بخشی از مقاله

مقدمه :

همان طور كه می دانیم، قرآن کلمه به کلمه اش، از جانب خداوند نازل شده و به دست ما رسیده است و اگرچه کلامش بشری نیست ، ولی برای بشریت است. بنابراین فهم کلماتی که در آن آمده، راهی است برای درک بهتر کلام خداوند، و پرودگارمان از همین طریق، با ما سخن می گوید. پس طبیعی است كه اندیشیدن بر روی تک تک کلمات قرآن برای ما انسان ها اهمیت ویژه ای داشته باشد، چرا كه به وسیله فهم بهتر این کلمات و تعالیم کسانی که خداوند خود آن ها را به ما معرفی کرده، می توانیم مقصود پروردگارمان را بهتر و بیشتر درک كنیم.


آیه تطهیر نیز از این قاعده¬ی کلی مستثنی نیست و بررسی کلمات گوناگون آن، بیشتر می تواند به ما در فهمیدن منظور خداوند کمک نماید و مفهوم آیه را بهتر برایمان روشن کند. لذا اگر می خواهیم مفاهیمی از قبیل: حصر و اختصاص آیه تطهیر، معنای لغوی اهل بیت، رجس و گستره معنائیش، اراده الهی و دوام و پیوستگی آن، مفهوم تطهیر، تأکیدهای مختلف آیه و . . . را بهتر متوجه شویم، باید کلمات مختلف آیه را دقیقتر مورد بررسی قرار دهیم .

 


"انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا"
"همانا خداوند فقط و فقط می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را قطعا پاکیزه سازد."
"سوره ی احزاب قسمتی از آیه ی 33 (معروف به آ یه ی تطهیر) "
انما :
همان گونه كه می دانیم، آیه ی تطهیر با "انما" شروع می شود. در هر زبانی برای آن که بتوان مفاهیم جمله و مصادیق خارجی آن را منحصر نمود، از کلمات به خصوصی استفاده می گردد . یعنی اگر بخواهیم خبری را که بیان می كنیم، بر روی افرادی خاص منحصر نمائیم و یا در بین معانی مختلف ، منظور خود را در یک معنی خاص منحصر بدانیم ، در گفتار خویش کلمات ویژه ای را به كار می بریم. مثلا می گوییم من در بین تمامی ورزشها، تنها شنا را دوست دارم. زبان عربی نیز، از این قاعده کلی مستثنی نیست. از میان چند کلمه ای که در این زبان برای حصر وجود دارد، "انما" در این آیه به کار رفته است .

"انما" یکی از کلمات حصر است و اگر در ابتدای جمله ای که با فعل شروع می گردد بیاید، آن چیزی که در خصوصش صحبت می شود را حصر می کند. برای روشن شدن این مفهوم آن را در قالب مثال بیان می كنیم: فرض کنید، می خواهید جریان دیدن یکی از دوستانتان به اسم علی را، تعریف کنید. در این صورت می گوئید: "من امروز به دیدن دوستم، علی رفتم." اگر در ابتدای جمله ی خویش از "انما" استفاده كنید، در اثر استفاده از آن، معنای جمله كمی متفاوت می گردد و پس از حصر، معنای جمله این چنین می شود: من امروز تنها و تنها "به دیدن دوستم علی" رفتم، یعنی چیزی که حصر می شود "دیدار علی" است. اگر کمی به این جمله دقت کنیم، متوجه می شویم که این حصر دو نتیجه و اثر دارد:


اول آن که رفتن شما به میان جمع دوستانتان، تنها به قصد یک دیدار بوده است و منظوری همانند انجام یک معامله تجاری یا شرکت نمودن در یک مهمانی شام را نداشته اید. دوم آن که از میان همه دوستانتان تنها هدفتان دیدن علی بوده و به قصد دیدن فرد دیگری به آن جا نرفته اید.


با توجه به این مساله می توان گفت با آمدن انما در ابتدای آیه ی تطهیر مشخص می شود، موضوع بحث که همان "برطرف کردن پلیدی از اهل بیت" است مورد حصر قرار گرفته و خداوند خواست خود را در مورد آن موضوع منحصر نموده است. در اثر این حصر و اختصاص در این جا ما با دو نتیجه مواجه می شویم. اول آن که اراده و خواست خداوند متعال در این آیه را، فقط به دور کردن پلیدی و ایجاد طهارت، اختصاص می دهد و دوم آن که در زمان نزول آیه دور نمودن پلیدی و ایجاد طهارت را تنها مخصوص اهل بیت می کند و هیچ فرد دیگری را در این قاعده شریک نمی گرداند.


با توجه به موارد ذکر شده، آیه این گونه بیان خواهد شد:
اراده ی خداوند منحصرا به این تعلق گرفته است که هرگونه رجس و پلیدی را فقط از اهل بیت دور نماید و تنها آنان را پاک و پاکیزه گرداند.

یرید الله :
"یرید الله" به این معنا است که خداوند امری را اراده نموده و آن را خواسته است. "الله" از میان اسماء الهی ، از اسامی خاص خداوند متعال است و اشاره به كسی می كند که تمامی صفات کمال و پسندیده را در وجود خویش دارد. کمالاتی همچون دوست و دوست داشتنی بودن، بخشنده و بخشایشگر بودن، آمرزنده و بردبار بودن، بی نیاز و قابل ستایش بودن و . . . همه وهمه جزئی از صفات و کمالات خداوند متعال است. آمدن این اسم از آن جایی كه اشاره به تمامی كمالات خداوند دارد، خود نشان دهنده ی بزرگی و عظمتی است که مفهوم این آیه در بر دارد.
بر طبق قواعد زبان عربی اگر كمی دقت كنیم، "یرید الله" تنها نشان دهنده ی اراده و خواست خداوند متعال نیست ، بلکه به استمرار و دوام آن هم اشاره می کند. از این رو می توان گفت خداوندی با این عظمت، اراده و خواسته ای را در نظر دارد كه به صورت مستمر و مداوم جریان خواهد یافت. اما این اراده چیست؟ پاسخ این سوال را در ادامه، آیه برای ما مشخص می كند.

لیذهب عنکم الرجس :
این قسمت از آیه به ما نشان می دهد كه خداوند اراده نموده و خواسته است تا از عده ای به خصوص كه در قسمت بعد از آنان با عنوان "اهل بیت" یاد می كند، هرگونه رجس و پلیدی را دور گرداند.


"یذهب" در اصل به معنای دور ساختن و زدودن است و در این جا منظور، دور کردن رجس از "اهل بیت" می باشد. حرف لامی هم که پیش از این کلمه آمده ، بر طبق قواعد عربی ، معنای تاکید را می رساند .


معنا و مفهوم حقیقی " رجس "، پلیدی و آلودگی است و همانطور كه می دانیم، در واقع پلیدی، چیزی است که در وجود انسان حالت تنفر و کراهت ایجاد می کند. به عنوان مثال، همه ی ما از دروغ گفتن بدمان می آید .لذا در صورتی که فردی به ما دروغ بگوید، از عمل او ناراحت می شویم و احساس ناخوشایندی به ما دست می دهد. بر این اساس اگر خوب دقت كنیم، معانی متعددی که برای رجس ذکر گردیده است، همانند عذاب، لعنت، کفر، گناه و . . . نیز، به یک معنای جامعی بر می گردد که همان مفهوم پلیدی است.


اما رجس در این آیه به تنهایی نیامده است و بر ابتدای آن "ال" قرار گرفته است. این "الف و لام" در زبان عربی به "الف و لام جنس" شهرت دارد و اگر بر سر کلمه ای بیاید ، تمامی انواع آن را پوشش می دهد . مثلا اگر بگوئیم "درخت" ، ممکن است نوع خاصی از آن در ذهنمان باشد ، ولی اگر قبل از آن ، این "الف و لام" را بکار ببریم ، شنونده متوجه می شود که ما درباره تمامی انواع درختان سخن می گوئیم . در این آیه هم این "الف و لام" بکار رفته است . همین نكته برای ما معلوم می سازد كه منظور خداوند تمامی پلیدیها ست ، نه پلیدی خاصی و او می خواهد، تمامی پلیدی ها را از وجود اهل بیت دور گرداند.


