بخشی از مقاله
چکیده
طنز در ادبیات آمیزهای از نقد و هجو است که با هدف تعریض و برملا ساختن چهره واقعی شخصیت در اثنای ابراز جنبههای منفی او و هدف ازآن، اصلاح همزمان جنبههای اخلاقی و زیبایی است.با توجه به موقعیتهای سیاسی و جغرافیای و دینی مشابه ایران و عراق، طی قرن بیستم، این دو کشور سرنوشت مشترکی داشتهاند و قشر روشنفکر این جوامع درصدد انتقاد از وضعیت سیاسی حاکم براین کشورها و شرایط اجتماعی مردم برآمدند.
در این میان شاعران و ادیبانی پا به عرصه ظهور گذاشتند که با دستمایه قرار دادن این موضوعات، درصدد اصلاح این اوضاع برآمدند و آن را در قالبهای جدیدی به مخاطبان خود منتقل کردند. قزوینی و جواهری با تکیه برتصویر سازیهای مضحک و طنزآمیز و استفاده از کلمات و عبارات صریح و زننده درصدد اصلاح نابسامانی اوضاع حاکم بر جامعه خویش برآمدند. و عاملان اصلی این وضعیت را آماج هجو و ناسزا قرار دادند.در این راستا، مقاله حاضر در صدد است تا به شعر طنز در ادبیات ایران و عراق با تکیه بر اشعار عارف قزوینی و محمد مهدی جواهری به شیوه تحلیلی توصیفی ضمن بررسی مقایسه گونهای بین شعر طنز دو کشور بپردازد.
مقدمه
انتقاد همواره یکی از شیوههای بارز برای بیان مشکلات و تلاش در رفع آنها بوده است، اما باید دانست که انتقاد خود شیوه-های مختلف دارد. چرا که اگر انتقاد بیان و تذکر ضعف یا مشکلی است این بیان و تذکر را میتوان به شیوههای مختلف انجام داد. یکی از آن شیوهها انتقاد مستقیم است که بصورت جدی و محکم ارائه میشود. اما از دیگر روشهای انتقاد سالم بیان انتقاد در قالب »طنز و فکاهه« است، در این روش اگر چه ظاهر آن فکاهه و شوخی، اما در باطن جدی و واقعی است. البته وقتی سخن از طنز به میان میآید منظور ما »طنز متعهد« است. طنز پرداز متعهد هدفش تخریب شخصیت نیست بلکه هدف او رفع ضعف یا ارائه پیشنهادی سازنده برای ناهنجاریهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
طنز پرداز متعهد رسالتی عظیم دارد که در پرتو آن اهداف تربیتی را دنبال میکند و با تصویر کشیدن چهرههای مختلف در قالب کلمات سعی در اصلاح جامعه دارد. طنز متعهد در هر زمان و تحت هر شرایطی میتواند کارساز باشد و حتی به عنوان وسیلهای برای مبارزه به کار رود چنانکه یکی از موارد عمل به حدیث» افضل الجهاد کلمه الحق عند امام جائر« همین استفاده از طنز میتواند باشد. ادبیات طنز دایره گسترده و وسیعی دارد که در قالب فکاهه و شوخی به نقد و بررسی مسائل مختلف اجتماعی میپردازد.
محمدمهدیالجواهری - 1997-1899م - و عارفقزوینی - 12571312ه..ش - هردو از شاعران دوره معاصر عراق و ایران هستند که با وجود تفاوت زادگاه، اندیشهای همسان در زمینه مسائل اجتماعی از جمله انتقاد از بیعدالتی، تظاهر به دین ، الام وطن و فقر وتنگدستی در جامعه به شیوه طنز و فکاهیه دارند، جواهری در عراق، با پذیرش منصبهای مهم دولتی، تدریس و نمایندگی مجلس و روزنامهنگاری تبدیل به چهرهای فرهنگی سیاسی شده بود او باواقعیتهای آن روز جامعه عراق آشنا بود، درصدد برآمد به یاری قلم، برخی از عقاید خود را بصورت طنز بیان کند و درراستای از بین بردن آفتهای اجتماعی گام بردارد.
عارف قزوینی نیز در ایرانآشنائی زیادی بامحیط واوضاع واحوال اجتماعی وبروز وقایع انقلابی داشت و به شاعری انقلابی، میهنپرست، مبارز راه سعادت وجلوگیری ازستم ستمگران تبدل و در اشعارش آنها را منعکس کرد و باشروع مشروطیت به صف مشروطه خواهان پیوست و تمام وجودش را وقف آزادی نمود.
در بطن تاریخ پرفراز و نشیب ایران و عراق آن جا که حرف از پایداری اندیشه و قیام علیه استبداد و استعمار به میان میآید، جواهری و قزوینی در عرصه ادب رفیعترین قلهها را به خود اختصاص میدهند. اینان در محیط سیاه و سنتیجامعه خود که صدها سال بار خودکامگی اربابان مظالم را بر دوش کشیده بودند، بهعنوان رسانههای ارتباطی بین مردم و نسل روشنفکر، منادیان نواندیشی در زمانهای خود بودند. روشنفکرانی که به زبانی ساده و با بینشی عمیق از درک مخاطب عام به بهترین نحو ممکن به رسواییها پرداختهاند. تصویرهایی که آنها با زبانیصریح و برّا و بیپرده از عصر خویش ارائه میدهند بهترین منبع برای بررسی جامعهآنها است.
این دو شاعر به اقتضای زمان و مقاصد خویش از این حربه ها برای ضربه زدن به بیعدالتیها استفاده میکردندو علتهایی که میتوان برای اینگونه سخن گفتنآنها ذکر کرد، وجود مستمعانیست که از طبقات مختلف جامعه اعم ازخلیفه، امیر، توانگر و فقر و تزویری بود که در جامعه آنها مشاهده میشد. در بین این صفوف احتمالاً افرادی بودهاند که نمیتوان آنها را با سخنان حکیمانه و جدید به فراگیری مفاهیم اجتماعی ترغیب نمود. پس مغز معانی را در پوستهای از هزل و طنز قرار میدادند تا با انبساط خاطر بتوان به هدف اصلی رسید.
در مورد شخصیت و اندیشههای اجتماعی جواهری و عارف قزوینی کتابها و مقالات متعدی به رشته تحریرآمده است. اما تاکنون کتاب یا مقالهای به بررسی تطبیقی طنز در اشعار دو شاعر پرداخته نشده است. این مقاله برآن است که با بررسی اشعار دو شاعر با استفاده از دو روش توصیفی تحلیلی و تطبیق مضامین مشترک طنز در شناساندن افکار آن دو گامی کوچک بردارد.
طنز در زبان و ادبیات
واژه "Satire" از ریشه یونانی - Satxyos - و ریشه لاتین - Satura - و - Satira - گرفته شده است. این کلمه در اکثر زبانهای اروپایی بهمعنای انتقادی که به صورت خندهآور و مضحک بیان شود، بهکار رفته است.و در فرهنگهای فارسی بهمعنای ناز، سخریه، سخن بهرمزگفتن، عیبکردن، لقبکردن و برکسی خندیدن آمده است
واژه "طنز" در اصل واژهای عربی است که در لغتنامههای عربی بهمعنای سخریه و مسخره کردن است
طنز در اصطلاح ادب، شیوه خاص بیان مفاهیم تند اجتماعی و انتقادی و سیاسی و طرز افشای حقایق تلخ و تنفر آمیز ناشی از فساد و بی رسمیهای فرد یا جامعه را که دم زدن از آنها به صورت عادی یا به طور جدی، ممنوع و متعذّر باشد، در پوششی از استهزاء و نیشخند، به منظور نفی و بر افکندن ریشههای فساد و موارد بی رسمی، طنز نامیده می شود
دکتر احمد شوقی درباره این تعریف مینویسد: انتقاد اجتماعی از لوازم طنز است ولی عنصر» رمز و کنایه از ضروریات حتمی طنز نیست به علاوه اشاره به خنده آمیز بودن طنز که یکی از ویژگیهای اصلی طنز میباشد اشارهای نکرده است. -
طنز راستین که از حوادث واقعی زندگی نشأت گرفته و مبتنیبر واقعیتهای زندگی بوده، ضمن دادن تصویر هجوآمیزی از جهات منفی زندگی، معایب و مفاسد حقایق تلخ مختلف فردی و اجتماعی را بهصورتی اغراقآمیز، یعنی زشتتر و بدترکیبتر از آنچه هست نمایش می دهد و از این طریق، تضاد عمیق وضع موجود با اندیشه یک زندگی عالی و مألوف را آشکار میسازد
زندگینامه محمدمهدی الجواهری
محمدمهدیجواهری، بزرگترین شاعر کلاسیک عراقی ایرانی تبار در نیمه قرن چهاردهم در حدود سال1900م، در شهر نجف دیده به جهان گشود.وی در خاندان اهل علم وادب در نجف به دنیا آمد. پدر محمدمهدی الجواهری یکی از روحانیان نامدار و سرشناس نجف بود که همین امر موجب شد که وی در یک خانواده مذهبی بزرگ شود.
جواهری از کودکی دلبستگی شدیدی به شعر داشت. پدرش با اینکه در آغاز مخالف سرودن وی بود، هنگامیکه علاقه عمیق او را به شعر درک کرد، خود نیز به تشویق وی پرداخت و او را با خود به مجالس بزرگان برد. جواهری هم در این مجالس تحت تأثیر اندیشه آزادی خواهی بزرگانی چون«محمدسعید حبوبی «، شاعر مبارز ضداستعمار، قرار گرفت
جواهری در طول زندگانی خویش علاوه بر شاعری، شغلهاو پستهای مختلفی داشت از جمله:تدریس، روزنامهنگاری، نمایندگی مجلس و کار در دربار بود جواهری جزو نخستین روزنامهنگاران عراقی محسوب می شود. وی همچنین موسس اتحادیه نویسندگان عراقی و نخستین رئیس این اتحادیه بود و از جمله روزنامههای که منتشر کرد» الفرات«، »الانقلاب«، »الثبات«، »العصور«، »جهاد«، »الدستور« و»الجدید« میتوان اشاره کرد
جواهری سه بار به ایران سفر کرده که این سفرنقطه عطفی در زندگی شعری او به شمار میرود؛ وی ازشاعرانی چون حافظ،سعدی،خیام،فردوسی و نظامی و از متأخران به روحیهعارف و ایرج نزدیک شده و از آنها تاثیر پذیرفته است.از آثار وی می توان به دیوان جواهری در چهار مجلد وذکریاتی کتاب خاطرات وی و از دیگر آثارش»برید العوده« و »طیف تحدر« و »ایها الارق« اشاره کرد. جواهری در سال 1997م در بیمارستان دمشق چشم از جهان فروبست.
زندگینامه عارف قزوینی
ابوالقاسم عارف قزوینی، فرزند ملاهادی، شاعر و تصنیفساز دورهی مشروطه، در سال 1257 خورشیدی در قزوین متولد شد. عارف از سال 1267 به فراگیری خواندن و نوشتن پرداخت، خوشنویسی را نزد محمدرضا کتاب فروش و موسیقی ایرانی را نزد حاج صادق خرازی آموخت. وی مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسین واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحهخوانی پرداخت و عمامه بست، اما پس از مرگ پدر عامه را برداشت و ترک روضهخوانی کرد.
عارف تصنیف ساز مشهور و ماهری بود و به واسطهی صدای خوشی که داشت با شاهزادگان قاجار آشنا شد. وی در ابتدای کار هنری خود از وقایع سیاسی به دور بود، ولی انقلاب مشروطه او را به شاعری انقلابی، آزادیخواه و میهن پرست تبدیل کرد. وقایع انقلاب به گونهای جوان را تحت تأثیر قرار داد که بقیهی مسائل زندگی او در درجهی دوم اهمیت قرار گرفت. بدین رو در صدد برآمد که به وسیلهی کنسرتها و سرودههای هیجانانگیز و گاهی تلخ خود، بنیان و اساس زمام داران دوران را درهم شکند و ملت را از خواب غفلت بیدار کند.
شاعر بلند قدر و آزادیخواه، سرانجام در روز یکشنبه یکم بهمن ماه سال 1312 در حالی که 55 سال داشت، دار فانی را وداع گفت
طنز در شعر معاصر و جایگاه آن درشعر»جواهری« و »قزوینی«
انسان موجودی اجتماعی است و حاصل جامعه محیطی خویش است. عرصه ادبیات نیز به عنوان جولانگاه خالقیت وی، در معرض عوامل تاثیر گذار اجتماعی است و به آینهای برای نمایش محیط اطراف او با همه زشتیها و زیباییها مبدل میشود. شاعر و نویسنده، اوضاع مادی و اجتماعی خود را تحقیر میکند، با محیط خود مبارزه میکند و میکوشد آن را تغییر دهد. ادبیات و جامعه هر دو در حال تحول و تحرکاند و متقابلا در یکدیگر اثر میگذرارند
در ادبیات فارسی وعربیگرایش به طنز از زمانهای دور رایج بوده وهجو و طنز منظوم بهصورت وزنهای متفاوتی نوشته میشده است . در قرن بیستم ایران و عراق سرنوشت مشابهی داشتند؛ این دو کشور تحت استعمار کشورهایی اروپایی قرار گرفته بودندو شاهد غارت ثروت ملی و از دست دادن استقلال و فقط رنج و مصیبت آن برای توده مردم باقی میماند .
همین شرایط باعث ظهور شاعران آزاد اندیشی شد که عرصه ادبیات را به عنوان جولانگاهیبرای خود برگزیدند و به نقد اوضاع جامعه، در قالب ادبیات پرداختند و آن را به عنوان حربهای تاثیر گذار در فعالیت اجتماع و بالطبع تاثیر پذیر از جریانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به کار گرفتند.آنان به منظور تحت تاثیر قراردادن مخاطبان خود زبان نیشدار طنز را برای انتقال مفاهیم انتخاب کردند.