بخشی از مقاله
چکیده
ادبیات تطبیقی و مقابلهای محصول کنکاش و کاوش در عصر حضور اقوام و ملتها به ساحت یکدیگر و دوران اقتباس، ترجمه و حتی تجاوز به حریم آثار ادبی استمعمولاً. ساختار و بُنمایه الگوهای قصههای عامه در جهان مشترک و اغلب یکساناند. از آنجایی که بسیاری از فرآوردههای ادبیات عامه، همچون قصهها و افسانهها از جهت منشأ و درونمایه، تجلی ذهن ناخودآگاه جمعیاند، اشتراکات وقرابتهای فراوانی بین آنها به چشم میخورد.
وجود روایتهای مشابه برگرفته از ادبیات شفاهی-که اغلب ماهیت بازآفرینی هم یافتهاند- زمینه پیدایش ادبیات تطبیقی را فراهم آوردهاست. نمونه آشکار و برجستهای از قصههای چند ملیتی، داستانهای هزار ویک شب است که با شگرد قصه در قصه یا اپیزودیک نگاشته شدهاند. در این پژهش داستان علی مصری از این مجموعه، با حکایت مسجد مهمان کُش مثنوی معنوی و دو نمونه از قصهها و افسانههای برادران گریم مورد نقد، بررسی و مقابله تطبیقی قرار میگیرند.
مقدمه
زبان، گستردهترین شکل ارتباط اجتماعی بشر است و آفرینش داستان، بهرهگیری ویژهای از زبان است که افراد جامعه بهواسطه آن، ارزشها و نگرشهای رایج خود را بیان و منتقل میکنند . زبان قصهها، ترانهها، حکایات و افسانه نیز به دلیل صمیمیت و سادگیِ دوران روایتهای شفاهی و سینه به سینه از این حیث ممتاز است. تغییرات و دیگرگونی این نوع ادبی در جاهای متفاوت هم محصول گذر و آمیختگی عناصر فرهنگی، عقاید و ایدها، زبان و خُلق و خوی مردم و مانند آن است و با این توصیف، تسلسل جامع قصهها و انطباق جزئیات آنها را میتوان به وحدت روانی نوع بشر نسبت داد.
وابستگیهای فرهنگی اقوام و ملل که به تَبَع روابط سیاسی، تاریخی، اجتماعی، تجاری و گاهی با سلطه نظامی ایجاد میشدهاست، منتج به خلق روایتهای مشابه و همگون از داستانها و رسوخ کهن الگوها، نمادها، اسطورهها در آثار ادبی میشدهاست و زمینه پیدایش ادبیات تطبیقی و البتّه گاهی هم ادبیات مقابلهای را فراهم آوردهاست.»
ذیل مفهومِ ادبیات تطبیقی، مفاهیمی چون »ادبیات شفاهی تطبیقی«؛ یعنی بررسی ادبیات شفاهی، بهویژه انتقال سینه به سینه داستانها، افسانهها، سرودهای ملّی و »ادبیات فولکلوریک«و مفهوم »تأثیر وتأثّر« مطرح است«
بسیاری از فرآوردههای ادبیات عامه، همچون قصهها، تجلی ذهن ناخودآگاه جمعیاند و بر این اساس قصه های مشابهی در دو یا چند ادبیات باهم خویشاوندی یافتهاند. این وجه اشتراک ممکن است در موارد ذیل باشد: امر یا خصیصه واحد، موضوع واحد، شخصیت و سرنوشت مشابه و تشابه صحنه. اما »هر قصه، ساختمانی کلی و منطق ساختمانیبا- چهار بُعد زمان، مکان، علیّت و زبان- دارد که آن را از هر قصه دیگری جدا ساخته، بدان فردیت و تشخص میبخشد«
پیشینه و ضرورت پژوهش
اگر چه در حوزه ادبیات تطبیقی و مقابلهای و از جمله مقایسه برخی از انواع ادبیات عامه، پژوهشهای برجسته و ارزشمندی صورت گرفتهاست، اما در این مورد خاص؛ یعنی حکایات و قصههای علی مصری از هزار و یک شب، سجدم مهمان کُش دفتر سوم مثنوی معنوی و دو قصه: سه زبان و جوانی که سفر کرد تا معنی ترس را بداند، از قصهها و افسانههای برادران گریم، هیچ پژوهشی انجام نشدهاست.
ازآنجاییکه ادب تطبیقی: »تحقیق در باب روابط و مناسبات بین ادبیات ملل و اقوام مختلف« است. - زرینکوب، - 127 : 1354 یا به عبارتی »مقایسه و سنجش ادبی ملّی با ادب سرزمینهای دیگر«
چنین پژوهشی از طریق بررسی و مقایسه بازنویسی یا بازآفرینیهای صورت گرفته از آثار ادبی، در زمان و مکانهای گوناگون، امکانپذیر میشود. دلیل وقوع این رخداد ادبی، این است که در زمان کنونی، قصههای کهن-که از وجود فضاهای خارقالعاده، بیان خیالانگیز اندیشهها و آرزوهای بشری و کنشهای جادویی خاصی بهرهمندند- در شکل و شمایل قدیمی خود، از جذابیت سابق برخوردار نیستند و نویسندگان و شاعران با الهام از قصههای کهن و با فضاسازی و ساخت و محتوای جدید میتوانند با دوباره آفرینی شان، آثار متنوّعی به وجود آورند
آنچه نگارندگان را بر آن داشت تا این قصهها و حکایات را از منظر ادبیات تطبیقی بررسی نمایند-آن گونه که در پی خواهد آمد- وجوه مشترکی است در هسته و پیرنگ و عناصر دیگر مانند رویدادها، شخصیتها، فضاسازی و مکان شکلگیری یا همان گنج خطر.
داستانهای هزار ویکشب نمونه بارزی از قصههای چند نژادی و متنهای پیچیده ادبیاند که مانند مثنوی مولانا با شیوه قصه در قصهاند و همچون اثر برادران گریم و عموماً ادبیات عامه، کاتبانش گمنام؛ به گونهای که رنگ و بوی مظاهر فرهنگی، زبان و اقلیمهای گوناگون در آن آشکار است و همین امر باعث شدهاست حتّی اروپاییان آن را اثری غربی بدانند.
آنتوان گالان - Antoine Galland - فرانسوی، نخستین ترجمه هزار ویک شب را به زبانهای اروپایی در قرن شانزدهم میلادی انجام داد و در سال .1704 - م. - حدود سه قرن پیش منتشر شد. »در آن هنگام، او و دیگران نمیدانستند که قصههای هزار و یک شب از داستانهای هند و ایرانی سرچشمه گرفتهاند، اما اکنون بیشتر شرق شناسان بر این عقیدهاند که: ریشه آن، هزار افسانه پهلوی است و خود هزار افسانه نیز ترجمه پارسی از کتابی هندی است
این قصهها از زبان هندی به زبان پهلوی و از زبان پهلوی به عربی و سپس ملا عبداللطیف طسوجی در سال .1259 - ق. - آن را به فارسی ترجمه کردهاست. مضاف بر این و مطابق تقسیمبندی فردریش فن در لاین - Friedrich von der leyen - حدود یازده درصد از افسانههای عامیانه یاکوب و ویلهلم گریم- در زمره آثار تأثیر پذیرفته از مشرق زمین قرار دارند- و گردآوری آنها به سالهای آغازین دهه .1800 - م. - بازمیگردد.
اگر چه دو قصه مورد پژوهش در تقسیمبندی مذکور، در گروه آثار خنیاگران سده دهم و آثار شوالیههای سدههای میانی قرارگرفتهاند اما سانسکریت شناسی به نام تئودور بنفی - Theodore Benfey - نشان داد:
بخش عظیمی از روایات، داستانها و افسانههای اروپایی بهواسطه ترجمههای عربی، عبری و لاتینی یکسره از هند واردشدهاند و این قضیه در سده سیزدهم میلادی رخ دادهاست. - همان : - 983 در حالی که قدمت بازآفرینی در ادبیات کهن ایران، عمدتاً به قرن چهار و پنج هجری؛ یعنی حدود ده قرن پیش میرسد
چشم انداز کلّی
شهرزاد، راوی قصهها در شبهای چهارصد و نوزده تا چهارصد و سیام هزار و یک شب، حکایت جوانی را با نام علی مصری روایت میکند که بازرگانزاده، حرف نشنو، خوشگذران در معاشرت و...چون فقیر میشود، همه، جز همسر و فرزندانش، او را میرانند. در پی کار و تغییر اوضاع روزگار به سرزمینی دیگر سفر میکند و شبی مهمان قصری میشود که پیش از وی هر کس در آن خفته، صبح بر نخاسته است و به قول غلامک داستان، »گفت: تو را به او حاجتی نیست. هیچ کس یک شب در آن جا نمانده، مگر اینکه بامدادش مرده یافتهاند و خواجه من ترک او کرده«
در ادامه، بازداشتن او از اقامت در قصر و گنج محفوظ آن و زرپاشی به قهرمان داستان. در دفتر سوم مثنوی معنوی و در میان داستانها و حکایتهای زیبا و پرمحتوای آراسته و بهرهمند از صُور خیال لطیف و با شیوه تمثیل و زبان ساده، به داستانی بر میخوریمبه نام مسجد مهمان کُش، که آن هم روایت مسجدی در اطراف شهر ری است که ساکنان خود را میکشت