بخشی از مقاله
چکیده
در عصر حاضر افزایش آگاهی و تشدید نگرانی از روند سریع تحولات ناشناخته، موضوع اندیشیدن به آینده را به صورتی جدی-تر رواج میدهد. بر این اساس نهادهای جامعه برای همگامی با روند تغییرات، نیاز به برنامهریزی و ترسیم چشماندازهایی متناسب با توسعه پایدار جامعه دارند. لذا لزوم توجه به آگاهی و گسترش تفکر انتقادی در سالهای اخیر باعث توجه به مفهوم سواد رسانهای در جامعه شده است. به این دلیل که رسانهها موقعیت خاصی در سبک زندگی فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ما دارند. براین اساس سواد رسانهای، مهارت تفکر استدلالی را به نحو بارزی که مخاطب بتواند از محتوای رسانه جمعی دریافت نماید، به عنوان یک مسئله ارتباطی در عصر حاضر باید این مهارت را مورد اهتمام قرار داد. اهتمام به این مهارت از روشهای مدرن مطالعه روندها و تغییرات آینده است،که از طریق چشماندازهای آن میتوان به شناخت فرصتها و چالشهای رسانهای و آموزش از طریق رسانه دست یافت.
نوشتار حاضر تحقیق توصیفی- تحلیلی است که با بررسی آراء، نظریات و مدلهای سواد رسانهای و با هدف شناخت فرصتهای آینده در جهت اولویتدهی به مهارت سواد رسانهای در بین افکار عمومی جامعه، پیشرفت روند نظام اجتماعی در جهت کاربردی نمودن زندگی اجتماعی را بیان میکند. درنهایت، میتوان پیشبینی کرد با کاربرد مفاهیم آیندهنگر و توسعهمحور در برنامهریزیهای فرهنگی و اجتماعی، تا سطحی - نسبی - به جای برخورد منفعلانه و تقدیری با پیامهای دریافتی، دیدی ژرفانگر و تفکر انتقادی را بوجود آورد. راهکار و راهبردهای کاربردی آن ترسیم چشم-اندازهای آموزشی مدون برای اهتمام بیشتر جامعه در جهت ارتقاء تفکر منتقدانه در سطح جامعه نقش بارزی در آینده و توسعه پایدار جامعه خواهد داشت.
واژههای کلیدی: آگاهی، آیندهپژوهی، تفکر انتقادی، تحولات اجتماعی، رسانههای جمعی، سواد رسانهای، جامعه آموزشی.
.1مقدمه
قبل از هر گونه کوشش برای درک اندیشه کلیدی سواد رسانه ای2 و ضرورت مجهزشدن این ابزار برای تمامی اقشار جامعه، از یک کودک دبستانی تا بالاترین مقام سیاسی جامعه، تلاش ما با شناخت این واقعیت آغاز می شود که رسانه های جمعی اعم از کتاب، روزنامه، رادیو، تلویزیون، ماهواره و.....که در آینده اختراع خواهد شد، جزءجدائی ناپذیر زندگی اجتماعی و فردی ما خواهد بود.تاکنون هیچ راهی وجود نداشته که بتوانیم حضور و نفوذ آن ها را نادیده بگیریم؛ از صبح که با صدای زنگ ساعت از خواب بیدار میشویم تا پایان شب که ضمن تماشایبرنامههای تلویزیونی و ماهواره ای به خواب میرویم، نه تنها تحت تاثیر سرخطهای روزنامهها،مجلات، فیلم ها،سایتها،برنامههای رادیویی و شبکههای ماهوارهای هستیم بلکه از پیامهایی هم که از طریقفنجانها،کلاهها،تیشرتها،دفترچه یادداشتها، تبلیغات داخل اتوبوسها، متروها و بیلبوردهای نصب شده در بزرگراهها و هزاران پیام و نماد رسانهای دیگر در محیط پیرامون مان به ما میرسد، تأثیر میپذیریم.
بهطور کلی همه ما بهطور دائم تحت بمباران انواع و اقسام پیامهای رسانهای قرار داریم، به گونهای که هر پیامی،ارزشها و سبکهای زندگی خاصی را به ما القاء میکند.با توجه به این مسئله است که میگوئیم مخاطبان عصر ارتباطات، فناوری و اطلاعات، به ویژه نوجوانان و جوانان، نیازمند آموختن مهارتهای سواد رسانهای هستند تا بتوانند اهداف نهفته در سبک زندگیِ القاء شده در هر پیام را شناسایی کنند و برخورد فعالانهتری با محتوای پیامهای رسانهای داشته باشند؛این هدف هنگامی محقق میشود که نهادهای جامعه بتوانند با برنامه های مدون و شناخت آینده های ممکن و مطلوب؛ پیش بینی هایی را داشته باشند تا افراد طوری پرورش یابند که قدرت تشخیص و توانایی رمزگشایی محتوای پیامهای رسانهای را در هر زمان داشته باشند.
»رسانه ها اغلب جایگاه بروز تحول در فرهنگ اند؛چه به معنی هنر و اشکال نمادین و چه در معنای مدها، خلق و خوها، شیوه های زندگی و هنجارها؛ همچنین به منبع غالب تعاریف و تصاویر واقعیت اجتماعی در نزد افراد و هم چنین گروه ها و جوامع، بصورت دسته جمعی تبدیل شده اند. آن ها داوری های ارزشی و هنجاری خود را به صورتی غیر قابل تفکیک ومخلوط با اخبار و برنامه های سرگرم کننده بیان می کنند - «مک کوییل1 ،. - 22 :1388رشد و گسترش فناوری های الکترونیکی سبب شده است تا رابطه جدیدی بین رسانه های نوین و دیگر جنبه های زندگی روزمره انسان در جوامع جدید به وجود آید. دامنه این ارتباط حتی به فنون و روش های آموزشی و اصول تعلیم و تربیت در مراکز آموزشی و برنامه ریزی های آینده نگارانه آنها، کشیده شده است.
لذا برای ارتباط مؤثر رسانه ها با زندگی اجتماعی معاصر نیاز به دانش و مهارتی است؛که با رویکردی توسعه محور پاسخگوی زمان حال و تدوین چشم اندازهای آینده باشد. سوادرسانه ای نوعی درک و استنباط است که متکی بر مهارت های شناختی می باشد و می توان بر اساس آن انواع رسانه ها و تولیدات آن را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. همچنین یک فهرست از معیارهایی است که مردم را قادر به تحلیل، ارزیابی و ایجاد پیام در برابر پهنای متغیر اشکال، انواع و سبک های رسانه ها می سازد.دنیای ارتباطات و تغییرات ریشه ای که ناشی از آن می باشد، چنان جهان متفاوتی را برای جوانان خلق کرده است که گروهی از نویسندگان، این تحول در عالم ارتباطات را مبدأ عصرجدیدی می دانند؛ » عصری که از آن تحت عناوین مختلفی نظیر:
دهکده جهانی - مک لوهان - ، جامعه مدنی جهانی - دیوید هلد - ، مدرنیته دوم - اولریش بک - ، جامعه شبکه ای - مانوئل کاستلز - ، جهان رهاشده - آنتونی گیدنز - ، جامعه ارتباطی - جیانی واتیمو - و مدرنیته سیال - زیگمون بومن - یاد می کنند« - عباسی قادی و همکار،. - 18 :1391 لذا نسل جوان در محیطی زندگی و تحصیل می کنند که بسیار متفاوت از شرایطی است که اجدادشان داشتند، فضایی که به وسیله حرکت شتابزده تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی، هرلحظه تغییرات فراگیری را تجربه می کند. بنابراین آینده برای هرگونه برنامه ریزی بسیار مهم است،لذا شناخت مهارت سواد رسانه ای برای شکل گیری زندگی فرهنگی و اجتماعی آینده جامعه از شاخص های مهمی است که می توان از طریق جامعه آموزشی به آن توجه کرد.
.2بیان مسأله
یکی از موضوعات مهمی که در دوران معاصر و آینده هر جامعه ای مطرح است، تغییرات و دگرگونی هایی است که در حوزه یادگیری به صورت رسمی و غیر رسمی ایجاد می شود و یا بروز خواهد کرد.به همین دلیل نقش رسانه ها درآموزش و شکوفایی شهروندان بالاخص نسل جوان، از جنبه های مختلف مبحثی چالش برانگیز در امر تعلیم و تربیت در حال حاضر و آینده خواهد بود. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می شود که عامه افراد و گروه های مختلف درتعامل مستقیم با رسانه قرار می گیرند،زیرا رسانه ها از طرفی رقیب اطلاعاتی و علمی فعالیت های آموزشی در حوزه جامعه آموزشی قرار دارند و از طرف دیگر، زمینه ساز چالش های فکری و عملی دربین افراد جامعه خواهند بود.
با این تعاریف، رسانه دو آینده را مدنظر قرار می دهد، آینده ی جاری1 و آینده مطلوب.2 رسانه ای که از یکسو در لایه های اجتماعی و از سوی دیگر در عرصه های تصمیم گیری نقش فعال دارد؛ و به عنوان ظرفیتی تصمیم ساز، لازم و ضروری است. آینده مطلوب رسانه ای این است که، مخاطب را در فرایند تصمیم سازی، هدایت می کند. به زبان دیگر، باید شهروندان را در فرایند اطلاع رسانی مشارکت داد و دیدگاه آنان را با مؤلفه های دیگر ادغام کرد و باور داشت این حق مردم است که آینده را بدانند، بسازند یا تغییر دهند.رسانه های آینده نگر، دانش بنیاد است و هرگز بر مبنای منافع سازمانی یا برون سازمانی آینده را تحریف نمی کنند و به اصول علمی و اخلاقی وفادارمی ماند.
در اوضاع دشوار وگروه های اجتماعی و سیاسی با راهبردهای علمی به سراغ مخاطب می آید و با تعریف دقیق از رخدادهای کوچک یا بسیار بزرگ که زندگی شخصی یا ملی و منطقه ای را دربر خواهد گرفت، هوای سیاست و اقتصاد و بین الملل را همچون وضع هوا با بهره گیری از دیدگاه صاحبان علوم پیش بینی می کند. نقد این رسانه، صرفاً متوجه حال و گذشته نیست و می تواند حتی آینده را نیز نقد کند.این رویکرد با ذات رسانه ای که انعکاس، آموزش و هدایت است، سازگاری بیشتری دارد و به سبب اعتمادسازی منطبق با واقعیت و ناشی از اطلاعات صحیح، باورپذیری مخاطب را افزایش می دهد و قدرت هدف گذاری را نیز به شکل معنی داری گسترش می بخشد.
ژاپن از جمله کشورهایی است که برنامه درسی ملی دارد و بنابراین آموزشگران ژاپنی این امکان را دارند که یک کار جمعی و در سطح ملی ارائه دهند.لذا بسیاری از دستاوردهای دانشآموزان و دانشجویان در ژاپن محصول اهداف منسجم و متمرکز فعالیتهای آموزشی این کشور است. همچنین از اصلیترین اهداف آموزش سواد رسانهای در کشور کانادا، نیز که یکی از پیشتازان آموزش سواد رسانهای در دنیاست،کسب مهارت در مدیریت محتوای رسانهای، شناخت تأثیرپذیریهای ممکن در استفاده از رسانهها و افزایش دادن پتانسیل جهت ایجاد گفتمان دموکراتیک است.سوادرسانه ای برای آینده و حال حاضر جوامع یک تیغ دولبه است. ابزاری است که مخاطب به وسیله آن می تواند با اجتماع همراهی و همرنگی بیشتری پیدا کند.
درنتیجه با داشتن این دانش و مهارت،آمادگی بیشتری برای پذیرش اثری که رسانه به او عرضه می کند، دارد و خواهد داشت.از سوی دیگر مخاطب می تواند از همین ابزار علیه رسانه در زمان حال و آینده استفاده کند و امکان اثرگذاری را از آن سلب کند؛ بنابراین سوادرسانه ای به برقراری ارتباط بیشتر بین تهیه کننده و مخاطب کمک می کند. بنابراین در این مقاله سوال اساسی ما نقش مهارت سواد رسانه ای در گستره دانش پایدار جامعه از چه کارکردها و ضرورت هایی برخوردار است؟ و چه راهبردها و راهکارهایی را می توان برای تاثیر پایدار این مهارت در توسعه و پیشرفت الگوی اسلامی- ایرانی مطرح کرد؟