اما در این قسمت یک اتفاق خاص روی داده است . بر طبق قواعد دستور زبان عربی ، باید ابتدا از رجس سخن به میان می آمد و سپس کلمه " عنکم " قرار می گرفت ، اما بر خلاف انتظار جای این دو کلمه با هم عوض شده است . ولی چرا ؟ دستور زبان عربی به ما می گوید هنگامی که این اتفاق رخ می دهد ، گوینده می خواهد مفهوم مورد نظر خویش را مورد حصر قرار دهد . پس در واقع خداوند در این قسمت آیه هم ، بار دیگر (علاوه بر آنچه كه از به كار بردن انما نتیجه می شود) دور نمودن رجس و پلیدی را ، در زمان نزول آیه تنها و تنها مخصوص اهل بیت می داند و برای بار دوم این حصر و اختصاص را ذکر می کند .


اهل البیت:
در این قسمت خداوند افرادی را كه می خواهد از آنان رجس و پلیدی را دور نماید و در زمان نزول آیه این موهبت الهی را منحصرا به آن ها عطا کند ، به ما معرفی نموده است. كه آنان نیز كسانی به جز اهل بیت نمی باشند.
"اهل" در لغت در مورد کسانی به کار می رود كه نسبت به آنان تعلق خاطر و وابستگی وجود داشته باشد. بنابراین همسر، فرزند، نوه و . . . از آن جایی كه انسان با آن ها مانوس است و به آنان تعلق خاطر دارد، "اهل" او به حساب می آیند. از این رو می توان گفت نكته ی اساسی در معنای "اهل"، همان انس داشتن و تعلق خاطر است و لذا گاهی افرادی به غیر از خویشان و نزدیکان نیز می توانند ، جزو "اهل" انسان محسوب شوند. اما در نقطه ی مقابل، افرادی نیز ممکن است با وجود داشتن رابطه ی خویشاوندی، به علت آن كه انسان با آنان انس و تعلق خاطری ندارد، جزو "اهل" انسان به شمار نیایند.
"بیت" به معنای خانه و جایی است که انسان شبانگاه در آنجا پناه می گیرد. همان گونه که بیت مکانی است برای پناه دادن و جمع نمودن افراد یک خانه به گرد هم، می تواند نشانه ای باشد، برای آن که افراد محدودی را معلوم گرداند و آنان را از سایرین جدا كند و یا آنکه جوّی مخصوص باشد که عده ای در آن قرار دارند .
بر این اساس، منظور از اهل البیت، افرادی است که وابسته به خانه و محدوده ای خاص می شوند و به آن تعلق خاطر دارند و با آن مأنوسند و از این نظر دارای ویژگی یکسانی هستند.

و یطهرکم تطهیرا :
آیا خداوند متعال در خصوص اهل بیت به همین مقدار كه تا كنون ذكر گردید، اكتفا نموده است؟ با كمی دقت در این بخش از آیه، پاسخ منفی پرسش ما مشخص می شود.
"یطهر" در اصل به معنای پاك كردن و پاكیزه نمودن، است و این مفهوم، در برابر رجس و پلیدی بکار می رود ، در واقع خداوند متعال با دور نمودن پلیدی از اهل بیت، نقطه ی مقابل آن، یعنی طهارت را، در وجود آنان جایگزین نموده است.
اما باز نیز خداوند تنها به ذكر طهارت اهل بیت بسنده نمی كند، بلكه بر گفتار خویش پافشاری و تاكید دارد . کلمه ی "تطهیرا" که در این فراز آیه بکار رفته هم معنای تاکید را می رساند، یعنی این كلمه به ما می فهماند که قطعا، اهل بیت پاک و پاکیزه گشته اند .
این دو قسمت از آیه ( زدودن رجس و طهارت) به وسیله حرف "و" به یكدیگر مرتبط شده اند ، لذا می توان دریافت كه خواست و اراده ی خداوند علاوه بر زدودن رجس از اهل بیت، به طهارت آنان نیز، تعلق می گیرد.



" ما یریدالله لیجعل علیكم من حرج ولكن یرید لیطهركم ولیتم نعمته علیكم "

" خدا نمی خواهد بیهوده بار شما را سنگین كند، بلكه می خواهد پاكتان سازد و نعمت خود را برشما تمام كند "

( سوره مائده آیه ی ۶ – مکمل آیه تطهیر )


آيه تطهير در تفسير پيامبرصلى الله عليه وآله
بدون شك رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله آگاه‏ترين مردمان به قرآن، معانى، اشارات واهداف، و به هنگام پيچيدگى امور و نياز به توضيح و يا تصحيح آن، مرجع وملاذ ديگران است. آنچه در اين جا نظرمان را به خود جلب مى‏كند اين است‏كه بعضى اوقات - بى آن‏كه پرسشى در كار باشد - رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله حتى درمواردى كه در ابتدا گمان مى‏رود از امور واضح است، دست‏به كار شده‏به توضيح و تبيين آن مى‏پردازد. با اين حال، هنگامى دچار شگفتى مى‏شويم كه‏مى‏بينيم خط بازى‏هاى سياسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چيز رابا دستان خيانت‏گر خويش دچار تحريف و دگرگونى سازد كه رسول خداصلى الله عليه وآله‏به توضيح، تثبيت و تصحيح آن پرداخته است و گويا از وراى پرده‏اى شفاف‏به غيب مى‏نگريسته است. ليكن از آن جايى كه اين تلاش مذبوحانه به حذف،زيادت و يا تحريف نص قرآن منجر شده، تقريبا ممتنع و غير عملى‏نموده است.


آنان براى رسيدن به اهداف شوم و ناميمون خود كوشيده‏اند كه به جاى‏تحريف مبانى و كلمات قرآن، به تحريف معانى و دلالت‏هاى آن بپردازند.امام باقرعليه السلام در نوشته خود به سعد الخير، به همين مطلب اشاره‏فرموده است. آن جا كه مى‏فرمايد:


اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم يروونه ولا يرعونه والجهال‏يعجبهم حفظهم للرواية والعلماء يحزنهم تركهم للرعاية (1) .
آنان حروف و كلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانين آن را تغييردادند، قرآن را روايت مى‏كنند، اما حدودش را رعايت نمى‏كنند. جاهلان ازاين كه روايت قرآن را حفظ كرده‏اند تعجب مى‏كنند و عالمان از اين كه حدودآن را ترك كرده‏اند اندوهگين هستند.


اين دقيقا همان چيزى است كه در مورد آيه تطهير به وقوع پيوست.آيه‏اى كه درباره اهل بيت پيامبرصلى الله عليه وآله، كه مركز رسالت و محل رفت و آمدفرشتگان هستند نازل گشت. زيرا به رغم تاكيدهاى فراوان و پى در پى‏پيامبرصلى الله عليه وآله كه چندين ماه و شايد تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت،مبنى بر اين كه مراد از «اهل بيت‏» در آيه تطهير، فقط اهل كساء هستندو به استناد اين آيه مباركه از تمامى

 

گناهان پاكيزه‏اند; هجوم ديوانه‏وارى‏را مى‏يابيم كه هدف آن منحرف نمودن اين مساله از جايگاه حقيقى‏اش‏و برانگيختن شبهاتى پيرامون دلالت آيه مباركه است، حتى اگر به قيمت‏تكذيب پيامبر صلى الله عليه وآله و رد گفتار آن گرامى به صورتى زيركانه و پنهانى‏تمام شود!
روايت مفسر قرآن
روايات بسيار زياد آمده كه تاكيد دارد مقصود از «اهل بيت‏» در آيه‏تطهير، اهل كساء هستند. اين روايات را دانشمندان و عالمان حديث مذاهب‏مختلف نقل كرده‏اند و گذشته از اين كه از طريق شيعه متواتر است، از طريق‏اهل سنت هم به تواتر روايت‏شده است. اهل كساء عبارتند از: پيامبر اكرم، على، فاطمه، حسن و حسين‏ عليهم السلام.
محقق كركى ‏رحمه الله مى‏گويد: «گذشته از روايات شيعه، كه از شمار بيرون‏است، اين مساله به تواتر رسيده، مفيد يقين مى‏باشد. كدام حديث در سنت ازاين روايت محكم‏تر است كه روايات اهل سنت و رجال شيعه اماميه - پيروان‏حقيقت كه ياران خاص و خالص اهل‏بيت مى‏باشند - بر نقل آن اتفاق نظردارند و اگر قرار باشد كه از راه سنت آن را رد كنند، هيچ روايتى در سنت‏نمى‏ماند مگر اين كه مردود باشد.» (1)
به تعبير مسكانى: «روايات درباره آن فراوان است.» (2) و به تعبير ديگرى:«كثرت آن قابل شمارش نيست.» (3)
ديگرى گفته: «مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كرده‏اند.» (4) .
اين مطلب را اين گونه تفسير كرده‏اند كه مفسران در شمول آيه تطهير براهل كساء اجماع دارند. اختلاف در اين است كه آيا همسران پيامبرصلى الله عليه وآله هم درآن داخل هستند يا نه؟ يا منظور، اجماع كسانى است كه در امر شان نزول ومانند آن گفته آنان معتبر است. نقل اين گفته پيش از اين آمد.
علامه طباطبائى‏رحمه الله مى‏گويد: «اين روايات فراوان است و بر هفتاد حديث‏افزون مى‏شود. رواياتى كه در اين باره از طريق اهل سنت آمده، بر رواياتى كه‏از اين دست از طريق شيعه رسيده فزونى دارد. اهل سنت آن را از طرق‏فراوان از ام‏سلمه، عايشه، ابوسعيد خدرى، سعد، واثلة بن اسقع، ابوالحمراء،ابن عباس، ثوبان غلام پيامبرصلى الله عليه وآله، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن على‏عليهما السلام‏روايت كرده‏اند


كه نزديك به چهل طريق مى‏شود. شيعه آن را از على، سجاد،باقر، صادق، رضاعليهم السلام، ام سلمه، ابوذر، ابوليلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن ميمون‏اودى و سعد بن ابى وقاص از چند طريق روايت كرده‏اند.» (5) .


با مراجعه به اين روايات و سندهاى آن روشن مى‏شود كه راويان آن بيش‏از اين است. كافى است‏بدانيم كه يكى از دانشمندان پيرامون آيه تطهير كتابى‏تاليف كرده و اولين مجلد آن را كه بالغ بر چهارصد صفحه مى‏شود به بيان‏متون حديث اختصاص داده است. وى اين روايت را از بيش از پنجاه تن ازصحابه نقل كرده است. اين گذشته از طرق بسيار فراوانى است كه از امامان‏دوازده‏گانه عصمت و طهارت‏عليهم السلام و نيز از طريق تابعين وايت‏شده است. اين‏كتاب را سيدعلى موحد ابطحى تحت عنوان آية التطهير فى احاديث‏الفريقين [ آيه تطهير در احاديث‏شيعه و سنى] نوشته است. خداوند او راپاداش نيكو دهد.


قندوزى حنفى پس از نقل گفته مودة القربى كه مى‏گويد: رسول خداصلى الله عليه وآله‏پس از فرود آمدن آيه: وامر اهلك بالصلاة واصطبر عليها...، مدت نه ماه‏به در خانه فاطمه مى‏آمد و مى‏گفت: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس‏اهل البيت و يطهركم تطهيرا; چنين گفته: «اين خبر از سى‏صد تن از صحابه‏روايت‏شده است.» (1) .


نكته جالب اين كه: آن مرد منحرف از على‏عليه السلام و خاندان او هم كه‏تلاش دارد بيش‏تر رواياتى را كه در فضايل آنان آمده انكار كند، راهى جزاعتراف به صحت‏حديث كساء نيافته است. وى مى‏گويد: «اما حديث كساءصحيح است.» (2) .


در اين جا به مقدارى كه اين فرصت اندك به ما اجازه دهد به حديث‏كساء و منابع آن اشاره مى‏كنيم. سپس مراد آيه تطهير را بيان و مشخص‏خواهيم كرد كه اين آيه مباركه بر خصوص آنان تطبيق مى‏كند، بدون اين كه‏بخواهيم ظهور سياق را از بين ببريم، بلكه سياق آيه هم به صورت قوى وكاملا آشكارى اين مطلب را تقويت و تاييد مى‏كند. سپس به دلايلى‏اشاره مى‏كنيم كه ديگران در تاييد اقوال خويش آورده‏اند، مانند كارى كه درفصل اول كرديم.


منابع حديث كساء
حديث كساء، متون فراوانى از طريق بسيارى از صحابه و تابعين دارد. تمام‏اين متون مى‏رساند كه رسول خداصلى الله عليه وآله پارچه‏اى به دست گرفت و على، فاطمه،حسن و حسين‏عليهم السلام را زير آن برد و فرمود:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا.
بعضى از روايات مى‏گويد: پيامبرصلى الله عليه وآله براى پاكيزگى آنان دعا فرمود. (3) .

اين همه تاكيد چرا؟
ملاحظه مى‏شود كه رسول خداصلى الله عليه وآله اصرار شديدى بر اين مساله داشت وتلاش كرد تا هرچه بيش‏تر به ثبوت، تاكيد و نيز رسوخ آن در بينش مردم‏بپردازد.
آن‏گاه به زدودن هرگونه شبهه يا شك و ترديدى درباره مصاديق‏اهل بيت در آيه تطهير پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سياسى وتمايلات و تعصبات جاهلى براى تحريف يا تضعيف آن گرفت.رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله اين كار را از طريق شيوه عملى‏اى كه در پيش گرفت وطرح بسيار مناسبى كه پياده كرد، اجرا نمود، چه آن حضرت‏صلى الله عليه وآله مدت‏شش ماه (1) هرگاه كه براى نماز از خانه‏اش بيرون مى‏رفت، به حجره فاطمه‏عليها السلام‏مى‏آمد و مى‏گفت:
الصلاة يا اهل البيت، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت‏ويطهركم تطهيرا.
نماز، اى اهل‏بيت! و آن‏گاه آيه مباركه تطهير را تلاوت مى‏فرمود.
اين مطلب از چندين نفر روايت‏شده است. بعضى نه ماه گفته‏اند. (2) .
به نظر ما ممكن است‏يكى از دو رقم 9 و 6 [كه در عربى بدين صورت‏نوشته مى‏شود: تسعه - سته] به دليل نبود نقطه در سابق و نيز نزديكى‏رسم الخط دو لفظ به هم، تصحيف ديگرى باشد.
چهل صبح (3) ، يك ماه (4) ، هفت ماه (5) ، هشت ماه (6) ، ده ماه (7) ، هفده ماه (8) ونوزده ماه (9) . در برخى از منقولات رقم معينى بيان نشده است. (10) هم‏چنين‏گفته‏اند: پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخر عمر بدين كار ادامه داد. (11) بعضى گفته‏اند: «اين خبربا اسناد، از سى‏صد تن از صحابه روايت‏شده است. بعضى هجده ماه و بعضى‏ده ماه گفته‏اند.» (12) .

راز اختلاف
روشن است كه اختلاف در مدت، نه موجب سستى روايت مى‏شود ونه موجب شك در اصل واقعه. آنچه مى‏توان در اين‏جا بيان كرد و به پذيرش‏نزديك مى‏نمايد، اين است كه هر يك از ناقلان آنچه را خود ديده، نقل كرده‏است. شايد بعضى يك ماه، بعضى ديگر شش ماه يا هشت ماه و يا تا آخرزندگانى رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مراقب اين كار بوده‏اند. همين گونه است در موردساير ارقامى كه بيان شد. بر اين اساس هر كدام از راويان مشاهدات شخصى‏خود را بيان كرده بدون اين كه مشاهدات ديگران را نفى كند. نيز ممكن است‏رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله اين كار را در چند برهه جدا از هم كه طى هر كدام استمرارداشته، انجام داده باشد.


آيه تطهير و زنان پيامبرصلى الله عليه وآله
اخبار و روايات مى‏رساند كه آيه تطهير، زنان پيامبرصلى الله عليه وآله رادر بر نمى‏گيرد. اين روايات، هر گونه شك و شبهه‏اى را در اين باره نفى كرده‏است; چه با صراحت تمام بيان مى‏دارد كه رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله از ورود عايشه به‏زير پارچه جلوگيرى كرد و نيز تصريح دارد كه عايشه از اهل‏بيت نيست.در مورد ام سلمه و ساير زنان پيامبرصلى الله عليه وآله نيز چنين است. در اين باره به متون‏مختلف زير توجه فرماييد:


در واقعه كساء، عايشه به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: آيا من هم از اهل‏بيت توهستم؟ پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: برو كنار، تو پايان خوشى دارى. (1) .


در متن ديگرى آمده: آن حضرت‏صلى الله عليه وآله زينب را از اين كه همراه آنان زيرپارچه كساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بايست. تو، ان‏شاءالله‏تعالى، پايان خوشى دارى. (2) .


متون ديگر مى‏گويد: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنان‏گردان! پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى. (3) .


يا گفت: يا پيامبر خدا! آيا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش،تو خوبى (4).
يا گفت: من نيز آمدم تا همراه آنان زير پارچه روم. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:درجاى خود باش. تو خوبى. (5) .

يا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل كن. فرمود: اى ام سلمه! تو اززنان شايسته من هستى، اما در اين مكان احدى وارد نمى‏شود، مگر اين كه ازمن باشد. (1) .
يا اين‏كه پيامبرصلى الله عليه وآله به او فرمود: تو پايان خوشى دارى يا تو خوبى. (2) .
يا اين‏كه ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آيا من از اهل بيت تو نيستم؟فرمود: تو پايان خوشى دارى. تو از همسران پيامبرى. (3) .
يا فرمود: تو پايان خوشى دارى و از بهترين همسران من هستى. (4) .
يا گفت: آيا من از اهل تو نيستم؟ فرمود: تو پايان خوشى دارى اما اينان‏اهل من هستند. (5) .
تكرار حادثه
روشن است كه هرگاه نقل يك واقعه متعدد شود، اجمال و تفصيل، و بيان‏بعضى از خصوصيات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه‏و يا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبيعى باشد، نه موجب سستى روايت ونه باعث ضعف آن.
بعضى مى‏گويند: «ظاهرا اين كار پيامبرصلى الله عليه وآله چند بار در خانه ام سلمه‏تكرار شده است. آنچه بر اين گفته دلالت دارد، اختلاف هيئت اجتماع آنان وچيزى كه ايشان را زير آن قرار داد و دعاى پيامبر براى آنان و نيز پاسخ‏ام‏سلمه است.» (6) .
شايد اين كار در خانه زنان ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله هم تكرار شده باشد،همان‏گونه كه روايت زير بر آن دلالت دارد. اين روايت مى‏گويد: عايشه ازپيامبرصلى الله عليه وآله اجازه خواست كه او هم زير پارچه رود، اما پيامبرصلى الله عليه وآله او را از اين‏كار بازداشت و فرمود: كنار برو. در مورد زينب، همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله نيزهمين‏طور است.

مستفيض يا متواتر
بعضى تلاش كرده‏اند تا در تواتر حديث كساء تشكيك كنند. بدين اعتباركه متضمن اين معناست كه على و فاطمه زهراعليها السلام در كنار رسول خداصلى الله عليه وآله‏خوابيده بودند، اما معقول نيست كه اينان در مقابل ديدگان مردم بيگانه‏بخوابند. همين‏طور معقول نيست كه همسر پيامبرصلى الله عليه وآله تمايل خود را براى‏خوابيدن در كنار شوهرش [پيامبرصلى الله عليه وآله] در حالى ابراز دارد كه مردم پيرامون‏آنان حضور دارند و صداى‏شان را مى‏شنوند و آنان را مى‏بينند.
معناى اين سخن آن است كه اين واقعه در داخل خانه و آن‏جا كه احدى‏غير از پيامبرصلى الله عليه وآله و على و فاطمه و حسن و حسين‏عليهم السلام و ام سلمه حضورنداشت، به وقوع پيوسته است. لذا افراد ديگرى در آن‏جا حاضر نبوده‏اند تا اين‏واقعه را به طور مستقيم و آن‏گونه كه خود ديده‏اند، نقل كنند. بنابراين، نقل‏روايت در همين افراد منحصر مى‏شود.
آرى، ممكن است كه عمر بن ام سلمه كه در آن موقع پنج‏يا شش ساله بود،در اين واقعه حضور داشته و آن را بنابر ديد خود نقل كرده باشد.
بنابراين معلوم مى‏شود كسانى كه غير از اين شش تن واقعه را نقل كرده وبه نام احدى از اينان تصريح نكرده‏اند، واسطه نقل را انداخته‏اند.
از آنچه گذشت‏به دست مى‏آيد كه حديث كساء در تمام طبقات متواترنيست، بلكه مستفيض است; زيرا روايت آن منحصر به چهار تن از اين افرادشش گانه است; زيرا ما روايت اين حديث را نه از پيامبرصلى الله عليه وآله ديده‏ايم و نه ازفاطمه. (1) .
پاسخ ما اين است كه:


1. شايد كسانى روايت على و حسن و حسين‏عليهم السلام را با وجود اين كه امامان‏معصوم و پاكيزه‏اند، نپذيرند، بلكه لازم بدانند كه ديگران هم به آنان منضم‏باشند تا روايت اينان به نظرشان صحيح آيد.
2. اين مساله - همان‏گونه كه بيان شد - از ده‏ها تن از صحابه، از طرق‏گوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است. موحد ابطحى در كتاب خود«آية‏التطهير فى احاديث الفريقين‏» تعداد زيادى از اين روايات را آورده است.


غير معقول است كه در تمام اين روايات، واسطه‏ها حذف شده باشند.آرى، ممكن است در يك يا دو و احتمالا سه مورد، بنا به دلايل استثنايى وغير دائمى، واسطه‏ها حذف شوند، اما حذف آن در ده‏ها مورد آن هم در يك‏مساله خاص، بى‏نهايت‏بعيد و بلكه غير معقول و غير قابل قبول به نظرمى‏رسد.

3. شمارى از اين راويان تصريح كرده‏اند كه خودشان در اين واقعه حضورداشته و آن را از نزديك با چشمان خود مشاهده كرده‏اند و يا پيامبرصلى الله عليه وآله راچندين ماه ديده‏اند كه به در خانه فاطمه‏عليها السلام مى‏آمد تا مضمون آيه مباركه راتاكيد نمايد. اين بدان معناست كه واسطه نه عمدا حذف شده است و نه سهوا.


4. راويان بخشى از اين روايات با صراحت گفته‏اند كه تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله‏مبنى بر فرود آمدن اين آيه درباره پنج تن را به گوش خود و يا از على يافاطمه يا حسن و حسين شنيده‏اند. همين تواتر نقل براى ثبوت مساله كافى‏است و هرگاه اين مطلب از رسول خداصلى الله عليه وآله ثابت‏شود، تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله كفرو خروج از دين است و حتى تكذيب على‏عليه السلام كه همواره با حق است و حق بااو و نيز ساير پنج تن; زيرا تكذيب آنان، تكذيب پيامبرصلى الله عليه وآله است.


5. چرا اين نويسنده مدعى است كه در حديث كساء آمده كه فاطمه زيرپارچه در كنار على‏عليه السلام و پيامبرصلى الله عليه وآله و حسن و حسين‏عليهما السلام و در مقابل ديدگان‏مردان بيگانه خوابيد؟! در حالى كه اين حديث تصريح دارد كه پيامبرصلى الله عليه وآله آنان‏را جمع كرد و با پارچه پوشيد و آن گاه اين آيه شريفه فرود آمد. روايت جابربه نشستن زير پارچه و نه خوابيدن زير آن تصريح دارد. جابر بن عبدالله ازعلى‏عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت به پيامبرصلى الله عليه وآله گفت: نشستن ما زير اين‏پارچه چه فضيلتى دارد؟ اين همان روايتى است كه همين نويسنده بدان استنادو اعتماد كرده و همان‏گونه كه ملاحظه كرديد در آن هيچ‏گونه ذكرى از خواب‏نشده است!


روایات بسیار زیاد آمده كه تأكید دارد مقصود از «اهل‏بیت» در آیه تطهیر، اهل كساء هستند. این روایات را دانشمندان و عالمان حدیث مذاهب مختلف نقل كرده‏اند و گذشته از این كه از طریق شیعه متواتر است، از طریق اهل سنت هم به تواتر روایت شده است.
چگونگی رویداد :
هیچ یك از احادیثی كه دربارۀ رویداد كسا رسیده است، آن را به طور كامل بیان نكرده‌اند و هر یك تنها به بخشی از آن اشاره دارند. لذا ما خواهیم كوشید با بهره‌گیری از همۀ‌ آنها تصویر تقریباً كاملی از این رویداد ارائه دهیم.
روزی پیامبر اسلام(ص) به خانۀ همسر گرامی خود، امّ سلمه، می‌آید. قرار است او در این روز، پیام مهمی از سوی خداوند متعال دربارۀ‌ چند تن از نزدیكان خود دریافت كند. لذا به همسرش تأكید می‌كند كه به هیچ كس اجازۀ ورود ندهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید