بخشی از مقاله

علل فرار دختران


مقدمه:
فرار دختران از خانه در حالي بخشي از آمار آسيبهاي اجتماعي را به خود اختصاص مي‌دهد كه بروز ناراحتي‌هاي روحي و رواني و بيماريهاي جسمي را براي اعضاي يك جامعه در پي خواهد داشت و از چنان تاثيري بر بر خانواده ها برخوردار است كه هيچ چيز ديگري نمي‌تواند چنان ضربه اي مهلكي بر پيكر آنها وارد كند؛ در اين شرايط ، خانواده همه چيز خود را كه در طول ساليان زندگي كسب كرده، در معرض فنا و نابودي مي‌بيند و آبرو، حيثيت، غرور و هر آن چيزي كه مايه مباهات

و سربلندي او در اجتماع بوده را از دست رفته مي پندارد. و ما در اين حال و وضعيت وظيفه خود دانستيم كه گوشه‌اي از معضلات اجتماعي را كه در حال حاضر در جامعه ما حكم فرماست نشان دهيم و اميدواريم توانسته باشيم كه حداقل وظيفه خودرا به عنوان يك شهروند ايراني نشان داده باشيم.


نتايج يك تحقيق بر روي 120 دختر فراري در تهران نشان مي‌دهد كه ميانگين سني اين دختران 19 سال بوده، 24 درصد آنها محصل، 73 درصد بدون شغل، 3 درصد بي‌سواد، 11 درصد ابتدائي، 51 درصد راهنمائي و 36 درصد متوسطه بوده اند.
از نظر اقتصادي 94 درصد آنها از وضع مناسب و مطلوبي برخوردار بوده اند، 43 درصد انگيزه فرار را داشتن دوست پسر و 34 درصد بدرفتاري والدين ذكر كرده اند.
67 درصد آنها بعد از فرار با مردان غريبه و نا محرم به سر برده‌اند؛ 90درصد مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته‌اند و از 47 درصد آنها ازاله بكارت شده است.


همچنين 77 درصد جامعه آماري فوق، تراي اولين بار توده كه دست به چنين عملي زده‌اند و 23 درصد فرار از خانه را براي چندمين بار تكرار كرده‌اند.
نتايج تحقيق «داود حشان»بر روي دختران فراري همچنين نشان مي‌دهد كه والدين و ساير اعضاي خانواده اعم از از برادران و خواهران بزرگتر در تربيت فرزندان و شكل گيري شخصيت آنها نقش مهم و اساسي دارند و از آن جا كه شخصيت هر انساني از كودكي در خانه شكل مي‌گيرد،از اين رو والدين در تربيت فرزندان خود مسئوليت سنگين و مهمي را بر دوش دارند، بخصوص توجه به دوران كودكي و نوجواني كه دوران بحراني روحي جوانان است،

از اهميت خاصي برخوردار است و خانواده، محكمترين سنگر براي جلوگيري از سقوط نوجوان بر اين اساس والدين به حكم وظيفه اي كه بر عهده دارند، موظفند محيطي آرام و با ثبات براي فرزندان خود فراهم كنند و با تدبير صحيح ، طرح و نقشه اي براي تربيت فرزندان و احيانا بازسا زي آنها داشته باشند و در اين راه خانواده اي موفتي است كه فرزندان خود را بسازد و رفتار آنها الگوي خوبي براي فرزندان خود باشد.


بر اساس اين تحقيق كه افراد پرسش شونده از سن 13 تا 27 سال اقدام به فرا ر از خانه كرده اند،‌مي توان نتيجه گرفت كه 13 سالگي آغاز دوران نوجواني است و فرد هنوز در آب و هواي دوران كودكي به سر مي برد؛ لذا رفتار نامطلوب والدين در اين سنين مي توانداثرات بسيار سوئي بر سرنوشت اين نوجوانان باقي بگدذارد و از آن جا كه اطلاعات داده ها بيان مي كند90 درصد جامه

آماري، مورد سوء استفاده جنسي قرار گرفته اند و از 47 در صد آنها ازاله بكارت شده،‌بر اين اساس پيش بيني مي شود كه چه سرنوشتي در انتظار اين دختران خواهد بود و زدن بر چسب منحرف، حداقل آن ، در فرهنگ جامعه است و در ادامه، سرزنش و نكوهش و … تواني براي اين دسته از نوجواني باقي نخواهد گذاشت؛ بنابراين بايد والدين بسيار مراقب رفتار خود باشند و طرز تربيت فرزندان را بدانند.


به گزارش ايسنا بر اساس يافته هاي اين تحقيق مشكلي كه در خانواده جامعه آماري براي تربيت صحيح فرزندان وجود داشتع است، برخوردار نبودن والدين از سطح سواد مناسب است؛ 53 در صد پدران و 63 درصد مادران دختران جامعه آماري يا بيسواد بوده اند و يا سوادآنها در حد خواندن و نوشتن است و 8 درصد پدران و يك در صر مادران از تحصيلات عاليه برخوردار بودند. بنابراين طبيعي است كه اين والدين قادر نباشند از طريق مطالعه كتابهاي مربوطه، با الگوهاي جديد و چگونگي

تربيت فرزندان آشنا شوند ؛ از اين رو 75 درصد دختران جامعه آماري يا ترك تحصيل كرده اند و يا بعد از پايان تحصيلات متوسطه ادامه تحصيل نداده اند و تحصيلات هيچ يك از افراد جامعه آماري در مقطع عالي نبوده است؛ بنابراين بيسوادي كم سوادي والدين و به تبع آن فرزندان،‌عامل مهمي در عدم تربيت صحيح آنان شده ونقش مهمي در فرار دختران از خانه ايفاء كرده است؛ لذا مي توان گفت: يكي از محورهاي علت فرار دختران از خانه، ترك تجصيل و ماندن آنها در خانه بوده است.


محور و علت مهم ديگري كه مي توان بر اساس يافته هاي اين تحقيق بدان اشاره كرد چگونگي تربيت صحيح و نظارت والدين است. 43 درصد دختران تحقيق مذكئر انگيزه فرار تحصيل كرده و يا در مقطع بالا تري ادامه تحصيل نداده است و هيچ شغلي هم در خارج از خانه ندارد و هميشه با مادر خود بوده (96 در صد مادران خانه دار مي باشند) مراوده او با دوست پسرش، نمي توانسته از ديد مادر به دور باشد؛ بنابراين مادر بايد او را با منطق و دليل راهنمايي كند نه اين كه با بدرفتاري و خشمونت و سخت گيري، عرصه را بر او تنگ كند، زيرا كه 34 درصد از افراد جامعه آماري بدرفتاري والدين را انگيزه فرار خود بيان كرده اند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید