بخشی از مقاله
چکیده :
از آنجا که ریشه های اصلی پیشرفت علم در گرو تحول کمّی و کیفی و تغییر ساختار آموزشی و پژوهشی در سطوح مختلف نظام آموزشی یک کشور است، این همایش میتواند نخستین گام درجهت ایجاد تحول علمی و دگرگونی نگرشی به علوم انسانی بهویژه علوم انتزاعی فلسفه، ادیان، عرفان و کلام باشد .
اساس این نوشتار مبتنی بر ایجاد تحول در این معارف جهت گسترش فهم و تغییر ساختار فرهنگی در آحاد جامعه است .
در جامعه امروز علوم مورد نظر به طور شفاف در نهادهای آموزشی و پژوهشی خود را نشان نمیدهند. بسیاری از طرحهای پژوهشی به ترجمه های متون بسنده کردهاند و چهبسا مترجمان کمتر تخصص لازم را در این زمینه دارند.
دانشجویان در سطوح عالی بیشترین همتشان مصروف مطالعه ترجمهها میشود. بسیاری از مسائل مورد پژوهش از روی دغدغه های ذهنی پژوهشگر بر نمیخیزد تا بتواند به پاسخ پرسشهای خود و معضلات فکری دانشجویان دست یابد. چرا اینگونه پرسشهای اساسی متضمن سالها مطالعه و تحلیل و نقد متون است و این نگرش با پژوهشهای تجارتی نظام اجتماعی ما سازگار نیست؟ باتوجه به دیدگاه اجتماعیو روانی جامعهنسبت به این علوم، اگرپژوهشهای کاربردی صورت گیرد و تدوین متون با سبک و شیوه های تازهای انجام شود و نظام آموزشی که ترکیبی از استاد و دانشجو است، هر دو با نگاه انتقادی و کاربردی و به انگیزه ایجاد و رفع دغدغههای ذهنی به استقبال این معارف بروند نتایج باروری در نظام اجتماعی کسب خواهد شد. ازاین رو دانشی که ازحالت انتزاعی وتوصیفی به حالت انضمامی وکاربردی نرسد نمیتواند در یک جامعه جایگاه خاص خود را پیدا کند.
از آنجا که با رشد و توان علم هر منوتیک، متون دیگر از آن قداست خاص خود برخوردار نخواه ند بود، چرا پژوهشگرصرفاً درصدد تبیین و توصیف متون، بهویژه متون قدیم برآید و هیچگونه انگیزهای برای نقادی متن در خود ایجاد نکند؟ این امر نیز میتواند در نظام آموزشی تحول قابل ملاحظهای ایجاد کند. نکات مورد نظر بهخوبی میتواند در تغییر ساختار فرهنگی و حتی بازنگری در فرهنگسازی نظام های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و قضایی مؤثر واقع شود . اگرچه میان فلاسفه و متکلمان گذشته این تأثیرات کمتر و حداکثر درمیان خواص و شاگردان، آن هم در محدوده مسائل اخلاقی، مشاهده میشود.
در میان جوامع غربی خواسته یا ناخواسته فیلسوفان و به ویژه فلاسفه دین در تلاشاند که با مبانی فکری فلسفی خود این علوم را از حالت انتزاعی صرف درآورند؛ چرا هکیک متفکر در شرایط و اوضاع خاصّ فرهنگی پا به عرصه وجود میگذارد و به زبان مادری تفکر میکند و از سنت های اجتماعی تأثیر میپذیرد و با تمام احوال سیاسی اقتصادیخاصّ آن اجتماع و وضع حکومت و غیره روبهرو میشود و بدینترتیب این متفکر ابتدا به ساکن نیست و از وضع موجود تأثیر میپذیرد و این تأثیر متقابل است.
ما نمیتوانیم منکر تأثیر افکار فیلسوف در دوران خود شویم . اما این تأثیر باید ژرف باشد و موضعی صریح درمقابل سطحاندیشی و تفکراتی که مبتنی بر افکار عامیانه است ارائه دهد.
با بیان نمونهای از متفکر قرن هجدهم، تأثیر او را در جامعه خود و اعتقادات مردمش مییابیم؛ چندانکه شالوده یک مکتب هرچند فروپاشیدهشده امروزی را بنا نهاد.
هگل متفکر و فیلسوف قرن هجدهم معتقد بود تفکر در دل هستی جای دارد. او میخواست بدون آنکه به معنای اصلی فلسفه خللی وارد آید، در فرهنگ عامه نفوذ کند. او باید اصطلاحات دقیق فنی و در عین حال مردمی را فراهم میآورد. ازاینرو در نامهای به »وس - 1 - « مینویسد:
»لوتر انجیل را به زبان آلمانی به سخن درآورده و شما همر را بزرگترین هدیهای که به یک ملت می توان داد. من هم سعی دارم به فلسف ه زبان آلمانی بیاموزم.« - مکاتب، ص 96؛ به نقل از مجتهدی، درباره هگل و فلسفه او -
وس در پاسخ به هگل مینویسد: »دعای خیر آلمانیها بر شما باد که تصمیم گرفتهاید فلسفه را از ابرها به زمین آوریدو آنرا با اخلاص دراختیارصاحبسخن قرار دهید.«
بهنظر من ادراک اصیل و احساس عمیق فقط ازطریق زبان آشنای قلبی قابل بیان و انتقال است؛ حال اگر متفکران ما در این نوع معارف بخواهند در جامعه، فرهنگسازی نوین داشته باشند، باید این معارف را برای عوام نیز قابل فهم کنند نهاینکه در نظام معنایی این علوم تغییری به وجود آورند، بلکه دغدغههای فکری و ذهنی علوم را نهفقط در جنبه تئوری که بهنحو کاربردی نیز پاسخگو باشند . البته این امر به ایجاد تفکر همگانی که با فرایند مورد نظر سازگار باشد نیازمند است. ما باید بدانیم که یک تفکر اصیل با ریشههای محکم هرآنچه را بالقوه در خود دارد در نظامی که بعداً براساس آن فعلیت مییابد بهسهولت بروز نمیدهد.
نگرش جدید و قابل تأمل به پژوهش، حذف تحقیقات مکرر که متأسفانه در دانشگاههای ما جایگاه بسیار گستردهای دارد، توجه به سودمندی آن برای جامعه و مثمربودن میتواند راهبردی باشد در رسیدن به غایت فلسفه کهعالماً» عقلیاً مضاهیاً للعالم العینی« است .
یک نظام اجتماعی سالم نیازمند نظام اخلاقی سالم است . اگر عرفان در امثال فصوصالحکم و دیگر آثار عرفانی توانست عرفای ما را تأثیرگذار جامعه خود کند و بنیان تفکری یک جامعه را متحول سازد - 2 - چرا این معرفت همیشه باید در بوته ابهام باقی بماند؟ اگر به بازنگری و حذف شطحیات نیاز دارد، پژوهشگران باید تحقیقات تازهای ارائه دهند.