بخشی از مقاله
چکیده
به طور قطع می توان گفت پدیده کودکان خیابان، پدیده ای فراگیر، جهانی و هشدار دهنده است.مسئله کودکان کار خیابانی از پیچیده ترین مسائل اجتماعی در ایران است و به همین سبب، مقابله با کودکان خیابانی یکی از مظاهر دردناک نابرابری در جامعه بشمار می آیند و لذا مداخله سازمان های دولتی و غیردولتی برای بهبود وضعیت آنها ضروری به نظر می رسدمهم ترین مشکل در این حوزه، تعریف کودک کار خیابانی است .
از سوی دیگر مشکلات معیشتی خانوارهای فقیر وعمدتاً حاشیه نشین مطرح می شود که برای امرار معاش، کودکان خود را وارد شبکه کار غیررسمی می کنند. هدف از این مطالعه مروری ، نگاهی واقع گرایانه با دیدگاه مدیریتی به ابعاد مختلف این پدیده و معرفی علل و عوامل مؤثر در بروز این پدیده می باشد .
با مرور دقیق مطالب و نتایج تحقیقات مرتبط دریافتیم که عوامل مختلفی در بروز و تداوم آن نقش دارند؛ و بدون فهم درست این پدیده در چارچوب تحولات جمعیتی،اقتصادی واجتماعی چند دهه گذشته کشور، اقدامات حذف و کنترل پدیده نمی تواند بهبودی در وضعیت این بخش آسیب پذیر جامعه ایجاد کند . لذا ایجاد هماهنگی میان نهادهای مسئول از قبیل: بهزیستی، شهرداری و نیروی انتظامی برای ایجاد یک رویه سیاستی هماهنگ می تواند از حجم بالای سردرگمی در برخورد با مسئله بکاهد.
اگر مسئولیت قانونی هر نهاد در برخورد با مسئله روشن شود و بر شیوه عملکرد این نهادها از طریق نهادهای بالاتر نظارت وجود داشته باشد، مجموعه اقدامات مؤثرتری برای مقابله با این پدیده شکل خواهد گرفت. یکی از امور ضروری در این راستا، تدقیق قانونی مفهوم کودک خیابانی و حد و مرز کار قانونی و غیرقانونی. وروشن شدن وضعیت کودکان اتباع خارجی است .
مقدمه
سیاست های اجتماعیعموماً معطوف به بهبود زندگی بخش هایی از جامعه اند که به تنهایی و بدون کمک بیرونی نمی توانند حداقل های زندگی خود را تأمین کنند .یکی از شناخته شده ترین این گروه ها در اکثر جوامع کودکان کار و خیابان هستند .کودکان خیابانی یکی از مظاهر دردناک نابرابری در جامعه به شمار می آیند و لذا مداخله سازمان های دولتی و غیردولتی برای بهبود وضعیت آنها ضروری به نظر می رسد .به طور قطع می توان گفت پدیده کودکان خیابان، پدیده ای فراگیر، جهانی و هشدار دهنده استتقریباً. هیچ شهر و کشوری در دنیا که کودک خیابانی در آن نباشد، وجود ندارد.
بنابراین گام اول در سیاستگزاری اجتماعی، دستیابی به تعریف و توصیف دقیق مسئله است .این توصیف می بایستی بر اساس پذیرش واقعیت های موجود و خالی از جهت گیری های سیاسی و ایدئولوژیک باشد .بدون یک تعریف مشخص، ارائه آمارها و تخمین ها، میزان شیوع پدیده، شیوه های مداخله و نهادهای مسئول در این حوزه را نمی توان تعیین کرد .دستیابی به یک تصور دقیق از مسئله، راه را برای گام دوم یعنی شناخت علل و عوامل شکل دهنده به آن میسر می کند .این پدیده کهعمدتاً در کلان شهرها دیده می شود، خاص ایران نبوده و به اشکال مختلف در تمام دنیا قابل مشاهده است
.بدون توجه به اثر تحولات و تغییرات اجتماعی بنیادی در چند دهه گذشته همانند اثرات برنامه های توسعه اقتصادی، سیاست های جمعیتی، جنگ تحمیلی، مهاجرت به شهرها و مهاجرت اتباع افغانی به ایران، فهم این پدیده ناقص است .بر مبنای دو گام اول می توان گام نهایی را در جهت شناخت راهکارهای کاهش مسئله و تدوین سیاست های اجتماعی برای بهبود وضعیت موجود ارائه کرد .همان طور که می دانیم مداخله نادرست از عدم مداخله بدتر است و نتایج حاصل از آن بر بغرنج تر شدن مسئله می افزاید .
سازمان های مختلف اعم از نیروی انتظامی، بهزیستی و شهرداری هر یک در قالب فعالیت های خود و بر اساس منطق عملکردی خود در این حوزه ورود کرده اند و نتایج فعالیت های آنها حداکثر هم پوشانی و حداقل هماهنگی را داشته است .در حالی که از یک سو نیروی انتظامی با نگاه مجرمانه به پدیده، به دستگیری و جمع آوری آنها اقدام می کند و سازمان بهزیستی با نگاه توانبخشی و بازتوانی به آنها نگریسته و به دنبال بازگرداندن آنها به اشکال بهنجار زندگی اجتماعی است؛ لذا در غیاب نهادهای غیردولتی و خیریه قدرتمند برای خدمات رسانی، بار اصلی سیاست های کنونی بر عهده نهادهای دولتی بوده که آنها نیز دچار عدم هماهنگی اقدامات هستند .با این وصف نمی توان انتظار تغییر قابل توجهی در وضعیت کودکان کار و خیابان را متصور شد.
هدف این نوشته آن است که با در نظر گرفتن ملاحظات بالا، به روشن تر شدن وضعیت موجود در حوزه کودکان کار خیابانی کمک کند . مباحث با تعاریف مفهومی و مرور ادبیات نظری آغاز شده و سپس تجربیات داخلی و خارجی در این حوزه مورد توجه قرار می گیرد . در نهایت تلاش می شود تا مبانی کلی رویکرد سیاستگزاری برای پیشگیری و کنترل مسئله ارائه شود.
مفاهیم و تعاریف
تعریف کودکان کار و خیابان و ابهامات آن یکی از محورهای اساسی در بررسی تمامی ابعاد بررسی این پدیده است .زیرا تبیین مسئله، نحوه برخورد با مسئله و راهکارهای مداخله گرانه و پیشگیرانه در رابطه با این پدیده را تحت تأثیر قرار می دهد .بررسی مطالعات موجود نشان میدهد کاربرد اصطلاح کودکان خیابانی نزد محققان و محافل علمی، روزنامه نگاران و رسانه ها، انجمن های خیریه و سازمان های غیردولتی، مؤسسه های رفاهی، دولت مردان و سازمان های بین المللی با دلالت ها و معانی مختلف و اغلب مبهمی همراه است.
بر اساس ماده 1 پیمان نامه حقوق کودک سازمان یونیسف، کودک به افرادی اطلاق می شود که کمتر از 18 سال سن دارند .عبارت کودکان خیابانی به کودکانی اطلاق می شود که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقای خود مجبور به زندگی و کار در خیابان هستند و بازگشت آنها نیز به خانواده امکان دارد و خانواده نیز منتظر بازگشت آنها است و همین طور کودکانی که خانواده ندارند و یا امکان دسترسی به خانواده برخی از آنها وجود ندارد و خانواده منتظر آنان نمی باشد.
از سوی دیگر به اعتقاد حسینی - 1390 - کودکان خیابانی بخشی از گروه بزرگترکودکان در وضعیت دشوار یا کودکان آسیب پذیر شهری هستند که ساعات طولانی از شبانه روز و گاه تمام آن را به صورت موقت ناپایدار و یا دائمی - مستمر - و برای مدتی نامعلوم خارج از نهادهای اجتماعی حمایتی معمول مانند خانواده و مدرسه و به قصد و انگیزه کار و یا دوری از خانواده، در خیابان به سر می برند .
این کودکان در مقایسه با دیگر همسالان خود تماس کمتری با نهادهای فوق الذکر دارند، و یا در مراکز ویژه ای غیر از این نهادها نگهداری می شوند که در صورت فقدان آن مراکز ویژه در معرض رها شدن و روی آوردن به کار و زندگی خیابانی و عوارض منفی و خطرات ناشی از آن از قبیل خشونت، بهره کشی، بزه دیدگی، بزهکاری و انحرافات اجتماعی قرار می گیرند
گروه بندی کودکان خیابانی
در پروژه ی سازمان بهداشت جهانی - - 1993 برای کودکان خیابانی، چهار گروه با مشخصه های زیر معرفی شده اند:
-1 کودکانی که در خیابان زندگی می کنند و اولین نگرانی آنها زنده ماندن و داشتن سرپناه است.
-2 کودکانی که از خانواده ی خود جدا افتاده و موقتی در مأمنی مانند خانه های متروکه، سایر ساختمان ها، پناهگاه ها و سرپناه ها زندگی می کنند و یا از منزل یک دوست به منزل یک دوست دیگر می روند.
3 -کودکانی که تماس خود را با خانواده حفظ می کنند ولی به علت فقر، پرجمعیت بودن خانواده و یا سوءاستفاده های جنسی و جسمی از آنان در خانواده، بعضی شب ها و اکثر ساعات روز را در خیابان ها سپری می کنند.
- 4 کودکانی که در مراکز ویژه نگهداری میشوند، اماقبلاً در وضعیت بی خانمانی به سر برده اند و درمعرض خطر بازگشت به همان وضعیت هستند
به نقل از ویکی پدیا - 2011 - در تعریف سازمان عفو بین الملل، کودکان کار و خیابان به دو دسته ی کودکان در خیابان و کودکان خیابانی تقسیم می شود که دسته ی اول ناظر به کودکانی است که به منظور کسب درآمد در خیابان فعالیت می کنند، اما در پایان روز نزد خانواده های خود برمی گردند و همه یا قسمتی از درآمدشان را در اختیار آنها می گذارند، در حالی که دسته دوم شامل کودکانی است که در خیابان و بیرون از محیط خانواده زندگی می کنند .
به نقل از اسدبیگی، - 1387 - ، سازمان بهزیستی کشور، کودکان خیابانی را این گونه تعریف می کند : کودکان خیابانی به افراد زیر 18 سال اعم از دختر و پسر اطلاق می گردد که در شهرهای بزرگ برای ادامه بقاء خود مجبور به کار یا زندگی در خیابان هستند.این تعریفتقریباً منطبق با تعریف سازمان عفو بین الملل است و تمام کودکانی را در می گیرد که در خیابان کار یا زندگی می کنند .
سازمان شهرداری نیز کودکان کار و خیابان را چنین تعریف می کند: کودک خیابانی1 :افراد کمتر از 18 سال تمام که به صورت محدود یا نامحدود در خیابان به سر می برند،اعم از کودکی که هنوز با خانواده خود تماس دارد و از سرپناه برخوردار است و یا کودکی که خیابان را خانه خود می داند و رابطه او با خانواده به حداقل رسیده است و یااساساً چنین ارتباطی وجود ندارد.
کودک کار خیابانی2 :افراد کمتر از 18 سال تمام که نقش عمده ای در تأمین معاش خود یا خانواده به دلیل موقعیت نامطلوب اقتصادی خانواده خود داشته و حذف کار کودک بر تداوم حیات خانواده تأثیر نامطلوب خواهد داشت
همان طور که در تعریف شهرداری نیز دیده می شود، یک تمایز اساسی میان دو دسته از کودکان وجود دارد .کسانی که در خیابان به صورت دائم یا موقت زندگی میکنند و کسانی که در خیابان کار می کنند. بخش اول دچار گسست دائم یا موقت از خانواده است، اما بخش دوماحتمالاً از این نظر مشکلی ندارد؛ لذا این دو گروهماهیتاً با هم متفاوت هستند و به طبع سیاست های مداخله ای برای هر دو گروه متفاوت است .به نظر می رسد تعداد کودکان کار خیابانی بسیار بیشتر از کودکان خیابانی باشد .باید توجه داشت آنچه در تعریف شهرداری کودکان خیابانی نامیده میشود، هم پوشانی قابل توجهی با مسئله دختران فراری دارد .
در مباحث مربوط به انحرافات اجتماعی در ایران، کودکان خیابانی دختر، تحت عنوان دختران فراری طبقه بندی می شوند و لذا در این حوزه یک دشواری مفهومی پدید می آید .زیرا در این صورت فقط کودکان خیابانی پسر در تعریف کودکان خیابانی قرار می گیرند .در صورتی که در بحث کودکان کار خیابانی، مسئله جنسیت مطرح نیست. آنچه در اینجا مطرح شد، نشان می دهد دشواری تعریف کودک خیابانی، مسئله ایصرفاً نظری نیست و تبعات عملی و سیاستی خواهد داشت .
ادبیات گزارش :پیشینه نظری و پیشینه تجربی رویکردهای نظری
مانند پدیده های اجتماعی دیگر، پدیده ی کودکان خیابانی نیز رویکردهای متفاوتی را در زمینه ی نظر ی برانگیخته است که هرکدام معرف نوع خاصی از مبانی معرفت شناختی و انسان شناختی ،تبیین و درک پدیده های اجتماعی هستند .در زیر تلاش شده است تا طیف وسیعی از نظریات در این باره مرور شوند .
-1 رویکرد وفاق - کارکردگرایی - کارکردگرایی ساختاری - :
مطابق رویکرد وفاق، رفتارهایی که مغایر با تمامی عناصر جامعه می باشند به عنوان آسیب های اجتماعی شناخته می شوند .این رویکرد بیشتر روی عوامل ساختاری جامعه در بروز مسائل اجتماعی از جمله کودکان خیابانی تاکید می کند .اندیشمندان این رویکرد معتقدند که عامل به وجود آمدن مسائلی از قبیل کوکان خیابانی در جامعه ناشی از وضعیت آنومیک - نابهنجار - ، بی سازمانی اجتماعی و فقر است.
به صورت کلی نظریه های این رویکرد از جمله نظریه آنومی مرتن، نظریه عدم تعادل ساختاری پارسونز ونیزبت در بررسی مسائل و آسیب های اجتماعی کودکان خیابانی به شرایطی توجه دارند که منجر به از هم گسیختگی، ضعف و تناقض و ناکارآمدی قواعد، هنجارها و ساخت های اجتماعی می شوند و عدم تعادل ساختاری و ضعف انسجام اجتماعی را به وجود می آورند .
1-1 نظریه آنومی:
نظریه آنومی با مجموعه ای از مفاهیم متناظر است و به چند مفهوم متفاوت پوشش معنایی می دهد .از بعد معرفت شناختی، مفهوم آنومی به طور تلویحی از طرف بسیاری از جامعه شناسان به عنوان واقعیتی که تنها از گذر تظاهرات گوناگون قابل مشاهده است، ادراک شده است، بدین ترتیب هر اندیشمندی می تواند از دریچه اعتقادی و علمی خود به این پدیده نگاه کند و به مطالعه آن بپردازد؛ و از بعد دیگر، از مقوله جامعه شناسی علم است .آنومی در جامعه شناسی غیرمارکسیستی شاید همان جایگاه مفهومی را دارد که الیناسیون - از خود بیگانگی - در جامعه شناسی مارکسیستی دارد .
در واقع الیناسیون و آنومی در دو چارچوب نظری متفاوت، ایده نابسامانی بنیادی در روابط میان فرد و جامعه اش را بیان می کنند .می توان گفت آنومی یا نابسامانی اجتماعی وقتی به وجود می آید که کنش های افراد دیگر از هنجارها و ارزشهای روشن و نافذ از این دید آنومی حاصل وضعیت آشفته ای است که جامعه تبعیت نمی کنند.
در جوامعی که شرایط آنومیک به طورگسترده وجود داشته باشد، هنجارهای جامعه از بین رفته و یا در حالت تضاد قرار گرفته اند خطر متلاشی شدن بیشتر است و افراد این جوامع اغلب احساس جدایی وبی جهتی می کنند زیرا هیچ خطوط راهنمایی برای مقاصد مشترک ندارند.
2-1 نظریه فشار ساختاری:
بر اساس این نظریه، فشار اجتماعی سبب کج رفتاری افراد می شود . مرتن معتقد است هنگامی که بین اهداف نهادی شده و وسایل نهادی شده برای نیل به آنها، هماهنگی وجود دارد و اکثریت افراد جامعه برای دستیابی به اهداف و ارزش های نهادی شده، بر طبق هنجارهای مقرر یا وسایل نهادی شده عمل می کنند، شیوه های انطباق فردی یا مسائل و آسیب های اجتماعی وجود ندارد یا بسیار محدود است .اما هنگامی که تبلیغ و تاکید فراوانی، در مورد اهداف نهادی شده به وسیله نظام جامعه پذیری وجود دارد و سطح توقعات مردم برای دستیابی به تحرک اجتماعی افزوده شده است، وسایل و شیوه های نهادی شده برای نیل به این اهداف فراهم نیست یا این شیوه های نهادی شده برای همگان قابل دسترسی نیست، عدم تعادل ساختاری، بی سازمانی اجتماعی و شیوه ای انطباق فردی نمود می یابد
این وضعیت در جوامع در حال توسعه که نیروی انسانی به عنوان محرک توسعه در نظر گرفته می شود، فشار بیشتر و در نتیجه، بی سازمانی اجتماعی، آنومی و رفتارهای انحرافی بیشتر به وجود می آورد.
3-1 نظریه کنترل اجتماعی:
کنترل اجتماعی را از مهم ترین مباحث اجتماعی می دانند .برخی تا آنجا پیش رفته اند که نه تنها تمامی جامعه شناسی بلکه علوم اجتماعی را مباحثی در حوزه کنترل اجتماعی می دانند .کنترل اجتماعی با اولین گام های انسان ها به سوی تکوین جامعه پدید می آید و هیچ جامعه ای از آن روی گردان نیست . از آنجا که جامعه یا گروه اجتماعی همواره در صدد است حتی ناپیدا ترین رفتار انسانی را در کنترل خویش درآورد، پس سخن نه در لزوم یا عدم لزوم کنترل اجتماعی است، بلکه در حدود آن، شیوه ها و روشهای اعمال شده از جانب جامعه در راه تحقق آن و انواع آن است .یکی از اساسی ترین شیوه های کنترل اجتماعی، آموزش رفتار اجتماعی از آغاز کودکی است .فرض اصلی در این نظریه آن است که هم چنان که فروید گفته، هنجارها، قواعد و الگوهای اجتماعی در اعماق ذهن انسان ها با این شیوه، جای می گیرد.
کج رفتاری اشخاص بیش از آنکه ناشی از نیروهای محرک به سوی نا بهنجاری باشد، محصول عدم ممانعت است . نظریه کنترل اجتماعی، کج رفتاری را نتیجه نبود نظارت اجتماعی می داند.