بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مهمترین مباحث مطرح شده در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت توجه به رشد همه جانبه اقتصادی در تمامی مناطق ایران است. میزان تولید ناخالص داخلی و نرخ رشد آن از مهمترین شاخص های عملکردی اقتصاد کلان است و دستیابی به نرخ رشد اقتصادی بالا یکی از اهداف مهم هر نظام اقتصادی و الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت می باشد. به شمار می رود. از این رو، بررسی عواملی که بر رشد اقتصادی اثر می گذارند از اهمیت خاصی برخوردار است و یکی از مهمترین مباحث مطرح در حوزه اقتصاد کلان است.
دستیابی به رشد اقتصادی بالا، زمینهساز توسعهی اقتصادی در مناطق روستایی است. در این پژوهش با استفاده آمار دورهی زمانی 1360 - 1395 و معادلات رگرسیونی به ظاهر نامرتبط - SURE - نوع ارتباط رشد اقتصادی در ایران و بخش کشاورزی و روستایی مورد بررسی قرار گرفته است. متغیرهای نیروی کار کشاورزی، سرمایه، بهره وری نیروی کار و بهره وری سرمایه بر رشد اقتصادی بخش کشاورزی دارای تاثیر مثبت و معنی دار و متغیرهای نرخ باسوادی و نرخ رشد اقتصادی کل دارای تاثیر مثبت امام بی معنی بر بر رشد اقتصادی بخش کشاورزی داشته است.
از این رو پیشنهاد میشود که به منظور توزیع مناسب و تاثیرگذار منافع حاصل از رشد اقتصادی بخش کشاورزی با تاکید بر اهداف الگوی پایه پیشرفت در مناطق روستایی در کنار پیگیری و تقویت عوامل موثر بر رشد اقتصادی کشاورزی، دولت، برنامههای لازم را در قالب توزیع داراییهای مولد و فرصتهای شغلی پر درآمد برای اقشار فقیر روستایی تدوین و اجرایی نماید.
مقدمه
یکی از مهمترین مولفه های اثر گذار بر رشد اقتصادی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت توجه به بخش کشاورزی و زادگاه آن یعنی مناطق روستایی می باشد. در مبانی اسلامی توجه اصلی به بحث توایدات کشاورزی جهت رهایی از وابستگی به غیر و امنیت غذایی مطرح شده است. کشاورزی از دیرباز یکی از مهمترین فعالیتهای تولیدی و اقتصادی در جامعه بشری بوده است.
امروزه در اقتصاد، با وجود پیشرفتهای زیاد سایر بخشهای اقتصادی، بخش کشاورزی همچنان اثر چشمگیری در مسیر اقتصاد جوامع دارد. دستیابی به رشد اقتصادی کشاورزی از اهمیت ویژهای برخوردار است و از جنبههای مختلف میتواند باعث تسریع توسعهی اقتصادی یک کشور گردد. در مورد رشد اقتصادی بخش کشاورزی و نقش آن بر متغیرهای کلان اقتصادی و کمک به روند توسعه، نظریات متعددی ارائه شده است.
در قرن هجدهم طبیعتگرایان، بخش کشاورزی را به عنوان موتور رشد اقتصادی تلقی مینمودند و بر این باور بودند که کشاورزی، تنها فعالیتی است که انگیزه ی رشد در سایر بخشهای اقتصاد ایجاد می کند - امینی و فلیحی،. - 1377 با توجه به اینکه بیشتر فعالیتهای کشاورزی در مناطق روستایی انجام میشود، انتظار بر این است که رشد بخش کشاورزی باعث ایجاد فرصت های شغلی بیشتر و کاهش فقر در مناطق روستایی گردد. شکست کشورهایی که تلاش نمودند با بی توجهی به بخش کشاورزی و تنها با تکیه بر بخش صنعت، به رشد و توسعهی اقتصادی دست یابند، امروزه بیش از پیش به اهمیت بخش کشاورزی در رشد و توسعهی اقتصادی افزوده است.
موضوع رشد اقتصادی در متون اقتصاد توسعه جایگاه خاصی دارد و این جایگاه در دهههای اخیر اهمیت بیشتری در سیاستگذاریهای اقتصادی کشورهای دنیا، به ویژه کشورهای توسعه نیافته پیدا کرده است.رشد اقتصادی بخش های مختلف، همواره به صورت یک معضل جهانی فراروی جوامع بشری بودهاست. اما از اواخر دههی1970 و آغاز دههی 1980 به دلیل پذیرش برنامهی اصلاح ساختاری، آزاد سازی و خصوصیسازی توسط بسیاری از کشورهای جهان، فقر و حمایت از اقشار آسیبپذیر مورد توجه مجدد قرار گرفت.
بسیاری از صاحبنظران مقولهی فقر بر این عقیده بودهاند که اجرای برنامههای اقتصادی مذکور باعث افزایش فقر در دنیا شده است. در واکنش به چنین وضعیتی و با هدف جلوگیری از گسترش فقر، نهادهای بینالمللی و منطقهای به یک سری از اقدامات عملی دست یازیدند. در همین زمینه، سازمان ملل متحد، دههی 1990 را »دههی ریشهکنی فقر« نام نهاد. بانک جهانی برای ایجاد دنیای بدون فقر، جهانیان را به اقدام مؤثر جهت حذف گرسنگی، توسعهی مسکن و برخورداری عمومی از بهداشت و آموزش دعوت کرده است
بررسی اجتماعی و اقتصادی فقر و رشد اقتصادی مناطق روستایی از مسائل پیچیدهای است که در شناخت و درک آن باید به عوامل و متغیرهای متعددی توجه کرد. در مطالعات کلان اقتصادی و در اولین برخورد میتوان مسئله فقر را از یک طرف به رشد اقتصادی پایین و از طرف دیگر به درجهی عدم تعادل در الگوی توزیع درآمد یا ثروت جامعه مرتبط نمود
در مورد رابطهی فقر، رشد اقتصادی و توزیع درآمد، مطالعات متعددی انجام شده است. پیراسته و رنجبر - - 1381، حسن زاده - - 1378، صمدی - - 1378، Kakwani و همکاران - 2003 - ، DeSousa, و همکاران - 2001 - ، - 2003 - Epaulard، - 2001 - Dollar and Karry، Thirtle و همکاران - 2003 - و Karl Pauw و دیگران - 2012 - در مطالعات خود نشان داده اند که افزایش رشد اقتصادی میتواند فقر را در جامعه کاهش دهد.
در مقابل، صمدی - 1378 - و کارل پاو و دیگران - 2012 - نتیجه گرفتند که افزایش فقر در یک جامعه، رشد اقتصادی را در آن جامعه کاهش خواهد داد. تاثیرپذیری مستقیم فقر از الگوی توزیع درآمد جامعه - توزیع منافع حاصل از رشد اقتصادی - نیز در مطالعات پیراسته و رنجبر - 1381 - ، صمدی - 1378 - ، حسن زاده - 1378 - ، دسوزا و دیگران - 2001 - ، - 2003 - Epaulard و Karl Pauw و دیگران - 2012 - مورد تایید قرار گرفته است.
ماندگانی و همکاران - 1391 - نشان دادند که با افزایش نرخ رشد محصول ناخالص ملی سرانهی حقیقی و افزایش سهم ارزش افزوده ی بخش کشاورزی در تولید ناخالص ملی، نابرابری توزیع درآمد کاهش پیدا می کند. اکبربان و زارع حقیقی - 1390 - نشان دادند که رشد اقتصادی در کوتاهمدت باعث کاهش فقر شده است، اما بر نابرابری بی تاثیر بوده است. در بلندمدت اگر چه رشد اقتصادی فقر زدا بوده است، اما با افزایش نابرابری همراه بوده است.
در یک طبقه بندی مرسوم از نظر رشد اقتصادی، فقرای یک کشور را به دو گروه فقرای روستایی - ساکن در مناطق روستایی و عمدتا شاغل در فعالیتهای کشاورزی - و فقرای شهری - ساکن در مناطق شهری و شاغل در بخش های خدمات و صنعت - تقسیمبندی می نمایند. بخش عمدهای از فقر در کشورهای توسعه نیافته، منشا روستایی دارد. یعنی فقر به دلایل مختلف در مناطق روستایی، ظهور پیدا کرده و فقرای روستایی یا در همان مناطق روستایی باقی مانده و به زندگی فقیرانه خود ادامه می دهند - فقرای روستایی یا به امید بهبود اوضاع اقتصادی خود به سمت مناطق شهری مهاجرت و با ساکن شدن در حاشیه شهرهای بزرگ، عملا به کلونیهای فقر و فقیرزایی در مناطق شهری تبدیل می شوند. بدیهی است که ساختار اقتصادی شهری نیز خود میتواند مولد بخش دیگری از فقر شهری باشد. مجموع دو گروه مزبور را تحت عنوان فقرای شهری می شناسیم. با توجه به توضیحات مزبور به این نتیجه میرسیم که اولین گام برای کاهش و از بین بردن فقر یک کشور، تمرکز بر فقرای روستایی و تعیین آن دسته از عواملی است که می توانند باعث شکلگیری و یا کاهش و حذف فقر در مناطق روستایی گردند.
مناطق روستایی، مامن فعالیتهای کشاورزی است و درآمد قسمت اعظم روستائیان نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم به فعالیتهای کشاورزی وابسته است. در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته، معمولاً کشاورزی، بخش اصلی اقتصاد را تشکیل میدهد . به طوری که فعالیت کشاورزی بین 45 تا 90 درصد کل تولید و 60 تا 95 درصد کل اشتغال این کشورها را در بر می گیرد
بر همین اساس، این نتیجه حاصل میشود که توسعه ی اقتصادی این کشورها دارای ارتباط تنگاتنگی با توسعهی اقتصادی بخش کشاورزی آن ها خواهد بود. این در حالی است که برای مدتها بسیاری از کشورهای مزبور، برنامههای توسعهی اقتصادی خود را با فراموشی بخش کشاورزی و مبتنی بر مصرف بیشتر منابع مالی و انسانی خود در بخش صنعت و خدمات شهری تدوین نموده و اجرایی ساخته بودند
با وجود حمایت کارشناسان اقتصادی و سازمانهای بینالمللی از سیاستهای اقتصادی رشدگرا، هنوز از نقطهنظر تجربی رابطهی بین رشد اقتصادی و تغییرات فقر به طور کامل تبیین نشده است. تجربهی برخی سیاستهای اقتصادی رشدگرای کشورهای در حال توسعه حکایت از آن دارد که رشد درآمد گروههای فقیر به طور معمول پایینتر از رشد متوسط درآمد جامعه بوده است
با در نظر گرفتن توضیحات مزبور، نتیجه می گیریم که اولا یکی از راههای مبارزه با فقر در جامعه، مبارزه با فقر روستایی است. ثانیا، فقر به طور کلی، تابع دو عامل رشد اقتصادی و الگوی توزیع درآمد است. ثالثا، روستائیان عمدتا به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر فعالیتهای کشاورزی هستند. رابعا، از طریق رشد اقتصادی بخش کشاورزی میتوان کاهش فقر روستایی را انتظار داشت.
اینکه رشد اقتصادی بخش کشاورزی تا چه اندازه میتواند در کاهش فقر روستایی تاثیرگذار باشد، پرسش مهمی است که مطالعهی حاضر در صدد پاسخگویی به آن میباشد. پاسخ این پرسش تکلیف سیاستگذاران و برنامهریزان اقتصادی کشور را در برنامههای توسعه بویژه برنامههای فقرزدایی تا حدود زیادی مشخص خواهد کرد که تا چه اندازه در فرآیند فقرزدایی روستایی کشور باید برای رشد اقتصادی بخش کشاورزی حساب باز کرد و اهمیت بخشید. بنابراین، بررسی چگونگی تاثیر رشد اقتصادی بخش کشاورزی بر کاهش فقر روستایی در ایران، هدف اصلی و شناسایی متغیرهای موثر بر رشد اقتصادی بخش کشاورزی ایران نیز هدف فرعی این مطالعه را تشکیل دادهاند.
بدیهی است که آگاهی از شیوه، میزان و جهت تأثیر رشد اقتصادی بخش کشاورزی بر میزان فقر روستایی در ایران، این امکان را برای سیاستگذاران و متولیان بخش کشاورزی و مناطق روستایی، جهت تدوین، اتخاذ و اجرای سیاستهای دقیق و هدفمند فراهم ساخته و کمک شایانی به هدایت رشد اقتصادی در بخش کشاورزی به سمت یکی از اهداف اصلی اقتصاد، یعنی کاهش فقر و افزایش رفاه جامعه خواهد نمود.
مواد و روشها
به منظور بررسی تاثیر رشد اقتصادی بخش کشاورزی بر مناطق روستایی از سیستم معادلات رگرسیونی به ظاهر نامرتبط - SURE - استفاده شده است و روش پژوهش مطالعهی مین کوانگ داو - 2009 - ، به عنوان مبنای پژوهش قرار گرفته است. به هنگام استفاده از مدلهای رگرسیونی در مطالعات اقتصادی، یکی از محدودیتهای فراروی محقق، محدودیتهای آماری است. این امر، محقق را وادار میسازد تا به هنگام استفاده از یک الگوی تجربی، تعدیلاتی در آن مدل به گونهای انجام دهد که هم با آمارهای موجود سازگار باشد و هم دچاری تورش تصریح نگردد. مدل رگرسیونی فوق برای کشورهای در حال توسعه انجام شده است و برای این که با توجه به آمارهای سری زمانی موجود در ایران، مدل مزبور برآورد گردد، ابتدا تعدیلاتی در آن صورت گرفته است و سپس ضرایب در قالب دو سیستم معادلات برآورد شده است.