بخشی از مقاله

عنوان مقاله: اتحادیه های کارگری در دنیای امروز (مبانی نظری و تحلیل تاریخی)
چکیده
تقابل«نیروی کار»از یک سو،و«سرمایه و مدیریت»از سوی دیگر،در سازمانهای تولید و اشتغال از مهمترین مواضع مشکل آفرین در جامعه‌های امروزی است.«متیز صنعتی» اصطلاحی است جامعه شناختی،که برای تبیین‌ تنشها و تعارضات قلمرو تولد کالا و خدمات به کار گرفته می‌شود.در این راستا،پیدایش اتحادیه و اتحادیه‌گرایی از آثار و نتایج تمرکز سرمایه و به کار گیری نیروی انبوه کار در قالب سازمان و مدیریت واحدهای تولید صنعتی است.در مقالهء حاضر،با مرور نظریه‌های و دیدگاههای علمی در این‌ زمینه،گونه شناسی اتحادیه‌ها ارائه و ویژگیهای هر یک از انواع آن بررسی شده است و در این میان، اتحادیه‌های کارگری به نحو مشروحتری مورد تحلیل قرار گرفته و آیندهء اتحادیه گرایی نیروی کار، بر مبنای شرایط حاکم بر دنیای امروز،پی‌بینی‌ شده است.
ستیز صنعتی
آپاواحدهای کار و اشتغال یا سازمانهای تولید، مکانهایی برای تشریک مساعی،تفاهم و همکاری‌ در تولید و ارائهء خدمات‌اند یا صحنه‌هایی برای‌ تقابل،کشمکش،رویارویی و منازعه؟واقعیت این‌ است که در هر تشکّل اجتماعی حدوث وفاق یا بروز ستیز،همواره با نوعی تنش و کشمکش همراه‌ است.این پدیده در شکل نهادی شدهء آن در جامعه‌های صنعتی،با عنوان ستیز صنعیت‌ (industrial conflict) بررسی و مطالعه می‌شود.
تقابل و ستیز،از دیر باز بین علائق و منافع‌ «نیروی کار»و«کارفرما»حاکم بوده است.این‌ کشمکش از سویی به موقعیت آنها به عنوان‌ فروشنده و خریدار در بازار کار مربوط می‌شود و از سوی دیگر به اعمال اقتدار از سوی کارفرمایان‌ بر کارگران و کارکنان باز می‌گردد.در چنین‌ موقعیتی است که کارکنان همکار،به دلیل داشتن‌ علائق و منافع مشترک،رویارویی کارفرمایان خود قرار می‌گیرند تا مطلوبترین میزان دستمزد را در مقابل کار خود دریافت دارند و اعمال قدرت‌ کارفرما(در تعیین شرایط کار)را به کمترین حد ممکن تقلیل دهند (Worsley 1987,p.292) .به تعبیر آلن بیرو،سرمایه‌داری محض در گام‌ نخست،گرایش به تقسیم جامعه به دو طبقهء کم و بیش مخالف با یکدیگر دارد:آنان که کار خود را عرضه می‌کنند،و آنان که سرمایهء خود را به بازار می‌آورند(مالکیت وسایل تولید).در دوران کنونی‌ در درون هر فضای ملی،«بویژه»در کشورهای غنی‌ که فراوانی در آنها غلبه دارد،سرمایه‌داری توانسته‌ است اشکالی نو به خود بگیرد.سرمایه‌داری در هر کشور،با قانون اجتماعی،فعالیت سندیکاها و میزان‌ تمرکزی که دولت به آن می‌بخشد،انطباق یافته‌ است.قدرت مدیران و گروههایی چند(مانند اداره کنندگان واحدهای کار و تولید)به جای قدرت‌ مالکین سرمایه‌ها نشسته است.با این همه،در سطح بین‌المللی،با تسلّط سرمایه‌داران(به دلیل‌ پیدایی نیرویی که از پیشرفت فنّی در کشورهای‌ سرمایه‌داری منبعث گردیده است)،با قدرت‌ سرمایه‌داری در ایجاد فشارها و مذاکره از موضع‌ قدرت،تقسیم جهان به دو قسمت،هر روز روشن‌تر به چشم می‌خورد:کشورهای توسعه یافته و غنی، کشورهای عقب افتاده و رنجبر،در مقایسه با کشورهای نوع اول.(بیرو 1366،ص 41)
اتحادیه گرایی و جنبش نیروی کار
تشدید تمایلات نیروی کار برای همپیوندی و تشکّل اجتماعی،به تمرکز قدرت و ثروت و سازمان‌یابی مدیریت واحدهای کار و تولید مربوط می‌شود.تقارن همپیوندی نیروی کار در برابر سازمان پذیری واحدهای کار و اشتغال و تمرکز سرماه‌های کلان برای تولید،در فراگرد توسعهء صنعتی جامعهء سرمایه‌داری،امری اجتناب ناپذیر است.جنبش‌های نیروی کار و تمایل به‌ اتحادیه‌گرایی (Unionism) به نیاز نیروی کار برای‌ چالش و رویارویی با صاحبان ثروت و قدرت‌ متمرکز در درون واحدهای سازمان یافتهء جدید کار و اشتغال پاسخ می‌دهد.چرا که نیروی کار در جامعه‌های متحوّل بر پایهء صنعت،برای حفظ موقعیت و تأمین علائق و منافع مشترک خود دیگر مانند سابق قادر نیست به صورت انفرادی و شخصی در اشکال سنّتی آن در قالب روابط و ساختاریهایی نظیر استاد-شاگردی و ارباب- رعیتی،اندیشه یا اقدام کند.آنتونی گیدنز می‌نویسد:«در اوایل توسعهء صنایع امروز،کارگران‌ در اکثر کشورها فاقد حقوق سیاسی بودند و نفوذ چندانی بر شرایط کار خود نداشتند.اتحادیه‌ها در وهلهء نخست به عنوان وسیلهء اصلاح عدم توازن‌ قدرت میان کارگران و کارفرمایان به وجود آمدند. در حالی که فردفرد کارگران،قدرتی نداشتند،از طریق تشکّل جمعی،نفوذشان به میزان قابل‌ ملاحظه‌ای افزایش می‌یافت.کارفرما می‌تواند بدن کار یک کارگر خاص،کار خود را پیش برد،اما بدون کار همه یا بیشتر کارگران یک کارخانه یا واحد بزرگ صنعتی نه.اتحادیه‌ها در آغاز اساسا سازمانهایی«دفاعی»بودند و وسیله‌ای فراهم‌ می‌کردند که به کمک آن،کارگران می‌توانستند با سلطهء فراگیریکه کارفرمایان بر زندگی‌شان‌ داشتند مقابله کنند(گیدنز 1373 صص 30-529)
چانه زنی و مذاکرات اجتماعی،تمهید و تدارک‌ اقدامات جمعی در برابر کارفرمایان،اعتقاد و پای‌بندی به آرمان مبارزات یکپارچه و همدلانه‌ برای استیفای حقوق اقتصادی و اجتماعی در برابر سازمانهای کار و اشتغال و مدیریت صنعتی،اصول‌ کلی اتحادیه‌گاریی است.بدین ترتیب هر گونه‌ تشکّل صنفی بر مبنای این اصول،اعم از تشکیل‌ کارگران یدی و غیر یدی،کارمندان،پیشه‌وران و بطور کلی گروههای اجتماعی کار،از مصادیق‌ اتحادیه‌گرایی است.ولی در این میان به نحوی که‌ شرح آن خواهد آمد،اتحادیه‌های کارگری تا حدود زیادی از اهمیت و تعیین کنندگی‌ خاصی در تمام جامعه‌های صنعتی برخوردار بوده‌اند.حال ببینیم اساسا چرا اتحادیه‌ها به وجود می‌آیند؟
در تبیین اینکه،چرا اتحادیه‌ها به وجود می‌آیند، دیدگاهها و نظریه‌های مختلفی از سوی‌ صاحبنظران علوم اجتماعی ارائه شده است. سلیگ پرلمن (Selig Perlman) در سال 1949 نظریهء خود دربارهء جنبشهای کارگری را بر این مبنا قرار داد که سازمان پذیری نیروی کار در شرایط نوین صنعتی شدن جامعه‌ها،از تمایلات کارگران‌ برای حفظ سمتهای شغلی و به دست آوردن‌ مالکیت و نظارت بر کار ناشی می‌شود.وی با بررسی و مطالعهء قواعد و رویّه‌های حاکم بر عملکرد سازمانهای کار آمریکا،در زمینهء مقررات‌ محیط کار،پرداخت اجرت و دستمزد،بر کناری‌ موقت یا اخراج کارکنان،ساعات کار و تکنیکهای‌ حفظ سمتهای شغلی،به این نتیجه رسید که‌ آگاهیهای نیروی کار نسبت به محدودیتها و کمیابی سمتهای شغلی،علت اساسی ظهرو و بروز نهضتهای کارگری است.
پرلمن،استدلال می‌کند که صنعت گرایی در عصر حاضر باعث بیگانگی کارگراین با کار و جامعه‌ می‌گردد و آنها را وادار می‌سازد که به منظور مقابله با تهدید امنیت شغلی،برای ایجاد وضعیتی اقدام کنند که در آن ححقوق و تکالیف همهء مشارکت کنندگان‌ سازمان کار،تعیین و تعریف شود؛و این مبنای‌ اساسی تشکیل اتحادیه‌ها است.وی دربارهء کارگران آمریکایی معتقد بود که تشکّلهای‌ کارگری آمریکا،مبتنی بر توسعهء اهداف‌ عمل گرایانه (pragmatistic) و فاقد اهداف سیاسی‌ است.این نظر پرلمن با توصیه‌های ساموئل‌ گومپرز (S.Gompers) بنیانگذار فدراسیون کار آمریکا در سال 1886 قابل تطبیق است که در همان سال از کارگران خواسته بود از ایدئولوژیهای‌ سیاسی پرهیز کنند و تنها برای مزد،ساعات و شرایط کار مبارزه کنند.
فرانک تننبام (F.Tannenbaum) از نظریه‌پردازانی است که به تبیین اتحادیه‌گرایی‌ پرداخته و به عوامل اجتماعی و انسانی بیش از عوامل اقتصادی توجه داشته است.تننبام نیز، جنبش نیروی کار در جامعه‌های جدید را به عامل‌ از خود بیگانگی مربوط می‌داند.از دیدگاه وی، بیگانگی کارکنان با کار و جامعه منشاء اصلی ظهور اتحادیه‌ها در دوران اخیر است.کارکنان جامعه‌های‌ متحوّل صنعتی،در مقابله با دگرگونیهای مبتنی بر سازمان پذیری واحدهای کار،به ایجاد یا بازآفرینی‌ تجمعّاتی وا داشته می‌شوند که به نحوی پیوندهای‌ آنان را با همدیگر و نیز با کارفرمایان و سمتهای‌ شغلی‌شان تحکیم می‌بخشد.در این رابطه، اتحادیه‌های کارگری از نظر تننبام،وسیلهء مهم و تعیین کننده‌ای برای دستیازی به اهداف مزبور است.از دیدگاه وی،کارگران از طریق تشکیل‌ اتحادیه،در واقع سعی دارند با تحکیم پروندهای‌ اجتماعی،به کار و محیط اجتماعی تولید صنعتی‌ معنا بخشند.با اینکه پرلمن و تننبام هر دو،پیدایی‌ جنبشهای نیروی کار را بازتابی از پدیده از خودبیگانگی می‌دانند،ولی پرلمن به اهداف مادّی‌ اتحادیه‌ها و عوامل اقتصادی در این رابطه تأکید دارد،در حالی که تننبام در تبیین منشاء نهضتهای‌ کارگری،به عوامل اقتصادی به عنوان امری ثانویه‌ می‌نگرد و به پیوندهای اجتماعی و معنابخشی کار و محیط کار توجه بیشتری دارد.
سیدنی وب (Sidney Webb) بر خلاف‌ پرلمن و تننبام،اتحادیه‌گرایی را بازتاب آثار سوء رقابت اقتصادی و صنعتی می‌داند (Schneider 1969,p.381) .در تحلیل وب،این‌ رقابتهای اقتصادی و صنعتی است که روی شرایط کار در زمینهء ساعات کار،مزد،بهداشت،امنیت و آسایش نیروی کار،آثار مخرّب و کاهنده‌ای بر جای‌ می‌گذارد و نیرویکار را وادار می‌سازد که برای‌ مقابله با آن به تشکّلات منسجم اجتماعی روی‌ آورد تا کارکنان و کارگران از طریق آنها بتوانند بر مبنای اصول و قواعد مشترک و پذیرفته شده‌ای، شرایط اشتغال در جامعه را انتظام بخشند.در این‌ راستاست که اتحادیه‌ها،برای رسیدن به اهداف‌ خود و پیشگیری از تأثیرات نامطلوب رقابت‌ اقتصادی از ابزارهای اقتصادی و سیاسی استفاده‌ می‌کنند.از این رو،اتحادیه‌به عنوان مهمترین ابزار برای دستیازی نیروی کار به اقدام و عمل اجتماعی‌ در جهان امروز مطرح گردیده است.
ویلبرمور (Wilbert E.Moore) قدم فراتر نهاده و به انواع اتحادیه توجه نموده است.وی با مرور نظریه‌های فوق به این نتیجه رسید که هر یک از این دیدگاهها به نوبهء خود می‌تواند در تبیین انواع‌ متفاوتی از اتحادیه‌ها در دوره‌های مختلف تاریخی‌ صادق باشد.از نظر وی پرسش اساسی در تمییز انواع گوناگوت اتحادیه‌ها این است که ببینیم چه نوع‌ پیوندهایی موجب همبستگی در میان نیروی کار می‌شود؟کارخانه،بنگاه صنعتی،افزارمندی و پیشه وری و بطور کلی مراتب و موقعیت اجتماعی، وجوده متفاوتی از همبستگی را در میان نیروی کار موجب می‌شوند.از دیدگاه مور،نظریهء پرلمن برای‌ تبیین اتحاده‌های صنفی در دوران بلوغ صنعتی‌ مناسب است،در حالی که نظریهء وب مناسب‌ تبیین بروز آگاهی طبقاتی اتحادیه‌ها در مراحل میانی دوران‌بلوغ صنعتی است‌ (Miller Form 1980,p.422.)
در فراگرد صنعتی شدن جامعه،با پیدایی،تکثّر و توسعهء سازمانهای گوناگون برای کار و اشتغال، گروهها،کمیته‌ها،انجمنها و نهایتا اتحادیه‌های‌ مختلفی نیز به وجود می‌آیند که در عین حال از نظر اقتصادی،اجتماعی،سیاسی و فرهنگی شرایط متفاوتی دارند.در این راستا،اتحادیه‌های صنفی و افزارمندی،اتحادیه‌های شغلی و حرفه‌ای، اتحادیه‌های صنعتی،انجمنها،اتحادیه‌های‌ کارگری را می‌توان نام برد.ولی باید توجه داشت‌ شرایط و نوع پیوند در این تشکّلها کم و بیش با هم‌ متفاوت است.
ویلبرمور،و نیز رابرت دابین (R.Dubin) درصدد بر آمده‌اند که از تلفیق نظریه‌های متعدّد در زمینهء تشکّل و جنبش نیروی کار،نظریه‌ای‌ عمومی به دست دهند.عامل مشترک در تمامی این‌ نظریه‌ها این نکته است که آگاهی عناصر نیروی کار به سازماندهی خود در اشکال مختلفی از اتحادیه‌ها، بطور اجتناب ناپذیری از شرایطی ناشی می‌شود که‌ بر بازار کار مستولی است و بدین ترتیب،گروههایی‌ به مشخّصه‌های متفاوت اقتصادی،اجتماعی و سیاسی تشکیل می‌گردند که هدف واحد همهء آنها تلاش و کوشش برای کنترل شرایط خارجی حاکم‌ بر علائق و منافع خود است.در نتیجه ساختارهایی‌ بطور رسمی سازمان می‌یابند تا اهداف مختلف‌ گروههای ذیربط خود را در شرایط متحوّل تأمین‌ کنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید