بخشی از مقاله
چکیده:
در سالهای اخیر، توجه روانشناسان به مقوله روانشناسی مثبتگرا جلب شده؛ بهگونهای که این جنبش به حوزه مدیریت و رفتار سازمانی هم راهیافته است. امروزه پس از سرمایه انسانی و اجتماعی، سرمایه روانشناختی را میتوان بهعنوان مبنای مزیت رقابتی در سازمانها در نظر گرفت. سرمایه روانشناختی به پرورش، شکوفایی و کمال انسان و استفاده از توانمندیها و ظرفیتهای انسانی میپردازد، در سازمان ها باعث نتایج مطلوب، بالندگی، مشارکت ،عملکرد بهتر ،رضایت و باعث توسعه مزیت رقابتی است.
سرمایه روانشناختی که ترکیبی از امید، خوشبینی، تابآوری، خود کارآمدی و مثبتگرایی است قابل توسعه و پرورش است. ازاینرو بهکارگیری آن در همهی سازمان ها ضروری است. در این مقاله تلاش شده است که مفهوم سرمایه روانشناختی، ابعاد آن، مزایای آن و ضرورت کاربرد آن تشریح گردد.
مقدمه:
سرمایه روانشناختی از مباحثی است که در حال حاضر بیشتر از گذشته موردتوجه محققان بهخصوص، پژوهشگران رفتار سازمانی و منابع انسانی است. سرمایه روانشناختی همچون سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی از سرمایههای ناملموس با هزینههای کمتر و قابل مدیریت و رهبری بوده و می تواند نتایج درخور توجهی را در پی داشته باشد.زمانی که مارتین سلیگمن برای اولین بار واژه روانشناسی مثبتگرا 1را در سال 1999 مطرح ساخت، بیان کرد که این قلمرو جدید سه حوزه مطالعاتی دارد، هیجانات مثبت، صفات مثبت، و نهادهای مثبت همچنین اضافه کرد که نهادهای مثبت به شکوفایی افراد منجر میشوند.
در آن زمان وی نهادهای مثبت را مانند نهادهای دموکراسی مثبت، خانوادههای قدرتمند و پرسش آزاد معرفی کرد. دیدگاه سلیگمن بیشتر معطوف به سازمانهای اجتماعی است تا سازمانهای تجاری - لوئیس، 1393 صفحه . - 23 قبلاً این برای سالهای متمادی روانشناسان بر ابعاد منفی رفتار بشر متمرکز بودند و کمتر ویژگیهای مثبت را مدنظر قرار میدادند
به عنوان مثال لوتانز 2002 با بررسی تحقیقات روانشناسی معاصر نشان داد که بالغبر دویست هزار مقاله درباره بیماریهای روانی، هشتاد هزار مقاله درباره افسردگی، بیشتر از شصتوپنج هزار مقاله درباره اضطراب، بیست هزار ترس و ده هزار خشم منتشر شده است روانشناسی مثبتگرا درواقع انتقادی بود که سیلگمن به روانشناسان منفی گرا و پژوهش بر روی موارد منفی و ضعف و کاستیهای بشر که انجام میشد بود. هرچند توجه به این موارد مهم است ولی روانشناسان مثبتگرا بیان میکنند که روانشناسان منفی گرا یک را به صفر تبدیل میکنند، اما تلاشی برای تبدیل صفر به یک از خود نشان نمیدهند.
تصویری که روان شناسان مثبتگرا از طبیعت انسان به دست میدهند خوشبینانه و امیدبخش است.زیرا آنها به قابلیت گسترش، پرورش، شکوفایی و کمال انسان و تبدیلشدن به آنچه در توان آدمی است، باور دارند.
سلیگمن معتقد است که سرمایه روان شناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را دربر میگیرد وی بیان میکند که سرمایه انسانی و اجتماعی آشکار بوده قابلمشاهده است و میتوان آن را بهسادگی اندازهگیری و کنترل کرد. درحالیکه سرمایه روانشناختی بیشتر بالقوه بوده و اندازهگیری و توسعه آن دشوار است. بنابراین سرمایه روانشناختی شامل درک شخص از خودش، داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت و پایداری در برابر مشکلات تعریف میشود.
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعهای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمانها که میتواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقا فرد و سازمان و نتایج بررسیها وجود ارتباط مثبت بین رویکردهای مثبتگرا و نتایج مطلوب در سازمانها از قبیل شکوفایی، بالندگی، مشارکت، عملکرد بهتر، شهروند سازمانی و رضایت و ... است و توجه به خصوصیات مثبت و ایجاد ارتباط سازنده در مدیریت منابع انسانی در اولویتهای پژوهشهای حوزه مدیریت گرفته است.
تنوع گستردهای از فعالیتهای مثبتگرای کاری در کاریابی، حقوق و دستمزد و انگیزش و استراتژیهای مربوط به آن، ساختارها و فرهنگ بهطور وسیع موردمطالعه قرارگرفته و سهم آنها در عملکرد سازمانی و مزیت رقابتی سازمانها موردحمایت واقعشده است
سرمایه روانشناختی درواقع به مفهوم »چه کسی هستید "خود واقعی"و چه کسی میخواهید بشوید" خود ممکن"بر یک مبنای توسعهای و رشد یابنده باز میگردد و چیزی ورای سرمایه انسانی" چه چیزی میدانم "و سرمایه اجتماعی"چه کسانی را میشناسم "
به سخن دیگر سرمایه روانشناختی افراد را به چالش میکشاند تا در جستجوی این سؤال برآیند که چه کسی هستند و در نتیجه به خودآگاهی بهتر که لازمه دستیابی به هدفها و موفقیتها است، برسند. برخوردار بودن از سرمایه روانشناختی مثبت افراد را قادر میسازد تا علاوه بر مقابله بهتر در برابر موقعیتهای استرسزا، کمتر دچار تنش شده، در برابر مشکلات از توان بالایی برخوردار باشند، به دیدگاه روشنی در مورد خود برسند و کمتر تحت تأثیر وقایع روزانه قرار گیرند، لذا اینگونه افراد دارای سلامت روانشناختی بالاتری نیز هستند.
پیشینه:
سرمایه روانشناختی موضوع تازه ای است که در دو دهه اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته شده و دامنه این پژوهش ها از زندگی فردی فراتر رفته و حیطه های مدیریتی و سازمان ها را نیز دربرگرفته است.در این راستا برخی پژوهش های زیر انجام گرفته به شرح زیر است:
لوئیس - 1393 - با تالیف روانشناسی مثبت گرا در کار، مثبت گرایی را عاملی برای خلق یک محیط کاری الهام بخش و شکوفا می نامد.
فروهر و همکاران - - 1393 در مقاله ای تحت عنوان مدیریت سرمایه روانشناختی سازمان ، سرمایه روانشناختی را به دلیل قابلیت توسعه آن یک استراتژی مهم در زمینه منابع انسانی و توانمند سازی آنها می دانند.فرزانه حسن زاده 1389 - - در پژوهشی با عنوان مثبت گرایی در رفتار سازمانی به بیان مطالعاتی در زمینه سرمایه روانشناختی که ناشی از رفتار سازمانی مثبت گراست، پرداخته و مثبت گرایی را در بروز رفتارهایی همچون رفتار شهروندی موثر می داند.
سیمار اصل، فیاضی - - 1387درمقاله ای باعنوان سرمایه روانشناختی مبنایی نوین برای مزیت رقابتی ابتدا روانشناسی مثبت گرا و در ادامه چهار مؤلفه آن را تبیین و معرفی نموده اند. سیمار اصل وهمکاران - - 1389طی مقاله ای تحت عنوان تبیین پیامدهای عوامل روانشناختی مثبت در سازمان، سطح متغییر عوامل شناختی مثبت و مولفه های تشکیل دهنده آن را در 128 نفر کتابدار بررسی کرده و به این نتیجه رسیده اند که این عوامل بر تعهد سازمانی و رضایت شغلی کتابدار آن موثر و بیشترین تاثیر مربوط به متغییر خوش بینی است و همچنین نتیجه گرفتند که این عوامل با میزان تحصیلات کتابداران رابطه معناداری دارد.
محمد فروهر در دو پژوهش جداگانه در مطالعه اول - - 1392 ظهور مثبت گرایی در کار ضمن معرفی موضوع، اهمیت و کاربرد و نتایج بالقوه آن در محیط کار، مثبت گرایی را به عنوان یک مبانی مزیتی رقابتی پایدار در محیط کار می داند و در مطالعه دوم - 1394 - با عنوان درک اهمیت ماهیت و پیامدهای مثبت گرایی در سازمان های مثبت گرایی را یک رویکرد علمی می داند و پیشنهاداتی را جهت توسعه و کاربرد مثبت گرایی در سازمان های ایرانی ارائه می کند.
خلیفه سلطانی، والی، صحت - 1393 - در پژوهشی باعنوان تاثیر سرمایه روانشناختی مثبت مدیران بر بهبود عملکرد کارکنان شرکت بیمه تهران، سرمایه روانشناختی مدیران و ارتباط آن با عملکرد و مشارکت کارکنان بررسی و تاثیر آن را بر ارتقای سرمایه روانشناختی مدیران مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه رسیده اند که سرمایه روانشناختی مثبت مدیران به مشارکت کارکنان منجر به بهبود عملکرد آنان و در نهایت باعث ایجاد ارزش افزوده در سازمان می شود.
تفاوت تفکر مثبت با مثبتگرایی:
از مشکلات عمده مدیران و رهبران سازمانها پیرامون استفاده از مثبتگرایی بهعنوان یک رویکرد علمی در عرصه عمل یکی گرفتن آن با ادبیات عامهپسند در خصوص تفکر مثبت و کتاب های پرفروش خودیاری، همچون کتاب قدرت تفکر مثبت نورمن ویسنت پیل هفت عادت مردمان مؤثر، استیون کووی است
اولین تفاوت بین این دو مفهوم این است که روانشناسی مثبت گر از درجه اعتبار، دقت نظر و تائید علوم تجربی برخوردار است، احتمال تکرار آن در شرایط دیگر نیز قابل پیشبینی است. درحالیکه تفکر مثبت بیشتر ماهیتی داستانی و اندرزگونه دارد و استدلال آن این است که اگر اصول آن به نتیجه مثبت منتهی نشود، صرفاً به این دلیل است که بهاندازه کافی مثبتگرا نبوده اید.
روانشناسی مثبتگرا مجموعه منسجمی از دانش را برای افرادی که میخواهند زندگی خوب طولانی، شاد و بارور داشته باشند، فراهم ساخته است، درحالیکه تفکر مثبت بر تلقین این تفکر بر ذهن افراد استوار است. که هر اتفاق بدی بر آنها رخ دهد به خاطر ضعفهای خودشان است.سلیگمن پس از مقایسه روانشناسی مثبتگرا - بهزیستی - با نظریه شادکامی - تفکر مثبت - بیان می کند.
هدف از روانشناسی مثبتگرا در نظریه شادکامی مانند هدف مطرحشده توسط ریچاردلایارد، افزایش میزان شادکامی در زندگی خود و دیگران است، برعکس، هدف روانشناسی مثبتگرا در نظریه بهزیستی کاملاً چندگانه، چندبعدی و به طرز قابلتوجهی متفاوت است. هدف آن افزایش میزان شکوفایی در زندگی خود و دیگران است.
درواقع سلیگمن و همکارانش تلاش کردند تا با طرح این جنبش هم به انسانهای سالم کمک می کنند تا شاد و رضایتمندتر باشند و هم قابلیتها و توانمندیهای انسانی شکوفا شد و درنهایت منجر به معنا و دستاورد و موفقیت شود.
به اعتقاد لوئیس - 1393 - در مثبتگرایی اعتبار وقایع، هیجانات و رفتار ملقی دستکم گرفته نمیشود. بلکه نقش و جایگاه چنین وقایعی را در بهروزی سعادت موردتوجه قرار میدهد. از دیدگاه روانشناسی مثبتگرا وقایع منفی و بد بدون اینکه خودمان عملاً مقصر باشیم، بازهم اتفاق میافتد، و موضوع دیگر از اینکه هیجانات منفی مثل ترس، خشم، استرس، اضطراب برای بقای حیات ضروریاند و روانشناسی مثبت باعث میشود تا واکنش مناسب ترس نسبت به این تهدیدات داشته باشیم.
بنابراین دیگر نهتنها تردیدی در خصوص سودمندی کاربرد مفاهیم مثبتگرا در کار وجود ندارد بلکه برحسب شواهد مختلف پژوهشی این اطمینان به وجود آمده که اتخاذ رویکرد مثبت گرایی در سازمان باعث ایجاد عملکرد فوق العاده و خلق مزیت رقابتی پایدار برای سازمانها میشود. درمجموع، با توجه به شواهد نظری و تجربی موجود در خصوص مقاومت در پذیرش مثبتگرایی بهعنوان یک رویکرد علمی شایسته است، تأکید کنیم که این چشم اندازه نوظهور یک رویکرد علمی است و فاصله زیادی با ادبیات عامهپسند در خصوص تفکر مثبت دارد
سرمایه روانشناختی مثبتگرا در کار
تحقیقات حاکی از آن است که کار مهمترین موضوع زندگی هر فرد است. وقتی از مردم جامعه پرسیدیم، اگر برای ادامه زندگی خود، بهاندازه کافی پول داشتید، آیا بازهم کار میکردید یا نه؟68 درصد افراد جواب دادهاند، بازهم کار میکردیم