بخشی از مقاله

چکیده

با افزایش میزان فعالیتهای اقتصادی و متناسب با آن بهره برداری از منابع طبیعی، تاثیر انسان بر محیط زیست افزایش می-یابد. نیاز روزافزون بشر به مصرف انواع انرژی به ویژه سوختهای فسیلی اثرات زیانباری را در پی داشته است. از مهمترین پیامد-های خارجی مصرف سوختهای فسیلی میتوان به انتشار گازهای گلخانهای ، افزایش دمای زمین، تغییرات عمده در اکوسیستم های طبیعی، تغییرات عمده اقلیمی، شیوع بیماریها و به مخاطره افتادن امنیت غذایی اشاره کرد.

در این مقاله، با استفاده از دادههای آماری بینالمللی سالهای 1980 تا 2012 و روش خودرگرسیون برداری تاثیر انتشار گازهای گلخانهای بر تغییرات دمای زمین بررسی شده است. یافتههای این پژوهش نشان دادند که بین متغیرهای مورد بررسی، پس از دما، انتشار گاز دیاکسیدکربن بیشترین تاثیر را بر افزایش دمای زمین دارد. همچنین با افزایش مصرف سوختهای فسیلی ،تغییرات متوسط دما به طور معنادار افزایش مییابند.

-1 مقدمه

از جمله متغیرهای مهم در ارزیابی عملکرد اقتصادی کشورها، نرخ رشد اقتصادی است. از جمله دلایل این امر قلمرو تاثیرگذاری و اثرپذیری نرخ رشد اقتصادی در ارتباط با سایر متغیرهای اقتصادی است. تورم، واردات، سرمایهگذاری، آموزش، بهداشت، مصرف، توزیع درآمد، رفاه اقتصادی از جمله متغیرهای مهم اقتصادی هستند که در ارتباط با نرخ رشد اقتصادی هستند. به همین دلیل مطالعهی عوامل موثر بر تولید از اهمیت ویژهای برخوردار است.

با وجودی که یکی از اهداف عمده سیاستهای اقتصادی افزایش میزان تولید است اما از آنجا که تولید تابعی از مصرف انرژی به ویژه سوختهای فسیلی است، افزایش مصرف حامل های انرژی، اثرات زیستمحیطیای را هم به دنبال خواهد داشت. با افزایش میزان آلودگیها در جهان، هر روز نیاز به کنترل آلودگیهای زیستمحیطی بیش از پیش احساس میگردد. یکی از ابعاد این آلودگی، آلودگی هوا است. در پژوهش پیشنهادی، تاثیر مصرف انرژیهای فسیلی، آلایندگی و تاثیر آنها بر تغییرات دمای زمین مورد آزمون تجربی قرار میگیرد.

-2 ادبیات موضوع

از جمله مهمترین اهداف هر کشور دستیابی به رشد اقتصادی و توسعه بیشتر است. در این راستا و نیز در جهت رفع نیازهای جامعه همواره تولید، افزایش و بهبود کیفیت آن به عنوان نمودی خارجی از میزان توانایی یک کشور از اهمیت ویژهای برخوردار است. بنابراین هر کشور ازدیرباز برای رسیدن به سطح تولید مطلوب کوشیده است.

-1-2 مبانی نظری

در اقتصاد به طور سنتی، تولید تابعی از نهادههاست. از جمله نهادههای بسیار مهم در تولید انرژی است. با فرض ثابت بودن فناوری، میزان مصرف انرژی نقش تعیینکننده در میزان تولید ایفا میکند.

دو گروه از اقتصاددانان ارتباط میان سطح فعالیت هایاقتصادی و مصرف انرژی را بررسی کردهاند. میزان اهمیتی که الگوهای مختلف برای انرژی قایلاند متفاوت است. اقتصاددانان محیط زیست با معرفی الگوی بیوفیزیکی رشد، انرژی را به عنوان تنها و مهمترین عامل رشد معرفی میکنند و نیرویکار و سرمایه را عوامل واسطهای می دانند.

این الگو توسط نایر و آیرس - 1984 - مطرح شد. در مقابل اقتصاددانان نئوکلاسیک قرارگرفتهاند که انرژی را به طور غیرمستقیم بر رشد موثر میدانند. در واقع آنها اعتقاد دارند که انرژی با تاثیرگذاری بر نیروی کار و سرمایه بررشد اقتصادی اثر میگذارند و مستقیما اثری بر رشد اقتصادی ندارند. در این دیدگاه انرژی یک نهادهی واسطهای است. برندت و دنیسون در این گروه قرار دارند.

یکی از اهداف عمده سیاستهای اقتصادی افزایش میزان تولید است. اما از آنجا که تولید تابعی از مصرف انرژی به ویژه سوخت-های فسیلی است، افزایش مصرف حاملهای انرژی، اثرات زیستمحیطی خاصی نیز به دنبال خواهد داشت.

آلودگی محیطزیست یکی از پیامدهای خارجی تولید است که موجب عدم کارایی سازوکار بازار در تخصیص منابع میشود

مصرف انرژی و آلودگی ارتباط نزدیک با یکدیگر دارند. پژوهشگران بسیاری معتقدند که بخش انرژی بیشترین تاثیر را بر شرایط زیستمحیطی دارد. مایر و کنت - 2000 - ، از جمله این پژوهشگران هستند. آنها بیان میکنند که پس از انقلاب صنعتی با افزایش مصرف انرژی، متوسط بهرهوری نیروی کار افزایش یافت اما در مقابل میزان تخریب محیطزیست هم افزایش یافته است. 

پیگو اولین فردی است که به طور سازماندهی شده به تحلیل اقتصادی و ارائهی مطلب دربارهی آلودگی محیطزیست پرداخته است. چنین تحلیلی از سوی پیگو با گسترش مفهوم " آثار جانبی فعالیتهای اقتصادی " به دست آمده است.

گروسمن و کروگر - 1991 - منحنی کوزنتس را برای نخستینبار از نظر زیستمحیطی مورد بررسی قرار دارند. آنها با مطالعه اثرات انعقاد موافقتنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی بر محیطزیست، وجود یک رابطهی وارون U شکل بین تولید و آلودگی را نشان دادند.

منحنی زیست محیطی کوزنتس - EKC - بیان می کند که در اکثر کشور ها توسعه یافته در مسیر توسعه در ابتدا به علت بالا بودن مصرف انرژی میزان تخریب محیطزیست هم بالا است اما با حرکت در مسیر توسعه و با افزایش رشد اقتصادی به تدریج میزان تخریب محیط زیست نیز کاهش مییابد.

شفیک و باندیو پادهیای - 1992 - در مطالعهای که در گزارش توسعه جهانی 1992 منتشر شد، اشاره کردند که: در صورتی که تکنولوژی، سلایق و سرمایه گذاری در محیطزیست ثابت در نظر گرفته شود، افزایش گسترهی فعالیتهای اقتصادی بدون تردید منجر به تخریب محیطزیست خواهد شد. همچنین با افزایش درآمد سرانه، تقاضا برای افزایش سطح کیفی محیطزیست و سرمایهگذاری در محیطزیست افزایش مییابد. بنابراین نمیتوان گفت ، که رشد اقتصادی به طور حتم منجر به نابودی محیطزیست میشود.

کولستاد و کروتکامر - 1993 - رابطه میان فعالیتهای اقتصادی، استفاده از منابع و محیطزیست را مورد بررسی قرار دادند. این مطالعه نشان داد که استفاده از منابع در بلندمدت اثر منفی بر محیطزیست دارد.

محققان دیگری همچون، بابیر - 1997 - ، هیل و سدن - 1999 - ، روکا - 2000 - ، کولوویک - 2001 - ، فریدل و جنتزتو - 2003 - ، استرن و پرمن - 2003 - ، دیندا و کندو - 2006 - ، تیلور - 2006 - ، کارلوس - 2007 - ، مانجی و جنا - 2008 - نیز این رابطه را با وارد کردن متغیرهای جدید مورد بررسی قرار دادند.

در این میان شمار اندکی از محققان به بررسی روابط بین مصرف انرژی، رشد اقتصادی و آلودگی های زیستمحیطی پرداختهاند. سوتیاس و همکاران - 2007 - ، جیمز - 2007 - ، هالیچی اوغلو - 2009 - ، اوه و همکاران - 2010 - و شنباوم و همکاران - 2010 - از آن جملهاند.

روابط میان این سه متغیر در تحقیقات صورت گرفته در قلمروهای جغرافیایی مختلف متفاوت بوده است.

در بیشتر مطالعات انجام شده با استفاده از روشهای اقتصادسنجی، ارتباط میان مصرف انرژی، انتشار گازهای گلخانهای و گرمایش زمین مورد بررسی قرار نگرفته است. با توجه به اهمیت این بحث، در تحقیق پیش رو تاثیر مصرف انرژی بر گرمایش زمین با استفاده از روش خودرگرسیون برداری مورد بررسی قرار میگیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید