بخشی از مقاله

چکیده: مقاله حاضر تلاش خواهد کرد سه مسئله از مسائل اختلاف برانگیز میان شیعه و سنی را مورد نقد و    بررسی قرار دهد. مسئله اول، بحث رفع القلم و جشنهای کذائی در نهم ربیع است. بحث دوم مربوط به توهین و لعن بزرگان اهل سنت بوده و در بحث سوم به مسئله قتل خلیفه دوم و نقش شیعه در آن داستان و واکاوی شخصیت قاتل خلیفه خواهیم پرداخت.

این هر سه مسئله، از جمله مسائلی است که بارها مورد انتقاد بزرگان اهل سنت قرار گرفته و شاهد تکفیر شیعه از سوی برخی از اهل سنت به خاطر این سه مسئله بودهایم. پژوهش حاضر تلاش خواهد کرد این مسئله را با موازین دیق علمی مورد نقد و بررسی قرار دهد و    شیوه این تحقیق را به مثابه الگوئی علمی جهت واکاوی دیگر مسائل اختلاف انگیز از سوی دیگر پژوهشگران -شیعه و سنی- به ایشان تقدیم نماید.

مقدمه:

وحدت اسلامی موضوعی پراهمیت است که عمری به درازای عمر امت دارد. از همان روز که قرآن کریم نام »امت واحد« را بر این امت نهاد و محور وحدت را شعار »من خدای شما هستم«، قرار داد؛ و از همان روز که نبی اعظم اسلام - ص - گروههای پراکنده مردمی را که بر پرتگاه آتش بودند، بر محور خداگرائی گرد هم آورد و نام »امت مسلمان« بر آنان گذاشت و همه را بر صراط مستقیم الهی بداشت، نخستین تلاشها برای وحدت امت خودنمائی کرد.

گرچه فروغ هدایتگر » امت واحد « در پس ابرهای سنگین و سیاه دستهبندیها و جبههگیریها چهره پنهان کرد و دیگر بار این امت را به لبه همان پرتگاه کشاند که در جاهلیت بر آن بود، اما پیوسته مردانی بزرگ و دوراندیش و دلسوز بودهاند که »مصلحت اسلام« را بر مصالح فرقهای برگزیده و همگان را به چنگ زدن به اصول مشترکی که دارند، فراخواندهاند.

این دعوت از همان روز که آغاز شد با واژه »گذشت« و »آیندهنگری« همزاد بود، خواه آن روز که حضرت علی - ع - به رغم یقین به این که خود محور آسیای خلافت است، نه فقط خاموش نشست و قیامی مسلحانه یا غیر مسلحانه برای احقاق این حق به راه نیانداخت، بلکه در مقام رایزن خلیفه وقت به خیرخواهی پرداخت و او را اندرز داد که »محور آسیا باش و عرب را پیرامون این محور بدار«؛ و خواه امروز که دلاور مردانی از شیعه، تهمت سنی شدن را به جان میخرند و پاکدل مردانی دیگر از اهلسنت که به استقبال اتهام شیعه شدن میروند تا امت را به وحدت خوانند و جان بر راه احیای »امت واحد« گذارند.

در این میان به رغم ضرورت وحدت اسلامی، و به رغم عمر دراز تلاشهایی که در این راه صورت پذیرفته، از همان دیرباز »رهزنانی« بر سر این راه کمین کرده و با یورشهای پیدرپی، در قالب جنگ مسلحانه و یا حربه سهمگین »تکفیر« دارائی وحدت و اتحاد مسلمین را به یغما برده و هنوز نیز این تهاجم و    رهزنی ادامه دارد. »تندروی، تحریف و خرافه« سه مقوله جدائی ناپذیرند که هم در میان پیروان مکتب اهلالبیت - ع - و هم در میان پیروان مکتب خلفاء رواج داشته و هنوز نیز چنین است. »تندروی« پیوسته بسان بستری بوده که دو پدید شوم و نامیمون »تحریف« و »خرافه« بر آن سوار شده و گاه آنقدر انبوهی یافته که حقیقت را در پس پرده خود پنهان ساخته است. این هر سه توأمان نیز منشاء و خاستگاه »تکفیر« گردیدهاند.

در سویی کسانی پرچم مخالفت و دشمنی و جنگافروزی بر ضد خاندانی برافراشتهاند که به اتفاق همگان دست کم پیامبر مردم را به دوستی آنان سفارش کرده است، و در سویی کسانی دیگر داستانهائی پرداختهاند که منطق تاریخ و واقعیت اوضاع جهان اسلام، هرگز اجازه وقوع آنها را نمیداده است. گاه تندرویهائی که از سوی برخی از شیعه به عمل آمده چونان ضربهای بر پیکر این جامعه نواخته که هیچ دشمنی توان آن را نداشته است.

بر صاحبان تحقیق پوشیده نیست که چگونه ادعاهایی چون »سب و لعن خلفاء« توسط شیعیان، »قتل خلیفه دوم« به دست یک شیعه، داستان »رفع القلم« از شیعه و...، پیروان مکتب اهلالبیت - ع - را در معرض اتهام و تکفیر قرار داده و چه بسیار کسانی که به همین اتهامات کشته شدهاند. بر آنان که از عوامزدگی به دورند مخفی نمانده که چگونه آنچه در نهم ربیع از سوی برخی عوامهای درس خوانده و یا درس ناخوانده! انجام گرفته زمینه تکفیر و فتوای حلال بودن خون شیعه را فرهم آورده است. از دیده آنان که واقعیت دین را قربانی احساس نمیکنند دور نمانده است که چگونه برخی از ناسزاگوئیها، دهان دیگران را بر مقدساتی گشوده که هرگز نمیبایست گشوده شود.

در برابر برخی دیگر، چنان تصویری از شیعه ارائه دادهاند که گویا از فرقههای مسلمان نیست! چنان ترسیمی از شهیدان پاکباز اهل بیت - ع - به دست دادهاند که گویا شورشیانی قدرت طلب و خارج از دین بودهاند! اینها نمونههایی از تندروی است که از سویی میتواند بستر مناسبی را برای خرافه و تحریف پدید آورد و    از سوی دیگر بذر کینهای متقابل در دلهای طرفداران هر یک از مذاهب نسبت به طرف دیگر بکارد و بهانههای مناسبی برای تکفیر یکدیگر به دست طرفین بدهد و بدینسان راه را بر وحدت اسلامی ببندند، بویژه زمانی که بر فراز امواج تبلیغات غرضآلود کسانی سوار شود که نه شیعهاند و نه سنی، و نه از آن اسلامی که پیامبر اسلام - ص - آورد، بهرهای بردهاند!

روشنگری در راه وحدت شیعه و سنی، و ستردن خارهای راه و قلع و قمع کردن »ره زنان« مسیر اتحاد مسلمانان، و برچیدن زمینههای بدبینی و در نهایت تکفیر مسلمانا از سوی یکدیگر، از جمله فرائضی است که هم طراز و بلکه بلند پایهتر از جهاد در میدانهای جنگ است؛ چونانکه بزرگ پرچمدار وحدت اسلامی در زمان حاضر، مقام معظم رهبری - حفظهاالله - در این زمینه میفرماید: »هر کس در راه روشنگری، جلوگیری از انحراف و سوء فهمها تلاش کند، چون در حال مقابله با دشمن است، در حکم جهاد است.«

مقاله حاضر تلاش میکند چند مورد از مواردی که بهانههایی اساسی برای تکفیر شیعه از سوی دیگران به شمار میرود، و در عمل بارها و بارها شیعه به همین بهانهها مورد تکفیر قرار گرفته، را به بررسی و نقد بنشیند. محور و هدف مقاله حاضر ستردن بخشی از خارهای مسیر اتحاد اسلامی و رسواسازی »هیاهویهای درغین« و پوشالینی است که توسط دشمن مشترک مسلمانان ساخته، پرداخته و دامن زده شده و هر ساله غوغای اختلاف و تکفیر را برمیانگیزد.

در واقع این پژوهش عهدهدار بررسی موضوعاتی است که زمینه بدبینی پیروان مذاهب اسلامی نسبت به یکدیگر را فراهم ساخته و شیعه را در معرض اتهام و تکفیر قرار داده است. هدف از تولید این اثر، چند مسئله بوده است: - 1 تبیین سیره صحیح ائمه معصوم - ع - ؛ - 2 رفع اتهام از مکتب تشیع ؛ - 3 مبارزه با خرافات و عقاید باطلی که در میان برخی رواج دارد.

در قسمت اول مقاله، »افسانه رفعالقلم و جشنهای کذائی نهم ربیع« در بوته نقد قرار گرفته است. در بخش دوم مقاله مسئله سهمگین »لعن خلفا و صحابه« به چالش کشیده شده است. در بخش سوم ترورهای صدر اسلام مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت ترور خلیفه دوم و نقش شیعه در این واقعه مورد بررسی قرار گرفته است.

سه مسئله مورد بررسی، هر کدام به نوبه خود یکی از مهمترین بزنگاههای توطئه و تکفیر علیه شیعه بوده است. این در حالی است که منشأ داستان رفع القلم، روایتی جعلی است که نشانههای جعل و دسّ در آن نمایان است. مسئله لعن نیز، آنچنان که در میان برخی عوام رایج است، از هیچ پایگاه روایی و سیره اهلبیتی - ع - برخوردار نیست و اتفاقاً در روایات و سیره اهلبیت - ع - خلاف آن قابل مشاهده است. در داستان ترورهای صدر اسلام، علی الخصوص ترور خلیفه دوم نیز، شیعیان هیچ نقشی نداشته و قاتل خلیفه دوم به دروغ یکی از پیروان حضرت علی - ع - قلمداد شده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید