بخشی از مقاله
چکیده
این تحقیق پس رویدادی با هدف مقایسه کارکرد خانواده های دارای فرزند عادی و دارای فرزند کم توان ذهنی با شدتهای مختلف - آموزش پذیر، تربیت پذیر، پناهگاهی - به روش علی - مقایسه ای انجام گرفت. تعداد 120 مادر 4 - گروه و در هر گروه 30 مادر - در این مطالعه شرکت داشتند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه عملکرد خانواده - FAD - بود.
نتایج نشان داد که عملکرد کلی خانواده در خانواده های دارای کودک عادی بطور معناداری بهتر از خانواده های دارای کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر، تربیت پذیر، و پناهگاهی بود . - P<0.001 - اما خانواده های دارای کودک آموزش پذیر، تربیت پذیر، و پناهگاهی در عملکرد کلی خانواده تفاوت معناداری باهم نداشتند. طبق نتایج این تحقیق، حمایتها و مداخلات روان شناختی برای ارتقاء کارکرد خانواده های دارای کودک کم توان ذهنی ضروری می باشد.
مقدمه و بیان مسئله:
اهمیت و نقش خانواده به عنوان اولین جایگاه اجتماعی و مهمترین عامل تعیین کننده رفتار کودک بر کسی پوشیده نیست. روابط بین کودکان و والدین و سایر اعضای خانواده را میتوان به عنوان نظام یا شبکه ای از بخشهایی دانست که در کنش متقابل با یکدیگر هستند. گاهی عواملی باعث تهدید نهاد خانواده می شوند.
برای مثال، میلانی فر - 1383 - مطرح می کند که داشتن کودک عقب مانده - MR - تاثیر زیادی بر فضای حاکم بر خانواده می گذارد و به کار عادی خانواده لطمه می زند و نشاط و رفاه را از سایر اعضاء سلب می کند. در هر جامعه حدود 2/5 تا 3 درصد جمعیت را افراد عقب مانده ذهنی تشکیل می دهند - فریرز، - 2006، که براساس شدت ناتوانی ذهنی در چهار سطح خفیف، متوسط، شدید و عمیق طبقه بندی می شوند. عقب ماندگان ذهنی خفیف که بهره هوشی آنان حدود 50-70 می باشد، آموزش پذیر بوده و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس میباشند
هوشبهر عقب مانده های متوسط بین 40 تا 50 برآورد شده است. در این افراد استعدادهای ذهنی به طور کلی ضعیف است و به راهنمایی، نظارت و مراقبت نیازمندند
عقب مانده های شدید با هوشبهر بین 26 تا 40، قادر به فراگیری امور ساده می باشند و تا اندازه ای میتوانند از عهده غذا خوردن، پوشیدن لباس و نظافت خود برآیند
هوشبهر عقب مانده های عمیق، از 25 تجاوز نمیکند و علاوه بر نارساییهای شدید ذهنی، ناهنجاریهای حسی و حرکتی و مشکلات جسمانی نیز دارند و بدون کمک دیگران قادر به ادامه زندگی و بقا نمی باشند، از این رو برخی از آنان را کودکان وابسته یا پناهگاهی میگویند
با توجه به مسائلی که کودکان عقب مانده ذهنی دارند، بی شک سلامت اعضای خانواده و در پی آن عملکرد خانواده تهدید خواهد شد. پرداختن به مسائل خانواده های کودکان عقب مانده ذهنی یکی از موضوعهای مهم در حیطه روان شناسی کودکان عقب مانده ذهنی است. تعداد قابل توجهی از خانواده ها در جامعه ایرانی از اثرات منفی داشتن یک کودک معلول و همچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد، فشارهای روانی، اجتماعی و مالی ناشی از داشتن چنین کودکی رنج می برند که این عوامل می توانند ثبات خانوادگی را بر هم بزنند و باعث برهم ریختگی سازمان خانواده شوند
کاپلان و سادوک - 2003 - معتقدند پیدایش بیماری در یک عضو خانواده، سیستم خانواده را تحت تأثیر قرار می دهد و معمولا موجب افسردگی در اعضای خانواده و کناره گیری آنان از یکدیگر می شود. میزان آسیب پذیری خانواده در مقابل عقب ماندگی کودک گاه به حدی است که وضعیت سلامت روان خانواده دچار آسیب شدیدی می شود. تحقیقات در زمینه سازگاری والدین نشان داده است که سازگاری مادران کمتر از پدران است
مطابق مارش - 1992 - ، مدارک زیادی در دست است که نشان می دهد اعضای خانواده طیف شدیدی از هیجانات در پاسخ به تشخیص عقب ماندگی ذهنی کودک نشان می دهند. از قبیل: انکار، شوک، غم و اندوه، احساس گناه، خجالت و شرمندگی، افسردگی، دلسردی و پذیرش و ترس
به توانایی خانواده در انجام وظایفی که بر عهده دارد عملکرد خانواده اطلاق می شود - شکری، 1383؛ به نقل از پور قاسمی، . - 1389 مطالعه و شناسایی آسیبهای وارده بر خانواده برای جلوگیری از آسیبهای بیشتر و اندیشیدن راهکارهای پیشگیری و مقابله ضرورت دارد. لذا، این مطالعه با این هدف انجام گرفت که بداند عملکرد خانواده تا چه حد از شدت عقب ماندگی کودک تاثیر می پذیرد؟
روش شناسی:
الف - در پژوهش حاضر، 120 مادر 30 - مادر دارای کودک عادی، 30 مادر دارای کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر، 30 مادر دارای کودک کم توان ذهنی تربیت پذیر، و 30 مادر دارای کودک کم توان ذهنی پناهگاهی - با روش نمونه گیری هدفمند از مدارس ابتدایی عادی، استثنایی، و توانبخشی بناب، انتخاب شدند.
ب - طرح پژوهش: تحقیق حاضر یک مطالعه پس رویدادی محسوب می شود که به روش علی مقایسه ای به مقایسه عملکرد خانواده های دارای کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر، تربیت پذیر، پناهگاهی و عادی که توسط مادران گزارش شده بود، پرداخت.
ج - ابزار: ابزار استفاده شده در این مطالعه، پرسشنامه سنجش خانواده1 است که یک ابزار 60 سوالی است و توسط مک مستر 1996 برای سنجیدن و استنباط شخص از میزان کارکرد خانواده اصلی خویش تدوین شده است
تحقیقات انجام یافته در ایران، تائید کننده اعتبار و پایایی این آزمون است. برای مثال می توان به نجاریان - 1374 - ، سعادتمند - 1376 - ، ملانقی - 1377 - ، نوروزی - 1377 - ، بهاری - 1379 - ، و زاده محمدی - 1385 - اشاره نمود - به نقل از: شاکریان و آقاجانی هشجین، . - 1388 در این مقیاس، نمره بالاتر نشاندهنده عملکرد ضعیف تر خانواده می باشد. د - شیوه اجرا: برای گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ها از طریق مدارس و توانبخشی برای پاسخدهی به مادران فرستاده شد.
در مواردی که مادران سواد کافی برای پاسخدهی نداشتند توصیه شده بود که سوالات بصورت پرسش و پاسخ از مادران توسط یکی از اعضای باسواد خانواده تکمیل گردند. در موارد اندکی با عودت پرسشنامه ها روبرو شدیم. لذا، از تعدادی از مادران بویژه مادران کودکان کم توان تربیت پذیر و پناهگاهی که بخاطر مسائلی از قبیل فیزیوتراپی همراه فرزندشان بودند، خواسته شد که در همان محل توانبخشی اقدام به پاسخگویی به پرسشنامه ها نمایند. اطلاعات جمع آوری شده از مادران درباره کارکرد خانواده بوسیله آزمونهای مقاوم ولچ2 و بروان- فورسیه3 و آزمون تعقیبی توکی - HSD - مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: طبق یافته ها، میانگین و انحراف استاندارد عملکرد کلی خانواده های دارای کودک عادی 29 7، دارای کودک آموزش پذیر 40 4، دارای کودک تربیت پذیر 36/6 6/7، و دارای کودک پناهگاهی 39/4 4/9 به دست آمد. با توجه به اینکه از مفروضه همگنی واریانسها تخطی شده بود - sig=0.004 - ، نتایج آزمونهای مقاوم ولچ و بروان- فورسیه برای آزمون یکسانی میانگینها بررسی شدند. نتایج این آزمونها نشان دادند که میانگین نمرات گروههای مورد مقایسه، در عملکرد کلی خانواده تفاوت معناداری با هم دارند . - P<0.001 - برای مقایسه دو به دوی گروهها، از آزمون تعقیبی توکی استفاده شد
جدول1 خلاصه نتایج آزمون توکی برای مقایسه خانواده های دارای کودک عادی، آموزش پذیر، تربیت پذیر،