بخشی از مقاله
چکیده
یکی از مباحث بسیار مهم و جدید مورد نظر مدیران، برنامهریزان و متخصصان در دهههای اخیر در ادبیات توسعه مدیریت شهری، بحث کنشگران مدیریت شهری، حکمروایی شهری و نهادهای مدیریت محلی است. هدف از این پژوهش توجه به حکمروایی خوب، مطلوب و شایسته شهری در مدیریت شهری کلانشهر کرمانشاه است. روش گردآوری دادهها مطالعات اسنادی و کتابخانهی و مطالعات میدانی - مشاهده، مصاحبه، نظرسنجی و پرسشنامه - است.
روش پژوهش توصیفی- تحلیلی میباشد. جامعه آماری شامل 20 نفر از کارشناسان، متخصصان و مدیران شهری میباشد. یافتههای پژوهش نشاندهنده الزامات حکمروایی خردمندانه و شایسته، مشارکت و قدرت شهروندان در مدیریت شهری با میانگین - 2,50 - ، قانونمداری مدیریت شهری - 3,25 - ، شفافسازی اطلاعات و فعالیتها و عدم پنهانکاری - 2,02 - ، انعطافپذیری عملکرد و قوانین و مدیریت - - 1,70، وفاق محوری - اجماع سازی - - 1,74 - ، کنترل فساد - 1,63 - ، عدالت و انصاف - - 1,72، پاسخگویی - - 2,83، تمرکززدایی و تفویض اختیارت - 1,93 - ، شهروندمداری - - 1,75، مسئولیتپذیری - 1,80 - ، کارایی و اثربخشی - 1,79 - ، ظرفیت سازی نهادی و سازمانی - 1,79 - ، اعتمادسازی - 1,80 - ، بینش راهبردی و استراتژیک - 2,91 - و آگاهی و اطلاعرسانی با میانگین - 2,41 - بودهاند که تنها در شاخص قانونمداری مدیریت شهری میانگین از حد استاندار بالاتر بوده و قانونمدار بودن مدیریت شهری در مدیریت شهری را نشان میدهد.
اما در شاخصهای کنترل فساد در مدیریت شهری پایینترین میانگین را به خود اختصاص داده است. نتایج پژوهش نشاندهنده پایین بودن شاخصهای حکمروایی خوب شهری در مدیریت شهری کرمانشاه بوده است، در صورتیکه از رویکردهای نوین مدیریت شهری، حکمروایی خوب و مطلوب شهری میباشد. راه مدیریت شهری از حکمروایی خوب شهری مشارکت - دولت، بخش عمومی، بخش خصوصی و شهروندان - میگذرد.
مقدمه
تحولات در نقش دولتها و تغییر رویکرد به حکومتهای مرکزی در جهان، در کنار ناتوانی حکومتهای مرکزی و ملی در رفع نیازهای جدید شهروندان، سبب شدهاست تا حکومتهای محلی همواره رو به گسترش و توسعه باشند. در این تحول رویکردهای محلی به حوزه مدیریت شهری، نهادهای محلی اهمیت دوچندان مییابند. بخش عمومی - دولت و شهرداری - با تفویض اختیار و قدرت به نهادهای محلی و جامعه مدنی، مدل توسعهای را فراهم می آورند که امکان پاسخگویی به نیازها را در مقیاس محلی فراهم میآورد. ابعاد حکمروایی، شامل نهادها و کنشگران درگیر - چه کسی، چه قدرت و چه وظایفی دارد و نحوه تعاملات میان آنها به چه صورتی میباشد - ، شرایط ساختاری - منابع و ظرفیتهای مدیریتی و قانونی - و شرایط هنجاری - ارزشها، ایدئولوژیها و ادراک از نهادها و کنشگران - میباشد.
در شرایط کنونی، نقشه راه راهبردی مشخص و شفافی در سیاستگذاری شهری وجود ندارد و این امر بازاندیشی مجدد در این حوزه را ضروری میسازد. همچنین اگرچه در سالهای اخیر، اسناد قانونی مهمی در این زمینه تصویب شدهاند اما همسویی و جامعیت لازم برای اقدامات شکل نگرفته است. از طرف دیگر مردم به عنوان کنشگران اصلی، همچنان گروههای هدفی در نظر گرفته میشوند که باید برای آنها از بالا برنامهریزی نمود در حالی که خود بخشی از بهرهمندشوندگان هستند. این مسئله تا حد زیادی به نبود مقیاس محلهای و ضعف ساختار مدیریت و برنامهریزی در این مقیاس مرتبط میشود.
رویکرد مبتنی بر محله محوری: در این رویکرد یکبار دیگر میخواهیم نظام مدیریت محلهای در ایران را با رویکرد محله محوری و از پایین به بالا مورد بازنگری قرار دهیم. دراین رویکرد دولت نقش سیاستگزار و هماهنگکننده عمومی را خواهد داشت و گرایش به سمت پذیرش نهادهایی است که بتوانند این نوع خدمات را در پایینترین سطوح اجتماعی کشور ارایه نمایند. بنابراین محور این بازآفرینی روابط اجتماعی، محلهای است. این اصلیترین مولفهای است که در رویکرد بازآفرینی بافت های هدف شهری به آن توجه داریم. در این رویکرد اقدامات سختافزارانه کفایت نمیکند. این به آن معنی نیست که پروژهای نباید اجرا شود، ولی افزون بر اجرای پروژه باید هماهنگیهای اجتماعی و همافزاییهای مدیریتی نیز مورد توجه قرار گیرند.
از این روست که بر تحقق حکمروایی محلی و حکمروایی شهری به صورت توأمان تاکید داریم. به همین جهت، نمیتوانصرفاً برخورد سخت افزاری کرد با این تصور که با اجرای چند پروژه مانند بیمارستان، درمانگاه، ورزشگاه و یا سیستم آب و فاضلاب، محلات سامان یافته اند. اقدامات فیزیکی نشان داده است هنگامی که اقدامات پروژهای در حال انجاماند، هم زمان عرصههایی از بافتهای ناکارآمد در حال شکلگیریاند. بنابراین نیاز به نوعی نظام حکمروایی جدید مطرح میشود که از طریق آن نظام کنونی به صورت افقی مورد بازنگری قرار گیرد و در کنار آن بتوان اقدامات پیشگیرانه و هم افزایی در سطح دستگاهها را موجب شد و نیز شوراهای محلی در سطح کشور را بیش از پیش هماهنگ و نقش ذینفعان و ذینفوذان را پررنگتر نمود.
تحولات در نقش دولتها و تغییر رویکرد به حکومتهای مرکزی در جهان، در کنار ناتوانی حکومتهای مرکزی و ملی در رفع نیازهای جدید شهروندان، سبب شدهاست تا حکومتهای محلی همواره رو به گسترش و توسعه باشند. در این تحول رویکردهای محلی به حوزه مدیریت بازآفرینی شهری، نهادهای محلی اهمیت دوچندان می یابند. بخش عمومی - دولت و شهرداری - با تفویض اختیار و قدرت به نهادهای محلی و جامعه مدنی، مدل توسعه ای را فراهم می آورند که امکان پاسخگویی به نیازها را در مقیاس محلی فراهم می آورد. ابعاد حکمروایی، شامل نهادها و کنشگران درگیر - چه کسی، چه قدرت و چه وظایفی دارد و نحوه تعاملات میان آنها به چه صورتی می باشد - ، شرایط ساختاری - منابع و ظرفیتهای مدیریتی و قانونی - و شرایط هنجاری - ارزشها، ایدئولوژیها و ادراک از نهادها و کنشگران - میباشد.
واژه حکمروایی مدت زیادی نیست که به عنوان لازمه حرکت به سوی توسعه جوامع وارد متون تخصصی شده است. این واژه در مفهومی گسترده، مجموعه وسیعی از روشهایی را شامل میشود که برای اداره امور مشترک مابین بخشهای دولتی، عمومی، خصوصی و جامعه مدنی به کار گرفته میشود. برنامه عمران ملل متحد، حکمروایی را چنین تعریف میکند: اعمال اقتدار اقتصادی، سیاسی و اداری برای اداره امور کشور- در تمام سطوح قلمرویی- شامل ابزارهایی که حکومت با آنها انسجام و یکپارچگی اجتماعی را ترویج میدهد و رفاه و بهگشت زندگی مردم را تضمین مینماید - میدری و دیگران،. - 1383 حکمروایی شیوه مدیریت و اداره امور جامعه و رابطه شهروندان و حکومت کنندگان است
مفهوم حکمروایی از اواخر دهه 1980 وارد مباحث مدیریتی و اداره امور محلی شد و باعث تغییر پارادیم به سمت حکمروایی خردمندانه و توسعه پایدار گردیده است. آنچه امروزه در اداره امور شهر مورد توجه و تأکید قرار میگیرد و به عنوان پارادایمی در مدیریت شهرها معرفی میشود؛ بهرهگیری از الگوی حکمرانی خوب شهری بوده که در آن دولت، شهروندان و نهادهای خصوصی در یک جریان افقی و فرابخشی به مشارکت میپردازند. در این بستر است که میتوان امیدوار به حل مشکلات و معضلات ساختاری و کارکردی شهرها بود. حکمرانی خوب شهری با تأکید بر شهروند مداری، به راهبری تعاملهای میان افراد، نهادها و بخشهای خصوصی و عمومی میپردازد
حکمرانی خوب شهری عاملی پیوند دهنده میان اصول و ارزشهای حاکمیتی و رویکردهای نوین و انطباقی سازماندهی به حساب میآید و با بهرهگیری از مفاهیم مشارکت، قانونمداری، شفّافسازی، انعطاف پذیری، وفاق محوری، عدالت، کارآمدی و پاسخگویی، زمینه مدیریت شهری را فراهم میآورد.
طرح مسأله
افزایش سریع جمعیت، توام با گسترش شهرنشینی و رشد و توسعه روزافزون شهرها به ویژه از دهه 1950 میلادی مشکلات فراوانی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهای جهان سوم ایجاد کرده، که این خود موجب گشته سیستم مدیریتی شهر با چالشها و تنگناهایی مواجه گردد. در سیستم مدیریت شهری نوین برای رفع این مشکلات و چالشهای در زندگی شهری، الگوهای متعددی ارائه شده است. یکی از این الگوها که مدل غالب در مدیریت شهری محسوب می شود، الگوی حکمروایی شهری است
در این مدل مسئولیت اداره عمومی شهر میان سه نهاد حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی تقسیم شده است که هر سه مورد از لوازم توسعه انسانی به شمار می روند - ایمانی جاجرمی و دیگران، . - 9 :1381 حکمروایی خردمندانه با مردمسالاری و توسعه اقتصادی- اجتماعی ارتباط مستقیم و تنگاتنگ دارد و امروزه بحث اصلی در گفتمان توسعه بهحساب میآید به سخن دیگر حکمروایی خردمندانه را امری جوهری در فرآیند توسعه پایدار به شمار آوردهاند