بخشی از مقاله

چکیده

هرچند از زمان طرح و گسترشاندیشههاي علمگرایانه صرف1 و اثبات گرایانه2 که عرصه را بر علوم انسانی تنگ نمود، زمان زیادي میگذرد، ولی این جدال به صورتی پنهان همچنان در جریĤن است. در کشور ما نیز خصوصاً با رشد فناوري و پیشرفت صنعتی این ذهنیت پدید آمد که علوم انسانی مکانی براي طرح و ضرورتی براي پرداختن ندارد. هرچند این تفکر، یک تفکر غالب نیست، از لطمات آن نمیتوان غافل بود.

ماهیت علوم انسانی، حضور آن را در عرصه اندیشه بشري ایجاب و بلکه ناگزیر میسازد.

همچنانکه سخن گفتن از انسان و پرداختن به همه ابعاد آن با دشواري همراه است، این دشواري به علوم انسانی نیز سرایت میکند. ضرورت نخست در این حوزه روشن نمودن ماهیت علوم انسانی و تفاوتهاي آن با علوم تجربی است و به دلیل گستردگی این بحث که شامل تفاوتهاي غایی - هدف - ، موضوعی، کاربردي و تفاوتهاي روشی میگردد، ما صرفاً در دو زمینه موضوع و روش به بیان ویژگیهاي علوم انسانی و تفاوتهاي آن با علوم تجربی میپردازیم.

ذهنی بودن3 موضوع علوم انسانی در مقابل عینی بودن4 موضوع علوم تجربی، پیچیدگیهاي روابط انسانی، مفهوم تجربه و استقراء در علوم تجربی و بررسی برخی خصوصیات تجربه، مانند تعمیمپذیري و تکرارپذیري از موضوعاتی است که بررسی شده است. در ادامه به مخاطرهآمیز بودن تجربه در علوم انسانی و آسیبی که تمدن غرب از این ناحیه خورده است، اشاره شده و در پایان در قالب تأملاتی دیدگاه فایده گرایانه5 نسبت به علوم انسانی و لزوم واقعگرایی در علوم انسانی بررسی شده است.

مقدمه

از زمان طرح و گسترش اندیشه هاي علمگرایانه صرف و اثبات گرایانه که عرصه را بر علوم انسانی تنگ نمود، زمان زیادي میگذرد ولی این جدال به صورت پنهان همچنان در جریان است.

در کشور ما خصوصاً با رشد فناوري و پیشرفت صنعتی این ذهنیت در اذهان برخی ریشه دواند که علوم انسانی مکانی براي طرح و ضرورتی براي پرداختن ندارد. این تفکر، یک تفکر غالب نیست ولی از لطمات آن نمیتوان غافل بود.
چنانکه در خلال بحث آشکار خواهد شد پرداختن به علوم انسانی ضرورتی پایاست و به زمان خاصی تعلق ندارد. ماهیت علوم انسانی حضور آن را در عرصه اندیشه بشري ایجاب و بلکه ناگزیر میسازد.

البته همچنانکه سخن گفتن از انسان و پرداختن به همه ابعاد او با دشواري همراه است، این دشواري به علوم انسانی نیز سرایت میکند. ضرورت نخست در این حوزه روشن نمودن ماهیت علوم انسانی و تفاوتهاي آن با علوم طبیعی یا تجربی است و به دلیل گستردگی این بحث که شامل تفاوتهاي غایی - هدف - ، موضوعی، کاربردي و تفاوتهاي روشی میگردد، ما صرفاً در دو زمینه موضوع و روش به بیان ویژگیهاي علوم انسانی و تفاوتهاي آن با علوم تجربی میپردازیم.

مقدمه را با مطلبی که در حکم مؤخره است به پایان میبریم: »اندیشهها در صورتی درست هستند که از طریق فرایند استدلالی دقیق به آنها برسیم. یعنی درصورتی که آنها را از طریق قواعد منطق اثبات کنیم. اساس دلیل منطقی را صداقت تشکیل میدهد: اندیشه خود را دستخوش تحریف نسازید تا آنچه دلخواهتĤن است اثبات کنید، مبالغه و غلو نکنید، به نتیجه گیريهاي شتابزده و ناموجه نپردازید، یا فریاد بر نیاورید که اندیشهاي خطا است صرفاً به این علت که با باورهاي شما ناسازگار است. به کسانی که منطقی نیستند با شک و تردید بنگرید، مراقب کسانی باشید که با حیله شما را وادار میکنند چیزي را بر اساسی غیر از منطق بپذیرید.

در عوضاندیشههایی را بپذیرید که از طریق بررسی دقیق، سازمان یافته و شرافتمندانه بهدست آمدهاند. اندیشهاي را جدا کنید، به فرضهایش نگاه کنید، در جستوجوي تناقضهایش برآیید، برطبق چیزهاي دیگري که قبلاً اثبات شده است آن را بررسی و به اجزاي تشکیل دهندهاش تجزیه کنید و سپس آن اجزا را مطالعه و بررسی کنید. اگر درستی اندیشه اي از طریق چنین فعالیتهایی تأیید شود، آنگاه میتوانید نسبتاً مطمئن باشید که به چیزي نزدیک به حقیقت دست یافتهاید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید