بخشی از مقاله
لا حول و لا قوه الا باالله العلی العظیم، با کسب اجازه از محضر اساتیدم، همه محققین و دانشپژوهانی که در مجلس حضور دارند، مباحثی را در خصوص جمعبندي مسایل مربوط به گروه علوم سیاسی در طول 10 سال فعالیت این گروه در شوراي بررسی متون تقدیم حضار محترم در جلسه میکنم.
آنچه در این جمعبندي تقدیم میکنم، حاصل 10 سال مطالعه، بررسی و تأمل دربارة حدود نزدیک به صد و نود و شش متن درسی و کمک درسی دانشگاه ها در حوزه علوم سیاسی و در پارهاي از گرایشهاي حساس است و همچنین جمعبندي مباحث 15 مقالهاي است که در پاسخ به فراخوان کنگره در حوزة علوم سیاسی به دبیرخانه واصل شده است.
از مجموعه مباحث علوم سیاسی که در طول این 10 سال مطرح شده و نوعی آسیبشناسی جدي رشته علوم سیاسی در کشور ما است به ویژه در دهه اخیر اگر جسارت به محضر بعضی از اساتید بزرگوارم نباشد، باید عرض نمایم که مجموعه این بررسیها نشان میدهد که آموزش علوم سیاسی در کشور ما وضعیت خوبی ندارد و در حقیقت دچار مشکل اساسی است و من معتقدم در کشور ما مشکلی که در آموزش علوم سیاسی وجود دارد بخشی از مشکلات فراگیر علوم انسانی در کشور است.
در حقیقت ما اگر نخواهیم از اصطلاح بحران براي توصیف وضعیت علوم سیاسی در کشور استفاده کنیم و از همان اصطلاح مشکلات بهره بگیریم، باید گفت که این مشکلات بخشی از بحران یا مشکلات فراگیر علوم انسانی در کشور است و جداي از بحران علوم انسانی هم نمیشود مسایل مربوط به علوم سیاسی را حل کرد. در حوزه علوم انسانی جمعبندي مباحثی که در طول این ده سال در نشستهایی که داشتیم و بررسیهایی که انجام دادیم به شرح زیر است.
قبل از طرح این مشکلات اساسی، باید گفت که این گزارش مربوط به آموزش علوم سیاسی در کشور است و ربطی به وضعیت سیاسی ندارد. چون معمولاً وقتی از علوم سیاسی بحث میشود، بین آموزش علوم سیاسی با وضعیت متون مربوط به سیاست و مسایل سیاسی خلط میشود. خیلیها آموزش علوم سیاسی را با وضعیت علوم سیاسی جامعه یکی تصور میکنند. بنابراین، وقتی از بحران در حوزه سیاست سخن به میان میآید، تصور میشود که اوضاع سیاسی کشور بحرانی است. در حالی که منظورما در اینجا آموزش علوم سیاسی است و کاري به اوضاع سیاسی کشور نداریم:
.1 یکی از مباحث عمدهاي که مطرح شد و در حقیقت متون مربوط به حوزه علوم سیاسی در کشور ما نشان میدهد، این است که مجموعه برآوردها نشان میدهد که علوم سیاسی در ایران هم عقیم است و هم ناکارآمد و من نمیدانم آیا این دو اصطلاحی را که به کار بردم خوب است یا نه. ولی بهتر از این واژهاي براي توصیف وضعیت آموزش علوم سیاسی در کشور پیدا نکردم.
هم عقیم است و هم نار کار آمد؛ یعنی به سخن بعضی از اساتید که میفرمایند در انجام کار خود خیلی ناتوان است. دلیل اینکه عرض میکنم عقیم است این است که آموزش علوم سیاسی در ایران به ویژه بعد از پیروزي انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوري اسلامی جز در موارد اندك، واقعاً سنخیتی با فرهنگ عمومی، آرمان ها، اعتقادات و باورهاي جامعه ندارد. این معضل نزدیک به یکصد سال و اندي است که باعث شده ما در این علم تولیدات جدید و چشم گیري که در توصیف مفاهیم اساسی و مشکلات سیاسی جامعه ما باشد، نداشته باشیم.
خیلیها مدعی هستند که علوم سیاسی در ایران تولید دانش نکرده و با این وضع در آینده نیز نخواهد کرد، البته این ادعاي بسیار بزرگی است، ولی هست و قابل تحقیق است و در بسیاري از نوشتههاي اساتیدي که در این حوزه تحلیل و تحقیق کردند این ادعا وجود دارد که در ایران، علوم سیاسی عموماً تحت تأثیر گفتمان رسمی غرب است و در حوزه مباحث بومی ایران تولید علم و دانش نکرده است.
علوم سیاسی در ایران عقیم است؛ چون در حوزة تحولات جدید در ایران نتوانسته مفاهیم جدید، نظریههاي جدید و الگوهاي جدید ایجاد کند. عقیم بودن آموزش سیاست در ایران به نظر پارهاي از محققان که مقالاتشان هم به کنگره ارسال شده، هم از بعد نظري است هم از بعد نظریه سازي است و هم از بعد تولید الگوهاي کاربردي. از جنبه ناکارآمدي این علم هم باید به بعد عملی علم سیاست توجه کنیم.