بخشی از مقاله
شهر به عنوان گاهواره تمدن یا اصلیترین نشانه آن، پیوسته نقشی پررنگ و اساسی در تاریخ و زندگی بشر داشته است. شهرها، اگر چه به وسیله انسانها پایهگذاری شدهاند و شکل گرفته اند و به عبارتی، هویت خود را مدیون سازندگانشان هستند، اما به همان میزان نیز بر زندگی اجتماعی انسانهای شهرنشین اثرگذار بوده اند و از دیر باز تاکنون، از مهم ترین عوامل هویت بخشی به سرزمینهای ایشان به شمار میرفته اند؛ آن چنان که تعداد زیادی از کشورها، با نام شهرهای مشهورشان شناخته و تعریف میشوند و با آمدن نام این کشورها، تصویری از پایتختها یا شهرهای شناخته شده شان در ذهنها شکل می گیرد.
اهمیت شهرها، همواره چنان بوده است که حاکمان و فرمانروایان تلاش میکرده اند تا از آنها به عنوان نشانه اقتدار و ثروت و پویایی قلمرو و حوزه تحت تسلطشان استفاده کنند و نظر مطلوب مسافران و بازرگانان و اهل سیاست و قدرت را نسبت به این شهرها جلب نمایند. : »مسافران و بازرگانان، حاضران دریاها و روح بنادر ما هستند. سخنی که آنان میگویند به دل خواهد نشست.
در مقابل خوبی که به آنان شود - همچون بذرافشانی در زمینی مرغوب - آنان برای پخش خبر آن، بادبانهای کشتی خود را چون بال پرندگان خواهند گشود. آن که میخواهد به امپراتوری ما سفر کند، چون کسی تصمیم می گیرد که خدا جز خوبی برایش نخواسته است. پس به کشوری بیاید که هیچ کس نیاز به ذخیره آذوقه ندارد. زیرا این کشور بهشتی است برای ساکنان خود و تنوع مطلوبی است برای آن که دور از وطن خود به سر میبرد؛ باشد که بازرگانان یمن، هند، چین، سند و سایر نواحی که از دعوت ما آگاه گردند، آماده سفر به کشور ما شوند. در این جا خواهند دید که واقعیت فراتر از سخن ماست و سودی که در انتظار آنان است، بیش از وعدههای ما - 1 - « - زکی، - 12 :1349 بنابراین، شهر، پیوسته در طول تاریخ از چند جهت دارای اهمیت خاص بوده است.
هم به عنوان مرکز قدرت سیاسی، مذهبی و اقتصادی؛ و هم از نظر موقعیت جغرافیایی در مسیر راههای تجارتی یا انجام سفرهای مذهبی. شهرها تأمین کننده کالا یا محل تبادل محصولات تجاری بوده اند، کاروان ها، وسایل و آذوقه مورد نیاز خود را در شهرها تأمین مینمودند و برای استراحت و تجدید قوا، در کاروانسراها و محلهای ویژه اقامت کاروانیان، مقیم میشدند و مسافران، به گشت و گذار در شهر پرداخته، از دیدنی ها و آثار تازه و چشم نواز، توشهای بر می گرفتند و مایحتاج مورد نیاز خود را تأمین کرده، گاهی نیز چند مدتی را برای کار و اندوختن مبالغی به عنوان هزینه ادامه سفر، در شهرها ساکن میشدند.
با ظهور و گسترش سریع اسلام از شبه جزیره عربستان تا آسیا و شرق دور و آفریقا و خاورمیانه و حتی مناطقی از اروپا و مسلط شدن مسلمانان بر راههای تجاری زمینی و دریایی آن روزگار، شهرهای اسلامی یا به تعبیری، شهرهای مسلمانان - 2 - ، در کنار مراکز تمدنی کهن یا در مناطق تازه فتح شده بر پا گشتند و شکل تازهای از ساختارهای تمدنی و فرهنگی را در دل چنین شهرهایی، پدید آوردند.
سرعت رشد تمدن اسلامی آن چنان بود که با تحولات انجام گرفته در دنیای اسلام، قرنهای سوم تا پنجم هجری به عنوان قرون طلایی، شاهد رشد و بالندگی این تمدن فراگیر و پیشرو بودند. گسترش اسلام و در پی آن، رواج یافتن زبان و پول واحد و قوانین و ساختارهای کم و بیش مشابه در سرزمینهای اسلامی از یک سو و تشویق کتاب آسمانی مسلمانان و فرمایشات پیامبر اسلام و گفتههای بزرگان دین درباره سفر کردن و تجربه اندوختن و تأمل و تفکر در آفرینش و احوال اقوام گذشته و حاضر، از سوی دیگر، زمینهای فراهم آورد که امکان سفر و علاقه به مسافرت را در میان مسلمانان و در سرزمینهای اسلامی ایجاد مینمود و بر میانگیخت. »بگو در زمین سیر و سفر کنید و بنگرید، سرانجام کسانی که پیشتر بودند، چگونه بوده است؟ که بیشترشان مشرک بودند« - سوره روم آیه . - 42
این سفرها، دلایل مختلفی داشت؛ از مأموریتهایشغلی و حکومتی - نظیر سُلام ترجمان و ابن فضلان - تا سفرهای تجاری - همچون سلیمان سیرافی - ، یا برای علم آموزی و دانش اندوزی - مثل ابوریحان بیرونی - و یا به دلایل شخصی و به قصد زیارت شهرهای مقدس نظیر مکه و مدینه و بیت المقدس - مانند ناصر خسرو، ابن بطوطه، ابن جبیر و..... - و همین طور به منظور نقشه برداری و کسب اطلاعات جغرافیایی و نگارش آثاری در این باره - مقدسی، ابن خرداذبه، اصطخری و.... - همه و همه از دلایل مختلف سفر جهانگردان و جغرافیدانان مسلمان در سرزمینهای اسلامی بودند که حاصل سفرهایشان البته، اطلاعات و آثار مکتوب ارزشمندی است که به عنوان سفرنامه یا کتابهای جغرافیایی متعدد، در اختیار پژوهشگران و دانش پژوهان امروزی قرار گرفته است تا به کمک این آثار، شناخت کامل تر و تصویر شفاف تری از ویژگیهای سرزمینها و شهرها و جامعههای آن روزگار به دست آورند.
بخش مهمی از مطالب این کتابها و نوشته ها، به توصیف شهرها و موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی و مردم نگاری و آثار معماری و هنری و ساختارهای تمدنی و فرهنگی مربوط به آنها اختصاص دارد. توجه خاص جهانگردان مسلمان به شهرها و توصیفهای دقیقی که از موقعیت جغرافیایی و ویژگیهای تاریخی و اقتصادی و مردم شناسی و عناصر و فضاهای گوناگون شهری و معماری و هنرها و صنایع و مشاغل و بزرگان و سازمانهای اجتماعی و امنیتی و سیاسی آنها در سفرنامههای خود ارائه کردهاند، بیانگر توجه خاص و ویژهای است که به شهر، به عنوان نماد اصلی تمدن و پیشرفت و قدرت داشته اند و گاه، این احساس به خواننده این سفرنامه ها دست می دهد که نویسندگان، با توصیف شکوه و عظمت و ثروت و پیشرو بودن شهرهای مورد بازدیدشان، از دیدنشان و بودن در آنها، به خود بالیدهاند.
بدیهی است که نوع نگرش مسافران به مقصدهای سفرهایشان، با دلایل سفر و میزان دانش و حد کنجکاوی و ویژگیهای فردی ایشان، ارتباط نزدیک داشته است. این امر، علاوه بر این که سبب تنوع دیدگاهها و نظرات میگردد، نمایانگر رویکردهایی است که مسافران و جهانگردان مسلمان در بازگو نمودن تجربههای سفر و برداشتهای خود از چگونگی محلهای مورد بازدیدشان داشتهاند و مطالعه آثار بر جای مانده از آنها، میتواند به شناسایی روشهای توصیف مقاصد گردشگری و عوامل هویت بخش شهرها و جامعههای شهری در دوران گذشته و مقایسه با همین شاخصهها در زمان حال بیانجامد.
در میان جهانگردان مسلمان ایرانی، نام ناصرخسرو قبادیانی مروزی و سفرنامه اوکاملاً، شناخته شده است. با داستان زندگی وی، کم و بیش آشنایی داریم. وی مردی بود که در جوانی، علوم متداول زمان را آموخت و به گفته محققان، روشی منطقی در سخن و ذوقی سلیم در شعر و ذهنی سریع در درک مسائل داشت و با نگارگری و مصوری آشنا بود و در دبیری و سخنپردازی و خطابت، توانمند و با بهره . - 3 - ناصر خسرو، زاده قبادیان مرو بود و در سنین جوانی، شغل دبیری و منصب دیوانی در دربار امرای خراسان داشت و روزگار به عیش و عشرت میگذرانید.
این روش زندگانی وی تا زمانی ادامه داشت که در ایام ربیعالاول سال 437 هجری قمریبرای، مأموریتی حکومتی عازم مرو الرّود و جوزجانان شد و مدت یک ماه در آن جا اقامت کرد. همان جا شبی در خواب دید که او را برای وصول به حقیقت، ترغیب به سفر به سوی خانه خدا میکنند و بامداد که از خواب برخاست، به گفته خود، عزم کرد تا از خواب چهل ساله نیز برآید.
سفرنامه ناصر خسرو، حجم چندان زیادی ندارد. شبهههایی مطرح شده است مبنی بر این که سفرنامه منسوب به او را تلخیص یا تحریر شده به وسیله شخص دیگری میدانند، اما برخی محققان دیگر - نظیر دکتر محمد دبیر سیاقی - ، دلایل مطرح شده را درست ندانسته، شیوه اختصار گویی را از مشخصههای سبک نگارش ناصرخسرو بر میشمارند. - 4 -
به هر حال نباید از یاد برد که بخش قابل توجهی از سفرنامههای مربوط به قرون اولیه اسلامی نیز به صورت نقل قول نگاشته شده اند. به هر حال، سفرنامه ناصرخسرو، از ساختاری استوار و متنی روان برخوردار است که با سبک نگارش نویسنده در سایر آثار مکتوب بر جای مانده اش نیز همخوانی و شباهت دارداتفاقاً. بازتاب یافتن حاصل سفری تقریباً هفت ساله در سفرنامهای کم حجم، میتواند حُسن به شمار آید، چرا که توانایی نگارنده را در گزینش مطالب مهم یا چشمگیرتر برای یک مسافر نشان میدهد؛ آن هم به عنوان فردی که گاه، با عجله از مقصد یا شهری عبور میکند و گاهی برای مدتی در شهر یا سرزمینی مقیم میشود.
با این ویژگی، سفرنامه ناصرخسرو، میتواند برای گردشگران امروزی نیز جالب توجه باشد. آغاز پر شتاب و گذر بی تأمل تأثیر مشخصههای سفر ناصرخسرو را، در نوع نگاه او به شهرهای در مسیر مسافرتش میتوان مشاهده کرد. آغاز سفر او که به گفته خودش به قصد رسیدن به خانه خدا - قبله - انجام می پذیرد - 5 - ، با کمی شتاب همراه است.
این بخش از سفر ناصرخسرو، شامل ذکر نشانه هایی بسیار گذرا از مسیر سفر می شود، به گونهای که از نیشابور، به حاکم وقت - طغرل بیک محمد - و دستور او برای عمارت نمودن یک مدرسه و ماه گرفتگی حوالی آن زمان اشارهای مینماید و از زیارت مقبره بایزید بسطامی در قومس و بسطام یاد می کند و از سمنان نیز به ذکر خاطرهای از ملاقاتش با فردی که خود را شاگرد ابن سینا معرفی می کرده، می پردازد.
اولین نکته به عنوان توصیف یک شهر در مسیر مسافرت وی را درباره قزوین میبینیم. » قزوین را شهری نیکو دیدم، بارویی حصین و کنگره بر آن نهاده و بازارهای خوب، مگر آن که آب در وی اندک بود و منحصر به کاریزها در زیر زمینو، رئیس آن شهر مردی علوی بود و از همه صُناع ها که در آن شهر بود، کفشگر بیشتر بود.« - ناصر خسرو، 1369 - قرن پنجم هجری - : . - 5-6 این روش گزیده گویی و بسنده کردن به چند نشانه از هر شهرتقریباً، تا زمان توصیف شهر میافارقین ادامه دارد. از نوشتههای ناصرخسرو در این قسمت از سفرش، پیداست که آن چه نظر وی را به خود جلب مینموده و یا برای توصیف شهرها و آبادیها برگزیده، به جز ذکر مسافت بین شهرها و شرایط جغرافیایی و اقلیمی راه، مسائلی است مانند ساختارهای اصلی شهر که در گام نخست در معرض دید بوده اند.
- برج و بارو، ارگ حکومتی، بازار و مسجد جامع - چگونگی تأمین آب به عنوان شاهرگ اصلی و حیاتی شهر، اوضاع اقتصادی و محصولات ساخته شده اصلی براساس مشاهداتی که داشته است، محصولات کشاورزی یا طبیعی - مانند نوشادر یا گوگرد که از کوه دماوند به دست میآمده - و چگونگی امنیت و نظم اجتماعی موجود در آن منطقه که برای ذکر آن نیز به یکی دو نشانه اکتفا میکند: » و مردمان که در ولایت وی - امیر ولایت دیلم - به مسجد آدینه روند، همگی کفشها را بیرون مسجد بگذارند و هیچ کس کفش آن کسان را نبرد.« - ناصر خسرو، 1369 - قرن پنجم هجری - : . - 7
در واقع ناصرخسرو، با گزینش و ذکر مجموعهای از عناصر بنیادین شهر که در عین حال به هم مربوط و پیوسته هستند، تصویری کلی اما قابل فهم و لمس از آن ارائه داده است. این شیوه مختصر گویی در برخی آثار جغرافیایی مربوط به سرزمینهای اسلامی نیز دیده می شود. »فُرج: شهریست نه بزرگ، ولی یک جامع و گرمابه دارد که در این سرزمین بی مانند است.
شهر پر برکت است، در میان آن تپه و بالای آن دژی هست؛ آب نیز از یک سو میآید« - مقدسی، 1361 - قرن چهارم هجری - : . - 639 ساختارهای ملموس و فیزیکی شهری که ناصرخسرو نام می برد، همانهایی هستند که جزو مشخصههای شهر اسلامی قرار دارند. به ویژه مسجد جامع و بازار که همواره در ترکیبی به هم پیوسته، قلب مذهبی و اقتصادی شهر را تشکیل داده، محل قرار گرفتن اصناف و سایر ساختمانها و عناصر شهری را تعیین میکردند.
مسجد، بهویژه در شهرهای قدیمی اسلامی، علاوه بر کارکرد دینی، کارکردهای آموزشی، فرهنگی و سیاسی نیز داشت و حتی گاه، محل قضاوت و اجرای احکام نیز به شمار میرفت. وجود یک مسجد جامع عظیم و زیبا، نشانهای از قدرت و ثروت شهر و حاکم آن به شمار میآمد و هر حاکمی تلاش میکرد، مسجدی بزرگتر از رقبای خود، بر پا کند.