بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله، نگاه دیگری است به شعر سید علی صالحی از شاعران برجسته موج ناب که از اواخر دهه پنجاه شمسی از نابنویسی فاصله گرفته و به نویسشی تازه دست یافته که نام آن را شعر گفتار نامیده است؛ البته خود شاعر نیز به این نکته واقف است که گفتارسرایی قبل از او در شعر فروغ فرخزاد که اوج آن است در شعر احمد شاملو، پروین اعتصامی و حتی حافظ وجود داشته است و معتقد است که درست است که سابقه سرایش شعر گفتار قبل از او بوده اما او علاوه بر گفتارسرایی از لحاظ تئوریک و نظری نیز به شعر گفتار پرداخته است.

شعر گفتار محاوره گویی محور است و همین شاخصه باعث شده که صالحی نسبت به دیگر همنسلان خود از اقبال عمومی بهتری برخوردار شود و شماری از مخاطبان عام را در دهه هفتاد شمسی با شعر آشتی دهد. در مقدمه مقاله نیز نگاهی به زندگینامه او و ذکر نام برخی آثارش شده است.

مقدمه

شعر تو چیزی دارد که به تعبیرحافظ قبول حاضر است و میتواند بعضی جاهای خالی را پرکند. هنوز اول راه است حتی برای من که مادرت هستم دست یافتن به اوج متضمن رنج فراوان است و اگر نبود نظامی نمیگفت "بیا شبها ببین کان کندنم را نه کانکندن که خود جان کندنم را"هنوز بسیار چیزها هست که من باید بدانم و نمیدانم و دریغ که فرصت کوتاه است از دست مگذارش"

این تکهای از نامه بانوی غزل ایران سیمین بهبهانی به سید علی صالحی است. " سید علی صالحی شاعر و نویسنده ی معاصر ایرانی ست که در دهه شصت، توانی بالقوه در شعر معاصرایران بود. او در سال 1334 در روستای مرغاب ایذه متولد شد. پدرش شاهنامه خوانی کشاورز بود. صالحی به سال 1340 به دلیل شیوع بیماری حصبه و پس از فوت خواهرش که به همین بیماری دچار شده بود به همراه خانواده از مرغاب - یکی از روستاهای ایذه - در استان خوزستان به سمت مسجد سلیمان مهاجرت کرد. در مسجد سلیمان دیپلم ریاضی گرفت اولین شعرهای او به وسیله ابوالقاسم حالت در مجله محلی شرکت نفت چاپ شد سال 1353 تا 1354 به همراه چندین شاعر خوش قریحه ی مسجد سلیمانی مثل هوشنگ چالنگی، مجید فروتن، یار محمد اسدپور، سیروس رادمنش، به نویسشی تازه در شعر دست مییابند.

بعدها این نوع نوشتار توسط منوچهر آتشی و نصرت رحمانی حمایت میشود و آتشی مقالهای در خصوص این جریان شعری در مجله تماشا منتشر میکند و نام موج ناب را بر این جریان شعری میگذارد این جریان هم یکی از تأثیر گذارترین جریانات شعری دهه شصت ایران است. شاعران موج ناب اغلب شاعرانی شفاهیاند به این دلیل که معتقد به چاپ کتاب نبودند و میگفتند شعر باید توان سینه به سینه نقل شدن را دارا باشد. صالحی هم که از نحله موج نابی هابود سال 1356 برنده جایزه شعر فروغ می گردد و از همین سالها کمکم از این جریان شعری فاصله میگیرد و دلیلش را شبیه شدن همه شاعران موج ناب به هم میداند.

این فاصله به یک دیگر نویسی نسبت به شعر موج ناب منجر میشود که اگرچه ریشه در همان موج ناب دارد اما با ان متفاوت است ونام گفتار را بر آن میگذارد. شعری که حرکت ان براساس گفتگو با لحنی صمیمی و زبانی معیار و همه چیز دانی سوژه سخنگو شکل میگیرد بدون شکستن نحو ونرم زبان، شعری که در اواخر دهه شصت مقبول افتاد و بر شعر شاعران جوان تأثیر زیادی گذاشت خود صالحی میگوید که: ریشه این گفتار در گات-های اوستاست و معمار نخست آن حافظ است انجا که با زبان معیار و نزدیک به محاوره و ساده و صمیمی میگوید: "گفتم غم تو دارم گفتا غمت سراید" و معتقد است که نیما و شاملو هم به این حوزه نزدیک شدهاند اما فروغ دقیقا" یک شاعر کامل گفتار است. مثلا همه چیزدانی سوژه سخنگو و منطبق بودن ورعایت زبان معیار در این بند از شعر نیما "شهربیدار شده ست شهرهشیار شده ست // مژه میجنبدش ازجا رفته وجدای از هم اوارنگهش سوی دنیارفته"

ویا در این شعر ازشاملو :

"بیگانه نیست شاعر امروز با دردهای مشترک خلق: او با لبان مردم لبخند میزند درد و امید مردم را با استخوان خویش پیوند میزند"

ویا منطبق بودن زبان شعر با زبان معیار و محاوره و صمیمی و ساده بودن و سلامت نحو و نرم زبان گفتار را در این بندهای شعر فروغ "دلم گرفته است

دلم گرفته است به ایوان می روم و انگشتانم را به پوست کشیده شب میکشم"

"من خواب دیدهام که کسی میآید من خواب یک ستاره قرمز دیدهام و پلک چشمم هی میپرد
و کفش هایم هی جفت میشوند و کور شوم اگر دروغ بگویم"

صالحی پس از رفتن به تهران سال 1357 با نامی مستعار به عنوان پادو در انتشارات محیط مشغول به کار میشود و نخستین دفتر شعر خود را به نام منظومهها چاپ میکند سال 1358 به عضویت کانون نویسندگان ایران در میآید و پس از آن مدت 10 سال در نشریه دنیای سخن دبیر سرویس ادبی و سفیر شعر میشود او همچنان مینویسد و تاکنون بالغ بر 15 مجموعه شعر منتشر نموده "

پیش گو و پیاده شطرنج،1367

- عاشق شدن در دی ماه مردن به وقت شهریور،نگاه، 1376

- نامهها، انتشارات دارینوش،1373

- نشانیها، انتشارات دارینوش،1374

- سفر به خیر مسافر غمگین پاییز 58، محیط،1375

- رؤیای قاصدک غمگین که از جنوب آمده بود، 1376

- دعای زنی در راه که تنها میرفت، 1379

- دریغا ملا عمر، 1380

الف از نظر زبانی و ادبی:

بودن مقدمه شدن است اما دلیل شدن نیست بودن و بودن و به گونه ای دیگر بودن می تواند شدن را بیافریند معتقدم که اثر هنری همیشه ریشه اش در خاک عالم مثلی نبوده و الهام منزل نیست - اگرچه گاه نزدیکی ادبیات و متافیزیک ما را از جبروت حافظه و تاریخ نجات میدهد - بلکه می تواند یک برآمد و روگرفتی از عمل شخصی ثانی باشد که اگر این برآمد و روگرفت در ذهن آفریننده اثر هنری باز تولید شود هنری اصیل و قائم و قائل به آفریننده خود است

اگر چنین نشود اثری استنادی میباشد تصویری که هایدگر از شعر ناب دارد شعری است که توان شکستن جبر زبان را داراست و نظر به موضوعات بنیادین دارد با چنین جستاری پر واضح است که شعر سیدعلی صالحی از فلسفه تهی است یعنی دلتنگیهای شاعر بیشتر به مضامین متعدد کوچک بر میگردد تا به مسائل و اصول بنیادین. به همین دلیل مضامین آرکائیک با آن قابل انتقال نیست اما از نظر زبانی نوشتار سید نوشتاری ساده و صمیمی که شکست نحوی در آن اتفاق نمیافتد کلمات در نویسش، شاعر منشاند.

چون بار عاطفی وحسی بسیاری را به دوش می-گیرند نویسشی که شروع آن با منظومهها بوده و منطبق با هنجارهای زبانی »شعری دیگر.« و »موج ناب.« و اما با گذر از این هنجارها و مولفههای زبانی خیلی زود شخصیتر و متفاوتتر گردیده تا جایی که دیگر در آن نویسش، شاعر از طبیعت و زیباییهای طبیعت بختیاری و فرهنگ بختیاری آن گونه که در شعر دیگر شاعران موج ناب خاص است نمودی ندارد و تبدیل میشود به نویسشی شهری که هنجارهای زبانی خاص خود را میطلبد هم پاغازی و گاه هم پا نشینی کلمه در کار شاعر نمودی برجسته دارد که به ایجاد ضرب آهنگ و هارمونی شعر کمک شایانی میکند مثل هم پا نشینی کلمات لیالی و جای تو خالی در:

"نوش نوش لاجرعه لیالی ، در جمع من و این بغض بیقرار جای تو خالی"

قریب نشینی کلماتی همجنس و گاه ناهمجنس به خلق ترکیبهایی بکر و موافق با ذوق مخاطب منجر میشود؛ مانند آداب لاجرم و یا سلام نوش لیموی گس یا واژگان خفته در خمیازه کتاب " از شب که گذشتیم ، حرفی بزن سلام نوش لیموی گس"

دیگر از این همه سلام ضبط شده بر آداب لاجرم خسته ام " 

شعری لیریک و عاشقانه که در سطح اتفاق می افتد تک تاویل و تک مفهومی که در زبان اتفاق نمی افتد بلکه با زبان اتفاق می افتد شعری روایت مدارانه ساده و در عین حال صمیمی و حاوی تصاویری بکر و زیبا که به احساس مخاطب تلنگر می زند و رویاهایش را بیدار می کند مانند:

"پیاله باژگون ستاره در مصیبت شامگاه گلدانی تشنه بر ایوان آذرماه"

شعری مبتنی بر گفتار و روزمره که قرابت حسی شاعر با شاعر صدای پای آب - سپهری - و نیز قرابت زبانی و انطباق آن با شعر فروغ مشهود است:

"    حالا پیراهن چرک آن سالها را به در می آورم و می گذارم روبروی سهمی از سکوت آن سالها و می گریم می گریم چندان بلند بلند که باران بیاید و بفهمم باز همسایه ام میهمان و موسیقی دارد یا 

"    از خانه که می آیی یک دستمال سفید پاکتی سیگار گزینه شعر فروغ و تحملی طولانی بیاور

احتمال گریستن ما بسیار است". 

حال مقایسه شود با این بندهای شعر فروغ فرخزاد

"    من از نهایت شب حرف می زنم

من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم " - فرخزاد فروغ، 1383، - 253 " من عریانم عریانم عریان من مثل سکوتهای میان کلامهای محبت عریانم و زخمهایم همه از عشق است عشق عشق عشق "

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید