بخشی از مقاله

چکیده:

در این مقاله سعی شده است راه هایی برای موفقیت انسان برای رسیدن به درجه ی کمال و آرامش روحی و روانی ارائه شود.

این مقاله به این توضیح می پردازد که انسان موجودی متفکر نیست بلکه موجودی جستجوگر و کاشف است و فکر، حاصل تفکر نیست بلکه در طی فرایندی خواسته ها و سوال های دوران کودکی تبدیل به فکر شده و در انباری در ذهن انسان بایگانی شده اند.سپس در آینده شروع به تراوش از درون انبار شده و انسان باید تابع فکرهایی باشد که از انبار خارج می شوند زیرا که این فکرها متعلق به او هستند وآن ها هستند که می توانند او را به کمال برسانند نه فکرهایی که از دیگران دریافت می کند.البته ممکن است فکرهایی که از دیگران دریافت می کند با فکرهای خروجی از انبار او مشترک باشند که در این صورت نیز به موفقیت خواهد رسید ولی در غیر این صورت به موفقیت در زندگی نخواهد رسید.

انسان می بایست آزادانه به تلاش برای کشف فکرهای متعلق به خود، یعنی آن چه از انبار بایگانی یا سیستم نهان او خارج می شود بپردازد تا به درجه ی کمال برسد و نابغه شود.

در بخش پایانی این مقاله مثال هایی از انسان هایی که تابع فکر متعلق به خود شدند و به موفقیت های بزرگ رسیدند،آورده شده است.

مقدمه:

این مقاله یک نظریه است که هدف آن ارتقای سطح انسان و به تبع آن جامعه به درجه ی کمال به وسیله ی کشف فکرها و نیروهای متعلق به خود است.هم چنین دست یافتن به سلامتی روحی و روانی و شادکامی نیز هدف این مقاله است.در این مقاله معنی کلمه شادکامی آن چیزی است که ارسطو از آن عنوان کرده،یعنی به طور کلی،موفقیت.

این مقاله به دلیل این که یک نظریه است،بسیاری از مطالب آن جدید و حاصل تعمق و نتیجه گیری این جانب بوده و با الهاماتی از نظریه های فروید،اندیشه های اریک فوروم،فریدریش نیچه و ارسطو نوشته شده است.

در ذهن هر انسان دوسیستم اطلاعاتی وجود دارد،سیستم نهان وسیستم ظاهر.

سیستم نهان سیستمی است که در اعماق ذهن نهفته است و انسان مقدار بسیار کمی از کیفیت آن اطلاع دارد.این سیستم به شکل خودکار در دوران کودکی طراحی شد و شناسنامه ی اصلی انسان است.در این سیستم علل واقعی شادی و ناراحتی،علاقه های واقعی،نیروهای واقعی،آرزوهای واقعی و علل آرزها نهفته است. این سیستم را انبار بایگانی نیز نامیده ام.

چه بسا که انسان اکثرا علت ناراحتی و شادی خود را نمی داند و یا مشتبه است که دلیل واقعی را می داند.علاقه ها و آرزوها نیز می توانند از دانسته های اشتباهی باشند.

سیستم ظاهر سیستمی است که انسان بر آن تسلط دارد.این سیستم به روز است و اطلاعات حال و امروزی به ما می دهد.مثلا اگر شخصی به دلیل از دست دادن عزیزی ناراحت شود در همان حال سیستم ظاهر گزارش می کند که شما به دلیل از دست دادن آن عزیز ناراحتید.و یا مثلا اگر درحال خوردن غذایی هستید و لذت می برید و علاقه به خوردن دوباره دارید،این علاقه را سیستم ظاهر گزارش کرده است.و یا وقتی در یک مسابقه شرکت می کنید آرزو دارید برنده شوید،این آرزو را سیستم ظاهر به شما گزارش کرده است.

اما اگر شخصی به طور ناگهانی ناراحت شود وعلت ناراحتی برایش مشخص نباشد،این به این معنی است که سیستم ظاهر از گزارش علت ناتوان ماند ولی علت را درسیستم نهان می توان یافت.والبته اکثرا سیستم ظاهر علت را گزارش می کند ولی مفهوم گزارش را اشتباهی دریافت می کنیم. مثلا ممکن است شخصی سبب ناراحتی خود را باختن دریک مسابقه،دعوای خانوادگی یا گم کردن چیزی بداند ولی علت حقیقی ناراحتی ممکن است:انجام عملی خلاف منطق درونی، نادانی، همواره حرفی برای گفتن نداشتن،میل جنسی و....باشد.برای رفع ناراحتی باید علت اصلی را دانست در غیر این صورت ناراحتی رفع نخواهدشد.علت اصلی را سیستم نهان به ما خواهد داد.

همواره سیستم نهان نسخه ای از اطلاعات خود را به سیستم ظاهر می فرستد،سیستم ظاهر این اطلاعات را به زبان خود و زمان امروزی به ما گزارش می کند و در این جاست که احتمال دریافت مفهوم اصلی گزارش بسیار کم است.

دریافت نکردن مفهوم اصلی گزارش باعث می شود که نیروها،علاقه ها و آرزوهای خود را ندانیم و آن چیزی که به اسم این ها در ما وجود داشته باشد،همگی اشتباه باشند.سیستم نهان وظاهر شباهت هایی به تعریف ضمیرناخودآگاه و خودآگاه یا سیستم هوشیار و ناهوشیار فروید دارند.

این مقاله در سه بخش به نگارش رسیده است.بخش اول نگاهی است به دوران کودکی انسان از زاویه ی روانشناسی و چگونگی به وجود آمدن انبار بایگانی توپ ها،فصل دوم به توضیح نقش انبار بایگانی توپ ها در عقل،روح و عملکرد انسان می پردازد.در فصل سوم نیز درباره ی استقلال فکری و تاثیر آن بر پیشرفت انسان و جامعه صحبت شده است.

بخش اول:

در بخش اول نگاهی می کنیم به زندگی انسان در دوران کودکی از دیدگاه روان شناسی

بزرگترین خصلت انسان ،خصلت جستجو گری وکشف است.این خصلت تمام اعضای انسان را به خدمت می گیرد،هم جسمی و هم روحی.در همان دوران نوزادی این خاصیت در سیستم حس و فکر او قرار گرفته است.در ابتدا جستجو را با چشم های خود آغاز می کند.او به اشیاء اطراف خود نگاه می کند و علت وجود آن ها،نحوه ی کاربرد، چگونگی استفاده از آن ها و این که تا چه حدی می تواند مالک آن ها شود،دغدغه ی ذهنی او خواهد بود.

بزرگترین دغدغه مسئله ی تملک است.یک کودک در لحظاتی به شدت بی حوصله می شود.در این جا اگرچه بیان بی حوصله گی مربوط به تجربه های این جانب در طول سال ها،باکودکان متعدد بوده است،اما گفته ی اریک فوروم،در کتاب اندیشه های اریک فوروم که می گوید"انسان تنها حیوانی است که می تواند حوصله اش سر برود." - نگین ناطق،1389،ص - 37نیز الهام بخش من بوده است. - در این جا منظور از کودکی از لحظه ی تولد تا پنج سالگی است. اگرچه برخی کودکی را بیش از این می دانند،اما من دراین مقاله بر اساس گفته ی زیگموند فروید که گفته است"انسان تاپنج سالگی در موقعیت رشد قرار دارد"سن کودکی مورد نظر مقاله را تاپنج سالگی دانستم.اما من این دوره را نیز به سه دوره تقسیم می کنم:

-1از لحظه ی تولد تا یک سالگی و یا بهتر بگویم تا زمانی که راه نمی رود

-2از یک سالگی تا دوسالگی

-3از دو سالگی تا پنج سالگی - وقتی که کودک دوره ی اول را ، در مکانی قرار دهیم،پس از مدتی گریه خواهد کرد،به او شیرمی دهند،گرسنگی و تشنگی او را رفع می کنند ولی بعد از چند ثانیه دوباره گریه خواهد کرد و پستان یا پستانک را پس خواهد زد.او گرسنه یا تشنه نیست بلکه حوصله اش سر رفته ونیاز او رفع بی حوصله گی است.به محض این که او را بلند کنیم به امید تغییر مکان ساکت خواهد شد.تغییر مکان در رفع بی حوصله گی کودک تاثیر زیادی دارد.

کودک دوره ی دوم که بین یک سالگی تا دو سالگی است،بوسیله ی چهار دست وپا یا راه رفتن،خود،تغییر مکان می کند اما به شدت تحت کنترل والدین است ودر این تغییر مکان، آزادی ندارد ولی امتیاز او نسبت به دوره ی اول این است که او برای تغییر مکان احتیاجی به کمک دیگران ندارد واگر آزادی داشته باشد با تکیه برخود می تواند تغییر مکان دهد.

کودک دوره ی سوم - سنین دو تا پنج سالگی - تفاوتی که با دوره ی قبل دارد،آزادی بیشتر در تغییر مکان است اگر چه هنوز تحت کنترل است ولی آزادی بیشری برای رفع بی حوصله گی خود دارد. در این دوره ها بی حوصله گی کودک اکثرا در مکانی اتفاق می افتد که حس کند در آن مکان غریبه است و در مکانی حس غریبه بودن به او دست می دهد که حس کند مالک چیزی در آن مکان نیست. او برای فرار از فشار بی حوصله گی به طرف اشیاء می رود.در واقع بی حوصله گی نیروی محرکه ی کودک است به سوی اشیاء برای تملک آن ها.

واین حرکت،فعالیت کودک است.فعالیت کودک برای تملک از قوه ی بینایی شروع می شود و به حس لامسه منتهی می شود.او به اشیاء نگاه می کند و به طرف آن ها می خزد و سپس با لمس آن ها حس مالکیت به او دست می دهد.

حس مالکیت به کودک آرامش می دهد واین آرامش ناشی از کاهش فشار بی حوصله گی است.مالکیت حس غریبه بودن را از بین می برد.

مرحله ی بعد فهمیدن علت وجود و نحوه ی کاربرد اشیاء است.پیاژه می گوید:کودکان دانشمندانی هستند که دست به تجربه های گوناگون می زنند تا ببینند چه روی خواهد داد. - پایگاه اطلاع رسانی تبیانBزنجان - اما پیاژه چیزی از بی حوصلگی نمی گوید.در حالی که منشا این حرکت بی حوصله گی است.این منشا بسیار حیاتی است.
حال که کودک ،نحوه ی کاربرد،چگونگی استفاده از اشیاء و علت وجود آن ها را می خواهد بداند،به آن ها نگاه می کند،آن ها را تکان می دهد ویا در دهان می گذارد.

در این حال سوال هایی در ذهن کودک ایجاد می شوند که این سوال ها سوال های مرحله ی اول هستند ومن نام این سوال ها را سوال های اولیه نامیده ام.از جمله ی این سوال ها: این شئ چیست؟چه کاربردی دارد؟و مهمتر از همه تا چه حدی به تملک من درامد؟

مثلا چنین سوال هایی در مورد درب به و جود خواهند آمد:چرا باز یا بسته می شود؟چگونه باز و بسته می شود؟ استفاده از دیگر اشیاء مانند لیوان،پارچ آب،چاقو،کتاب و هزاران شی دیگر هر کدام سوال هایی را در ذهن کودک ایجاد می کنند. او می خواهد دلیل حضور اشیای اطراف خود را بداند.چگونگی استفاده از آن ها و چگونگی به تصرف دراوردن آن ها سوال برانگیز است. این سوال ها ریشه در خصلت جستجوگری و کنجکاوی دارد و این خصلت غریزی است.در کل کودک می خواهد در مورد تمام اشیای اطراف خود اطلاعاتی داشته باشد.او به این وسیله جهان بینی خود را گسترش می دهد.

ارتباط کودک با دنیای اطراف ضعیف است،او نمی تواند سوال های خود را مطرح کند ونمی تواندجواب آن ها را از طریق شنوایی بفهمد.او می تواند از طریق بینایی به برخی از جواب ها برسد.با یافتن هر جواب سوال های جدیدی در ذهن او به وجود می آیند.مثلا او خواهد دید که باز و بسته شدن درب جهت خارج یا وارد شدن افراد است. این جواب، سوال های جدیدی به وجود خواهد آورد:این افراد از کجا می آیند؟به کجا می روند؟آن بیرون چه خبر است؟آیا در بیرون اشیاء قابل لمس بیشتری وجود دارد؟آیا بیرون آن حالت خوشی به من دست می دهد؟ - حالت خوشی نبود فشار بی حوصله گی است. -

برای یافتن پاسخ این سوال ها تصمیم می گیرد به طرف منشاء سوال برود. - و این مرحله ی دوم است - .مثلا می خواهد از درب خارج شود یا شی ای را در دست بگیرد.در این جاست که بزرگترین اتفاق رخ می دهد،از او ممانعت می شود.در واقع از رسیدن او به خواسته اش ممانعت می شود.این ممانعت کودک را غرق سوال های ثانوی می کند.این سوال ها مهمترین وشخصیت ساز ترین سوال ها در طول عمر انسان هستند.معمولا این سوال ها اعم هستند از:چرا مانع من می شوند؟چرا آن ها ممنوع نیستند؟

چرا از زورشان برعلیه من استفاده می کنند؟در این جا فشار بی حوصله گی دوباره فعال می شود زیرا که تغییر مکان به سوی خواسته انجام نمی پذیرد.

کودک به شدت ناراحت می شود و این ناراحتی به او فشار می اورد، این فشار به روح وروان او ضربه وارد خواهد کرد واین ضربه درد خواهد داشت،بستگی دارد که این ضربه به چه شکل،در چه شرایطی،درچه حالتی وبا چه قدرتی وارد شود،شخصیت ثانوی آن کودک را تشکیل خواهد داد. شخصیت ثانوی،شخصیت ابدی خواهد بود.در صفحه های بعد در مورد شخصیت ثانوی و ابدی بودن آن بیشتر صحبت خواهیم کرد.

