بخشی از مقاله
چکیده
انسان از بدو تولد، مراحل مختلفی از رشد را طی میکند که هر یک از آنها با تغییرات و ویژگیهای جسمی و روانی خاصی همراه بوده و نیازهای ویژه ای را در پی دارد. بررسی و شناخت ویژگیهای رشد و ارضای مناسب نیازها در هر مرحله نقش برجستهای در بهداشت جسمی و روانی انسان به عهده دارد. براساس تجربیات و بررسیهای روان شناختی و تربیتی، سالهای اولیه زندگی کودکان نقش اساسی در رشد و پرورش آنان ایفا می نماید چرا که 80 درصد شخصیت کودک ظرف6 سال اولیه حیات او شکل می گیرد. شاید بتوان گفت مهم ترین سهم خوگری و تفرج در طبیعت خداوندی را باید به کودکان اختصاص داد. در شهر مشهد این مسئله بیشتر دچار خلا اطلاعاتی است. کودکان جایگاه مناسبی در شهر امروزی ما ندارند
این تحقیق از نوع کاربردی و روش آن به صورت کیفی است و جمع آوری اطلاعات در آن به روش کتابخانه ای، مشاهده و بررسی تصویر ذهنی کودکان از محیط با مطالعه نقاشیهای کودکان انجام میشود. نتایج این تحقیق میتواند در ارتقا برنامه آموزشی و روش تدریس به کودکان ، پاسخگویی به نیازها و ایجاد جایگاهی مطلوب در فضاهای شهری برای این گروه از جامعه، کارکردی مطلوب داشته باشد و در عین حال کودکان را برای حضور فعال در نظام آموزشی بالاتر - مدرسه - آماده نماید.
-1 مقدمه
همانطور که در بسیاری از موارد مشاهده میکنیم در سالهای اخیر توجه ویژهای به مسئله آموزش و فضاهای آموزشی کودکان شده، در نحوه برخورد با دانش آموزان تغییراتی ایجاد شده، روشهای تدریس عوض شده و همچنین دیدیم که تعداد زیادی مهدکودکها راه اندازی شده، اما قیقتاًح وقتی به کالبد یک فضا و ساختار آن نگاه می کنیم میبینیم تغییرات اندک و کوچکی در فضاهای آموزشی بوجود آمده و اکثر مراکزی که برای کودکان فراهم شده هیچ طراحی براساس نیاز کودک نداشته و یکسری آپارتمان و یا فضاهایی بودن که با رنگ و تزئینات و لوازم جانبی تبدیل به فضایی برای استفاده کودکان شده اند. نبود فضایی که براساس نیازهای کودک طراحی شده باشد یکی از مشکلات اصلی شهر امروز میباشد.
اهمیت این موضوع از آنجاست که تقریبا %80 از شخصیت کودک در سالهای اولیه و بخصوص در 6 سال اول حیات او صورت میگیرد - مفیدی، . - 98 :1368 در این سالها پایههای اولیه اعتماد به نفس، مسئولیت پذیری و خلاقیت در کودک شکل می گیرد و شاید بتوان گفت مراکز آموزشی کودکان اولین فضایی است که کودک برای آموزش در یک محیط خارج از خانه با آن آشنا میشود و اینکه این فضا در ذهن و فکر کودک چه شکلی را بر جای گذارد بسیار حائز اهمیت است.
فرضیه های این پروژه شامل: کیفیت فضای معماری و ویژگیهای کالبدی آن اثری مستقیم در انتقال مفاهیم و شکلگیری ویژگیهای شخصیتی کودک دارد. فضای محرک و معماری پویا رابطهای مستقیم با پرورش اکتشاف، خلاقیت، تجربه، ابتکار و آزادی کودک دارد. در یک محیط آموزشی توجه به احساس امنیت به اندازه توجه به خطرات فیزیکی دارای اهمیت است. یک محیط انعطاف پذیر هیچگاه به خودی خود شایان توجه نیست و نقطه تمرکز این نوع طراحی نیازهای کودک است. این تحقیق از نوع کاربردی و روش آن به صورت کیفی است و جمعآوری اطلاعات در آن به روش کتابخانه ای - استفاده از منابع مکتوب و اینترنت - ، مشاهده و بررسی تصویر ذهنی کودکان از محیط با مطالعه نقاشیهای کودکان انجام میشود. این تحقیق همانند سایر تحقیقات کیفی، ماهیتی چند روشی و رویکردی تفسیری به موضوع مورد بحث دارد.
-2 مبانی تحقیق
انسان در فرایند حیات فردی و اجتماعی خویش متأثر از عوامل و مقولههای مهم و مؤثر پیرامونی خویش است. عواملی که چگونگی نگرش آدمی را نسبت به جامعه و هنجارهای حاکم تبیین مینماید. درواقع گیرنده های حسی موجود میتواند پدیدآورندههای مواضع ذهنی و رفتاری باشد و مهمترین مجرای تکوین شخصیت در تنظیم اهداف و انتخاب روشهای زندگی است.
دراینبین، بسیاری از سمبلها و نشانهها وجود دارند که خواسته یا ناخواسته تأثیر فراوانی بر سلامت روح و روان افراد دارند؛ نمادهایی که در هنر و معماری جلوه بیشتری دارند و ملموستر هستند. اهمیت موضوع وقتی بیشتر میشود که بدانیم این نشانهها هرکدام با نیت و قصد مشخصی ایجادشده است، فارغ از اینکهسمبل، نشانه و پرچمِ یک جریان فکری، فرهنگی، دینی یا هر چیز دیگری هستند که تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم بر افراد دارند و البته نقش تربیتی را در زندگی کودکان بازی میکنند.
هدفی که ما در این پروژه به دنبالش بودیم اول از همه نمایاندن نگرشی جدید نسبت به فضاهای آموزشی در نظام آموزشی کشور بود و پس از آن به دنبال دستیابی و رسیدن به تعادل و نشاط جسمی- روحی از طریق توزیع فضاهای متنوع با تکیه بر ذات جستجوگر و تجربه پذیر کودک است که با استفاده از تحقیقات کتابخانهای و میدانی به نتایجی در این زمینه رسیده ایم همچنین پیوند ارتباط کودکان و طبیعت از دیگر اهدافی بود که در این پروژه دنبال شده است و در ادامه توجه به فضای باز و حضور آن در فضاهای آموزشی، تلاش در جهت ایجاد تعامل و سازگاری بین کودکان با یکدیگر و میان کودک و محیط، توجه به استانداردهای فیزیکی خاص کودک و توجه به مقیاس کودک و تلفیق آموزش با تفریح و ایجاد جذابیت برای کودکان از سایر اهدافی بوده که در روند تحقیقات این پروژه مدنظر قرار گرفته است.
در مباحث نظری و کلاً زمینه کودک بسیار صحبت شده و در حقیقت صاحب نظران بسیاری در این زمینه نظر دادن؛ اما چیزی که در طول این پروژه فهمیدیم این است که دنیای کودک یک دنیای بسیار وسیع و به طبع، روانشناسی کودک وسیعتر از آن است و هر چه بیشتر در این موضوع مطالعه می کنیم - خسرو نژاد،85 :1383به - این نتیجه خواهیم رسید که واقعاً شاید کمتر بتوان یک اظهار نظر قاطع در این زمینه داشت و چون موضوع کودک یک موضوع چند شاخهای است ما صرفاً میتوانیم یکسری برداشتهایی از موضوع روانشناسی آن داشته باشیم؛ اما خب یکی از مهمترین نظریات و دیدگاههایی که دربارهی روانشناسی کودک مطرح میشود تئوری های ژان پیاژه است که در ادامه چون بیشتر صحبتهای ژان پیاژه در حوزه روانشناسی بوده ما در واقع تو این پروژه به دنبال این بودیم که این روانشناسی رو تبدیل به فرم معماری کنیم. در جمله زیبای "غالبا معماری بیشتر از آنکه انتقال دهنده شکل باشد، انتقال دهنده معناست." به خوبی اهمیت و کاربرد این موضوع را میتوان درک کرد.
در ابتدا مطالعاتی درباره کودک انجام داده ایم؛ که بصورت کلی به این نتیجه رسیدهایم که قطعاً یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی هر انسا دوران کودکی اوست، چون کودک جزو حساسترین و تاٌثیرپذیرترین گروه سنی جامعه است، قطعاً توجه به این مطلب که کودک کیست و چه نیازهایی دارد خیلی تاثیرگذار خواهد بود. وقتی می خواهیم این سوال را پاسخ دهیم که به راستی کودک چه کسی است؟ مخاطب ما چه کسی است؟ و بیشتر و بیشتر تحقیق می کنیم می بینیم پاسخ به این سوال به اندازه فلسفه کل زندگی پیچیده است و تعریف کودکی به اندازه فرهنگها و ساختارهای اجتماعی گوناگون متفاوت میباشد.
در یک فرهنگ آن چیزی که از یک کودک تعریف میشود با تعریفی که از کودک در یک فرهنگ دیگر داریم متفاوت است؛ برای مثال تعریفی که از یک کودک در یک کشور اروپایی میشود با تعریف کودک در یک کشور آفریقایی قطعاً خیلی متفاوت است. بنابراین مهمترین چیزی که از کودک فهیدیم این است که شناخت کودک به مکان و زمان طرح برمی گردد یعنی اگربخواهیم در طرحمان طراحی مناسبی داشته باشیم باید کودک همان دوران را به خوبی بشناسیم.
ساختهای ژنتیکی و در جریان تاثیرات تدریجی محیط و طی مراحل مختلفی صورت میگردی . مثلاً نوزاد دارای ویژگی عمیق خود مرکز بینانه است. و در ابتدا نمیتواند از خود بدر آید اما به تدریج یاد می گیرد که از محدوده خویش فراتر رود و واقعیتها را در سطح وسیعتری بفهمد. جریان از خود بدر آمدن کودک، عبارت است از توجه تدریجی به جوانب مختلف پدیدههای محیط اطراف و پیدا کردن راه حلهای گوناگون مربوط به ارتباطها و پیچیدگیهای امور. این تحول امر درونی است ولی برای تحقق آن شرایط بیرونی نیز ضروری است
کودکی که از خود به در میآید این توانایی را می یابد که تغییرات پدیدههای محیط و جنبههای ثابت این پدیده ها را بفهمد و این همان »مفهوم نگهداری ذهنی«است؛ یعنی تغییر پدیده و در عین حال وجود همان پدیده؛ مثلاً فهم این مساله که پنج تن شن، همان پنج تن شن است، چه در یک ماشین کمپرسی باشد و چه روی یک مزرعه سیبزمینی. میتوان مطالعات مزبور به از خود به درآیی و نگهداری ذهنی را در ارتباط با مفاهیم مختلف از قبیل توده، مایع، سطح، طول، تعداد شکل، حجم، انجام داد.
چیزی که در تحقیق ما بسیار اهمیت دارد و شالودهی طرح ما براساس آن شکل گرفت روانشناسی رشد پیاژه بود که در حقیقت پیاژه مراحل رشد کودک را به 4 بخش تفکیک می کند:
-1 مرحله حسی-حرکتی - از بدو تولد تا 2سالگی - : در این دوره کودک دنیا را از طریق حواس میشناسد بخصوص حس لامسه
-2 مرحله پیش عملیاتی 2 - تا7سالگی - : در این مرحله شناخت افراد از روی شکل و ظاهر صورت میگیرد زیرا ذهن کودک در این دوران کلنگر است