بخشی از مقاله
چکیده
امروزه نقش تعیینکنندهی مشارکت نیروی انسانی در توسعهیافتگی جوامع بر کسی پوشیده نیست و زنان به عنوان نیمی از این نیروی انسانی، نقش به سزایی در این مقوله ایفا میکنند. پژوهش حاضر به عوامل اجتماعی مؤثر بر نگرش زنان روستایی نسبت به مشارکت در فعالیتهای توسعه روستایی میپردازد. این تحقیق از نوع پژوهشهای کمی و غیرآزمایشی، از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی و از لحاظ چگونگی جمعآوری اطلاعات از نوع توصیفی- تحلیلی به شمار میآید.
جامعه آماری این تحقیق متشکل از کلیه زنان روستایی بالاتر از 18 سال، دهستان دلفارد از توابع شهرستان جیرفت - N =1144 - میباشد. نمونهگیری در تحقیق حاضر با استفاده از شیوه نمونهگیری تصادفی ساده انجام گرفت. پس از گردآوری دادههای مورد نیاز از نرمافزار SPSS به منظور تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه گام به گام نشان داد که متغیرهای مشارکت اجتماعی، اثربخشی اجتماعی درک شده و اعتماد اجتماعی توان تبیین 59 درصد از تغییرات نگرش زنان روستایی نسبت به مشارکت در فعالیتهای توسعه روستایی را دارند.
مقدمه:
امروزه، اهمیت توسعه روستایی و نقش حیاتی آن در توسعه و پیشبرد کشورها و به ویژه کشورهای در حال توسعه بر هیچکس پوشیده نیست و به باور کارشناسان و دست اندر کاران امر، تحقق این مهم در گرو توسعه منابع انسانی است. به همین اعتبار، اولویت رشد و توسعهی منابع انسانی بر سایر وجوه توسعهی روستایی، امری انکارناپذیر است. به بیان دیگر، توسعهی منابع انسانی، عامل کلیدی و پیششرط ضروری برای دستیابی به توسعهی پایدار روستایی به شمار میرود.
در دنیای کنونی نیز، رسیدن به اهداف توسعه، بدون استفاده از ذخیرهی عظیم زنان، امری غیرممکن خواهد بود . [13 ] در اجتماعات ابتدایی قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است، و نه به دست مردان. در آن هنگام که مردان قرنهای متوالی فقط به شکار اشتغال داشتند،زنان به تدریج در روستاها زراعت را ترفیع دادند و هزاران هنر خانگی را ایجاد کردند که هر یک از آنها پایهگذار صنایع بسیار بزرگی شدند . [5 ] لذا با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و خانوادگی زنان در هر جامعهای، میتوان برای آنان موقعیتی فراهم ساخت تا دوش به دوش مردان در کسب درآمد سهیم و در تصمیمگیریها شریک باشند .
امروزه یکی از مهمترین دیدگاههای توسعه روستایی،حرکت به سوی پایداری با تأکید بر دیدگاه جنسیتی و مشارکتی است . [7 ] در زمان حاضر، مشارکت در توسعه روستایی اگر نگوییم به عنوان مسئلهای حیاتی و اساسی، دست کم به عنوان پدیدهای سودمند پذیرفته شده و فرض بر این است که مشارکت بیشتر، بهتر از کم بودن آن است. به نظر میرسد که راهبردهای گذشتهی توسعه روستایی به خاطر فقدان این امر شکست خوردهاند . [17] برخی از کارشناسان توسعه بر این باورند که بدون بهکارگیری رهیافتهای مشارکتی دستیابی به اهداف توسعه پایدار دشوار است
در نگاهی تحلیلگرایانه و عینی به جایگاه افراد و آگاهی از نقش جنسیت در به ثمر رسانیدن هدفهای توسعه پایدار، ضرورتی غیرقابل انکار است. در واقع در امر توسعه پایدار، زنان به عنوان نیمی از جمعیت هر مکان، در بسیاری جهات نقش حساستر و مهمتری نسبت به توسعه پایدار ایفا میکنند . [1] به واقع نقش زنان روستایی در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی در امر توسعه روستایی واقعیتی انکارناپذیر است
موانع متعددی، در مسیر مشارکت اجتماعی و نقش آفرینی زنان وجود دارد که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
-1 آداب و سنن غلط نظیر خرافات ، تقدیرگرایی
-2 دسترسی پایین زنان به اعتبارات و تسهیلات نهادها و عوامل تولید.
-3 دور از دسترس بودن خدمات ترویجی ، جهتگیری فعالیتهای اجتماعی و برنامههای مشارکتی به سمت مردان
-4 کمبود متخصصان زن در جهت آموزش زنان روستایی
-5 مشکلات دسترسی به خدمات و تسهیلات اجتماعی و بهداشتی
-6 پایین بودن دستمزد زنان روستایی در مقایسه با مردان
-7 حضور اندک سازمانهای غیردولتی زنان برای پیگیری مسائل و مشکلات زنان روستایی -8 حضور کم زنان در مدیریت روستا و نهاد دهیاری .
تئوری و پیشینه تحقیق
زیربناییترین عامل دستیابی به توسعه، تأمین نیروی انسانی کارآمد و شایسته است و مشارکت زنان به نحوی که بتوانند شرایط و موقعیت خویش را درک کرده و امکان بهبود کیفیت زندگی خود را بیابند، در جهت تحقق این هدف بسیار مهم است.علیرغم اهمیت این موضوع، نظریههای جنسیتی نشان میدهند که موقعیت تابعی زنان در بازار کار، خانه و خانواده با یکدیگر مرتبط و جزئی از یک سیستم کلی اجتماعی است که در آن زنان تابع مردان هستند
تلقی مردان از وظایف و نقشهای زنان در زندگی، معیار مهمی برای حضور اجتماعی و انجام فعالیتهای آنان به شمار می-رود. به ویژه در فرهنگ جامعه که بر نقشهای سنتی زنان تأکید ویژهای وجود دارد. چنانکه یافتههای تحقیق »احمدنیا« نشان میدهد، از یک سو نقش شوهران در سرنوشت و تجربه شغلی همسرانشان تعیین کننده است و از سوی دیگر پایگاه ارزشی نقشهای همسری و مادری در زندگی زنان بسیار حائز اهمیت است. در کل به نظر میرسد که زندگی زنان در جامعه ایرانی تا حدود زیادی از رفتار، طرز تفکر و نگرش مردان پیرامونشان متأثر میشود. خواه پدر خانواده باشد که بر میزان و نوع تحصیلات دخترش و یا ازدواج تأثیرگذار است، خواه شوهر که نظرش بر ادامه تحصیل همسر، دامنه فعالیت اجتماعی و احراز شغل همسرش یا عدم آن تعیینکننده است
به این ترتیب کلیشه حاکم بر افکار مردم و به ویژه مردان در خصوص نقش مادری و همسری زنان، به ویژه در محیط روستایی از مهمترین عوامل اثرگذار بر فعالیتهای مشارکتی زنان در عرصه عمومی است. از این رو هرچند زنان در سه نظام باز تولید زیستشناختی، باز تولید اجتماعی و باز تولید نیروی کار در روستا نقش اساسی ایفا میکنند، اما نظام موجود بر پایه روابط و کلیشههای جنسیتی در روستا همواره آنان را به حاشیه میراند و نابرابریهای جنسیتی را تقویت میکند
با توجه به دگرگونیهای دهههای اخیر که به گسترش توسعه انسانی و اجتماعی منجر شد، نگرشهای سنتی به زنان و دختران تحول یافته است. چرا که هدفهای توسعه در بسته نابرابریهای عمیق از جمله نابرابریهای جنسیتی تحقق نمی-یابد. به ویژه آنکه این نابرابریهای ساختاری و نهادینهشده با آنچه در ذهن نسل جوان که از خود تعریفی جدید میطلبد، چندان همخوانی ندارد
گرچه زنان باید نیمی از نیروی فعال هر جامعه محسوب شوند و در برنامهریزیهای توسعه از سهم مادی و معنوی، هم سنگ با نقششان برخوردار باشند، اما از نظر اشتغال، کسب درآمد، برخورداری از تحصیلات و احراز مقامهای اجتماعی، هنوز در سطوح بسیار پایینی قرار دارند.×این نقشهای خاموش و بازیگران پنهان در جوامع روستایی جایگاهی را که در خور منزلت انسانی آنهاست، نیافتهاند. این واقعیت در مورد زنان روستایی ایران، مشکلی مضاعف و غیرقابل انکار است
صفری شالی - 1387 - در تحقیقی با عنوان عوامل فرهنگی و اجتماعی مرتبط با میزان مشارکت زنان روستایی در امور و مسائل خانوادگی و اجتماعی، نشان میدهد که پایگاه اقتصادی و اجتماعی زنان از جمله متغیرهای کلیدی است که میتواند بر میزان مشارکت آنها تأثیر قابل ملاحظهای داشته باشد. یعنی بالا رفتن پایگاه اقتصادی و اجتماعی زنان روستایی میزان مشارکت آنها را به طور فزایندهای بالا میبرد
میرک زاده و همکاران - 1389 - در واکاوی موانع مشارکت زنان روستایی در برنامههای آموزشی و ترویجی معتقدند که مهمترین موانع مشارکت زنان روستایی بعد فرهنگی دارد .آداب و رسوم و اعتقادات سنتی حاکم بر منطقه روستایی ، اشتغال زنان به فعالیتهای سخت، تربیت فرزندان، بیسوادی یا کم سوادی زنان، عدم رضایت همسر برای حضور در برنامههای آموزشی -ترویجی، و تمسخر و ایراد اهالی از مهمترین عوامل مورد شناسایی در این مطالعه بود
نتایج پژوهش سخایی - 1388 - نشان داد یکی از موانع مشارکت گسترده روستاییان در دستیابی به توسعه روستایی کاهش اعتماد اجتماعی روستاییان به عملکرد دولت است . [12 ] دامیسا و یوهانا - 2007 - در پژوهش خود ویژگیهای اقتصادی-اجتماعی زنان را در میزان مشارکت آنان در امور روستا بسیار مؤثر میداند