تفاوت سوال های اولیه وثانوی در این است که سوال های اولیه بر اساس مشاهدات و درک کودک از طبیعت به و جود می ایند و سوال های ثانوی بر اساس فشارهای روحی و روانی.تمام کودکان با فشار های روحی و روانی مواجه می شوند ولی چون شرایط زیست محیطی آن ها متفاوت است، شخصیت ثانوی آن ها متفاوت خواهد بود.

شرایط زیست محیطی یعنی این که بستگی دارد کودک در چه محیطی قرار داشته باشد و چه خواسته ای داشته باشد،سوال های ثانوی او به وجود می آیند.

کودک به زودی آن خواسته ،آن درد وآن سوال ها ی ثانوی را فراموش خواهد کرد اما این به این معنی نیست که آن خواسته و فشار از بین رفته است بلکه آن اتفاق،سوال های ثانوی،خواستن و ممانعت،گرد هم می آیند و به یک توپ تبدیل می شوند،این توپ پس از فراموشی واقعه در یک انبار بایگانی می شود. این انبار در قسمتی از ذهن قرار دارد.این توپ دارای یک هسته در مرکز و چند لایه دور هسته می باشد.هسته همان خواسته ای است که کودک از آن منع شد و اولین لایه ی دور هسته سوال های ثانوی و لایه ی بعدی دردها هستند.هر روز ممکن است چند توپ به انبار فرستاده شود.در طول ماه ها و سال های کودکی انبار از توپ ها انباشته خواهد شد.

بخش دوم:

نقش انبار بایگانی توپ ها،در عقل،روح و عمل کرد انسان

انبار بایگانی در قسمتی از ذهن قرار گرفته و نوع فکر و نوع احساس انسان از آن نشات می گیرد.تمایلات و خواسته های انسان که از کودکی شروع می شوند و ثابت می مانند،بستگی به مشخصات توپ های درون انبار دارند. آنچه که فروید در این رابطه می گوید:ذهن ناهوشیار یا ضمیر ناخودآگاه،انباری است پر از تمایل ها،آرزوها و خاطرات خارج از دسترس که بر اندیشه ها و اعمال تاثیر دارند.فروید تنها کسی نبود که عوامل تاثیر گذار ذهنی را پیدا و کشف کرد،شکسپیر نیز در نمایش نامه های خویش آن ها را عنوان کرد

توپ هایی که در انبار انباشته شده اند،در لحظه ی به وجود آمدن شان،حس عصبانیت،تنفر ویا غم را به وجود آوردند.این حس ها یکی از واکنش های زیر را می تواند به همراه داشته باشد:

-1اگر کودک ترسو باشد،برای جلب رضایت بزرگترها نه تنها از خواسته ی خود منصرف می شود بلکه با بزرگترها هم اتفاق خواهد شد و بل کل دیگر از آن خواسته خوشش نخواهد آمد.و از طرفی ممکن است آن عصبانیت و ناراحتی باعث شود کودک از خواسته ی خود متنفر شود زیرا که فشار به وجود آمده را به دلیل خواستن آن خواسته بداند.

-2اگر ترسو نبود،به سبب ممانعت،میل او به آن خواسته بیشتر خواهدشد که به اصطلاحی این کودک را لجباز می دانند.شدت لجبازی به اندازه ی شدت ممانعت است. البته حالت سومی نیز وجود دارد که بین دو حالت فوق است،کودک نمی خواهد از خواسته ی خود منصرف شود ولی قدرت لجبازی ندارد و یا حوصله ندارد.

این سه حالت،تاثیر توپ ها قبل از ورودشان به انبار است .علایق و سلیقه های پایه به این شکل به وجود می آیند،از آن پس دیگر کودک از چیزهایی خوشش خواهد آمد و از چیزهایی خوشش نخواهد آمد.علاقه ها و سلیقه هایی که در آینده به وجود می ایند،هم جهت،متمایل و مرتبط با علاقه ها وسلیقه های پایه هستند.توپ ها حالت های به وجود آمده را باخودشان به انبار خواهند برد.

در دوران بلوغ هر کدام از توپ ها عمر خاص خود را دارد،وبه اندازه ی عمر خود تغییر شکل یافته است.در اثر شرایط زیست محیطی،اتفاق ها و حوادثی که در طول عمر هر توپ،برای انسان رخ می دهد،آن توپ تغییر شکل و رنگ داده و داخل توپ نیز دست خوش تغییراتی خواهد شد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید