بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر با توجه به ضرورت طراحی ابزار استاندارد برای ارزشیابی درسنامههای ادبیات فارسی ویژة گویشوران دیگر زبانها، و با توجه به تفاوتهای ساختاری و محتوایی میان درسنامة ادبیات و کتاب آموزش زبان، یک مشاهده نامة آزمایشی برای ارزشیابی کالن درسنامههای موجود، و نیازسنجی مخاطبان برای تهیه و تدوین درسنامههای جدید، ارائه میکند.
مشاهده نامة آزمایشی فعلی، بر پایة بررسی اسنادی درسنامههای موجود و مصاحبه با استفاده از پرسشنامه، تدوین شدهاست. سنجش روایی، پایایی و کارایی این مشاهده نامه و پاالیش هرچه بیشتر آن، باید در قالب پژوهشهای آینده و با بهکارگیری روشهای کمی و کیفی متنوع، از جمله پژوهش گروه کانونی، ادامه پیدا کند. این مشاهدهنامه، درصورتیکه به اشباع نظری و تجربی برسد و استانداردسازی شود، میتواند ابزار مناسبی برای برآوردن نیازهای متنوع برنامهریزان درسی، مؤلفان درسنامهها، آموزگاران و ارزیابان منابع آموزشی باشد.
مقدمه
امروزه توجه به آموزش روشمند زبان و ادبیات فارسی به گویشوران دیگر زبانها و تهیه و تدوین منابع آموزشی مورد نیاز این حوزه، بهشکل چشمگیری رو به افزایش است؛ ازینرو، طراحی ابزارهای معتبر و قابل اعتماد برای ارزشیابی منابع موجود، و نیازسنجی برای تدوین منابع جدید، ضروری بهنظر میرسد.
این پژوهش بر آن است با بررسی مهمترین منابع موجود در حوزة تبیین اصول و ویژگیهای آموزش ادبیات به گویشوران دیگر زبانها، پیشبینی نیازهای احتمالی فارسیآموزان بزرگسال سطح متوسط و پیشرفتة زبان فارسی و آموزگاران دورههای آموزش ادبیات فارسی، و هم-چنین با توجه به اصول و قواعد رویکرد ارتباطی1 در آموزش زبان که بیش از رویکردهای دیگر بهکار آموزش ادبیات میآید، یک مشاهدهنامة آزمایشی2 برای ارزشیابی کالن 3 درسنامههای موجود ادبیات فارسی ویژة گویشوران دیگر زبانها - post-use/in-use - evaluation، و نیازسنجی مخاطبان برای تهیه و تدوین درسنامههای جدید - pre-use - evaluation ارائه کند.
بدیهی است سنجش روایی، پایایی و کارایی این مشاهدهنامه و پاالیش هرچه بیشتر آن، باید در قالب پژوهشهای آینده و با بهکارگیری روشهای کمی و کیفی متنوع، از جمله پژوهش گروه کانونی4، انجام شود. این مشاهدهنامه، درصورتیکه به اشباع نظری و تجربی برسد و استانداردسازی شود، میتواند ابزار مناسبی برای برآوردن نیازهای متنوع برنامهریزان درسی، مؤلفان درسنامهها، آموزگاران و ارزیابان منابع آموزشی باشد.
با بررسی درسنامههای ادبیات فارسی ویژة گویشوران دیگر زبانها، به نظر میرسد رویکرد غالب در بیشتر این درسنامهها، رویکرد ساختگرا با اندکی گرایش به رویکرد ارتباطی - در منابع جدیدتر - باشد. در آموزش بر پایة بیشتر این درسنامهها، مرحلة توصیف و تبیین متن ادبی، از تجربة آن پیشی میگیرد و لذت خواندن متن ادبی، و مجال انگیزش و دریافت شخصی از زبانآموز گرفته میشود. از سوی دیگر، الگوی مدونی برای تألیف درسنامة ادبیات فارسی ویژة گویشوران دیگر زبانها وجود ندارد؛ آثاری که تا به امروز تولید شدهند،ا عمدتاً از چارچوب و الگوی نظری مشخصی پیروی نمیکنند و بیشتر تجربی و ذوقی مینمایند.
پیش از دهة هشتاد میالدی، رویکرد ساختگرا - برنامة درسی بر اساس روش دستور-ترجمه - به آموزش متون ادبی، رویکرد غالب بود. در این دوره، متن ادبی در درسهای آموزش زبان نقش محوری داشت، خوانده و ترجمه میشد، و بهعنوان نمونة پاکیزة نوشتار و کاربرد قواعد دستوری، مورد بررسی قرار میگرفت. تمرکز این رویکرد بر ساختار زبان، یادگیری قواعد دستوری و واژگانی بود و مطلقاً به محتوا و جنبههای ادبیِ متن نمیپرداخت.
با رواج رویکرد مفهومی -نقشی در آموزش زبان، استفاده از متون ادبی به این دلیل که ادبیات را نمونة اصیل و معتبر کاربرد زبانی بهشمار نمیآوردند و برای آن کاربرد ارتباطی قایل نبودند، از رونق افتاد. از آغاز دهة هشتاد، اهمیت متن ادبی بهعنوان یکی از ارزشمندترین منابع آموزش زبان، رو به فزونی گذاشت.
این رویکرد جدید که همزمان با رویکرد ارتباطی در آموزش زبان شکل می-گرفت، متون ادبی را از آن رو که حاوی موقعیتهای اصیل و واقعی ارتباط زبانی هستند، مهم و کارساز میدانست. نظریهپردازان این رویکرد، به این نکته توجه نشان دادند که چیزی به نام زبان ویژة ادبی وجود ندارد، بلکه متون ادبی، متنهای عادی با انباشتگی بیشترممیّزه-های زبانی هستند. اینممیّزهها و آرایهها، با بسامد کمتر، در همة شکلهای زبانی کاربرد دارند، از زبان روزمره گرفته تا الالییها، ضربالمثلها، شعارها و غیره.
امروزه متون ادبی به دالیل گوناگون در برنامههای درسی کالسهای آموزش زبان دوم و زبان خارجی بهکار گرفته میشوند؛ سه دلیل عمدة این بهکارگیری، کمک به پیشرفت توانش زبانی زبانآموزان، آموزش فرهنگ، و باالخره آنچه مورد نظر این پژوهش است، آموزش خود متن ادبی به زبانآموزان است
به نظر میرسد بهترین روش آموزش متون ادبی آن است که در گام نخست، به زبانآموزان امکان تجربه-کردن ادبیات را بدهیم و در گام دوم، آنها را قادر سازیم توصیف کنند، شرح دهند و به توضیح آن تجربه بپردازند؛ اشکال عمده در روند آموزش ادبیات زمانی پیش میآید که در عمل، جای این دو مرحله از آموزش عوض میشود
در اینجا باید به این نکتة مهم توجه کرد که بر اساس این رویکرد، « هدف، آموزش چند متن ادبی نیست، بلکه میخواهیم رویکردها و مهارتهای الزم برای خواندن آثار ادبی مهم را به زبانآموزان بیاموزیم