بخشی از مقاله

چکیده

نقش و اهمیت نور در شاخههای مختلف علمی، هنری و سایر فنون و حرفهها بر کسی پوشیده نیست، یکی از این شاخهها معماری است. با آگاهی از کارکرد نور باید دید، فلسفه و حکمت نهفته در به کارگیری نور در معماری بناهای اسلامی چیست و چه ارتباطی میان معنای نور در عالم معنا و عالم ماده و به طور خاص، معماری، وجود دارد.

این پژوهش که تحقیقی کاربردی، با ماهیت توصیفی-تحلیلی است، مبتنی بر اطلاعاتی در مورد فلسفه بهکارگیری نور در بناهای دوران اسلامی و تأکید بر رابطه فلسفه نور در عالم معنا و ماده میباشد که این اطلاعات به روش کتابخانهای گردآوری شده، همچنین مصادیقی از وجود نور در معماری اسلامی ایران به صورت میدانی عکسبرداری شده است. با درک ارتباط تنگاتنگ نماد نور با مفهوم وحدت الهی توسط معماران دوره اسلامی و نیز با درک اصل وحدت در کثرت و بازگشت کثرت به وحدت بهکارگیری عالمانه عنصر نور در بناهای دوره اسلامی مشاهده میشود.

مقدمه

نور موضوعی است که در هر دوره زمانی، احساس و مفهومی خاص به معماری و زندگی داده است. میتوان گفت آن زمان که آتش در آتشکدهها، در عهد زرتشت، مقدس بوده، به خاطر نور و گرمای آن بوده است. بدینترتیب نور نیز مورد ستایش قرار میگرفته است. حتی در دورههای بعد که اعتقاد به خورشید و پرستش آن وجود داشته است، نور به خاطر روشن نمودن عالم که مسیر حرکت زندگی را نشان میداده است، مورد توجه بوده است و یک حس خدایی بودن را القاء میکرده است. انسان با ورود به فضاهای معماری دوران اسلامی اولین چیزی که با آن مواجه میشود حضور فعال نور در محیط است. نور در معماری حضوری مستقیم دارد، از این رو معماران دوره اسلامی، با بهکار بردن مصالح خاص و استفاده بهجا از آن و ایجاد سایهروشن و ترکیبهای حجمی و سطوح با بافتهای متفاوت، جلوههای متفاوتی را در معماریشان به نمایش گذاشتهاند.

این اعتقاد که که نور چون پلی است میان عالم معنا و ماده، در معماری نیز تأثیر خود را گذاشته است. معماران با تسخیر نور و هدایت آن از طرق مختلف به داخل بنا، محیط داخل و خارج را به هم پیوند میدادند. به این طریق نوعی هارمونی نیز بین بنای ساخته شده و محیط، ایجاد میکردند. به این ترتیب ارتباط میان دستساخته بشر یا محیط آفریده خداوند ایجاد میشده است. در این مقاله ابتدا به فلسفه نور در دین اسلامی و سپس به بررسی جایگاه نور در هنر و معماری اسلامی پرداخته شده است.

فلسفه نور در دین اسلامی

"تمثیل نور در اعتقادات مردم ایران سابقهای طولانی دارد. در ادیان قبل از ظهور اسلام در ایران، مثل دین زرتشتی و کیش مانوی، تمثیل نور برای تبیین تعالیم این ادیان استفاده میشد. در دوره اسلامی نیز، محوریترین بنیاد اندیشه حکمت اشراق سهروردی بر نور استوار بود که در ایران گسترش بیشتری یافت

"فلسفه و عرفان یکی از ویژگیهای هنر اسلامی است. فلسفه در فرهنگ اسلامی در دو جامه کلی فلسفه مشایی که مبتنی بر عقل است و فلسفه اشراقی که با تکیه بر عقل، راه کشف و شهود را نیز پیموده، نمایان شده است.

نور نیز از این رهگذر در فلسفه مورد توجه قرار گرفته است. به گونهای که در فلسفه اشراق کلمه نور مترادف با وجود است در حکمت مشاء و همانسان که فلسفه مشاء مبتنی بر وجود و ماهیت است، فلسفه اشراق بر نور و ظلمت است و چنانکه موجودات بالذات و بالعرضاند، نور نیز بالذات و و بالعرض است که نور حسی و عقلی باشد. نور الهی نزد صوفیان، روشنایی غیبی که از جانب حق تعالی به سوی خلق اضافه شده است

چنین میتوان بیان نمود که آن زمان که آتش در آتشکده، در عهد زرتشت مقدس بوده به خاطر نور و گرمای آن بوده است، بدین ترتیب نور نیز مورد ستایش قرار میگرفته است؛ حتی در دورههای بعد که اعتقاد به خورشید و پرستش آن وجود داشته است، نور به خاطر روشن نمودن عالم، که مسیر حرکت زندگی را نشان میداده است، مورد توجه بوده است و یک حس خدایی بودن را القا میکرده است. نور میتواند به عناوین مختلفی برای القاء مفهوم و هدفی مورد استفاده قرارگیرد، به عنوان مثال با ایجاد یک روزن و هدایت نور به موضوعی، باعث تاکید در آن موضوع میگردد و یا با استفاده از حرکتهای ملایم و نرم نور، یک حس روحانی به فضا داده میشود که در هنگام ورود به چنین فضاهایی یک حس احترام، سرفرود آوردن به انسان دست میدهد و انسان خود را در مقابل عظمت بیپایان و نامحدودی مییابد و حقارت خود را در مییابد.

از تاثیر آن در کلیساها و مساجد بسیار مورد استفاده قرار میگرفته است. برای مثال با ارتفاع دادن به بنا و نورپردازیهایی بر روی سطوح مورد نظر این کار را انجام میدهند و یا با استفاده از پنجرههای واقع در دالانها و نورپردازی مخصوص آنها باعث حرکت و یا در هشتیها باعث مکث شدهاند که این مفهوم را میتوان با حرکت انسان در این دنیا و رسیدن به قیامت که محل مکث است در ارتباط دید. با این تفاسیر میتوان گفت که "دو معنا، سیر منطقی بحث را از عالم خیال به عنوان منشاء و بازگشتگاه صور تجریدی مطرح در هنر اسلامی به سوی مبحث بسیار بلند نور میکشاند:

اول: همانندی بسیار عمیق و ناگسستنی مفهوم نور و وجود در عرفان اسلامی - به ویژه در عرفان حکمایی چون شیخ اشراق، ابن عربی و صدر المتاهلین - که موید این است که جریان وجود از سوی وجود مطلق متعادل، به صورت نور جلوه نموده و هرجا که نشان از »وجودی« هست، به حقیقت، نوری است که از انوار مشرقیه حضرت باری تعالی.

دوم: اتفاق حکمای اسلامی بر این معناست که صور عالم مثال همه از جنس نورند و به یک عبارت حکیم و عارف و هنرمند در سیر صعودی و عروج عرفانی خویش، با پیراسته شدن از ماده و بعد، ورود به قلمرو »نوری« را تجربه میکند، قلمروی که صور منفصل از ابعاد مادی در آن حضور و ظهور دارند. پس از یک سو، اصل وجود در جلوه نور ظهور یافته و از سوی دیگر صور معقول عالم مثال، همه از جنس نورند. پس ضروری است که اصل و بنیان نقوش و صور تجریدی هنر اسلامی - عالم مثال - مشخص گردیده و این صور مورد تامل و بازیابی قرار گیرند که خود گامی مهم در جهت تنویر هویت هنر انتزاعی اسلامی است"

جایگاه نور در هنر و معماری اسلامی

معماری اسلامی در ایران تأکید ویژهای بر نور دارد. این معماری همواره بازتابنده مکان مقدس، حیات و حضور نور است و بر روح آدمی تأثیر میگذارد. برای مثال، فضای درون مسجد، اساساً به نحوی ساخته شده است تا حضور خداوند را القا کند و فرد مؤمن از هر سو خود را در احاطه این حضور ببیند که: واالله من ورائهم محیط"

حضور الهی در معماری اسلامی یا به صورت مساجد یکدست سپید و ساده نخستین که فقر و سادگیشان یادآور غنی مطلق است، جلوهگر میشود یا در قالب نماها، طاقها و گنبدهایی که ماهرانه رنگآمیزی شدهاند و در توازن و هماهنگی خود، گویی تجلی وحدت در کثرت و بازگشت کثرت به وحدت را بازگو می-کند"

هنر اسلامی عنصر نور را اساساً به عنوان تمثیلی از جلوه وجود مطلق به کار میگیرد. شیخ اشراق خداوند را نورالانوار میخواند و معتقد است که آسمان و زمین از نور خداوند به وجود آمده و موجودات به نسبت قرب به نور از وجود بهرهمندند . او معتقد است که نور در مرتبه حس وماده ضعیفتر از نور در مراتب عالیتر است، یعنی هرقدر به منبع نور و حضرت نورالانوار نزدیکتر شویم، نور خالصتر و شفافتری حاصل میشود. پس تجرد از ماده به معنای حرکت و عروج به سمت منبع وجود و نور هستی و دوری گزیدن از نازلترین درجه وجود و سایههای نور است.

از این منظر، نور به عنوان مظهر و نماد وجود در فضای معماری اسلامی تلقی میشود. آینهکاری و بهرهگیری از موزاییکها یا رنگ درخشندهی طلایی و فیروزهای برای گنبدها و تزئین مقرنسها و نقوش، بیانی از قاعدهی جلوهگری نور است و این کار چونان کیمیاگری کردن است که معمار در آن سنگ را همچون نور جلوهگر میسازد و از دل سنگ که تاریک و سرد است، تلألؤ و درخششی پدید میآورد - مددپور،1374، ص؟؟ - . نمونه استفاده از آینهکاری و ایجاد درخششهایی از نور در بنا را میتوان در طراحی معماری داخلی کاخ هشت بهشت اصفهان مربوط به دوره صفوی مشاهده نمود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید