بخشی از مقاله

چکیده:

در این پژوهش تاثیر اعتماد و تعهد عاطفی مدیران بر عملکرد صادراتی شرکت با لحاظ نمودن نقش متغیرهای تعدیل گری چون حساسیت فرهنگی، نوآوری ، ریسک پذیری و شایستگی زبانی به عنوان قابلیت های سودمند شرکت بر اساس مدل نظری بلومر و همکاران - - 2013، مورد بررسی قرار گرفته است.

براین اساس جامعه آماری تحقیق حاضر را که از لحاظ هدف کاربردی از نوع توصیفی-پیمایشی می باشد، کلیه شرکت های فعال در زمینه صادرات استان قزوین تشکیل داده اند که با استفاده از فرمول کوکران 112 شرکت از 158 شرکت در زمینه صنایعی چون مواد شوینده، کاشی و سرامیک، بلور و شیشه، پریفرم، چرم مصنوعی، خشکبار،... به روش نمونه گیری تصادفی ساده جهت توزیع ابزار جمع آوری داده ها، انتخاب شده اند.

جمع آوری اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های اقتباسی از منبع لاتین تحقیق در قالب 24 سوال انجام گردیده که ضمن تایید روایی محتوایی کلیه بخش های پرسشنامه نهایی در نظر گرفته شده، پایایی آنان نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد قبول واقع شده است.

براین اساس تجزیه و تحلیل داده ها و آزمون فرضیات با استفاده از نرم افزارهایSPSS و Lisrel، با تکنیک آنالیز تحلیل مسیر، حاکی از تاثیر معنادار و مثبت تعهد عاطفی و اعتماد مدیران به امر صادرات در عملکرد صادراتی شرکت بوده است. همچنین نتایج، نقش تعدیل کننده متغیرهای حساسیت فرهنگی، نوآوری، ریسک پذیری و شایستگی زبانی شرکت را در رابطه بین تعهد عاطفی مدیران به امر صادرات و عملکرد صادراتی شرکت مورد تایید قرار داده اند.

مقدمه:

آنچه در دهه های اخیر بیش از پیش نمود پیدا کرده است، بین المللی شدن تجارت و روی آوردن شرکت ها به بازارهای جهانی است. در این شرایط شرکت ها از طرق مختلف می کوشند تا کالاها و خدمات خود را در سراسر دنیا به فروش برسانند و سود خود را حداکثر سازند. در این میان صادرات یکی از راهکارهایی است که بیشترین کاربرد را برای بین المللی شدن شرکت ها داشته است. شرکت ها با صادرات می توانند با کمترین درگیری در فعالیت های محلی، محصول خود را در بازارهای خارجی عرضه کنند. از اینرو، تقریبا تمامی شرکت ها بدون توجه به اندازه، صنعت در حال فعالیت وملیتشان با این واقعیت مواجه شده و دریافته اند که انتخاب گزینه عدم فعالیت در بازارهای جهانی برای آنها وجود نخواهد داشت

بیان مسأله

صادرات یکی از حیاتی ترین بخش های اقتصاد هر کشور را تشکیل می دهد. صدور کالا و خدمات مهم ترین منبع تأمین درآمد ارزی کشور محسوب می شود که نبض اقتصاد زنده و فعال دنیا را در دست دارد. اگر پذیرفته شود که صادرات کالاهای غیر نفتی مؤثرترین و مهم ترین راه برای سر و سامان بخشیدن به وضع اقتصادی کشور است باید همسو با یک برنامه ریزیمدّون، الگوپذیری از کشورهایی که مسیر توسعه را با موفقیت پیموده اند را ملاک عمل قرار داد. نباید از نظر دور داشت که جهت رشد، توسعه اقتصاد و اشتغال چاره ای جز توسعه و بهبود عملکرد صادرات غیرنفتی با تعامل با بازارهای جهانی وجود ندارد.

در این راستا باید عوامل مؤثر بر بهبود عملکرد صادرات را شناخته تا سیاستگذاران امر در مواقع ضرورت نسبت به بهبود و تقویت آن تلاش کنند - کرم پور،1390،. - 120 زیرا در سالیان اخیر، مقایسه چشم انداز توسعه صادرات غیر نفتی در مقاسیه با آمار واقعی نشان دهنده این است که مدیران در عمل و برای انجام صادراتی بهتر، عوامل مؤثر بر آن را نتوانسته اند به خوبی شناسایی کنند. از اینرو پرداختن به عوامل تاثیر گذار بر بهبود عملکردصادراتی1مقوله ای است که باید درخصوص آن مطالعات موشکافانه ای انجام پذیرد.

عملکرد صادراتی به عنوان میزانی که شرکت در زمان صادرات محصولات خود به بازارخارجی به اهداف خود دست می یابد - ناوارد2 و همکاران، - 2010 تعریف شده و بر این اساس عملکرد صادراتی شرکت ها بر اساس عملکرد مالی و غیر مالی شرکت های مورد بررسی قرار می گیرد. صادرات مالی به میزان فروش صادرات، میزان سود صادرات و رشد فروش و سایر شاخص های مالی سهم بازار، بازگشت دارایی، بازگشت سرمایه گذاری، رشد سود صادرات و نسبت فروش صادرات به تعداد مدیران و کارکنان صادرات بستگی دارد و صادرات غیر مالی به رضایت و وفاداری کارکنان، مشتریان، سهامداران و سایر گروه های ذینفع اشاره دارد

در این راستا، می توان بیان داشت که در ادبیات موجود در بررسی عملکرد صادراتی شرکت ها، سه دیدگاه را می توان از یکدیگر متمایز کرد، چارچوبی که در سازمان های صنعت بنیاد و بر اساس تئوری اقتصاد خرد است و در غالب ساختار، رفتار و عملکرد منحصر فروش مورد بررسی قرار می گیرد. که هر یک از این دیدگاه به بررسی عملکرد صادرات در قالب نظریه های پیرامون خود می پردازند .

اما آنچه رویکرد اساسی تحقیق حاضر می باشد و در بحث های مطالعاتی پیرامون عملکرد حوزه صادرات قابل ملاحظه، پرداختن به دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت برای به دست آوردن مزیت رقابتی است. دیدگاهی که در دهه گذشته توجهات زیادی را به خود معطوف داشته است. منطق این دیدگاه این است که صادرات نه تنها معاملات اقتصادی - به عنوان مثال، مبادله کالا و خدمات پول - ، بلکه روابط بین احزاب مختلف شامل صادرکنندگان، مشتریان خارجی و ... می باشد. علاوه بر این، طبق نظریه بلومر و همکاران - - 2013 بهره وری رابطه تجاری ممکن است تحت تاثیر مشخصه های کیفیت رابطه مانند اعتماد1 و تعهد2 مدیران تجاری به عنوان منابع داخلی شرکت به عنوان عوامل تقویت کننده روابط تجاری و افزایش عملکرد صادراتی، قرارگیرد

در این زمینه سانگ و کیم - 2009 - 3 نیز در بیان نتایج مطالعات خود بیان نموده اند که در کنار عواملی که می توانند در بهبود عملکرد سازمانی نقش موثری ایفا کنند، اعتماد و تعهد سازمانی به عنوان دو عامل مهم می توانند در نظر گرفته شوند

در این راستا، دسوزا و همکاران - 2008 - 4 در مروری که بر ادبیات عملکرد صادرات بین سال های 1998 و 2005 انجام داده اند، ظهور تعهد مدیریتی به صادرات را به عنوان رایج ترین ویژگی مدیریت مؤثر در عملکرد صادراتی بر شمرده اند. تعهد مدیران به صادرات می تواند در برنامه ریزی تخصیص منابع مربوطه موثر واقع شده، باعث کاهش عدم اطمینان و اثربخشی استراتژی بازاریابی گردد. علاوه بر این، تعهد به گرایشات بلند مدت در توسعه روابط تجاری از نقاط مثبت تفکر متعهدانه بشمار می آید.

از اینرو در مبحث مطالعاتی حاضر با تاکید بر نقش مدیران در سازمان، تاکید و تلاش مدیریت در برقراری ارتباطات سودمند در انجام معاملات تجاری و افزایش صادرات با دیدگاه تعهد کاری و بهبود عملکرد تجاری سازمان در راستای اهداف متعالی آن مورد بحث قرار گرفته است. در این راستا، به گفته مورگان و هانت در ادبیات مدیریت ارتباط، تعهد به طور جدایی ناپذیری با اعتماد مرتبط است. و هر دو مفهوم تعهد و اعتماد ارتقاء بهره وری و اثربخشی را برای تولید نتایج بهتر فراهم می آورند

بر این اساس، محققین در بیان مفهوم اعتماد به زمینه های اجتماعی و شرایط یا اموری که تعیین کننده ی اعتماد هستند، توجه خاصی کرده اند . همه آنها بر این باورند که اعتماد عبارت از نوعی تجربه ی دفاعی بین طرف های مختلف در هر نوع تعامل است، دفاعی که مستلزم تهدید و یا خطری از جانب رفتار دیگران نیست و در آن هیچ طرفی در تعامل خود با دیگران، از ضعف دیگران سوءاستفاده نمی کند.

مایر5 و همکارانش - - 1993 در بحث اعتماد در روابط تجاری و همکاری مدلی را ارایه نموده اند که در آن بر تعدادی از ویژگی های معتمد و اعتماد کننده مانند خیرخواهی و درست کاری طرف اعتماد که منتهی به اعتماد به معتهدی می گردد، تاکید شده و بر این اساس اعتماد که درجه حساسیت یک طرف نسبت به رفتار طرف دیگری است، مبتنی بر این انتظار است که او عملکردی خاص که برای طرف اول اهمیت دارد را انجام می دهد، بدون اینکه قدرت نظارت یا کنترل او را داشته باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید