بخشی از مقاله
چکیده
فراهنجاری، هنجارگریزی، هنجارشکنی، هنجارستیزی، آشناییزدایی، غریبسازی، برجستهسازی و ... اصطلاحات نوینی هستند که گاه در معنا و کاربردی معادل هم و گاه با اندک تفاوتی در معنا و کاربرد، در نقد ادبی معاصر - نقد شکلگرا یا ساختگرا - ، بهعنوان کارکردی هنری و سبکساز، در بررسی و تحلیل آثار بزرگ و متون ادبی گذشته و حال، موردتوجّه منتقدان ونظریّهپردازان قرار گرفتهاند. در شاخهای از این نوع نقد، اثر ادبی از نظر میزان انحراف از قواعد و قوانین حاکم بر زبان معیار، ارزیابی میشود.
آنچه باعنوان فراهنجاری دستوری یا اصطلاحاتی معادل آن نامیدهمیشود، در سخن بسیاری از شاعران و نویسندگان قدیم و جدید مصادیقی دارد. سهراب سپهری، در زبان شعری خود، با ساخت و کاربرد هنجارشکنانهی مقولههای مختلف دستوری نظیر اسم، صفت، فعل، و ... در سطح واژگانی - صرفی - و نیز هنجارگریزیهایی نظیر کاربرد هنری صفت، کاربرد اسم بهجای صفت، جابهجایی ضمیر، کاربرد ضمیر بهجای اسم، تغییر مقولهی قید، کاربرد نامتعارف قید، حذف اجزای مختلف جمله و... در سطح نحوی، راهی برای زدودن غبار عادت از زبان تکراری و عادی شعر مییابد و این شیوه را با هدف جذابیّتبخشیدن و زیبایی و برجستهسازی شعر خویش بهکارمیبرد. بسامد بالای برخی از این هنجارگریزیها، زبان شعر وی را از زبان دیگر شاعران متمایز میکند.
در این پژوهش با بررسی مصادیقی از انواع فراهنجاریهای دستوری در دو سطح صرفی و نحوی در شعر سپهری، سعی بر آن شده تا نشان داده شود که سپهری چگونه با شکستن قواعد زبان خودکار و عدول از هنجار عادی و منطقی آن، به برجستهسازی شعر خود پرداختهاست.
1مقدّ.مه
برخی از فرمالیستها مطالعات خود را بر پایهیبررسی ِفرم و شکل اثر بنا نهادهاند. از میان این زبانشناسان صورتگرا میتوان به رومن یاکوبسن - - Roman Jacobson، یوری تینیانوف Jury - Tynyanov - و ویکتور شکلوفسکی - - Victor Shoklovsky اشاره کرد.نظریّات این زبانشناسان از سوی دیگرنظریّهپردازان ادبی، در نقد و تحلیل آثار ادبی، بسیار موردتوجّه واقع شده-است. یکی ازنظریّههایی که بسیار مورد تأکید آنان است، آشناییزدایی است. به نظر میرسد نخستین بار شکلوفسکی این مفهوم را عنوان کرد و بعدها دیگرنظریّهپردازان صورتگرا از جمله یاکوبسن و تینیانوف نیز از ایننظریّه استفاده کردند.
»آشناییزدایی شامل شگردها و فنونی است که زبان شعر را برای مخاطبان بیگانه میسازد و با عادتهای زبانی مخاطبان مخالفت میکند. این نوع تمهیدات و شگردها در همهی آثار ادبی موجب تغییر شکل و دگرگونی میشود و زبان معمول و هنجار را "ناآشنا" میکند -
کاربرد اصطلاح آشناییزدایی در زبان بسیاری از زبانشناسان ایرانی و خارجی با معادلهایی نظیر فراهنجاری، هنجارگریزی، هنجارشکنی، برجسته-سازی و ... نمود پیدا کرد و صاحب نظران بسیاری در باب آننظریّاتی ارائه دادند. لیچ زبانشناس شکلگرای انگلیسی، "برجسته سازی" زبان را در این مورد به کار میبرد و آن را از دو راه امکانپذیر میداند: -1 هنجارگریزی - گریز از اصول و قواعد حاکم بر زبان معیار - -2 هنجارافزایی - افزودن قواعدی بر اصول و قوانین زبان معیار - . وی سپس انواع فراهنجاریها را در زبان در هشت مقولهی واژگانی، دستوری، آوایی، سبکی، گویشی، معنایی،درزمانی و خطّی تقسیمبندی میکند
فراهنجاری دستوری - Grammatical Deviation - که موضوع اصلی این پژوهش است یکی از شگردهای برجستهسازی اثر ادبی است که در دو محور جانشینی - بخش صرفی - و همنشینی - بخش نحوی - کلام رخ میدهد. در محور جانشینی - هنجارگریزی واژگانی - ، »شاعر و نویسنده با گریز از قواعد ساخت واژههای زبان عادی و هنجار، واژهای جدید به وجود میآورد و یا آن را در ساختی فراهنجاری بهکار میبرد« - علویمقدم، . - 94 :1377 محور همنشینی - هنجارگریزی نحوی - را نیز»هرگونه دستکاری دستوری یا تغییر در رابطهی افقی کلمات با هم« دانستهاند
صفوی در تعریفی مشابه در اینباره مینویسد: »شاعر میتواند در شعر خود با جابهجاکردن عناصر جمله از قواعد نحوی زبان معیار گریز بزند و زبان خود را از زبان معیار هنجار متمایز سازد البتّه نباید پنداشت که هرگونه جابهجایی عناصر جمله، فراهنجاری یا هنجارگریزی محسوب میشود؛ چرا که بهقول یاکوبسن، شعر»هجوم سازمانیافته و آگاه به زبان هر روزه است - بنابر اینزبان شعر ذاتاً بهگونهای است که هنجارگریزی از زبان معیار را میطلبدمثلاً؛تقدّم فعل و یا مفعول بر نهاد و از این قبیل تقدیم و تأخیرها را که در اغلب اشعار اتّفاق میافتد و وجه تمایز چندانی در سبک نویسنده ایجاد نمیکند نباید در حوزهی فراهنجاری در معنای خاصّ آن وارد کرد.
بسیاری از نمونههای این نوع هنجارگریزیهای نحوی در اشعار شاعران را باید ناشی از ضرورتی دانست که موسیقی و وزن شعر ایجاب میکند؛ زیرا »فراهنجاری نحوی در شعر، بهدلیل جابهجایی واژهها به ضرورت وزنی و یا برای مقاصد بلاغی بیش از نثر رخ میدهد. اگر هنجارگریزی نحوی بهصورتی باشد که در کلام شخص به عادتِ زبانی بدل شود و ویژگی سخن وی به حساب آید، نحو شخصی وی را شکل میدهد
بنابر این بایسته است تنها مواردی را در شمار فراهنجاری به حسابآورد که موجب نوعی تشخّص و برجستگی در زبان شاعر میشوند و بر همین اساس است که »نحوشناسان امروزی در برابر نظم پایه یا نحو معیار، نظم نشاندار را مطرح میکنند. اگر در یک متن، نظم عادی نحو به خاطر تأکید بر بخشی از کلام تغییر کند و ساختاری غیرمتداول و نامعمول و متفاوت با نظم پایه داشتهباشد، نشان و تشخّصخاصّی خواهدیافت. این نشانداری نحو - متفاوتبودن و تشخّصیافتن - برای سبکشناس اهمّیّت فوقالعادهای دارد
شفیعی کدکنی دشوارترین نوع هنجارگریزی و آشناییزدایی را در حوزهی نحو زبان میداند؛ زیرا از دید او »امکانات نحوی هر زبان و حوزهی اختیار و انتخاب نحوی هر زبان، به یک حساب محدودترین امکانات است با این حال، به عقیدهی ویتوسّ»ع و تنوّع در حوزهی نحوی زبان از مهمترینعوامل تشخّص زبان ادب است - چه در شعر و چه در نثر - و گاه تنها عامل برجستگی یک عبارت، همین برجستگی ساخت نحوی آن به تناسب موضوع است - «همان: . - 26-27 البتّه این نکته را نباید فراموش کرد که در حوزههای مختلف فراهنجاری، آنچه اهمّیّت دارد حفظ اصل جمال شناسیک و رسانگی کلام است