بخشی از مقاله
چکیده
درهرجامعهاي، مرتبه و اعتبارعلوم انسانی به میزانی است که آن جامعه براي انسان و حیات جمعی قائل است.از یکسو،علومانسانی از منظر تاریخی و فلسفی، نظیر بسیاري از حوزههاي دیگر دانش، در متون و ادبیات گذشتهونزد قدما و پیشینان ما از وجههواعتباري خاص برخوردار بوده است؛ به دیگر سخن، رویکردهاي حکیمانه و فیلسوفانه به زندگی انسان و ابعادو مسائل آن در این قلمرو داراي سابقهاي کهن است؛لیکن از منظر علم روششناسی و رویکردهاي علمی و تجربیپدیده به واقعیتها و ها و نیز شاخصهاي یک مطالعه روشمند و ساختمند، همچون بررسی و مشاهده، گردآوري و طبقهبندي دادهها، توصیف و تحلیل پدیدههاو نیز تبیینا نظریهها و لگوها، علوم انسانی در ایران حوزهاي بالنسبه جوان قلمداد میشود.
از سوي دیگر، علوم انسانی در ایران در قیاس و تطبیق با سایر حوزههاي علم و دانش، شرایط دشوار و پرچالشی را سپري کرده است. اگرچه مصادیق بسیاري از مسائل و چالشهاي دهههاي دور علوم انسانی در ایران بسیار کمرنگ هستند،در شرایط کنونی با مسائل و چالشهاي خاص درونی، هنجاري و محیطی زمانه روبرواست که در این مقاله به بخشی از آنها اشاره خواهد شد.
این مقاله پژوهشی در صدد است،ضمن درآمدي بر علوم انسانی در ایرانو بیان عمدهترین مسائل و چالشهاي علوم انسانی در دو دهه اخیر، دلایل و ریشههاي توسعه نیافتگی علوم انسانی و در نهایت شیوههاي رشد و تعالی آن را برشمارد. روش این تحقیق به لحاظ هدف، کاربردي و به لحاظ گردآوري داده، توصیفی است. جامعه آماري این پژوهش استادان، پژوهشگران و صاحبنظران مرجع و شناخته شده علوم انسانی هستند. روش نمونهگیري، ترکیبی از نمونهگیري هدفمند1 و نمونهگیري زنجیرهاي2 بوده است. به منظور گردآوري و دستیابی به دادههاي مستدل، کارشناسیشده و عمیق، ابزار گردآوري اطلاعات مصاحبه نیمهسازمانیافته3 از نوع »کی اینفورمنت4« یا مصاحبه با صاحبنظران برجسته و نخبگان علمی کشور5 است.
علوم انسانی و درآمدي بر آن
قلمروهاي علم و فناوري،به در دهههاي اخیر، ویژه به لحاظ معرفتشناختی و روششناختی، از رشد و گسترش قابل ملاحظهاي برخوردار شدهاند. »این دوره کوتاه، در محافل علمی و آکادمیک، به دوره رشد »گیاهوارهاي1« علم تعبیر میشود« - دورتیه، - 1382؛ به موازات این رشد و گسترش، قلمروهاي آموزشی و تحقیقاتی در حوزه علوم انسانی نیز از رشد و توسعه قابل ملاحظهاي برخوردار بودهاست.
بسیاري، رشد و گسترش علوم انسانی را به رشد و گسترش »شناختها«2 تعبیر میکنند. بی شک، مصادیق و نمودهایی از این رشد و گسترش را، حدأقل از منظر ساختاريوکمی نگر آن، میتوان در فضاهاي علمی و آکادمیک کشور ما مشاهده کرد. آنچه امروز به نام علوم انسانی متعارف است، سرمنشأ آن را باید در رنسانس پیدا کرد - . - Dilthey, 1886 از زمانی که انسان به عنوان موضوع شناخت مطرح میشود و دغدغه اصلی مطالعات و تحقیقات اندیشمندان حول موضوع شناخت انسان شکل میگیرد، پی و ساختمان علوم انسانی جدید ریخته می شود.
بانیان آن وعده دادند که از طریق علوم انسانی به مصاف جهل و نادانی و خرافات و تبعیض و ستم طبقاتی حاکم بروند و عدالت اجتماعی رابراي کل جامعه بشري به ارمغان بیاورند؛ در حقیقت، علوم انسانی بدین سبب نضج یافت تا کمک کند انسان در تغییر سرنوشت خودش دخالت داشته باشد. درعلوم انسانی در پی فرایند آزادي و رهاسازي3 علوم از فلسفه و متافیزیک در قرون وسطی پدیدار گشتDilthey, 1886 - « - ، لیکن رهاسازي و جدایی واقعی علوم انسانی از فلسفه و علوم متافیزیکیعملاً در اواسط قرن 19 میلادي اتفاق افتاد. »