بخشی از مقاله

چکیده:

جایگاه عقل در میان صفات خدا مسئلهای است که در پی توقیفیت اسماء و صفات خدا حادث میشود. مشتقات عقل و مترادفات آن در قرآنکریم برای خطاب قرار دادن انسان به عنوان مخلوق متفکر به کار رفته است در حالی که این مهم در مورد آفریدگار او با تنزیه و توجه به جنبه معنایی صفات منافات دارد؛ با بررسی عقل در حیطه صفات سلبی میتوان پی برد خداوند صفت عقل و عاقل بودن را در قرآن کریم برای خویش به کار نبرده چرا که تلقی صفت برای این واژه به جهت ایجاد محدودیت، در دایرهی خداوندی صحیح نیست.

این راه پر خطر را که البته در آن هر گروهی براساس اصول مورد قبول خویش به لحاظ وجودشناسی و یا به لحاظ" معناشناسی و یا تلفیقی از آن دو را در بررسی خویش در نظر میگیرند قاضی سعید با رویکرد سلبی به صفات به این مهم پرداخته که از ما حصل دیدگاه وی به دست میآید که این نوع اثبات در صفات حق با محدودیتهایی مواجه است.

-1 مقدمه:

بررسی این مسئله که آیا برای عقل در میان صفات خدا می توان جایگاهی قائل شد یا نه، پرداحتن به موارد ذیل برای دستیابی به چنین مقصودی میباشد

-    توقیفی بودن اسماء و صفات براساس آیه؛"وَ ّلِله اْلَسمَْاءُ احلَُْسْنَ فَادْعُوهُ بوَِا وَ ذَرُواْ الهذِينَ يُلْحِدُونَ ىفِ أَْسَئوِ سَيُجْزَوْنَ مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ" - اعراف، - 081

-    به کارگیری صحیح آیات و روایات محکم معصومین-علیه السلام- آنها نمونه کاملی هستند که ارتباط

نزدیکی با خداوند دارند. زیرا که ایشان"وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ َلا يَعْلَمُهَا ِإَله هوَ - "انعام، - 95 و مظهر اسمای حسنی هستند

-    حکما و براهین فلسفی آنها نیز به کشف این مسئله کمک میکنند.

-    برای نمونه از نظر ملاصدرا این اشتراک معنوی است که جواز وجود چنین اعتباراتی را در مقام واجبیت واجب_که خالی از نقص است؛ صادر میکند

-    و در نهایت در میان مکاتب افرادی از متکلمین و فلاسفه متأله، همواره به پیشرفت فهم علوم دینی کمک کردهاند و در پی به دست آوردن مجال، با جرئت و جسارت تمام به طرح نظریه مورد قبول خود پرداخته که نشان از تعمق آنها در مسائل میباشد وجود فلسفههای مضاف در عصر کنونی، فلسفه تحلیلی و الهیات سلبی که از زیرشاخههای آن محسوب میشود، از جمله تلاشهای این اندیشمندان است.

"الهیات سلبی"، در مقابل"الهیات ایجابی" به این معنا که جز با واژگان سلب نمیتوان در مورد خدا سخن گفت، در همه ادیان و مکاتب طرفدارانی داشته است؛ از افلاطون و نوافلاطونیانی چون فلوطین گرفته تا دیونوسیوس مجعول، توماس آکوئیناس - اگوستین - و مایستر اکهارت در سنت مسیحی؛ موسیبن میمون در سنت یهودی؛ و کندی، برخی از معتزله و اسماعیلیه، و برخی شیعیان، نظیر شیخ رجبعلی تبریزی و شاگرد متأثر او قاضی سعید، اندیشمند اسلام

نظریات قاضی سعید در باب صفات خدا عمدتاً مخالف با آن چیزی است که ما تاکنون به آن باور داشتهایم و این با بیان مبانی ایشان که به شدت تحت تأثیر استادش رجبعلی تبریزی، که نظریاتی همانند او دارد، حاصل می شود.

در این نوشته سعی بر این است به طریق تحلیلی و نیز با استنباط این صفت از لا به لای مبانی قاضی سعید، به روشن کردن این مسئله که همان بررسی جایگاه عقل در صفات خداست؛ نائل شویم.

مبانی قاضی سعید در باب صفات خدا به شرح ذیل است:

-1 قول به تباین میان خالق و مخلوق

-2عدم وجود صفات ثبوتی برای خدا -3وجود همه صفات به معنای باز گشتشان به سلب مقابل آنهاست.

به همراه این تطبیق، برای بررسی معنایی این مسأله، استفاده از برخی مباحث علم زبان شناسی و معنی شناسی مثل ترادف، جهت بررسی عقل و جایگاه مترادفات آن در قرآن؛ اشتراک لفظی و معنوی، جهت بررسی تباین خالق و مخلوق و آنچه که از این رابطه حاصل میشود و ... را برای پیشبرد این مقاله مناسب فرض گرفته میشود.

-2  اسماء الهی:

گاه اختلاف در تفاوت قائل نشدن میان سه اصطلاح اسمِ اسم یا اسم ذات و اسم صفت و اسم فعل است، ویژگی مشترک آنها دخالت داشتن ذات در همه آنهاست. در توضیح هر کدام باید چنین آورد؛ االله اسم ذاتی است که قائم به خویش است اینگونه اسماء محدودند؛ اسم صفت بر معنایی که ذات با آن متصف میشود - علم نمونهای از اینگونه صفات است و چنین است در صفاتی که حکایت از معنایی خارج از ذات از جهتی و وابسته و متصف به ذات از جهت دیگر میباشد، دلالت دارد - ، در مورد اسماء افعال نیز میتوان گفت به آنچه بیرون از ذات است که در مقام فعل تعین خاص دارد لذا چون ذات منزّه در همه آنها ملحوظ است؛ بر اسماء دیگر برتری دارد و به تعبیر ایزوتسو، اسم ذاتی مثل"االله" را میتوان دارای معنای اساسی و سایر اسماء را در دستهای که مربوط به شرایط محیطی و خاص است دارای معنای نسبی که مشخصاً در ارتباط با سایر واژگان معنا مییابد؛ در نظر گرفت

گاه میان صفاتی که در بالا ذکر شد با اسم اختلاف دیده میشود به این صورت که گاهی اسم به اعتبار صفتی دلالت دارد و گاهی نه؛ در هر صورت اسم بر ذاتی دلالت دارد که متصف به وصفی است. اما صفات، چه صفات، اسم صفت باشند و چه اسم فعل؛ بر معنایی دلالت دارد که ذات به آن متصف است اعم از اینکه آن معنا عین ذات باشد یا غیر آن. بر این اساس، علم از صفات و عالِم از زمرهی اسماء هستند. هدف از بیان این مقدمات یادآوری این نکته است که اسم و صفت علیرغم مشترکاتی، دارای معانیای هستند و به همین جهت مترادف انگاشتن آنها که ناشی از همین غفلت است و چنین است در مسائل زبانی دیگر از مشترک لفظی، و تضاد.

-3 توقیفیت اسماء و صفات:

در نامگذاری خدا به صفات دو قول میان نفی و اثبات هست که یکی قائل به توقیف و اکتفا با آنچه در آیات و روایات آمده است که یاد آور نوعی تعبّد و جمود است و دیگری قول به تفصیل و تبیبن صفات که در قول اخیر باید توجه داشت که مفتوح بودن باب اجتهاد با توجه به بکارگیری عقل و استدلال امکان پذیر است چرا که عدم بکار گیری درست آن مشکلاتی در وصف کردن و سخن گفتن از خدا و در نتیجه اتصاف خدا به صفات شایسته ایجاد خواهد نمود، بر همین اساس میتوان اسماء و صفاتی را برای خداوند متعالبه کار برد که اولاٌ در آنها ایهامی نباشد و دیگر اینکه در آنها جنبه تعظیم به کار رفته باشد؛ به طور کلی میتوان عنوان کرد که آنچه قائلین به توقیف در نظر دارند مربوط به عالم الفاظ و به لحاظ زبانی است و قائلین به اجتهاد در اسماء و صفات آن را به عالم معانی مربوط میسازند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید