بخشی از مقاله

چکیده

موفقیت یک برنامه آموزشی الکترونیکی مستلزم توجه به اصول طراحی آموزشی در آن می باشد، طراحی آموزشی مثل یک واسطه بین نظریه یادگیری و حوزه اجرای آموزش عمل می کند.

رویکرد سیستمی در طراحی آموزشی محیط های سنتی و الکترونیکی برای مدت زیادی تنها رویکرد غالب بود، تا اینکه با ظهور رویکرد سازنده گرایی کارایی آن مخصوصاً در مقاطع بالای تحصیلی با شک و تردید مواجه گردید. یکی از نظریههایی که مبتنی بر رویکرد سازندهگرایی بوده و ویژگیهایش نشان می دهد، استفاده از آن در محیط های یادگیری الکترونیکی طراحان آموزشی را در رسیدن به اهداف مورد نظر یاری می نماید، نظریه یادگیری تولیدی می باشد.

ماهیت توجه انتخابی یادگیرنده به حوادث و خلق معنا به صورت فعالانه توسط یادگیرنده هسته اصلی این نظریه را تشکیل می دهد. در این نوشته پس از بررسی خاستگاه و ویژگی های نظریه یادگیری تولیدی، جهت استفاده از آن در محیط های یادگیری الکترونیکی الگویی طراحی شد که اجزای آن عبارتند از؛ پشتیبانی - آموزشی، مشاوره ای، فنی و منابع - ، دانش پیشین، اطلاعات مرتبط - خودآموز، شبیه سازی ها، مباحثه، تسهیلگری و تعامل - ، فعالیتها - انتزاعی، عملی و ارتباطی - و خلق دانش.

مقدمه

با توسعه محیطهای یادگیری الکترونیکی الگوهای متعددی برای طراحی و راه اندازی این محیطها به وجود آمدهاند، شناخت قابلیت-های محیطهای الکترونیکی و انتخاب رویکرد یادگیری متناسب با آن محیطها دو عامل مهم و موثر در طراحی محیطهای یادگیری هستند که بر شکلگیری عناصر برنامه و روابط بین آنها تاثیر می گذارند، تا نتایج یادگیری دلخواه و مورد انتظار برای یادگیرنده حاصل شود.

طراحی آموزشی در محیطهای الکترونیکی به صورت کلی از اصول و مبانی طراحی آموزشی در محیطهای سنتی بهره می گیرد، چرا که استفاده از فناوریهای نوین و روشهای جدید در آموزش به معنای تغییر در اصول و مبانی نظری نمی باشد. دسته بندی نظریه های یادگیری و رویکردهای طراحی آموزشی یکی از اشتباهات رایج در حوزه آموزش و یادگیری می باشد، نظریه های یادگیری شامل نظریه رفتارگرایی، شناخت گرایی، سازنده گرایی و اخیراً ارتباط گرایی می باشد، بنابراین یادگیری الکترونیکی، یادگیری تلفیقی و موارد مشابه نظریه های یادگیری نبوده، بلکه روشهای آموزش می باشند.

این اشتباه اخیراً در حوزه طراحی آموزشی نیز اتفاق افتاده است، به زعم فردانش [2] دو رویکرد اصلی در زمینه ی طراحی آموزشی دیدگاه سیستمی و دیدگاه سازندهگرایانه می باشند، یعنی چه آموزش در محیط سنتی و چهره به چهره و چه در محیط الکترونیکی اتفاق بیفتد طراحی آن جدا از این دو رویکرد غالب نمی باشد.

دیدگاه سیستمی که آموزش را به عنوان یک فراگرد مشتمل بر درون داد، فراگرد و برون داد تلقی می کند مبتنی بر آموزههای روانشناسی رفتاری و شناختی می باشد، محدودیتها و یا ویژگیهای دیدگاه سیستمی در طراحی آموزشی مثل خطی بودن1، اهداف مشخص و از پیش تعیین شده و معلم محور بودن زمینه ظهور رویکردی جدید تحت عنوان سازنده گرایی را فراهم آورد. دیدگاه سازندهگرا آموزش را مشتمل بر فراهم آوردن منابع و فرآیندهای یادگیری به منظور تسهیل یادگیری شاگردان می داند و به معلمان اجازه می دهد حوادث آموزشی را مطابق با موقعیت انتخاب و بکار گیرند.

در این دیدگاه به جای تاکید بر رعایت مراحلی مشخص برای طراحی، بر توجه به اصولی مانند گنجاندن یادگیری در زمینههای مربوط و واقعی، گنجاندن یادگیری در تجارب اجتماعی، تشویق تملک و داشتن نظر در فرآیند یادگیری، ارایهی تجربهی فرآیند ساختن دانش، تشویق به خودآگاهی و استفاده از انواع روشهای ارایه تاکید دارد.
بررسی اینکه کدامیک از دو رویکرد فوق در طراحی محیطهای یادگیری الکترونیکی بیشترین کارایی را دارد، به شناخت ابزارها و ویژگیهای آنها در این محیطها بستگی دارد، نفوذ رایانهها در فضای آموزشی یکی از تاثیرگذارترین عاملها بر طراحی محیطهای یادگیری بوده است، ویژگی های خاص این ابزار همچون تعاملی بودن باعث شد بسیاری از متخصصان الگوهای طراحی آموزشی جدیدی ارایه دهند

در واقع توانمندیها و الزامات نوین محیطهای الکترونیکی، دلالتهای خاصی بر طراحی آموزشی دارد و توجه به این ویژگی ها رسیدن به اهداف مطلوب و مورد نظر را تسهیل خواهد نمود. رایگلوث[5] معتقد است بسیاری از الگوهای طراحی آموزشی در شرایط متحول امروزی و با وجود ارتباطات جهانی و تکنولوژیهای نوین کاربری خود را از دست داده اند.

با وجود اینکه هر ساله بر تعداد دوره های آموزش الکترونیکی افزوده می شود ولی تنوع الگوها در این فضا به نسبت محیط سنتی و چهره به چهره کمتر بوده و بسیاری از افراد براساس تجارب شخصی و آزمایش و خطا دوره هایی را طراحی و اجرا می کنند.[4] الگوی اکتشافی2 طراحی آموزش مجازی بیک و شورنگ[7]3، الگوی کاربردی طراحی یادگیری شبکه ای گودیر[6]و الگوی کل نگرانه طراحی محیطهای یادگیری آنلاین تئو و ویلیامز[8]4 نمونههایی از الگوهای طراحی برای محیطهای یادگیری الکترونیکی در سالهای اخیر می باشند.

یادگیری تولیدی

نظریه یادگیری تولیدی را ویتراک5 بنیان نهاده است، اعتقادات وی درباره یادگیری از حوزه های مختلف روانشناسی شناختی مثل رشد شناختی، یادگیری انسان، فرایند پرداش اطلاعات و نظریه تعامل استعداد و مداخله6 تاثیر پذیرفته است، نظریه تاثیر استعداد و مداخله بیان می دارد که یادگیری بهینه هنگامی اتفاق می افتد که آموزشها متناسب با استعداد فراگیران باشد. کارهای وی بر توضیح و تجویز راهبردهای متمرکز است تا درک مطلب افراد را به حداکثر ممکن برساند.

فرض اصلی این نظریه این است که یادگیرندگان دریافت کنندگان منفعل اطلاعات نیستند، آنان مشارکت کنندگان فعالی در جریان یادگیری هستند که تلاش می کنند درک معناداری از اطلاعات پیرامون خود بسازند.[9] توجه ویژه این نظریه بر فعال بودن یادگیرنده آن را در زمره نظریه های سازنده گرایانه قرار می دهد، در این نظریه واگذاری اختیارات کلیدی به فراگیران از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سازنده گرایان بر توانایی وسیع و عمدتاً نادیده گرفته شده دانش آموزان در پدید آوردن تفسیرهای بدیع برای خود و بر درگیری فعالانه با امور تمرکز دارند

ویتراک طی نظریه یادگیری اش تأکید زیادی بر یادگیرنده و نقش وی در جریان یادگیری دارد هر چند که از عوامل خارج از وجود یاد گیرنده نیز غافل نبوده و به طرق مختلف بر آنها در جریان تدریس تأکید داشته است زیرا فرض بر این است که با استفاده از آنها می توان یاد گیرنده را برانگیخت و او را طی فرآیند یادگیری بطور فعال مشارکت داد.

مدل یادگیری تولیدی اساساً برای بهبود درک مطلب طراحی شده است و پیشنهاد می کند که فراگیران در دو مرحله به درک مطلب جدیدی دست پیدا کنند، ابتدا روابطی میان مطالب جدید ایجاد کنند و سپس میان اطلاعات جدید و دانش موجود خود ارتباط برقرار کنند و دانش خود را در این فرآیندمجدداً سازماندهی کنند. ویتراک معتقد است دو نوع فعالیت در یادگیری وجود دارد که می توان آنها را تولیدی نامید؛ اول فعالیتهای که رابطه های بین اطلاعات محیطی را سازماندهی و در طول زمان بازسازماندهی می کنند، این فعالیتها شامل عنوانها، اهداف، سوالات، نمودارها، خلاصه ها، جداول و ایده اصلی می باشد. به زعم وی دسته دوم شامل فعالیتهای است که رابطه یکپارچه ای بین محرک های خارجی و دانش پیشین فرد برقرار می کند. وی این فعالیتها را شامل استعاره ها، مثال ها و تصاویر می داند.

در این نظریه یادگیری از برقراری7 این ارتباطات بوجود می آید، بنابراین صرف جایگزینی8 اطلاعات در حافظه و یا انتقال آن به حافظه به معنای یادگیری نخواهد بود. عبارت تولیدی به خلق فهم جدید مربوط می شود. در مدل یادگیری تولیدی یادگیری فرآیندی فعال و انفرادی می باشد.

نقشه مفهومی ارایه شده در شکل 1، ایده کلی ویتراک از یادگیری تولیدی را نشان می دهد، همانگونه در شکل پیداست هسته اصلی این نظریه تولید دانش است که صرفاً از طریق خلق روابط و با کمک راهبردهایی خاص تولید می شود.

اثربخشی یادگیری تولیدی به دلیل انگیزه درونی و مهارت خودتنظیمی است که از مولفه های تاثیر گذار در این مدل یادگیری به شمار می روند. این مدل مجموعه وسیعی از تکنیک های عملی برای درک و یکپارچه سازی اطلاعات ارایه می دهد، برای درک اطلاعات جدید فراگیران می توانند عناوین و تیترها را شناسایی کنند،مطالب جدید پیش بینی کنند، سوال بپرسند، نمودار رسم کنند، خلاصه نویسی کنند و آنچه می خوانند را با دقت و با جزییات کامل تشریح نمایند. برای کمک به یکپارچهسازی این اطلاعات جدید در ساختار حافظه که دانش اولیه فراگیران را تشکیل داده است، فراگیران می توانند به مثال ها فکر کنند، استنتاج کنند، با استفاده از مطالب جدید موارد کاربردی را معین کنند، دانش جدید خود را شرح دهند و تشبه هایی خلق کنند که نکات مهم مطالب جدید را بیان کنند و آنها رابه دانش قبلی مرتبط سازند.

در این نظریه هدف اصلی تعامل شاگرد با موضوع درسی برای ساختن دانش عمیق است، شاگرد باید به معنای موضوع دست یابد و این معنا را از راه پردازش عمیق که به وسیله تعداد و نوع شرح و بسط های تولید شده توسط وی نمایانده می شود، به دست آورد. فردانش .[2] معتقد است از آنجا که در این الگو تاکید بر دانش عمیق از راه مواجه شدن با مفاهیم و موضوع های درسی است، رویکرد اینالگو کاملاً فردی است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید