بخشی از مقاله

چکیده

خاقانی از قلههای بلند علم و ادب ایران زمین و مایهی سرافرازی و مباهات است. او یکی از مبارزان با فلسفه و فلاسفه در عصر خود است و با تأسی از اندیشه های زمان خود اینگونه تقسیمبندی از عقل ارائه می کند: عقل جهان طلب و عقل خداپرست.

عقل، مظهر حق در وجود آدمی و اشرف پدیدهها است. از نظر خاقانی عقلی دارای ارزش است که ما را به باری تعالی نزدیک کند، غیر از آن عقل آفت است. عقل پیر راه، مرکب لاهوت، صیقل دهنده و باعث جلای روح است. به اعتقاد او در راه عشق، باید نعل پی صوفیان بود و هستی ما در کوی عشق جایگاهی ندارد و عقل شحنه ی راه فنا است.

عشق بهین گوهری است که جایگاه آن دل و عشق زبان دان آن است. شیوه بیان او بر پدیدآوردن معنی ناآشنا و آفریدن تعبیرات تازه است. دقت در توصیف که موجد تشبیهای غریب و تعبیرهای بیسابقه است از ویژگی سخن او است. در این مقاله تلاش شده است با استناد به نمونههایی از مخالفت خاقانی با فلسفه، دیدگاه او در خصوص عقل و عشق و تضاد عقل و عشق بیان شود.

.1 مقدمه

آثار ادبی هر قوم و ملتی نشان دهندهی سیر فکری آنها است و تحلیل آثار میتواند از جنبه های مختلف کمک شایانی به روشن شدن این روند کند. اندیشه های فلسفی در ایران از قرن پنجم وارد مرحلهی جدیدی شد. خاقانی از ستیزه گران با فلسفه در آن دوره است. او با تأسی به افکار امام محمّد غزالی تقسیم بندی از عقل ارایه می دهد؛ عقل جهان طلب و عقل خداپرست، و از نظر وی عقل فقط در معنای اخیر به کار می رود و هر تفسیر دیگر نکوهیده و مذموم است. عقل اولین مخلوق خدا - - اوّل ما خلق االله العقل - - است. عقل مظهر حق در وجود آدمی و اشرف پدیدهها و شجرهی طیبه است.

عشق غریزه ای الهی و آسمانی است که به مدد آن، انسان می تواند خود را بشناسد. عشق همواره با عقل روبرو است. با او گفتگو و مناظره و برابری میکند و در این مناظره همیشه عشق پیروز است و عقل شکست میخورد.

خاقانی در زمره ی هنرمندانی است که با هنری که در زبان دارد به موضوعات طراوت دوباره می بخشد. در این نوشته، نگارنده بنابرآن دارد تا به طور گذرا نگاهی به عقل و عشق و فلسفه بیندازد که خاقانی آن را معرفی می کند و طرز تفکر و اندیشه ی وی را نسبت به این سه موضوع بیان کند. اگرچه در این مقاله فرصت پرداختن به تمام موضوعات به طور کامل نیست ولی در حد امکان گوشه هایی از نگرش شاعر بیان خواهد شد. منبع اصلی در این کار دیوان خاقانی شروانی به کوشش دکتر ضیاء الدین سجادی چاپ 1393 می باشد.

.2 خاقانی خاقانی یکی از بزرگ ترین شاعران قرن ششم است. در آغاز زندگی شاعری مدیحه سرا بوده و در سخن گویی طبعی قوی و فکری بلند داشته است. هیچ گاه پا به عرصه ی تقلید نگذاشت. خاقانی سراینده ی حسبیه های دردآلود و جان گداز و قصیده های پرطمطراق در شروان کنار دریای خزر پا به عرصه ی هستی نهاد. محتوای شعر او از بهترین نمونه های شعر قرن ششم هجری است. در این عصر معارف اسلامی، تصّوف، عرفان، حکمت، فلسفه، نجوم و ... . پهنه ی ادب فارسی را در اختیار خود گرفته بود و خاقانی با طبع بلند خود فرمانروای این پهنه ی عظیم است و - - روح القدس معانی بکرگشته است و شیوه ای نو و نه رسم باستان آورده است - -

بزرگترین انگیزه ی او این است که قلمروهای ناپیموده ی شعر را کشف کند. او به بازگویی آن چه دیگران گفته اند تن در نمی دهد و آن را نشانه ی زبونی و خواری در سخن می داند و ستایشگر خویش است که سخنی را از دیگری به وام نگرفته است و خود را عیسی سخن می شمارد. ابداع در لفظ و معنی دیوان خاقانی را تبدیل به گنجینه ای از نوآوری و تازگی کرده است.

او را می توان بزرگترین قصیده سرای چند مهره و ارغنون ساز دیرآشنای فلک شعر و نظم فارسی بنامیم. خاقانی با توانایی تمام از هر تنگنایی با توفیق شایان ستایش بیرون آمده است. او فقیه، عارف و صوفی نیست اما آیات قرآن کریم و احادیث نبوی و قصص انبیاء بر یک یک ابیات و قصاید او سایه موقرانه انداخته است. او حکیم یا فیلسوف نیست،امّا فرضیه های اساسی حکمت را در ابطال دور و تسلسل برای اثبات نظریه های خود حکیمانه به کار برده است و گفته:

اول ز پیشگام قدم عقل زاد و بس آری که از یکی، یکی آید به ابتدا - - او صوفی نیست اما از تصوف آگاهی بایسته دارد تا آن جا که به قول نورالدین عبدالرحمن جامی از اشعار او بوی آن می آید که وی از مشرب صوفیان شربی تمام بوده است - -  

او مسلمان متشرّع و متعصّب و عزلت گزین است و وحدت در شعر او همواره فضای عزلت و انزوا دارد. اما مراد او وحدت صوفیانه نیست و انزوا شیوه ی طریفه ی پسندیده ی سده ی ششم هجری است و برپایی زاویه ها در هر گوشه ای برای عبادت شاهد صادق آن است. خاقانی با انتخاب - - فقر - - می خواهد گنج شایگان را به
دست آورد و آتش اندر جاه و مقام می زند:

خیز خاقانی ز گنج فقر خلوت خانه ساز //    کز چنین گنجی توان اندوخت گنج شایگان
آتش اندر جاه زن گو باد در دست تکین //  آب رخ در چاه کن کو خاک بر فرق طغان

و در ادامه می گوید: با آن که خاقانی به ظاهر لباس های رنگین به تن دارید، اما در باطن واقف اسرار باطن هست و مانند قلم است که از اسرار درونی خبر می دهد:

گرچه رنگین کسوتی صاحب خبر هستی ز عقل  //  کلک رنگین جامه هم صاحب برید است از روان

آن جا که در ضجرت و شکایت از دنیا سخن می گوید و در مباهات قناعت سخن می راند، از بی وفایی گیتی و قحط کرم می گوید و معتقد است وقتی که کرم و جوان مردی رخت از این دنیا برداشته، چرا عقل وجود خود را اسیر اشخاص پست و بی ارزش نمایم:

پیش هرخس چو کرم فرمان یافت  //   عقل را سخره ی فرمان چکنم

عقل و عشق در دیوان خاقانی

خاقانی معتقد است سر وحدت را با نااهلان نباید گفت و برگ و سلوت از ناجنسان نباید جست اگر عیسی به فلک رفت و آدم از بهشت رانده شد به خاطر نااهلان و وسوسه ی ناجنس بوده است، می گوید این افراد چون باد هستند و سازگاری از آنها کمتر طلب کن و در تشبیهی، عقل را مانند گربه در ساییدن سر می داند؛ یعنی عقل نسبت به تو اظهار محبت می کند، که مبادا از اثر محبت مردم، رشته ی جان تو گسسته شود، دوست
واقعی تو عقل است نه مردم:

تا به نا اهلان نگویی سر وحدت هین و هین  //    تا زناجنسان نجویی برگ سلوت هان و هان
عیسی از گفتار نا اهلی برآمد بر فلک  //   آدم از وسواس ناجنسی فرورفت از جنان
عقل چون گربه سری در تو همی ساید ز مهر   //   تا نبرد رشته ی جان تو چون موش این و آن

.3 دیدگاه خاقانی درباره فلسفه خاقانی بر فیلسوفان می خروشد و می کوشد آشکار کند در قلمرو باورهای دینی، پویش های ذهن و برهانهای پیچ در پیچ فلسفی به کار نمی آید و در ترازوی شرع و بسته ی عقل، فلسفه را فلسی می دارد: نقد هر فلسفی کم از فلسی است فلس در کیسه ی عمل منهید 

- - حمله ی وی به فلسفهی یونان و عقل، به نحو بارزی متأثر از اندیشه های غزالی است - خوار داشت و تازش به فیلسوفان را امام محمد غزالی آغاز کرد و در کتاب المنتقد من الضلال و تهافت الفلاسفه لغزشهای بنیادین فیلسوفان را آشکار ساخت - -

اوج حمله به علوم عقلی در قرن پنجم هجری است. در این قرن، تعلیم و تعلم علوم عقلی در مدارس ممنوع بود، شاید مخالفت با فلسفه و فیلسوفان را بتوان صریح ترین بیان فکری خاقانی دانست. به موازات افول علوم عقلی در این دوره صوفیه و متصوفه رشد کرد و خاقانی در چنین فضایی رشد کرد و بالید. به علت نزدیکی زمان تولد خاقانی سال - 520 - و و فات غزالی سال - 505 - تأثیر عقاید غزالی در سیطره ی فکری خاقانی موثر است. به علت وسعت اطلاعات خاقانی در علوم گوناگون، تأثیرپذیری وی از دیدگاه های غزالی چیز عجیب و بعید نیست.

پس تأثیر اندیشه های غزالی بر معاصران او کم نیست. در همان حال که بسیاری از شاعران این دوره مضامین شاعرانه خود را بر افکار فلسفی و علمی استوار می ساخته و از اندیشه های علمی در تصورات و خیالات شعری خود استفاده می کردند، دسته ای دیگر به شدت، فلاسفه و حکما را در آثار خود مورد عتاب و سرزنش قرار می دادند و از در جدال و ستیزه بر می آمدند. خاقانی و قبل از وی سنایی از جمله همین افاضل شعرا بوده اند که به فلسفه و فلاسفه تاخته اند خاقانی در قصیده ای با مطلع:

چشم بر پرده امل منهید  //  جرم بر کرده ی ازل منهید

فلسفه را - - علم تعطیل - - ، - - وحل گمرهی - - و - - رحل زندقه - - مینامد و تأکید می کند اهل دین و بزرگانی که به دنبال فلسفه می روند، بر تاج بزرگی خویش نشان جهل می گذارند؛ زیرا فلسفه - - علم تعطیل - - است. او فلسفه را مقابل توحید و باعث خلل در آن می داند:

ای امامان و عالمان اجل  //  خال جهل از بر اجل منهید
علم تعطیل مشنو ید از غیر  //  سّر توحید را حلل منهید

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید