بخشی از مقاله

چکیده

فلسفه تحلیلی فلسفه غالب در کشور های انگلیسی زبان - امریکا ،انگلستان ،کانادا،استرالیاو نیوزلند - در قرن بیستم است و فلسفه تحلیلی یکی از جنبشهای معاصر فلسفه تعلیم وتربیت است

مهمترین ویژگی این فلسفه توضیح و تحلیل ساختار فکر از طریق تحلیل های منطقی و زبانی است .در نزد بسیاری از فیلسوفان تحلیلی ایضاح گزاره های فلسفی از طریق تحلیل مفاهیم راه گشای حل مسائل فلسفه است .و اندیشه های فیلسوفان تحلیلی بر حوزه های مختلف دانش ،از جمله اخلاق ،سیاست ،حقوق و تعلیم و تربیت تاثیر گزاره بوده است .

تحلیل گران فلسفی تلاش می کنند تا زبان مربوط به تدریس و یادگیری و صورت بندی اهداف و سیاست های تربیتی را باید دیدی انتقادی بررسی می کنند و آنها به موازات بررسی ،طبقه بندی و حقیقت یابی درباره زبان متداول علمی تلاش می کنند که به جای ابداع نظامهای فلسفی و اید ئولوژیک به تثبیت معانی بپردازند .

مقدمه

در این مقاله ابتدا به تحلیل فلسفه می پردازم .و در ادامه بر تفکر بنیانگذاران فلسفه تحلیلی و تعلیم تربیت خواهم پرداختو پس از آن بینش فلسفی و مبانی نظری از نظر انسان شناسی ،معرفت شناسی و ارزش شناسی می پردازم و در آخر گرایش تربیتی ورابطه فلسفه تحلیلی با تعلیم تربیت را بررسی می کنم .

تحلیل فلسفی

فلسفه تحلیلی فلسفه غالب در کشورهای انگلیسی زبان - آمریکا ،انگلستان،کانادا،استرالیا - در قرن بیستم است .مهمترین ویژگی این فلسفه توضیح وتحلیل ساختار فکر از طریق تحلیل های منطقی و زبانی است.در نزد بسیاری از فیلسوفان تحلیلی ایضاح گزاره های فلسفی از طریق تحلیل مفاهیم راه گشای حل مسائل فلسفی است

تحلیل فلسفی ،یا فلسفه تحلیلی ،یکی از جنبشهای معاصر فلسفهتعلیم تربیت بوده است .فلسفه ی تحلیلی جز ء مکتبهای فکری جدید در فلسفه می باشد .که وظیفه خود را بررسی و طبقه بندی زبان گفتارهای معمولی و علمی تلقی می کند.تحلیل گران فلسفی علاقمند به فلسفه تعلیم و تربیت ،تلتش می کنند تا زبان مربوط به تدریس و یادگیری و صورت بندی اهداف و سیاستهای تربیتی را با دیدی انتقادی بررسی کنند

تحلیل فلسفی از نظر هدف و روش با فلسفه های نظام دار کهن همچون ایدئالیسم ،رئالیسم و تومیسم که بر تصوراتی درباره واقعیتی از پیش موجود مبتنی هستند،متفاوت است .فلاسفه تعقلی سنتی تر در صدد پی افکندن جهان بینیهایی بر آمدند تا همه تجارب و معرفت بشری را در قالب فلسفه واحد منظمی صورت بندی کنند.انان کوشیدند تا اصل غایی یا علت نخخستینی را کشف کنند که سرچشمه همه هستی است.تحلیل گران فلسفی نظام سازی فیلسوفان تعقلی را که به اعتقاد آنان حاصلی جز هرج مرج و اغتشاش فلسفی نداشته است رد می کنند

فیلسوفان تحلیلی به موازات بررسی ،طبقه بندی و حقیقت یابی درباره زبان متداول و علمی ،تلاش می کنند که به جای ابداع نظامهای فلسفی و اید ئولوژیک ،به تثبیت معانی بپردازند .این فلاسفه سعی دارند تا مفروضات بنیادی و دیدگاههای متعارض را شناسایی و روشن کنند.آنان این مهم را از طریق مطالعه تعاریف عملیاتی اصطلاحاتی که به کار برده می شوند تحقق می بخشد .

بر خلاف فلاسفه تعقلی ،دل مشغولی فلاسفه تحلیلی را مسائل مربوط به ایضاح زبان تشکیل می دهد .اهل تحلیل بر این باورند که فلسفه های به اصطلاح نظام دار که تصور می رفت جهان اندیشه را وحدت بخشند ،تنها به انشعاب ان تحت انواع ایسمهای متعارض توفیق یافته اند. اهل تحلیل در مقام فیلسوف خود را مکلف نمی دانند که درباره دیدگاههای زندگی و اموردستوری ارزشی اخلاقی به دیگران ارائه طریق کنند

بنیانگذاران فلسفه تحلیلی و فلسفه تعلیم تربیت

جی .ای . مور 1958- 1873 - - و برتراند راسل - 1970-1872 - را غالبا به عنوان بنیانگذاران جنبش تحلیلی گفتار در فلسفه انگلیسی - امریکا می شناسند .اگر چه راسل و مور هر دو ،هم به تحلیل گفتار معمولی علاقمند بودند و هم گفتار علمی ،راسل در صدد بر آمد تا ساختار های منطقی را که به عقیده او در هر زبانی وجود دارد ،کشف و تحلیل کند .به نظر راسل وظیفه فیلسوف عبارت است از کشف وصورت بندی قواعدی که زیر بنای کاربرد زبان را تشکیل می دهند . وی در تلاش خویش برای تدوین سیستم تحلیلی منطق صوری یا ریاضی بر آن شد تا ماهیت ومعنی گفتاری را درک کند

راسل در حقیقت مجموعه ای از نمادهای ریاضی را به عنوان باز نماینده های کلمات ،مفاهیم و گزاره ها پیشنهاد کرد به گونه ای که اگر به شیوه ریاضی پردازش شوند ،راه حل هایی را بدست می دهند که ذهن گرایی ناشی از سلیقه ها و عواطف شخصی در آنها بی تاثیر باشد

دیگ ویتگنشتاین - 1951-1889 - فیلسوفی بود که از بعضی جهات بین حلقه وین و دو فیلسوف انگلیسی ،مور و راسل ،نقش رابط ایجاد کرد ویتگنشتاین در دانشگاه کمبریج جانشین مور گردید . رساله منطقی -فلسفی ویتگنشتاین - 1922 - اثر خلاقانه ای بود که زمینه را برای پیدایش مکتب پوزیتیویسم - اثبات گرایی - منطقی یا تجربه گرایی منطقی فراهم ساخت .

تجربه گرایی منطقی بر زبانی مبتنی است که برای بیان گزاره ها ی علمی به کار گرفته می شود .این گزاره ها یا همچون گزاره های ریاضی جنبه منطقی دارند یا تجربی اند و بر مشاهده و تجربه مبتنی هستند در رساله خود ساختر منطقی زبان را به قصد روشن ساختن و تثبیت معانی بررسی کرد .فلاسفه تحلیلی ،به تاسی از روش تحلیلی ویتگنشتاین ،فلسفه به عنوان نظامی از آموزه های متافیزیک و ارزش شناختی مردود انگاشتند.این فلاسفه که کاوش فلسفی را شامل فعالیتی برای ایضاح و طبقه بندی زبان در نظر می گیرند ،که به این ترتیب "فلسفه پردازی "می کنند .به نظر ویتگنشتاین زبان نمایانگر نظریه ای تصویری درباره واقعیت است که در قالب گزاره ها ی معنی دار بیان می شود

جورج مور

که آثار او غالبا با آثار راسل مرتبط است . فیلسوف دانشگاه کمبریج انگلستان بود .مور که مولف ابطال اید ئالیسم در ذهن - - 1903و اصول اخلاق - 1903 - است نامش با ریالیسم نو مرادف است و تحلیل زبان را به عنوان روش کار در نزد فلاسفه انگلیسی زبان به وجود آورد . مور تلاشهای متا فیزیکی را در خصوص انتزاع ارزشها از اشیاه موجود یا روابط بین آنها مورد سوال قرار می دهد .از نظر مور ارزشها اموری عاطفی هستندو بر خو شایندی و نا خوشایندی دلالت دارند . رویکرد مور متضمن تفکیک مسائل و تحلیل کامل انها بود

.این رویکرد به عوض پایان بخشیدن به مسائل ،اغلب مسائل نو و پرسشگریهایی بیشتری را موجب می شد .علاوه برخدمات راسل و مور در پایه گذاری تحلیل زبان ،فلاسفه انگلیسی دیگری نیز به پیروی از آنان کوشیدند تا فلسفه را از متافیزیک تعقلی بپیرایند .

پرسی نان ،دی.جی.اکانر،لویس ای .ریدو آر .اس .پیترز از جمله پیشروان جنبش تحلیل زبان هستند. رید و پیترز و "خط لندنی "آنان که به موسسه آموزش و پرورش دانشگاه لندن وابسته بودند،فلسفه آموزش و پرورش انگلیس را از رویکردی که بر تاریخ آراء تربیتی -یعنی آراء نظریه پردازان بزرگ -مبتنی بود در جهت تحلیل گفتمانهای تربیتی به مثابه وسیله ای برای ساختن :"زبان تربیتی بنیادینی "سوق دادند

در قاره اروپا گروه دیگری از فیلسوفان نیز تلاشهای فلاسفه تعقلیو سنتی تر را در راه پی افکندن نظامهای فلسفی کامل مردود انگاشته بودند .مشهور ترین اینان گروهی از فلاسفه هم سلک بودند که به حلقه وینشهرت داشتند.

یکی از رهبران این گروه موریتس شلیک - 1936-1882 - بود که رویکردش در قبال تحلیل زبان ،"تجربه گرایی منطقی "خوانده شده است .شلیک در صدد در آمد تا روش علمی را در خصوص مسائل فلسفی به دقت عمل کند و معتقد بود و قتی مسائل نادرست تعریف شوند ،راه حلهای حاصل نیزنادرست خواهند بود .شلیک در فعالیته ایروشنگرانه خویش به تحلیل مفاهیم و نمادهایی اهتمام ورزید که برای بیان ایده های مربوط به معرفت کاربرد دارند

بینش فلسفی

تلقی که فیلسوفان تحلیلی از فلسفه دارند ،بیشتر به یک روش و نوعی فعالیت شبیه هست تا مجموعه ای از گزاره ها . - کولین، - 1988از این رو ،نظام فلسفی سنتی که دارای بخش های نظری و دستوری از قضایا هست ،نمیشود از این نوع فلسفه انتظار داشت

.بنابراین ما در این مکتب ،نوعی بینش فلسفی داریم نه نظام فلسفی که مجموعه ای از گزاره ها را شامل می شود به همین جهت در این قسمت بینش فلسفه تحلیلی بررسی می شود تا ببینیم چه استنتاجی از آن می شود در تعلیم و تربیت ،انجام داد.اولین زمزه های نگرش تحلیلی در فلسفه مور بر می گردد .وی فلسفه تحلیلی را تحلیل مفاهیم زبان محاوره ای و فهم عرفی می دانست

باتوجه به به تاریخ فلسفه تحلیلی می توان گفت این بینش ابتدا تلاشی برای واقع گرایی در برابر پندارگرایی ،سپس راهی برای تدفیق زبان طبیعی با زبان صوری بود و پس از آن به صورت روشی برای تحدید و توضیح معرفت در آمد و با پو زیتویسم منطقی ،الگوی معرفت شناختی تحصلی و تجربی را مطرح نمود .با اینکه فلسفه تحلیلی ،خود را فقط یک روش معرفی می کند اما مبانی نظری در آن نهفته است که برخی از آنان اشاره می شود

مبانی نظری فلسفه تحلیلی

.1شناخت شناسی :حقیقت از طریق زبان قابل حصول است .برای جلوگیری از خطا بایستی حدود معرفت که حدود زبان است ،مشخص شود .اندیشه ها قابل تحلیل به عناصر بسیط هستند که بایستی به تجربه ختم شوند .

2.    انسان شناسی :انسان دارای امکانات زبان طبیعی است که می تواند با ساختن زبان منطقی آن را دقیق تر کند .هر گونه ادعا ءفراتر از حوزه معرفت و زبان که محدود به تجربه است ،بی مهنی می باشد و قابل تحقیق نبوده و ارزش علمی ندارد .

3.    ارزش شناسی :ارزش ها قابل تحقیق عینی نبوده و نسبی می باشند 0 - .شعاری ، - 1370دو تعبیر مختلف از فلسفه تحلیلی می شود که نقش در حوزه تعلیم و تربیت می تواند داشته باشد:تعبیر رایج همین است که فلسفه تحلیلی به تو ضیح مفاهیم و توجیه شرایط منطقی لازم و کافی کاربرد یک وازه را مشخص می کند که ریچارد پیترزو پل هرست این نگاه را دارند .تعبیر دومی که ایورز مطرح می کند این است که فلسفه تحلیلی به معنای تلاشی برای یافتن پیش فرض های بنیادین دانش باشد

گرایش تربیتی

جوناس سولتیس ،درباره چرخیدن فلسفه تعلیم وتربیت به گرایش تحلیلی می گوید .در اواخر دهه 50و اوایل دهه 60 ،به انتقال از یک پارادایم عمل گرا به یک پارادایم تحلیلی تن دادیم :زیرا فلسفه عمل گرا توانیی حل فوری مسائل را نداشت - . ساموئل کراور - در حقیقت نقد از پراگماتیسم بود که فلسفه تربیت را به سوی فلسفه تحلیلی گرایش داده و تلاش های ریچارد در لندن موجب گسترش این گرایش در فلسفه تعلیم تربیت شد - .ام سی سور تایا ،. - 1389فلسفه تعلیم تربیت در صورتی که بکارگیری فلسفه در تربیت باشد ،ما مکتب تحلیلی تعلیم و تربیت نخواهیم داشت ما به مسلک تربیتی نخواهیم رسید

. - ساموئل کروار - سه دلیل برای این ادعا ءوجود دارد ،دلیل اول اینکه فلسفی تربیت از مبانی کلان تربیت تشکیل میشود و فلسفه تحلیلی ،نظام فلسفه سنتی را ندارد . دلیل دوم اینکه فلسفه تحلیلی ناظر به معرفت و ایدئولوژی ها است . - شعاری نژاد، - 1370 و تو ضیح گزاره ها را بر عهده فلسفه می داند و خود به تولید گزاره بینش زا نمی پردازد تا در باره معانی تعلیم و تربیت باشد و دلیل سوم اینکه فلسفه تحلیلی ،روش و تکنیک است و فقط از آنها در قضاقضایای تربیتی می توان استفاده کرد . - شریعتمداری ، - 1351 آقای ژرژنیوسام در مقاله ای زیر عنوان فلسفه ی تحلیلی و تئو ری تعلیم تربیت خصوصیاتی که فلسفه تحلیلی را از دیگر مکتبها جدا می سازد :

.1فیلسوفان تحلیلی بشدت این نظر را که حقایق مربوط به تجربیات انسان و جهان بویسله ی طرق فلسفی قابل کشف هستند مورد تردید قرار می دهند. به نظر آنها حقایق مربوط به جهان و امور تجربی را علوم تعیین می کند نه فلاسفه .

.2فیلسوفان تحلیلی ترجیح می دهند که مسائل انسان را یک به یک مورد مطالعه قرار دهند و از بوجود آوردن تئوریهای کلی ونظری خودداری می کنند .

.3نظر به اینکه فیلسوفان تحلیلی از تدوین تئوریهای کلی و نظری خودداری می کنند ،این فلسفه را مرکب از تئوریهای متافیزیکی ،اخلاقی و معرفت تلقی نمی نمایند .

.4نظر به اینکه فلسفه ی تحلیلی با توضیح زبان سر وکار دارد ،بنابراین می تواند زبان علوم و دیگر رشته ها را مورد تحلیل قرار دهد.

رابطه فلسفه تحلیلی با تعلیم تربیت

.رابطه فلسفه تحلیلی با تعلیم و تربیت برای بعضی از مربیان از چند جهت روشن نیست:اول اینکه در این فلسفه از اصول ،قوانین و ایدئولوژیها بحثی به میان نمی آید اینگونه امور در قلمرو علوم قرار دارند .روی این اصل ،بعضی تصور می کنند ،فلسفه تحلیلی چیزی برای راهنمایی فعالیتهای تربیتی ارائه نمی دهد .نکته دیگر اینکه در فلسفه تحلیلی از مشخص بودن مفاهیم و استعمال صحیح کلمات بحث می شود و کوشش بعمل می آید تا وضع هر قضیه روشن گردد .

برای مشخص نمودن رابطه ی فلسفه ی تحلیلی با تعلیم و تربیت مربیان نباید مرتکب چند اشتباه شوند :

اول اینکه مربیان باید از تشکیل فلسفه ی تحلیلی تربیتی که مانند دیگر مکتبها از اصول و عقایدی تشکیل شده باشد خودداری کنند .

دوم اینکه نباید از فلسفه تحلیلی نظریات تربیتی را استنباط نمایند

.سوم اینکه مربیان نباید بیش از حد تحت تاثیر قواعد زبان و منطق یا فلسفه علوم قرار گیرند ،و در نتیجه ارتباط تحلیل با تعلیم تربیت جنبه ی سطحی پیدا کند .به جای انجام این کارها مربیان باید در برخورد به قضایای تربیتی از روشها و تکنیکهای تحلیلی استفاده نمایند

به جای انجام این کارها مربیان باید در برخورد به قضایای تربیتی از روشها و تکنیکهای تحلیلی استفاده نمایند .نیوسام معتقد است که پاره ای از معرفتهای تربیتی مشکلاتی اساسی برای فلسفه تحلیلی مطرح می سازند.به نظر او بسیاری از به اصطلاح اصول و تئوریهای تدریس بادگیری و برنامه آنچه را در عمل جریان داردتوصیف می کنند یا خلاصه تدریس مربوط به مواردی خاص هستند ویا اینکه عقیده فردی را بیان می دارند.در موارد خاصی نیز طرح اجرای مفاهیمی مثل دموکراسی ،اجتماعی کردن وخلاقیت را در تعلیم تربیت نشان می دهند .

به عبارت دیگر ،از نظر نیوسام ،اینگونه قضایا به طور منطقی فعالیتهای خاص را توضیح نمی دهند وغالبا از طریق مقایسه استنتاج می شوند .هانری دیوید ایکن میان رشد تربیتی و انواع دیگر رشد که فقط جنبه تغییر را در بر دارند فرق گذاشت.رشد تربیتی به عقیده این دانشمند جنبه روانی دارد و نباید فعالیتهای تربیتی را به صورت پدیده های بدنی در آورد و آنها را تابع قوانین بدنی تلقی نمود .تعلیم و تربیت آنچه به آن ارتباط دارد تنها در سایه فلسفه عمومی تحلیل ذهن ودر ضمن این فلسفه قابل توضیح می باشد.تعلیم و تربیت را نباید به تعلیمات رسمی یا غیر رسمی محدود ساخت .فرهنگی ساختن یا تعلیمات فرهنگی نیز سهمی بسزا در تعلیم و تربیت دارد 

فلسفه تحلیلی دارای سه شاخه اصلی است :مکتب کمبریج ،پوزیتویسم منطقی و مکتب اکسفورد .

ماهیت تعلیم و تربیت

آموزش پرورش از منظر پوزیتویسمی که بستر فکری برای فلسفه تحلیلی است ،بایستی محدود به حوزه تجربه و ریاضی منطق باشد

.از اینرو تربیت نمودن شخص به معنای پروراندن امکانات تجربی و ریاضی در اشخاص است .روش تحلیلی ،سعی می کند با تحلیل مفهوم تعلیم و تربیت ،ماهیت آن را خاطر نشان کند . برای مثال پیترز با تحلیل مفهوم تعلیم ئو تربیت نشان داد که تربیت به سوی اهدافی ارزشمند ترسیم شده است . - رابین و رونالد برنامه درسی :توجه فیلسوفان به علوم تجربی و ریاضی در غایت اهمیت است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید