بخشی از مقاله
خلاصه
با توجه به اینکه پدیده کودکان خیابانی به عنوان معضلی در شهرها و کلان شهرهای جوامع معاصر مطرح می شود. در صورت فقدان مراکزی برای نگهداری این کودکان در معرض رها شدن و روی آوردن به کار و زندگی خیابانی و عوارض منفی و خطرات ناشی از آن از قبیل خشونت بهره کشی، بزه دیدگی، بزهکاری و انحرافات اجتماعی قرار می گیرند.
با توجه به علت غایی آثار معماری که همانا تحقق بخشیدن به نیازهای انسانی می باشد به راحتی می توان نتیجه گرفت که هر چه معماری در برآوردن نیازهای این کودکان که برای رفع آنها ساخته شده توانایی بیشتری داشته باشد ، این معماری می تواند برای رسیدن به اهداف خود که همانا در از میان برداشتن این معضل اجتماعی است موفق تر باشد.
از آنجایی که این گروه از کودکان از امکانات اجتماعی لازم مانند تحصیل و بهداشت و دیگر خدمات محروم می باشند .فرض بر این است که آموزش های مناسب می تواند در شکل پذیری شخصیت آنها گامی موثر برداردو به آنها فرصت انتخاب برای زندگی بهتر را بدهد. در پژوهش حاضر به بررسی تاثیر فضاهای آموزشیکودکان خیابانی بر سلامت محیط شهری پرداخته شده است.
مقدمه
کودکان خیابانی بخشی از گروه بزرگ تر کودکان در وضعیت دشوار هستند که ساعات طولانی از شبانه روز و گاه تمام آن را به صورت موقت و یا دائمی و برای مدتی نامعلوم خارج از نهادهای اجتماعی حمایتی معمول مانند خانواده و مدرسه و به قصد و انگیزه کار و یا دوری از خانواده، در خیابان به سر می برند. کودکان و نوجوانان خیابانی ویژگیهایی دارند که آنها را از همسالان خود متمایز مینمایند .
همچنین آموزش و به تبع آن فضاهای آموزشی بیشترین اثر و نقش را بر ذهنیت و تمدنسازی جوامع به عهده دارند .فضاهای آموزشی و در عمده ترین بخش آن مدارس، دوره زمانی طولانیتری از عمر انسانها را در خود جای میدهدکه این کودکان بلقوه از این نعمت محرومند این تحقیق به دنبال یافتن کالبدی جدید برای اصلاح و تربیت این کودکان با در نظر گرفتن شرایط خاص اجتماعی آنها برای ارتقا سطح کیفیت زندگی - اجتماعی ،اقتصادی ،فرهنگی و... - و به دنبال آن دوری اجتماع از بزه کاری های احتمالی این کودکان می باشد ،فرایندی که جهتگیری آن به سوی رشد مسئولیت پذیری، کار پر بار و تداوم در امر آموزش می باشد تا بدین صورت محیط شهری سالم و شاد تری داشته باشیم
تاریخچه کودکان خیابانی
جنگ جهانی دوم علاوه بر ویرانی ها و صدمات روانی بسیار، اثرات مخربی نیز بر وضعیت کودکان گذاشت. به همین دلیل در سال 1949در کنفرانس بینالمللی کارشناسان و مدیران جوامع اطفال در بلژیک به موضوع در تعلیم و تربیت و بازگشت دادن اطفال به راه راست در اجتماع پرداخته شد. در این کنفرانس دکتر »ژان شازان« قاضی دادگاه اطفال فرانسه در سخنرانی خود تحت عنوان دستههای ضد اجمالی اطفال و بازگشت دادن آنها به محیط و جامعه، از اصطلاح »کودک کوچه« استفاده کرد.
وی بر این باور بود که کودک، کوچه را به جهت مشکلات خانوادگی و وضعیت نامطلوب اقتصادی انتخاب میکند . همچنین دکتر »ماریا و نتورینی« ایتالیایی- در این کنفرانس سخنرانی خود را با عنوان »اطفال کوچه« ارائه نمود و در آن به ذکر عواملی که موجب رها شدن کودکان در خیابان و ولگردی آنان میشود، پرداخت. در سال 1950 یونسکو مباحث ارائه شده در این کنفرانس را در نشریهای تحت عنوان »کودک ولگرد« به چاپ رساند
کودکان خیابانی
در تعریف کودکان خیابانی . راب بلسیلی - 1999 - می نویسد :کودکان خیابانی بخشی از جمعیت عظیم کودکان هستند که در فقر شدیدی بسر می برند، آنها در تمام دنیا در معرض آسیب قرار دارند و حقوقشان تضییع می گردد. یا در تعریف دیگری آمده است :مجموع کودکانی که به دلیل کمبود یا فقدان نظارت والدین علاقمندی به تحصیل و گذراندن اوقات در منزل ندارند ولاجرم در خیابانها کار و یا زندگی می کنند جانقلی - 1382 - ، آورده است :بطور کلی این کودکان بدو دسته عمده ساکن و مهاجر تقسیم می شوند که گروه مهاجر بیش از % 65 از آمار کودکان خیابانی تهران را تشکیل می دهد.
یونیسف - 1381 - بر اساس تعریف دیگری این کودکان را به دو گروه اصلی زیر تقسیم میکند:
-1 کودکان خیابانی - &KLOGUHQ "RQ" WKH VWUHHW -
این کودکان در واقع کودکان شاغل در خیابان هستند که برای کسب درآمد برای خانواده در خیابان کار میکنند. میزان ارتباط این کودکان با خانواده متفاوت است و ممکن است این ارتباط روزانه یا در حد چند بار در سال باشد. اما به هر حال احساس تعلق به خانواده در این کودکان وجود دارد.
-2 کودکان خیابانی - FKLOGUHQ "RI" WKH VWUHHW -
این کودکان گروه کوچکتری از کودکان خیابانی را تشکیل میدهند اما مشکلات پیچیدهتری دارند. برای این کودکان خیابان به منزله خانه است و آنها در پی سرپناه و غذا هستند و دیگر افراد خیابانی برای آنها حکم خانواده را پیدا کردهاند. این کودکان یا سرپرستی ندارند و یا در صورت داشتن خانواده به دلیل مسائل مختلف زندگی در خیابان برایشان امنتر از زندگی در خانه است. کودکان رها یا طرد شده و کودکان فراری نیز گاه به عنوان گروهی مجزا مطرح میشوند اما نظر به اینکه در خیلی از موارد راه بازگشتی ندارند و در مدت کوتاهی به کودکان خیابان مبدل میشوند، در بعضی تقسیمبندیها جزو گروه کودکان خیابان محسوب و منظور میشوند
با وجود تعاریف ارائه شده کودکان خیابانی ،کودکان و نوجوانان خیابانی کسانی هستند که بنا به دلایل مختلف اعم از خانواده و شرایط اجتماعی خود خواسته و یا به اجبار برای ادامه زندگی به خیابان ها و پارکها پناه برده، جهت کار و غیره که غالبا دچار بزه و ناگواری های حاصل از دوری خانواده می شوند که از ابتدایی ترین امکانات از جمله تحصیل ، بهداشت ، رفاه و به طور کلی فرایند اجتماعی شدن ، محروم و در معرض آسیبهای جدی هستندکه درپی این اتفاقات در ساختن محیط ناسالم بی تاثیر نبوده اند.
علل پدیده کودکان خیابانی
-آسیب شناسی فردی
مدت های طولانی، مقامات شهرها و کشورهایی که کودکان خیابانی در آن ها وجود داشتند، اظهار می کردند که کودکانی که خیابانها را پر کرده اند، مشکلات فردی دارند و بهعبارتی مجرم و با محیط ناهمگون اند .در کشورهای درحال توسعه، در بسیاری از سطوح حکومت معتقد بودند وضعیت روانشناختی نامطلوب این کودکان، آن ها را بهسوی زندگی بزهکارانه می کشاند، اما مطالعه های لوئیس آپتکار در مورد وضعیت نورولوژیک و هیجانی این کودکان نشان داد که سلامت روان این کودکان مساعد است .با اینحال نمی توان انکار کرد که زندگی در خیابان، رفتارهای ناسالم روانی و جسمی تولید میکند .
- آسیب ها و فقر خانواده
بیشتر محققان، علت پدیده کودکان خیابانی را فردی نمی دانند؛ بلکه آن را در آسیب ها و /یا فقر خانواده می بینند . پژوهشهای متعددی در بسیاری از کشورهای درحال توسعه جهان نشان داده است که روابط ناکارآمد و فشارهای اقتصادی خانواده، نقش تعیینکنندهای در ترک خانه از سوی کودکان دارد .بسیاری از کودکان خیابانی، از خانوادههایی می آیند که در آن ها آزار و بی توجهی می بینند؛ برای مثال، پاتل براساس مصاحبه با هزار کودک خیابانی در بمبئی به این نتیجه رسیده است که علت اصلی حضور کودکان در خیابان، خشونت در خانواده است .حجم زیادی از پژوهشها نیز نشان می دهد که این خود آسیب های خانوادگی در موارد زیادی، از فقر خانواده سرچشمه می گیرند
-شهرنشینی سریع
اگرچه مرور ادبیات موضوع نشان می دهد که حداقل بخشی از پدیده کودکان خیابانی شهری از طریق فقر و آسیب های خانواده توضیح داده می شود، یکی از علتهای چنین آسیبهایی در خانواده، نبود منابع شهری است که افراد در آن زندگی می کنند .برنشتاین و گری می گویند: پدیده کودک خیابانی، محصول فرعی جامعهای است که در معرض صنعتیشدن و شهری شدن سریع قرار گرفته است، اما یک زیربنای خدمات اجتماعی قوی ندارد .با افزایش مهاجرت از شهرهای کوچک به بزرگ، جمعیت شهری بزرگ و تقاضا برای خدمات و زیرساخت های شهری که قادر به تأمین آن نیستند، بهشدت افزایش یافته است .
این امر به گسترش شدید مناطق حاشیهای و زاغه ها در شهرهای بزرگ منجر شده است .افسردگی، خشم، اضطراب و ناامیدی والدین در رویارویی با فقر، بیکاری، بیگانگی اجتماعی و نبود پایهایترین خدمات، به رفتارهای خشن و بدرفتاری با کودکان و فرار کودکان از خانه منجر میشود .در چنین شرایطی، کمبود امکانات برای ارتقای کودکان به شرایط بهتر، مانند دسترسینداشتن به امکانات تحصیلی و هزینه های تحصیل، در کنار نبود سایر امکانات حمایتی خانواده، به تداوم کار کودکان در خیابان می انجامد