بقيع رامغتنم بشمار. هر روز براي عرض ادب به ساحت ائمه، به بقيع مشرف شو. هنگام ورود، با وضو باش، كفشهايت درآور در ميان انبوه. در جمع پروانههاي عاشق، قرار بگير. زيارت نقل شده را بخوان. به ويژه زيارت «جامعه كبير» را هر چند طولاني و مفصل است، ميتواني احساس كني كه در محضر اماماني و به خدمتشان رسيدهاي و براي عرض ادب آمدهاي.
بازگشت به محل اسكان و صبحانه و استراحت و مطالعه و گفت و گو و نوشتن خاطرات و ... ميتواند به برنامهاي هر روزه باشد. اما هنگام ظهر، مبادا شوق غذا و طعام، تو را غافلگير كند. ناگهان صداي «الله اكبر» در فضاي مدينه طنين مياندازد كه تو را به نماز ظهر فرا ميخواند. بكوش كه غافلگير نشوي. وقت نماز را به ياد داشته باش و قبل از اذان آماده شو. وضو بگير و خود را به «مسجد النبي» برسان. در صفوف نمازگزاران جا پيدا كن. به تلاوت و زيارت بپرداز.تا هنگام برپايي نماز. آنگاه اداي فريضه، سپس بازگشت به محل اقامت و ناهار و استراحت. تا عصر كه چه بهتر پيش از مغرب، با همان آمادگي به روضه نبوي بروي و جا پيدا كني و نماز اول وقت را به جماعت در كنار قبر منور حضرت رسول (ص) بخواني.
چه نعمتي بالاتر از اين؟ ميان نماز مغرب و عشا حدود يك ساعت و نيم فاصله است. اين فاصله را هم با تعقيبات، نماز مستحب، تلاوت قرآن، زيارت پيامبر و اعمال ديگر كه در كتابهاي دعا آمده است، پر كن. با برادران مسلمان ديگر ارتباط برقرار كن. با هموطنان خود انس بگير تا وقت نماز عشا برسد و اداي اين فريضه و بازگشت تدريجي به خانه و هتل.
البته در خلال فرصتها، به بازار هم سر ميزني، مغازهها و دستفروشيها سر راه را هم ميبيني و از اين ديار و مردم و فرهنگ و آدابشان هم كسب از اين ديار و مردم و فرهنگ و آدابشان هم كسب آگاهي ميكني. ولي از ياد مبر كه كجا آمدهاي و براي چه كار؟ مبادا فرصت هدر رود و از اين بازار معنويت و فيض، دست خالي برگردي. البته روز آخر و لحظه وداع يا مدينه را هم داري؛ با سوز و آهش و اشك و حسرتش و سختي دل كندن از اين شهر و كوچ به جاي ديگر و آرزوي بازگشت دوباره.
جواد محدثي
مستحبات مدينه منوره و مسجد النبي (ص)
1- غسل ورود به مدينه و مسجد النبي و زيارت پيامبر و ائمه بقيع، كه ميشود در يك غسل هم را نيت كرد.
2- اقامت در مدينه منوره
3- انسان سه روزه در مدينه منوره به قصد برآمدن حاجات روزه بگيرد، و سزاوار است روزهاي چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه باشد.
4- مستحب است شب چهارشنبه نزد ستون ابولبابه، و شب و روز پنجشنبه نزد ستوني كه مقابل آن قرار گرفته نماز گزارد، و شب و روز جمعه نزد ستوني كه پهلوي محراب حضرت رسول (ص) واقع شده نماز بخواند، و حاجات خود را از پروردگار عالم بخواهد، و دعايي را كه بعد از زيارت رسول اكرم (ص) ذكر شده بخواند.
5- در مدت اقامت يك ختم قرآن يا بيشتر در مدينه و به خصوص در مسجدالنبي بخواند.
6- هر مقداري ميتواند در مدينه صدقه بدهد.
7- مواظب اعمال و رفتار خود باشد، و فرصت را غنيمت شمرد، و هر چه ميتواند نماز بخواند، به ويژه در مسجد النبي كه هر ركعت نماز در مسجدالنبي مساوي هزار ركعت نماز در غيز آن است مگر مسجدالحرام، و براي نماز افضل اماكن، روضهي رسولالله (ص) ميباشد.
8- در وقت ورود و خروج از مسجد آهسته صلوات بفرستد.
9- هنگام ورود در مسجد دو ركعت نماز تحيت مسجد به جا آورد.
10- از طرف والدين و برادران ديني و آشنايان به پيغمبر اكرم (ص) سلام كند.
11- پس از زيارت، دو ركعت نماز زيارت بخواند، و ثوابش را به پيامبر اكرم (ص) هديه كند.
12- نزديك مرقد مطهر رسول خدا بايستد، و حمد و ثناي الهي را به جاي آورد، و دعا كند.
13- در مسجد صدا را بلند نكند.
14- دو ركعت نماز نزد ستون ابولبابه (ستون توبه) بجا آورد، و دعا كند.
15- نماز و دعا در روضه مباركه حضرت رسول.
شرايط و آثار تربيتي دعا در اسلام
محمد احمدي
مقدمه
انسان رد مسير زندگي همواره با دعا و نيايش مانوس و رفيق بوده است. نياز بشر به دعا آنچنان گسترده است كه اختصاص به مومنان نداشته و در طول تاريخ، كافران نيز به دعا و نيايش روآوردهاند؛ لكن آنان در اثر گمراهي، از اين يار ديرينه و موثر در غير جايگاه اصلي و حقيقي آن استفاده كردهاند. آنها به جاي اعتقاد به خداي يگانه و جستجوي رفع حاجت از او، به غير او رو آوردند؛ قرآن كريم ميفرمايد: «و ما دعاء الكافرين الا في ضلال»1 دعاي كافران كه غير خدا كه غير خدا ميخوانند، در گمراهي است و به جايي نميرسد. يكي از خدمات بزرگ اسلام به بشريت اين است كه فرزندان آدم را از اين انحراف بازداشته و آنان را در مسير صحيح و شايسته، هدايت كرده است. موضوع دعا، كه مورد توجه قرآن كريم و روايات اسلامي واقع شده، پرسشهاي زير در مورد آن مطرح است كه دعا چيست؟ چه نيازي به آن هست؟ چگونه بايد دعا كرد؟ به درگاه چه كسي بايد دعا كرد؟ دعا چه چيزي به انسان ميدهد؟ جايگاه دعا در ميان ساير كارها كجاست؟ و پرسشهايي از اين قبيل كه در اين نوشتار به طور مختصر به پاسخهاي آن ميپردازيم.
تعريف دعا
«دعا» به معناي خواستن و طلبيدن است. اصطلاحاً: «الدعا: الرغبه الي الله»2 يعني دعا همان ميل و توجه به سوي خدا است و به وسيله آن موجودي از خداوند چيزي را درخواست ميكند.
دليل اصلي روآوردن به دعا و راز و نياز با معبود توانا همانا نيازهاي مادي و معنوي انسان است. از آنجايي كه آگاهي ما و تواناييهاي ما بسيار كمتر از منتها امري ضروري است. مولايمان ميفرمايد: آن كس كه به شدت گرفتار دردي است نيازش به دعا بيشتر از تندرستي كه از بلا در امان است نميباشد.3 اكنون به اصل موضوع پرداخته و در طي چند گفتار مسئله را پي ميگيريم:
گفتار اول: اهميت و فضيلت دعا در اسلام
در قرآن كريم، به اهميت و مطلوبيت نيايش توجه ويژه شده است و در مورد دعا كردن سفارش و توصيههاي موكد انجام گرفته است. در اينجا به برخي از آيات در اين زمينه اشاره ميكنيم:
قالالله تعالي: «ادعو ربكم تضرعاً و خفيه انه لا يحب المعتدين»4 پرودگار خود را (آشكارا) از روي تضرع و در پنهاني، بخوانيد! و از (تجاوز دست برداريد) كه او متجاوزين را دوست نميدارد!
«و اذ سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي»5 و هنگامي كه بندگان من، از تو دربارهي من سوال كنند، (بگو) من نزديكم، دعاي دعا كننده را، به هنگامي كه مرا ميخواند؟، پاسخ ميگويم!...
بگو خدا را بخوانيد يا «رحمان» را، هر كدام را بخوانيد، (ذات پاكش يكي است) و براي او بهترين نامهاست!
پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا دعاي شما را بپذيرم! كساني كه از عبادت من تكبر ميورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ ميشوند!
اين آيات كه امر به دعا ميكند، همه نشاندهنده اهميت دعاست.
در روايات نيز به اهميت و فضيلت دعا توجه ويژه شده است: از رسول گرامي (ص) نقل شده است: دعا مغز عبادت است. امير المومنين، از رسول گرامي، (ص) نقل فرموده: دعا اسلحه و ابزار مومن و پايه دين و نور آسمان و زمين است. همچنين امام باقر فرموده است: در نزد خداوند هيچ چيز بهتر از اين نيست كه از او سوال شود و از آنچه نزد اوست درخواست گردد.
بدين ترتيب، ارزش و اهميت دعا در فرهنگ اسلامي، مسلم بوده و جاي ترديدي در آن نيست و تاكيد فراوان آيات و روايان نشاندهنده جايگاه ويژه دعا در اسلام است.
گفتار دوم دعا و شرايط آن
نيايش، برقراري ارتباط معنوي و توجه روح به ذات اقدس يگانه است. دعا، باعث تقويت ارتباط مستمر و مانوس شدن با مبدا هستيبخش است كه تمام شئون زندگي وابسته به فيض و عنايت او است. خواستن از او، سبب افزايش شناخت به عظمت مقام حسناي اوست تا هر چه بيشتر حجاب و گرد و غبار از دل برداشته شده و معبود محبوب را از نزديك مشاهده كند، صفات جمال و جلال او را بهتر و روشنتر دريافته و آثار معرفت را در خود احساس نمايد.
دعا نشانهي انس و الفت روح و جان با ذات يكتاست و موجب حصول آرامش و سكون نفس است، مانند مشتاق كه دوست خود را يافته، از ديدارش خوشحال و از گفتارش لذت ميبرد؛ نازها و مشكلات را با آرامي و از صميم دل در ميان گذارده و پرده از رازها برداشته و آرزوهايش را بازگو ميكند.
آري، اينگونه تماس مهربانه، روح روان آدميان را متاثر ساخته و تاثير ژرف ميبخشد. در دعاها، به كلماتي ميرسيم كه دعا كننده، گويا عزيزترين و مهربانترين دوست خود را ديده، با او سخن ميگويد، همانند، «يا شفيق، يا رفيق، يا ركني الوثيق ...» اي مهرورزم! اي دوست و اي رفيقم! اي پشتيبان مورد اعتمادم! اي همسايه وابسته به روحم!..
دعا همچون ساير عبادات، آداب و شرايط ويژه دارد كه در صورت انجام و رعايت آنها، نتايج بهتر و مطلوبتري به دست ميآيد. در اينجا به برخي از آن آداب و شرايط اشاره ميكنيم:
1- ايمان به عظمت و قدرت خداوند
دعا كننده بايد با تمام وجود متوجه قدرت خداوند باشد و باور راسخ داشته باشد كه او قادر و توانا بر همهي ممكنات است و از غير او دل كنده و اميدي به ديگران نداشته باشد. در قرآن كريم ميخوانيم: «و من يتوكل علي الله فهو حسبه» و هر كس به خدا توكل كند، امرش را كفايت ميكند. دعا آنگاه به اجابت ميرسد كه همراه با ايمان باشد. «فليومنوا بي»
2- توجه قلبي
دعا كننده بايد با توجه كامل و از دل و جان خداوند رابخواند و خواسته خود را در ميان بگذارد. دعا و درخواست بايد خالصانه باشد. «فادعوا الله مخلصين له الدين» امام علي (ع) ميفرمايد: خداوند بزرگ، دعاي دلي را كه غافل و مشغول باشد نميپذيرد. يا در قرآن ميخوانيم:
«و با حالت اميد و ترس،ما را ميخواندند و براي ما خاشع بودند. اجابت دعا بستگي به حالت دعا كننده دارد و چنانچه با قلب نوراني و توجه كامل نباشد، احتمال قبولي كاهي مييابد.
3- شناختن خير و شر
دعا كننده بايد راه نجات را از راه هلاكت بشناسد تا از خداوند امري را كه موجب هلاكت اوست، در حالي كه او ميپندارد، به نفع و به صلاح اوست طلب نكند؛ چنانچه خداوند ميفرمايد: «انسان (بر اثر شتابزدگي)، بديها را طلب ميكند آنگونه كه نيكيهارا ميطلبد و انسان، هميشه عجول بوده است {و نميداند آنچه را از خداوند ميخواهد، براي او شر است نه خير}
يكي از شرايط دعا، شناختن امر خير غير او است و چنانچه، اين شرط مراعات نشود، دعا مستجاب نخواهد شد و از آنجايي كه خداوند ارحمالراحمين هست، امر «شر» را نيز براي او اجابت خواهد كرد و اگر خواستهاي از خدا داشته باشيم و خير و شر آن را ندانيم، بايد از خدا بخواهيم كه هر طور خير و مصلحت ما ميداند، عمل كند.
4- مشروع بودن خواسته
بايد فكر و تامل كنيم كه آنچه را از خداوند ميخواهيم، مشروع و امر راجح باشد و نيز پس از مشروع بودن خواسته، بايد براي جهت مشروع خواسته شود.
صاحب مصباحالشريعه، در اين قسمت ميفرمايد: «... چنانچه شرايط دعا را رعايت نكنيم، اميد به اجابت دعا نيست؛ زيرا خداوند متعال، از نيت و اراده دروني ما آگاه است و ميداند كه ما، قابليت اضافه را نداريم و با نبود شرط، وجود مشروط معقول نيست.
چنانچه كسي از خداوند توسعه در رزق را بخواهد تا در كارهاي خلاف مصرف كند، اجابت نخواهد شد.
5- رعايت زمان دعا
هر چند درهاي رحمت الهي، همواره به طرف بندگاني كه صادقانه و خاشعانه او را ميخوانند، باز است و خداوند به آنها وعده پاسخ داده است، اما امامان معصوم (ع) به برخي از زمانها، عنايت بيشتري دارند و احتمال استجابت را در اين مواقع خاص، بيشتر دانستهاندو اين زمانهاي خاص از قرار ذيل است:
الف) در طول سال، روز عرفه مناسبترين روز براي دعاست، چنان كه در روايت آمده است كه حضرت حق در آن روز به ملائكه دستور ميدهد كه بندگاني كه از اطراف جهان براي بندگي و اطاعت من آمدهاند، خواست و حاجت آنان چيست؟ ملائكه جواب ميدهند؛ خواسته و حاجت آنان نيست جز آمرزش گناهان، خداوند ميفرمايد: شما شاهد باشيد كه گناهان بندگانم را بخشيدم؛
ب) در ميان روزهاي هفته، روز جمعه: امام باقر (ع) ميفرمايد: «خداوند بزرگ در هر شب جمعه از اول تا آخر شب از بلنداي عرش ندا ميدهد كه آيا بندهي مومني نيست كه مرا براي دين و دنياي خود بخواند، تا او را اجابت كنم. آيا بنده مومني نيست كه تا پيش از طلوع فجر، خواهان توبه شود، تا توفه او را بپذيرم...»
د) در ساعتهاي شب، آخر شب مناسبترين زمان است: در قرآن كريم در مورد صفت متقين آمده است: ميفرمايد: « در سحرگاهان استغفار ميكنند» از پيامبر گرامي اسلام (ص) نقل شده است: «... خداوند متعال در هر شب يك سوم مانده به پايان شب، ملكي را به آسمان زمين ميفرستد... تا ندا كند آيا سائل وجود دارد تا حاجتش برآورده شود، يا توبه وجود دارد تا توبه او قبول و مورد غفران حق واقع شود»
6- تاثير مكان در اجابت دعا
جاي دعا كردن نيز در چگونگي اجابت دعا نقش دارد- هر چند در هر مكان خدا را بخوانيم، او حاضر است- ليكن اسلام براي برخي مكانها مقام ويژه قايل شده است. مكان هر چه مقدستر باشد، دعا به اجابت نزديكتر است؛ مانند مكه معظمه،مدينه منوره، مشاهده مشرفه امامان (ع) و مساجد.
يكي از اين مكانها، مرقد شريف حضرت امام حسين(ع) است كه در روايت آمده است، خداوند متعال به پاس شهادت آن حضرت، چهار ويژگي را به او كرامت فرموده است:
الف) استشفا، از تربت مبارك كربلا.
ب) اجابت دعا در زير قبه و گنبد آن حضرت؛
ج) قرار دادن ائمه هدي (ع) را از ذريه او؛
د) به حساب نياوردن مدت زيارت آن حضرت را در جزو عمر زائر.
شرايط ديگري نيز براي دعا و اجابت آ» در كتابهاي معتبر ذكر كردهاند كه از يادآوري آن صرفنظر ميشود. همين اين اندازه بدانيم كه اجابت دعا شرايط ويژه ميطلبد و چنانچه ممكن است، دعا و نيايش او پذيرفته نشود و دليل پذيرش به عدم قابليت و عيب و نقص خود دعا كننده خواهد بود. اگر دعا همراه با شرايط دعا كننده ميفرمايد: «من به تو نزديكم و دعايت را اجابت ميكنم توپچي فقط به سراغ خودم بيا» اين حالت براي انسان مقام والا و بالايي است.
موانع جانب
همان طور كه عواملي موجب تسريع اجابت دعا ميشود، عللي نيز وجود دارد كه مانع اجابت دعا ميگردد، كه به برخي ار آنها اشاره ميشود:
الف) گناه
گناه دشمن ديرينه انسان و دور كنندهي او از نعمتهاي الهي و مانع بزرگ در مسير كمال او به شمار ميرود. دعاي فرد گنهكار به اجابت نميرسد و نالههايش شنوندهاي ندارد. امام باقر (ع) ميفرمايدك «انسان گاهي حاجتي دارد و از خدا طلب ميكند و خداوند ضمن قبول آن، انجامش را به وقت مناسبي واميگذارد، ولي بنده در اين مدت مرتكب گناه ميشود، خداوند به مامور اجابت دعا امر ميكند: خواستهاش را اجابت نكن و او را از اين لطف محروم نما كه خشم ما را برانگيخت و شايستهي بياعتنايي است».
ب) تقاضاي امر محال و يا غير مجاز
اجابت دعا از جانب خداوند پس از حصول شرايط در صورتي است كه آنچه از خدا خواستهايم شدني و ممكن باشد و در عين حال نامشروع نباشد. از حضرت علي (ع) سوال شد: «فاي دعوه اضل؟ قال: الداعي بما لا يكون» كدام دعا گمراهي است؟ فرمود: دعا كردن و خواستن كارهاي ناشدني و غير ممكن.
ج) مخالفت با مصلحت فرد.
در توانايي خداوند در انجام خواستهي بندگان، جاي شك نيست؛ ولي گاه بنده چيزي را ميخواهد كه به مصلحت او نيست، در حالي كه خود نميداند و خداوند به همه جوانب زندگياش آگاه است، به دليل لطفي كه به بندگانش دارد، آن دعا را مستجاب نميكند:
«چه بسا چيزي بر شما ناگوار و ناخوشايند باشد، در حالي كه خير و صلاح شما در آن است و همچنين شايد چيزي را دوست بداريد كه ضرر شما در آن باشد و خدا آگاه است و شما بيخبريد»
د) مهيا نبودن شرايط و زمان اجابت
مناسب نبودن زمان و شرايط از جمله موانع اجابت دعاست. چه بسا شخص دعا كننده، گمان كند كه خواستهاش رد شده و نااميد گردد، در حالي كه نبايد قطع اميد كند، امام صادق (ع) ميفرمايد: «ان المومن ليدعو فيوخر اجابه الي يوم الجمعه» مومن دعا ميكند و خداوند اجابت آن را تا روز جمعه به تاخير مياندازد.
بر اين اساس، براي اجابت دعا لازم است موانع اجابت آن شناسايي و در جهت رفع آنها اقدام كنيم.
گفتار سوم: آثار تربيتي دعا
بيشك دعد و نيايش يك نوع عبادت و خضوع انسان در برابر خداوند تواناست و همچون عبادات ديگر، از اثر تربيتي فراوان برخوردار است. با دقت در آيات و روايات مربوط به آن، درمييابيم كهدعا، انسان را به معرفت خدا رهنمون ميكند. دعا، سبب ميگردد تا بشر به نيازمنديهاي خويش پي برده و در برابر ذات پاك و بيهمتاي پرودگار متعال، خضوع كند. دعا انسان را با نعمتهاي الهي آشنا ساخته و رابطهاي عميق و استوار ميان بندهو خالقش ايجاد مينمايد. دعا، به كمك انسان شتافته و در دستيابي به خواستههايش، وي را مدد ميكند. دعا انسان را به مقامي ميرساند كه خويشتن را جز بنده خدا نميبيند و غير از فرمان او، اطاعت نميكند. دعا؛ خداشناسي، اعتماد به نفس، تقويت اراده و آرامش به انسان ميبخشد و ياس و نوميدي را از او دور كرده و وي را فردي بلند همت، تلاشگر، هوشمند، و اميدوار ميسازد. اينك به برخي آثار تربيتي آن اشاره ميكنيم:
1- دعا سبب آرامش قلب و تسكيندهنده دلهاست. «الا بذكر الله تطمئن القلوب»
2- دفع بلاهاي دنيوي و معنوي؛ اميرالمومنين (ع) ميفرمايد: «امواج بلا را با دعا از خود برانيد»
3- راهيابي به گنجينهها و نعمتهاي الهي» اميرالمومنين (ع) ميفرمايد: «خداوند كليدهاي گنجينههاي خود را در دست تو قرار داده كه به تو اجازه دعا كردن داد، پس هر گاه اراده كردي ميتواني با دعا، درهاي نعمت خدا را بگشايي.»
4- دعا از مصاديق روشن اعتماد به نفس، بينيازي از غير خدا و تقويت بينش يگانهپرستي است و دعاهاي شريف جوشنكبير، عشرات و افتتاح داراي چنين ويژگيهايي است.
5- برخي از دعاها باعث تحكيم باور به نبوت، امامت، لزوم رهبري معصومين (ع) و ايجاد اميد در جامعه بشري است و مژده حكومت عدل و صلح و صفا را به جهانيان ميدهد. دعاي ندبه از چنين ويژگي و تاثيري برخوردار است. دعا موجب پشيماني از نافرمانيها و وسيله شرمندگي در درون دعاكننده است؛ زيرا هر چه انسان با خداي خويش بيشتر انس و الفت گيرد و به او نزديك شود، بيشتر ميكوشد كه به وظايف بندگي و پيروي از فرمانهاي او گردن نهد و و رفتاري بر خلاف رضاي او انجام دهد. در نتيجه دعا و كوشش و تلاش دو بالي است براي پرواز انسان به سمت كمال و كاميابي دين و دنيا و اين دو، همااهنگ و همدوش وسيله رسيدن انسان به تعالي و ترقي است. انسان با تلاش اما بدون دعا و توجه به خدا، به سرانجام مطلوب و سعادتبخش نخواهد رسيد، چنانكه دعاي شبانهروزي، بدون كار و كوشش، هرگز به جايي قدم به پيش نخواهد برد و بايد اين دو آيهي شريفه هميشه آويزهي گوش دلمان باشد كه پروردگار گفته است: «مرا بخوانيد تا دعاي شما را بپذيرم» و «اينكه براي انسان بهرهاي جز تلاش و كوشش او نيست». بدين ترتيب، آيا صداي رسا و بلند «ادعوني استجب لكم» را شنيديم و فهميديم؟ آيا در هفته، ماه و سال چندبار او را به منزل خودد دعوت كردهايم؟
آيا صبح جمعه با زمزمه «دعاي ندبه» از صاحبخانهمان خواستيم كه هر چه زودتر تشريف بياورد؟
بقيع
چقدر زخم بر شانه داري كوچههايت چقدر دلتنگاند!
محله بنييهاشمت كجاست؟
بيت الحزان فاطمه كو؟
هر چه مميگردي پيدا نميكني، وقتي ميفهمي اثري از آنها باقي نگذاشتهاند و همه را با خاك يكسان كردهاند، گلويت پر ميشود و جانت را گويي در آتشي افكندهات. آتش شعلهور كه بيش از هر چيز به سينهي تو ميماند.
و تو آكندهاي از آب و آتش، آتشفشاني گدازهريز!
اندوهناك و بيشكيب، در خويش مويه ميكني. خلوتي يكدست ميخواهي تا به اندازه ابرهاي جهان بياري.... چون پروانهاي در آستانهي آتش گرفتن، مهياي سوختني. چشم در چشم آسمان دوختهاي تا ستارهاي در نگاهت بسوزد ... چه اندوه تازهاي ميبارد.
در مدينه فقط به يك چيز ميانديشي
غربت!
در بقيع ميخواني و ميروي زيارت ديگر قبور.
ديگر لحظات تو سرشار از هر چه ستاره است. ستارههاي مهرباني كه تا هميشهي جهان ميتابند.
فردا دوباره بيقرار و عاشق، پروندهوار به سوي مسجدالنبي بال ميگشايي.
نماز ميخواني به نيت همه.
آشنايي با امامان بقيع (عليهم السلام)
امام مجتبي (ع)
ريحانه رسول خدا (ص)، حسن بن علي (ع) در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت به دنيا آمد. وي و برادرش امام حسين (ع) مورد علاقه شديد رسول خدا بودند و به عنوان فرزند آن حضرت شاخته ميشدند. اما مجتبي (ع) بعد از رسول خدا (ص) در كنار پدرش اميرالمومنان (ع) در جنگهاي جمل و صفين و نهروان شركت كرد. پس از شهادت اميرالمومنان (ع) با نصب پدرش مردم عراق با او بيعت كردند، اما به دلايل متعددي وي را همچون پدرش در جنگ با معاويه تنها گذاشتند. او نيز به اجبار حكومت را رها كرد و عازم مدينه شد. اين رخداد در سال 41 هجري اتفاق افتاد. پس از آن، امام مجتبي (ع) به مدت ده سال در مدينه با شيعيان خود در ارتباط بود.
اما حسن (ع) داسوه كاملي براي اخلاق اسلامي بود و بارها اموال خويش را نصف كرد و نيمي از آن را در راه خدا بخشيد. عاقبت به توطئه معاويه و به دست همسر نابكارش جعده دختر اشعث بن قيث، مسموم شد و به شهادت رسيد. مردم مدينه در سوگ آن امام به ماتم نشستند.
امام حسن (ع) علاقهمند بود تا در كنار جدش رسول خدا (ص) به خاك سپرده شود؛ اما مروانيان با همكاري شخصي كه ادعاي مالكيت زميني را داشت كه رسول خدا (ص) در آنجا مدفون شده بود، مانع اين كار شدند. امام حسين (ع) به خاطر توصيه برادر به عدم ايجاد درگيري، برادرش را در بقيع به خاك سپرد.
امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) چهارمين امام شيعه، در سال 38 قمري متولد شد و دوران رشد خود را در عهد امامت امام مجتبي (ع) و پدر خود حسين بن علي عليهما السلام سپري كرد. آن حضرت در كربلا حضور داشت، اما به دليل بيماري در جنگ شركت نكرد. پس از آن نزديك به سي و چهار سال؛ يعني تا سال 94 قمري، رهبري شيعه را بر عهده داشت. اين دوره، دورهاي سخت بود و شيعيان به شدت تحت فشار امويان قرار داشتند. آن حضرت از راههاي گوناگوني توانست شيعيان خالص را در اطراف خويش گردآورد و راه را براي فرزندش امام باقر (ع) باز كند، از مهمترين يادگارهاي امام سجاد (ع) دعاهاي آن حضرت است كه سرشار از مفاهيم عالي اخلاقي و عبادي و سياسي است و بخشي از آنها در صحيفه سجاديه است كه پس از قرآن و نهجالبلاغه، يكي از مهمترين متون ديني ما به شمار ميآيد.
بنا به آنچه در برخي از منابع تاريخي آمده است، امام سجاد (ع) در سال 94 قمري به تحريك وليد بن عبدالملك مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در كنار امام مجتبي (ع) در بقيع مدفون شد.
امام باقر (ع)
امام محمد باقر (ع) پنجمين امام شيعه، در سال 58 قمري به دنيا آمد و تا سال 94 قمري در كنار پدرش در مدينه زندگي ميكرد. پس از رحلت پدر، رهبري شيعه را در دست گرفت. آن امام مشغول حفظ عقايد ديني از تحريف شد و كوشيد تا با تربيت شاگردان فراوان، معارف اصيل اسلام را از تحريف امويان حفظ كند. امام باقر را به دليل علم و دانش فراوانش، باقرالعلوم؛ يعني شكافنده علوم لقب دادند. جابر انصاري، از آخرين صحابه بر جاي مانده، سلام رسول خدا (ص) را به او رساند و امام را بوسيد. امام در اوج نزاعهايي كه ميان عالمان مديته بر سر مسائل اعتقادي و احكام فقهي در گرفته بود، خطوط روشني را در فقه و تفسير و سيره نبوي تبيين كرد كه تكيهگاه شيعيان در مذهب اصيل شيعه است.
امام باقر (ع) در سال 114 يا 117 قمري به تحريك هشام بن عبدالملك به شهادت رسيد و در كنار پدرش حضرت سجاد (ع) رد بقيع مدفون شد.
امام صادق (ع)
امام صادق (ع) كه ششمين امام معصوم است و مذهب شيعه با نام او به عنوان مذهب جعفري شناخته ميشود، در سال 80 يا 83 قمري در مدينه به دنيا آمد و پس از رحلت پدر، رهبري فكري و سياسي شيعيان اصيل پيرو مذهب اماميه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمري در قيد حيات بود. در اين مدت نزديك به چهارهزار نفر شاگرد در محفل درسش حاضر شدند و از دانش آن حضرت بهره بردند. امام صادق (ع) مورد ستايش تمامي عالمان عصر خويش بود. در متون ديني شيعه، چندين هزار روايت از آن حضرت در تفسير، اخلاق به ويژه فقه، رسيده كه باعث عظمت حديث شيعه و موجب تقويت بنيه علمي آن است. امام صادق كوشيد تا شيعيان را در برابر ديگران مسلح به دانش حديث و فقه كند و با انحرافاتي كه ممكن بود در ميان شيعه به وجود آيد، به مبارزه برخيزد. در دوره اين امام نيز جز در چند سال نخست دولت عباسي، فشاري سخت بر شيعيان وجود داشت. منصور، دومين خليفه عباسي، نسبت به امام صادق (ع) سخت كينه داشت و عاقبت نيز به نوشته مورخان در 25 شوال سال 148 هجري، آن حضرت، به تحريك وي مسموم شد و به شهادت رسيد. امام صادق (ع) در كنار جد و پدرش در بقيع به خاك سپرده شد.
در گذشته، قبور اين چهار امام، با قبهاي كه بر فراز آن ساخته شده بود، به عنوان يكي از زيارتگاههاي مسلمانان، به ويژه شيعيان، شناخته ميشد؛ يكي از مشهورترين اين بناها از آن «مجدالملك قمي براوستاني» وزير بر كيارق سلجوقي است كه در قرن پنجم بر فراز قبور امامان ساخته شده بود. اما اين آثار در سالهاي اخير از ميان رفت و در حال حاضر، قبور ائمه در شكل بسيار ساده در بقيع بر جاي مانده است.(375)
قبر منسوب به حضرت فاطمه (س)
درباره محل دقيق قبر حضرت فاطمه زهرا و اينكه آيا در خانه خود مدفون شد يا در بقيع، نميتوان با قاطعيت اظهار نظر كرد. شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد، آن حضرت در بقيع مدفون گرديد، همانگونه كه شواهدي حكايت از آن ميكند كه در خانه خود كه اكنون در حجره شريفه قرار دارد، دفن شد.در حالي كه سنينان، از قديم الأيام محل دفن حضرت را در بقبيع دانستند و تنها احتمال وجود دفن حضرت را در خانهاش مطرح نمودهاند، در احاديث امامان شيعه بيشتر محل دفن، خانه خود حضرت معرفي شده است. درمحفلي كه امام جعفر صادق(ص) و نيز عيسي بن موسي عباسي حضور داشت، شخصي پرسيد كه حضرت فاطمه د ركجا دفن شده است. عيسي گفت: در بقيع. آن شخص از ا مام سؤال كرد. حضرت فرمود: عيسي پاسخ تو را داد. آن شخص گفت: از شما ميپرسم و ميخواهم عقيده پدرانتان را بدانم. حضرت فرمود: «دُفَنِتْ فِي بَيْتِها».
ابونصر بَزّنطي از امام رضا(ع) نقل كرده است كه از آن حضرت درباره محل دفن فاطمه زهرا(س) سؤال شد. حضرت فرمود: «دُفَنِتْ فِي بَيْتِها»
ابونصر بزنطي از امام رضا (ع) نقل كرده است كه از آن حضرت درباره محل دفن حضرت فاطمه سوال شد. حضرت فرمود: «دفنت فيبر بيتها فلما زادت بنو اميه فيآلمسجد صارت فيبر المسجد» (379) «حضرت در خانهاش دفن شد و زماني كه امويان مسجد را توسعه دادند، محل دفن در مسجد قرار گرفت» وجود همين روايات سبب شد تا علماي برجسته شيعه نظير شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي، ابن طاووس و علامه مجلسي مدفن حضرت را خانه خودش بدانند؛ جايي كه در مسجد يا حاشيه مسجد قرار گرفته است.
شيخ صدوق مينويسد: روايات درباره مدفن حصرت فاطمه زهار (س) مختلف است. برخي از آنها مدفن را بقيع و برخي ديگر بين قبر و منبر ميدانند. برخي هم مدفن را خانه آن حضرت ميدانند كه وقتي امويان مسجد را بزرگ كردند، قبر آن حضرت داخل مسجد شد اين قول نزد من صحيح است. محلي مه به عنوان قبر آن حضرت در بقيع مشخص شده، پايينتر از قبور ائمه چهارگانه، در قسمت راست (شمال غرب) آنها فرار گرفته است و احتمال دارد كه اينجا محل قبر فاطمه بنت اسد باشد. حضرت فاطمه (س) يكي از زنان برگزيده عالم و مورد علاقه شديد رسول خدا بود. درباره آن گرامي، فرزندان و شويش امام علي 0ع)، فضلي بيشماري از رسول خدا نقل شده است. يكي از آنها همان رويات مشهوراست كه پيابر او را پاره تن خود خواند و آزار به او را آزار خود شمرد. حضرت فاطمه (س) وصيت كرد تا دور از چشم ديگران و شب هنگام دفن شود.
در محضر ائمه بقيع
سخنان امام حسن مجتبي (ع)
1- فاصله ميان حق و باطل چهار انگشت است؛ آنچه را كه با چشمت ميبيني، {معمولاً} درست است و آنچه را از ديگران ميشنوي؛ بسياري نادرست است.
2- كسي به انسان نزديك است كه با محبت باشد؛ گرچه از نظر خويشاوندي دور باشد؛ و كسي از انسان دور است كه بيمحنت باشد؛ و كسي از انسان دور است كه بيمحبت باشد. گرچه از بستگان باشد. هيچ چيز به اندازه دست به بدن نزديك نيست؛ اما {همين} دست، شل ميشود؛ در نتيجه قطع {و دور انداخته} ميشود!
3- ايشان درباره دوست شايستاي كه داشت مي فرمود:
• دنيا در چشمش كوچك بود.
• نادانياش بر او مسلط نبود؛
• بيشتر اوقات ساكت بود؛ ام اين سكوتش به خاطر لكنت زبان با بيسوادياش نبود؛ زيرا وقتي سخن ميگفت، بسيار سخنور بود.
• سخنان حضرت علي بن الحسن (ع) (آذين نيايشگران)
• چه كساني بيشترين حق را بر ما دارند؟
واجبتر از همه بر توپچي، حق مادر، سپس پدر، بعد فرزندان، آنگاه برادرانت و بعد به ترتيب نزديكي خويشاوندانت است.
• كار زبان
حق زبان آن است كه او را دشنام ارجمندتر بداني و به سخن نيكو عادتش دهي؛ تربيتش كني و جز هنگام نياز و سود اين جهان و آن جهان، از آن بهره نگيري؛
آن را از پرگويي و ياوهسرايي كه از زبانش ايمني نيست و بهرهاش اندك است- معاف داري؛ زبان، گواه خرد و دليل آن شمره ميشود.
• كار كوش
حق گوش، پاكيزه نگه داشتن آن {از آلودگي سخنان بيهوده و گناه آلود} است... زيار گوش، دروازه سخن به دل است و هر نوع معناي خوب يا بد را به دل ميرساند.
• كار چشم
و اما حق چشم توپچي آن است كه آن را از هر چه روا نيست فرو بندي و {با نگاه به حرامها} بيارزشش نسازي؛
مگر آن را عبر نگاهي قرار دهاي كه با آن {به ژرفاي حقيقتها} بينا شوي و دانشي فراچنگ آوري؛ همانا چشم، دروازه اندرزپذيري است.
• حق شكم
حق شكمات اين است كه آن را جايگاه حرام قرار ندهي؛ نه اندك و نه بسيار؛ و از حلال هم به اندازهش بدهي و او را از مرز تقويت و نيرومندي، به حد شكمخوارگي و ناجوانمردي نرساني.
• حق صدقه
و اما حق صدقه آن است كه بداني كه اين صدقه پسانداز توست نزد پروردگارت؛ صدقه خود را بر كسي منت منه، زيرا كه آن به سود توست؛ و اگر بدان منت نهي، در امان نيستي كه به روز همان كسي دچار شوي كه به او منت نهادي.
• حق برادر
اما حق برادرت، بدان كه او دست توست كه {براي انجام كارهايت} آن را ميگشايي؛ و پشت {و پناه} توست كه به او پناه ميبري؛ و غزت توس كه بدان تكيه مي كني؛ و پيروي توست كه با ياري او {به دشمنانت} يورش ميبري؛
او را به عنوان سلاحي بر نافرماني خدا و ابزار ستم به حق پروردگار به كار نگيري، يارش باش و در برابر دشمنش كمك كار؛
ميان و شياطينش {و دوستان بدكارش} مانع افكن؛ حق اندرزش را به جاي آور؛ به خاطر خرسندي خداوند { و نه چشمداشت } به او رو كن؛ اگر از آفريدگار فرمان بردف به خوبي از او پذيرا باش؛ در غير اين صورت خداوند توپچي {از او} برتر بدان و آفريدگار از برادرت نزد ارجمندتر باشد.
• حق نيكوكار
. اما حق نيكوكار بر تو، آن است كه از او سپاسگزار باشي و نيكياش را {به اين و آن} بگويي؛ سخن نيك درباره او بپراكني و ميان خود و خداي {سبحان} برايش دعاي مناسب كني، هر گاه اين كارها را انجام دادي سپاسگزار او در نهان و آشكار هستي. آنگاه، اگر ميتواني جبران كني، كار {نيك} او را، پاداشش دادهاي، وگرنه، مصمم باش آن را جبران كني.
سخنان امام باقر (ع)
قضاوت مردم
اي جابر!... بدان دوست ما نيستي مگر آنكه {سخصيتت چنان باشد كه} اگر همه شهروندانت بر ضد تو گرد هم آيند بگويند: «تو مرد بدي هستي» اندوهگين نشوي { زيرا واقعيت اين نيست}؛
و اگر {براي خوشامد تو} گفتند : « انسان شايستهاي» از سخنان {دروغين}شان شادمان نشوي؛ اما {انديشهها و رفتار} خود را بر قرآن عرضه كن {و آن را معيار شايستگي يا عدم شايستگي خويش به شمار آور.}
جوانمردي چيست؟
جوانمردي آن است كه: طمع نكني كه خوار شود؛ خواهش نكني كه تحقير شوي، بخل نورزي كه دشنام شنوي و ناداني نكني كه محكوم شوي.
هزينههاي بيپاداش
هيچ بندهاي نيشت كه دريغ ورزد از خرج كردن در راه خدا، جز آنكه گرفتار شود به هزينه كردن چند برابر آن مقدار در زمينهاي كه خشم خداست.
جايگاه دانشمندان
دانشمندي كه از دانشش بهره گيرند، بهتر از هفتاد هزار نيايشگر است.
به دوران رسيدگان
كسي كه نيازمند انسان نوكيسه شد، همانند فردي است كه نيازمند درهمي است كه در دهان افعي است؛ هم بدان محتاجي و هم خطر تو را تهديد ميكند.
فروتني چيست؟
فرتني آن است كه {آدمي} به نشستن در جايي كه {در ظاهر} فرو دستتر از موقعيت {اجتماعي} اوست خرسند باشد؛ و اينكه به هر كس برخوردي سلامش كني و بگو مگوهاي بيهوده را رها كني گرچه تو درست ميگويي.
ويژگيهاي دين باور
مومن، برادر مون است: نه دشمنامش دهد؛ نه {سودي و خيري} از او دريغ كند و نه به او {بيدليل} بدگمان باشد.
دين و دنيا
براستي كه اين دنيا را نيك و بد به دست آورند؛ اما اين دين {كامل و خوشبختي آفرين اسلام} را، خداوند جز به انسانهاي ويژه {كه با گفتار و رفتار نيكشان شايستگي خود را ثابت كردهاند} ندهد.
نشانههاي شيعه
همانا شيعه علي (ع) آنهايي هستند كه در راه دوستي ما {نه با داهدائي ناروا} به يكديگر ميبخشند، به خاطر دوستي ما، همديگر را دوست دارند، براي زنده كردن فرمان ما {و طرح مباحث ديني} به ديدن يكديگر ميروند؛ هر گاه خشمگين شوند، اسراف نورزند؛ {با رفتار مثبت خويش} بركت {براي} همسايهاند و آشتيجو با همنشينان خود.
خواري خواهش
اگر خواهشگر ميدانست، آنچه از خواري و ذلت در خواهش كردن چيست، كسي از كسي جز در صورت ضرورت خواهش نميكرد.
خدمات اجتماعي
اگر كسي همچنين از وي خواهش شده از ناكامي از ثواب در پاسخ منفي دادن آگاه بود، كسي از كسي انجام خواستهاش را دريغ نميكرد.
سخنان حضرت امام جعفر صادق (ع)
اي پسر «جندب» اگر شيعيان ما {پيرواني }راستين بودند، فرشتگان با آنان دست ميدادند و ابرهاي بارانزا بر سرشان سايه ميافكندند و {چهرههاشان از نور ايمان} در روز ميدرخشيد، و چنان حاصلخيزي و بركت رونق ميگرفت كه آنها از فراز سر و زير پاي خود روزي بر ميگرفتند و به خاطر دلها و زبانهاي پاكشان هر چه از خدا ميخواستند، به آنان ميداد!
آتش حسد
كسي كه بر مومني حسد برد، ايمان در دلش آب شود، و از بين رود بسان حل شدن نمك در آب.
خدمات اجتماعي
آن كه در راه برطرف كردن نياز دوستش گام بردارد، همانند كسي است كه ميان صفا و مروه سعي ميكند؛ و كسي كه موفق به اين كار مهم شود و نياز دوستش را برآورده سازد، بسان كسي است كه در راه خدا در روز جنگ «بدر« و «احد» در خون خود غلطيده است؛
و پروردگار، هيچ مردمي را عذاب نكرد، جز آنكه آنان به حقوق دوستان بينوايشان بياعتنايي كردند.
بيم و اميد
به خدا تا به آن اندازه اميدوار باش كه به سركشي از او دليرت نكند و تا آنجا بيمدار كه از رحمتش نوميدت نكند.
انواع مردم
مردم دو دستهاند: گرفتار و آسوده. با گرفتار مهربان باش و خداي را بر تندرستي ستايش كنيد.
بخشش در راه خدا
در چشم مردم صدقه مده به قصد اينكه تو را خوب شمارند؛ زيرا اگر چنين كني، مزدت همان است كه گرفتي؛ اما چنان باش كه اگر با دست راستت ميبخشي دست چپت نفهمد.
حسادت
به خداوند سوگند، اگر يكي از شماها كره زمين را انباشته از طلا كند و در راه خدا، سپس بر مومني حسادت ورزد، او را با آن طلا در آتش دوزخ داغ كنند.
تداوم دوستي
اگر ميخواهي دوستت با تو همدل باشد، نه با او شوخي كن و نه بگو مگوي بيهوده؛ نه خود را بر او برتري بده و نه ستيزهجو باش؛ دوستت را تر رازت آگاه مكن، مگر رازي كه اگر دشمنت هم از آن آگاه شود، زياني به تو نميرسد، زيرا چه بسا دوستت روزي دشمنت شود.
مقام بينوايان
بر شما باد كه مسلمانان بينوا را دوست بداريد، زيار هر كس كه آنان را كوچك شمار و بر آن فخر فروشد، از دين خدا لغزيده و خداوند خواركننده و دشمن اوست.
شخصيت
هر كسي از سه چيز دوري ورزيد، به سه چيز رسيد:
كسي كه از گفتار و رفتار بد بيزار است، به آبرو و احترام رسد، كسي كه از گردنفرازي بيزار است، به بزرگي رسد؛ و كسي كه از چشم تنگي بيزار است آبرو و بزرگواري رسد.
عوامل تحقير
سه چيز است كه آدمي را تحقير ميسازد، حسادت، سخنچيني، و سبكسري.
نشانههاي نادان
ناداني در سه چيز است: تعويض پي در پي و بيدليل دوست؛ دوري گزيدن بيدليل از دوستان و ديگران و كنجكاوي جستجو در چيزهاي بيفايده.
موانع رسيدن به اهداف بلند
سه چيز آدمي را از رسيدن به اهداف عالي باز ميدارد. تلاش اندك، كمچارهجويي و نيافتن راهحلهاي متفاوت و سستي انديشه و احساساتي بودن.
عوامل آرامش
آرامش در سه چيز است: همسر همدل، فرزند نيكو رفتار و دوست يكرنگ.
عوامل شكست و ناكامي
سه چيز عامل ناكامياند: پايفشاري در خواهش، بدگويي ديگران و مسخره كردن مردم.
نيازهاي اساسي شهروندان
مردم هر سرزميني از سه چيز بينياز نيستند؛ چيزهايي كه براي ساماندهي اين جهان و آن جهانشان به آنها پناه ميبرند، و اگر نياز ندارند، نابخردند: دينشناس دانشمند پارسا، فرمانرواي نيكوكاري كه از او فرمان برند و پزشك كاردان قابل اعتماد.
در گستره عصمت و امامت
تفاوت پيامبر با امام
تفاوت پيامبر با امام در چه مواردي است؟
«شان نبي» آناست كه راه ژرا بر مردم آشكار كند؛ اما بر امام است كه مردم را به پيمودن راه وادارد. بر اين اساس مقام امامت از نبوت بالاتر است و به همين دليل، ابراهيم، خليل، مدتها پس از آن كه به پيامبري رسيد و پس از پيروزي در امتحانهاي متعدد، به مقام امامت نايل آمد.
بايد توجه داشت كه برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت، به معناي آن نيست كه شخص، «امام» از شخص «نبي» برتر و بالاتر است، زيرا بسياري از پيامبران –از جمله پيامبر اسلام – علاوه بر مقام نبوت داراي مقاما امامت نيز بودهاند.