بخشی از مقاله
چکیده
سیاستزدگی یکی از مباحثی است که در کنار بحث انقلابیگری و ورود به عرصه سیاست مطرح میشود و با توجه به جایگاه والای حوزههای علمیه، بررسی پیامدهای منفی و چالشبرانگیز این امر اهمیت دوچندان دارد. سیاستزدگی به همراه خود، جانبداری از یک باور و نگره سیاسی بهطورمطلق و تحلیلهای یکسویه در پی دارد؛ درحالیکه این اندیشه ممکن است درست یا نادرست، روشمند یا ناروشمند باشد.
چنین است که نگاهی افراطی یا تفریطی بر اندیشه و سیاستورزی جامعه هدف حاکم میشود و میتواند فضایی آشفته و آسیبزننده برای فرد و جامعه به همراه آورد. پرسش اصلی در این نوشته برگرد عوامل سیاستزدگی در میان حوزویان و راهکارهای برونرفت از آن شکل گرفته و در پاسخ این فرضیه ارائه گردیده است که با توجه به اموری چون دگرگونی و انعطاف، جانبداری، قدرتخواهی و خواهش مشارکت در سیاست، هرچند با توجه به روحیه علم و پرهیزکاری، سیاستزدگی کمتر جای جولان مییابد؛ اما در برخی مواقع و در میان تعدادی از آنان بهویژه طلاب جوان میتوان عوامل سیاستزدگی را در اموری چون تحلیلهای تقلیدی، خودحقپنداری و انحصارطلبی، تحلیل و رفتارهای افراطی و تفریطی و فعالیتهای خلاف شرع و قانون پیجویی کرد و با روشهایی چون آگاهیبخشی علمی، گسترش سعه صدر و شکیبایی، تقویت روحیه اجتهاد و آزاداندیشی و تقویت اعتدال و عقلانیت به برونرفت آنان از سیاستزدگی امیدوار بود.
مقدمه
یکی از مسائلی که پس از انقلاب اسلامی در حوزههای علمیه از سوی طلاب و فضلا با استقبال نسبتاً خوبی روبرو شد، سیاسیبودن و ورود به عرصه سیاستورزی و سیاستاندیشی بود. این مهم امری شایسته و مطلوب ارزیابی میشود که در راستای انجام وظیفه و رسالت حوزوی انجام میگردد و نمیتوان به اصل این ورود، اشکالی کرد؛ اما با توجه به جذابیتهای دنیای سیاست و قدرت، فریبندگیها و توانمندیهای بالایی که در آن وجود دارد و رسالتها و وظایفی که یک روحانی بر دوش احساس میکند، هر آینه امکان دارد کاربر قدرت و سیاست، به یکی از آسیبهای بزرگ آن، یعنی سیاستزدگی دچار شود؛ امری که انسان را به خودمحوری و تکاندیشی میکشاند.
به نظر میرسد بخشی از این آسیب در برخی مواقع خاص سیاسی در میان تعدادی از حوزویان و کارشناسان وظیفهشناس مذهبی وارد شده است. این افراد احساس میکنند و میپندارند که بر اساس وظیفه شرعی خود عمل میکنند و لحظهای حتی حاضر نیستند به خود تردید راه دهند که شاید اشتباه کنند. در این وضعیت سخنگفتن از این بیماری، توانی دوچندان لازم است و جسارتی بیش از تحلیل دیگرمسائل میطلبد.
واقعیت آن است که با سیاستزدگی، امکان گفتگو، توافق و تعامل بر سر مسائل کلان و حتی گاه جزئی کشور کمرنگ میشود و بهسادگی نمیتوان راههای خروج از بحرانها را به دست آورد. نیروها، سرمایهها و فرصتها در چرخهای سرگردان و ناپیدا میسوزند و افراد گرفتار این ورطه، همچنان برای آن امر ناخجسته، احساس شعف و رضایت میکنند. جامعه سیاستزده جامعهای است که همه امور را صفر و صد تحلیل میکند و افراد حاضر نیستند اندکی از مواضع سنگشده خود کوتاه آیند و خود را حق مطلق و طرف مقابل را باطل مطلق میپندارند.
طبیعی است که در انتهای این نگره، افراد به تکاندیشی، تکگویی و یکسویهنگری در میافتند و به دیگران حق اظهار نظر نمیدهند؛ بنابراین سیاستزدگی به معنای ورود به سیاست و کسب قدرت، به هر قیمت، جانبداری از یک باور و نگره سیاسی بهطورمطلق، نگاه صفر و صد داشتن و تکذیب یا تأیید مطلق است. با این پدیده گاه فرد سیاستزده تخصص، تعهد و وظیفه فرهنگی و مذهبی خود را بر اساس باوری تعصبآلود، یکجانبه و محدود تعریف میکند و حاضر نیست حقوق، شایستگیها، استحقاقها و توانمندیهای جناحهای سیاسی دیگر را در نظر گیرد.
چنین است که سیاستزدگی، تحلیلهای تکبعدی به دنبال میآورد و فرد سیاستزده میپندارد که یگانه مشکل جامعه همان است که او در نظر دارد و مشکلات تنها با اندیشه و عمل او گشوده میگردند. برایند این امر موجب رد و طرد بسیاری از شایستگان از مصادر قدرت و بهقدرترسیدن جریانها و کسانی میشود که در شرایط آشفته و بازی سیاست، به دنبال کسب قدرت هرچه بیشتر به هر قیمت هستند. طبیعی است این جریانها و دنبالههای آنان با توجه به جایگاه بالای حوزه و موقعیت برتر مذهبی روحانیان به نفع گروه و حزب خود بهرهبرداری کنند.
این نوشته در تلاش است عوامل سیاستزدگی در میان حوزویان، طلاب و روحانیان را بررسی و راهکارهای برونرفت از آن را پیشنهاد کند. در پاسخ به این پرسش، این فرضیه طرح شده است که با توجه به اموری چون دگرگونی و انعطاف، جانبداری و قدرتخواهی و خواهش مشارکت در سیاست که نقشی مهم در تحلیل امر سیاسی دارد، هرچند با توجه به روحیه علم و پرهیزکاری، حوزویان کمتر دچار سیاستزدگی میشوند.
اما در برخی مواقع و در میان تعدادی از آنان بهویژه طلاب جوان، میتوان عوامل سیاستزدگی را در اموری چون تحلیلهای تقلیدی، خودحقپنداری و انحصارطلبی، تحلیل و رفتارهای افراطی و تفریطی و فعالیتهای خلاف شرع و قانون پیجویی کرد و با روشهایی چون آگاهیبخشی علمی، گسترش سعه صدر و شکیبایی، تقویت روحیه اجتهاد، آزاداندیشی و تقویت اعتدال و عقلانیت به برونرفت طلاب و روحانیان از آن امید بست. در این مسئله مقاله یا کتاب چندانی وجود ندارد؛ لذا بررسی سیاستزدگی در میان حوزویان به همراه تمهیدات نظری و تحلیل عوامل و ارائه راه حلها میتواند گامی مهم و آغازین باشد.
.1 تمهیدات نظری
آنچه در ادامه ذکر میشود، بررسی سرشت سیاست است که از یک سو انعطاف و تغییر و از سویی دیگر جانبداری و مشارکت را به همراه دارد که اگر با افراط و تفریط همراه گردد، سیاستزدگی را نیز به دنبال خود میآورد. این ویژگیها اختصاصی به روحانیان ندارد، بلکه هر قشر و طبقهای از جامعه را در بر میگیرد:
.1-1 دگرگونی و انعطاف در سیاست
یکی از چالشهایی که هماره در دانش مدیریت و اداره منابع انسانی وجود داشته، انعطافناپذیری سازمان و نیروها بوده است و در چند دهه گذشته این بحث طرح شده که سازمان مدیریتی و حکومتی باید ظرفیت و گنجایشی داشته باشد تا بتواند با توجه به شرایط متفاوت از انعطاف کافی و لازم برخوردار شود و مسیر را به سوی گشایش و حل مشکلات باز کند.
اگر هر سازمان و سامانه قدرتی نتواند خود را با تغییرات و شرایط محیطی و پیرامونی هماهنگ سازد، اعمال قدرت با مشکل جدی روبرو خواهد شد؛ البته این امر به معنای بیثباتی و نبود برنامه و بینظمی نیست که سر از آشفتگی و اختلال در میآورد؛ اما به هر حال برای حل چالشها و تناقضهای اجرای قدرت، انعطاف، امری لازم و ضروری است.
با توجه به اهمیت این امر بوده است که در پیشرفت سیاسی، این بحث طرح شده است که هر قدر یک سازمان از انعطافناپذیری به سوی انعطافپذیری - ر.ک: هانتینگتون، 1392، ص - 274 حرکت کند، درصد رسیدن آن به موفقیتها و خواستهها بیشتر میشود. انعطافپذیری عملیاتی، ساختاری، راهبردی، برنامهای و مدیریتی از لوازم دانش سیاست و اعمال قدرت است؛ لذا آن کس که به این عرصه وارد میشود، پیشاپیش باید بداند و میداند که هر آینه امکان دگرگونی و تغییر در هر یک از این حوزهها وجود دارد و باید با توجه به مقتضیات نو، برنامه و روندی جدید تعریف و ارائه گردد.
.1-2 جانبداری و قدرتخواهی در سیاست
قدرت، بهویژه قدرت سیاسی که از فراگیری و توان بالایی برخوردار است، خواهندگان بسیار دارد و افراد میپندارند با جانبداری و هواداری از یک جریان یا تصمیم در جامعه میتوانند به خواستههای خویش دست یابند. آنان که دارای روحیه ستیزش، قدرتپرستی و نابردباریاند، خیلی زودتر در این دام میافتند و میانگارند از جریان یا برنامهای هرچه تندتر پشتیابی کنند یا برنامه جریان مقابل را بیشتر بکوبند، زودتر به میز قدرت نزدیک میشوند.
تعامل نانوشته میان »جانبداری« و »قدرت« آن هم در جوامعی که حزب سیاسی به معنای دقیق وجود ندارد یا وجود دارد، اما نقش نهادینه بازی نمیکند، به گونهای است که در میان این افراد، لگام احساسات رها شده، بسیار زود و حتی بدون منطق و استدلالی مشخص، با توجه به پیشانگاشتهها و تصوراتی سنگشده، به نتیجهای قطعی و صددرصدی میرسند و دیگران را متهم به برچسبهای مختلف و متعدد میکنند؛ امری که سیاستزدگی را شدت بخشیده، جامعه را دچار تشتت و کینهپراکنی و کینهکشی را فراگیر میکند.
با سیاستزدگی رابطه میان توده مردم و نخبگان گسسته میشود. در این گونه جوامع نخبگان یا در حاشیه قرار گرفتهاند یا کنار نهاده شدهاند یا جرئت اظهار نظر ندارند. طبیعی است که در این فضا موقعیتی برای سودجویان فراهم میشود تا تحلیلهای ناقص و غیرکارشناسی خود را بر ذهن و افکار جامعه، قالب و غالب کنند؛ پس عموم مردم با دیدگاههای شبهنخبگان و ناکارشناسان آشنا میشوند و تحلیل امر سیاست را از آنان طلب میکنند؛ افرادی که با افکار تعصبآلود خود بدون لحاظ منافع ملّی یک کشور، تنها جانبداری از یک گروه خاص را طلب میکنند. افکار عمومی نیز در معرض انحراف و غلطیدن به دامان سیاستزدگی قرار میگیرد؛ آنچنانکه با توجه به پاسخهای غیرکارشناسی و غیرعلمی از سوی سیاستبازان، شهروندان پاسخ-های شفاف و روشن دریافت نکرده، پس از مدتی، یأس و ناامیدی جامعه را فرا میگیرد.
.1-3 سیاست و خواهش مشارکت
ویژگی سیاست آن است که از شهروندان خود طلب مشارکت و همکاری میکند. این مشارکت انواع مختلفی اعم از مشارکت پیروانه، فعال و نیمهفعال دارد. طبعاً مشارکت فعال نوع مطلوبی است که مردم را به حضور، دخالت، اظهار نظر و فعالیت در امور فرا میخواند و آنان را مقلدانی سر به زیر نمیخواهد. این امر که غالباً در جوامع مردمسالار و پیشرفته رخ میدهد، به دور از افراط و تفریط و دخالت قدرت در همه امور است، هرچند این امر به معنای نفی سیاستزدگی در آن جوامع نیست؛ حال آنکه در حکومتهای استبدادی، حاکمان از مردم مشارکتی پیروانه و مقلدانه طلب میکند و از آنان میخواهد به سیاست ورود کنند و هر آنچه را سیاستمداران برای مردم دیکته کردهاند، دربست بپذیرند و حتی برای آن سینهچاکی کنند.
در این شرایط آنان که از خوان قدرت سود و منافعی بر میگیرند، با چاپلوسی و اطاعت کورکورانه به نردبان قدرت نزدیک شده، راحت از آن بالا میروند، همه تلاش خود را برای پشتیبانی از سیاستهای اعلامی انجام میدهند و در آنها نه تنها هیچگونه اشتباهی نمیبینند- یا اگر میبینند برای منافع شخصی، ندایی بر نمیآورند- بلکه آن را حق مطلق و تنها راه رسیدن به مطلوب تلقی میکنند. در این نگره، قدرتمدار همه امکانات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورها را در اختیار میگیرد، همه چیز را برای خود، پیرامونیان و همپالگیهای خود میخواهد و برای تثبیت آن در حوزه شخصی و گروهی، از هیچ تلاشی دریغ نمیورزد.
این حالت را در روانشناسی، ناهنجاری یا آنومی - Anomy - میگویند که عبارت است از حالت ذهنی کسی که به اخلاقیات مسلط و خاستگاه آن پشت پا زده، اعتقادی به جمع و جامعه خویش ندارد، خود را مجبور به تبعیت و پیروی از آنها نمیبیند، تنها به تمایلات خود می-پردازد و مسئولیت هیچ کس و هیچ چیز را نمیپذیرد - شیخاوندی، 1379، ص. - 75
در مقابل، گروهها و احزاب مخالف نیز به این روند منفعلانه و رفتار چاپلوسانه اعتراض جدی دارند و ممکن است واکنش همهجانبه و تندروانه انجام دهند. چنین است که جامعه یا نهادی سیاستزده شده و همه امور در دو سر طیف مخالف و موافق، خوب و بد، سفیدی و تاریکی تحلیل میشود، منطق گفتگو و تعامل از جامعه رخت بربسته، آن را گرفتار چالشهای فرصتسوز و توانفرسا میکند.
.2 عوامل سیاستزدگی در میان حوزویان2
پس از انقلاب اسلامی در حوزههای علمیه تلاش بسیار شده است همراهی سیاست و دیانت مستدل شود. بهجز برخی موارد اندک این امر را میتوان در میان طلاب جوان پذیرفتهشده تلقی کرد. حضور مسئولانه و مشفقانه در امر سیاست و تلاش برای همراهی دیگران تلاشی بوده که انجام شده است؛ اما در کنار این مسئله، در میان افرادی که گاه آشنایی محدودی با منطق قدرت و سیاست دارند، رفتارهایی افراطی و متأثر از کنش سیاستبازان دیده شده و میشود که حکایت از رفتارهای ناسالم، مبالغهآمیز، آسیبزن، غیرهنجارمند و غیراخلاقی دارد و میتوان از آن به سیاستگریزی تعبیر کرد. بررسی آن عوامل که با توجه به برهان، استقرا و بررسی برخی از موارد سیاستزدگی در میان روحانیان به دست آمدهاند، میتواند راهبر به سوی پیشنهادها و راهکارهایی باشد تا در عین حضور مسئولانه، مطلوب و معقول در امر سیاست، بتوان از عوارض و آسیبهای آن در امان ماند.
.2-1 تحلیلهای تقلیدی
یکی از امتیازات و برتریهای قدرت مطلوب در جامعه اسلامی آن است که قدرتمندان، کارگزاران و گروههای سیاسی از خواستهها و آرزوهای شخصی خود گذر میکنند و در راستای برپایی قوانین الهی، رضای خداوندی و تأمین منافع ملّی گام بر میدارند؛ با گذر از خویش و تمایلات نفسانی، بستر را برای حضور فعال و منتقدانه شهروندان و تأمین مصالح و منافع آنان فراهم میکنند. آنگونهکه در تحلیل هر مکتبی گفته میشود، »هدف قدرت، بهدستآوردن منافع همگانی استWalsh, - « . - 1984, p.184
با این همه امکان دارد در جامعه اسلامی افراد و گروههایی که به دنبال خواستههای خود و منافع گروهی هستند، روال امور را به گونهای تنظیم کنند که دیگران بهطورکامل مطیع و سراپا حلقه به گوش آنان باشند. گاه این سودجویان در میان طلاب که از اقشار دیندار و نسبتاً صاحب نفوذ جامعه بهویژه در میان اقشار مذهبی به شمار میآیند، نفوذ کرده، از ابزار دین بهره میگیرند و تحلیلهای جانبدارانه، افراطی و احساسی خود را به نام دین و به کام خود به کسانی که دغدغه مذهبی و ذهنی پاک دارند، تحمیل میکنند و آنان را در راستای منافع حزبی خود به کار میگیرند.
با این نگره است که تحلیلهای افراطی، تقلیدی و یکجانبه در جامعه رواج مییابد و پیروان آن گروهها هیچ اعتنایی به هنجارها، ارزشها، افکار و دغدغههای دیگران ندارند. طلبه یا فردی که در این حلقه تقلید میافتد و از خود دادهای راستین و تحلیلی عقلی و فکرشده ندارد، سیاستزده-ای است که منتظر نگرشهای تندروانه و کندروانه دیگران میماند.
.2-2 خودحقپنداری و انحصارطلبی
یکی از عوامل جدی سیاستزدگی آن است که فرد در عرصه اعمال سیاست خود را حق مطلق میانگارد؛ پس همه امتیازات جامعه و قدرت را برای خود میخواهد؛ طرف مقابل را باطل مطلق میپندارد و او را از همه حقوق محروم میداند؛ درحالیکه اشاره شد دنیای سیاست و اعمال قدرت، منعطف و سیال است. انحصارطلبی، باور و تلاشی است که فرد یا گروه، همه امتیازات . 2 حوزویان مانند دیگرنهادهای مدنی و اجتماعی در ایران، متأثر از عواملی هستند که ممکن است آن را به سوی سیاستزدگی کشاند، هرچند برخی از عوامل ذکرشده، بیشتر در پی تحلیل مسئله در میان حوزویان است؛ اما این امر به معنای آن نیست که این عوامل در میان دیگرگروهها مانند دانشگاهیان یا معلمان، مصداق ندارد. افراد و نهادهای اجتماعی در تأثیرپذیری فکری و سیاسی از فرایند امور جامعه، بسیار نزدیک به یکدیگرند.