بخشی از مقاله
چکیده
مردم ایران در طول تاریخ ، ملّتِ شاد ، سرزنده وامیدواری بوده اند ! هرگز شکست ها و ناکامی های مقطعی ناامیدشان نساخته است : در کیش زرتشتی که فراگیرترین آیین ایران باستان شناخته می شود ، هفت جشن بزرگ می شناسیم . در آثار باز مانده زبان و ادبیات فارسی از سده های نخست هجری ، باز گزارش برگزاری چندین جشن در طول سال داریم . ورود اسلام به ایران هم نه تنها برپایی مراسم نوروز و سده و مهرگان را از یادها نبرد بلکه جشن های دیگری مانند اعیاد فطر و قربان به تاریخمان افزود ! گرچه نگاه برخی متشرّعین و حاکمان مدّعی شریعت به جشن و شادی مثبت نبوده است و یادگارهای نیاکان را سنّتهای گبری دانسته ، سعی در محو یا کمرنگ ساختن آن داشته اند !
خوشبختانه استان هرمزگان از معدود اقلیمهایی ست که سنّتهای شاد را حفظ کرده و آیین شادمانی را به فراموشی نسپرده است . در کناره خلیج فارس ، همچنانکه اعیاد ملّی و دینی را به نیکی پاس می دارند ، مراسم سنّتی ازدواج نیز با شکوه تمام برگزار می شود. در این پژوهش به تماشای آیین های دل انگیز عروسی می رویم و برآنیم که در این آیینه ، روحیّه پرنشاط هرمزگانی ها را از پشت برقع محزون سیمای مردمی رنج کشیده تماشا کنیم .
مقدمه :
از شادی نشاط زاید و از اندوه اندیشه ؛ بی تردید هر دو هم لازمه زندگی آدمیندا چنانکه علّامه همایی سروده :
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی // آن را که نیست عالم غم ، نیست عالمی
امّا توازن لازم است ؛ نکته ای که خرد بر آن مُهر تأیید می نهد و هر آیین سعادتبخشی برآن تأکید می کند .
مردم ایران با پیشینه فرهنگی روزگاران ، چون به سلک مسلمانان پیوستند ، چنانکه گفته اند و نوشته اند تبادل اندیشه و داد و ستد متقابل و موفّقی داشتند به گونه ای که تلفیق فرهنگ ایرانی اسلامی توانست مشعل سزاواری فرا راه بشریت قرار دهد .
ایرانیان مردمی سرزنده بوده اند و حتّی در تلخ ترین ادوار نیز یکسره دل به غم نسپرده اند . چنانکه به نقل از مؤلف تاریخ بخارا حکایتی ازچنگی ِ داغدار پیر شهر مرو بازگو کرده اندکه در نخستین روز بهار از میان ِ ویرانه ها و خاک های سوخته سرزمین خود برخاسته ، از چنگ خود غبار افشانده و پس از سرودن نوا های حزین واندوهناک راه دیگری زده و نغمه ای دیگر آورده و گفته بود : ابا" این تیمار اندکی شادی باید که گاهِ نوروز است !"
در آیین زرتشتی که گستره آن بر هیچ پژوهنده ای پوشیده نیست و هنوز هم به اشکال مختلف می توان نفوذ و حضورش را در فرهنگ ایرانی دید ، بیش از هفت جشن داشته ایم که ترجمه نامهای مستأخر بعضی از آنها چنین است :
اینها را باید اضافه کنیم به جشن ها و باورهایی چون عید نوروز که میراث ایرانیان پیشتر از آن است ! در طی قرون ، نوروز با متعلّقاتش چنان سترگ و تناور شده است که هیچ تهدیدی نتوانسته از اهمیّتش در جامعه ایرانی و حضورش در ذهن و ضمیر ایرانیان بکاهد ، بلکه تناسب تام آن با روح و طبع مردم ، سال به سال شاداب ترش کرده است !
در اوایل کتاب نوروزنامه - در صفحه 8 - می بینیم از اوّل حمل به روزگار جمشید یاد شده که سلطان آن را نوروز خوانده و جشن گرفته است . بعد در روزگار فریدون از برگزاری جشن های دیگر نیز چنین یاد می کند :
"و مهرگان هم او نهاد و همان روز که ضحّاک را بگرفته و ملک بروی راست گشت جشن سده بنهاد و مردمان که از جور و ستم ضحّاک برسته بودند پسندیدند ... و هر سال تا امروز آیین آن پادشاهان نیک عهد در ایران و توران بجای میآرند و چون آفتاب بفروردین خویش رسید آن روز آفریدون بنو جشن کرد..."
ابوریحان بیرونی که فصلی مشبع از آثارالباقیه را به ذکر اعیاد فارسی اختصاص داده است . مطابق نوشته او ، هیچ ماهی در ایران بدون جشن نبوده و در برخی ماهها بیش از دو سه عید داریم ! تنها به عناوین نگاه کنید : نوروز نوروز بزرگ - ششم فروردین - عید اردیبهشت گان و عید اشتاد روز عید خردادگان وعید اشتاد روز جشن نیلوفر در خردادماه و عید تیرگان عید مردادگان عید شهریورگان یا آذرجشن عید مهرگان رام روز یا مهرگان بزرگ - 21 مهر - عید آبانگان آذرعید یا آذرجشن اعیاد دیماه از خرم روز و دیگر اعیاد مانند دیبگان و غیره بهمنجنه جشن اسفندارمذماه و دیگر اعیاد ماه اسفند
جهت پرهیز از اطاله کلام سراغ شاهنامه و تاریخ بیهقی هم نمی روم که ارج و منزلت این دو اثر منثور و منظوم بر اهل ادب پوشیده نیست و هر کدام می تواند مرجع ارزشمندی جهت مطالعه در زمینه بحث ما باشد .
آنچه هنوز هم مرسوم و مشهود است اینکه غالب مردم ایران ، از اوایل اسفند با رُفت و روب - خانه تکانی - و شست و شوی منزل با لوازمش ، به پیشواز نوروز باستانی می روند ، چنانکه تا رسیدن چهارشنبه سوری ، آثار تحوّل و تجدّد را در کوچه کوچه شهر و روستا شاهدیم و آتش افروزی و شور و نشاط چهارشنبه آخر سال ، نوید استقبال از روزهایی پرطراوت می دهند.
اساساً نوروز عیدی ست که به یک روز محدود نمی شود ! بلکه از مدّتها قبل مقدّماتش فراهم می گردد و با تعطیلات رسمی دو سه هفته ای مدارس ، مردم به ویژه کودکان و نوجوانان که تشنه شادی و شادکامی اند ، فرصت می یابند رخت نو بپوشند ، به دید و بازدید بروند ، شیرینی و شربت بخورند و پذیرایی کنند تا در سیزده بدر یا روز طبیعت که پایان تعطیلی آنهاست ، بنابر عادت دیرین با ترک همگانی خانه و کاشانه و رفتن به دامان سبزه و صحرا ، پایانی دلپذیر برای شادی های چند روزه ، رقم زنند !