بخشی از مقاله

مکانمندی در هنر میرا


چکیده:

از آنجایی که مقولههای متنوع بشری در حال دگرگونی مداوم هستند، دغدغههای جدیدی در عرصههای متنوع بشری به وجود میآورند که حائز اهمیت و توجه به موقع هستند. از آن جمله هنر و هنر میراست. هنری که به قصد ماندگاری خلق نشده و شرایط خلق، تجلی و نگهداری اغلب متفاوتی دارد؛ از اینرو باعث ایجاد دغدغه هایی برای هنرمندان، موزهها و موزهداران شده تا به حدی که گاهاً رواج هنر میرا را جنبشی ضد موزه و موزهداری دانستهاند. ما در اینجا از طریق روشهای گوناگون پژوهش چون مطالعات کتابخانهای و میدانی و مصاحبه و بررسی نمونههای موردی به بحث در مورد نحوه مکانمندی هنرمیرا پرداخته و اذعان داشتیم که مکانمندی در هنر میرا جلوهها و صور متفاوتی دارد. هنرمندان به دلایل متنوعی به خلق هنر میرا میپردازند و مکانمندی این هنر با توجه به انگیزه هنرمند از خلق اثر هنری و ویژگیهای اثر هنری خلقشده، صور گوناگونی میپذیرد، که به شرح و بسط آن پرداختهایم.


واژههای کلیدی:

میرا، هنر میرا، مکان، مفهوم مکان

1



مقدمه

در طول زمان برای هنر تعاریف و مفاهیم متفاوت نگاشته اند و این بدان معناست که در اندیشه بشری مفهوم هنر هماره در حال دگرگونی بوده است و اکنون با تعاریف متفاوت و متنوعش ارثیه ما از پیشینیانمان است. فرهنگ بشری نیز بدینگونه بوده و در عصر حاضر با سرعتی باورنکردنی در حال دگرگونی است همانطور که دکتر ضیمران مینویسد: "فرهنگ معاصر با شتابی خیره کننده در حال تغییر است. با ظهور و رواج ایدهها، اندیشهها و باورهای جدید تا امکانات و شیوههای تازهای پیش روی انسانهای معاصر قرار میگیرد. امروزه حتی زمان و مکان معنای دیرین خود را از کف داده و قراردادهای فرهنگ و تمدن و به طور کلی صورتهای تعامل اجتماعی ماهیتی دگرگونه یافته است (ضیمران، ."(7 :1389 هنر نیز از این قائله مثتثنی نبوده و به وجود آمدن گونهای از هنرجدید با نام هنر میرا دغدغههای نوینی به خصوص برای موزهها و موزهداران به وجود آورده است که خود امری شایان توجه است. هنری که به قصد ماندگاری خلق نمیشود و گاه با ایده ماندگار بودن اثر هنری سر ستیز دارد چگونه خود را بروز میدهد و تجلیگاه آن کجاست؟ آیا این هنر میتواند مکانمند باشد؟ آیا میتوان مکانهایی خاص برای این هنر به وجود آورد؟ به نظر میرسد مکانمندی در هنرهای میرا صورتها و جلوههای متفاوتی دارد که در این جستار به بحث در مورد آن میپردازیم.

روش تحقیق و پژوهش

مطالعه و پژوهش با موضوع هنر و عصر معاصر و در پی آن بررسی ویژگیها و شرایط مکانمندی هنرمیرا از میان مبانی نظری و عملکردی از طریق کتاب، مجله، سایتهای اینترنتی و مصاحبه با هنرمندان و صاحب نظران، و همچنین بررسی نمونههای موردی آثار هنرمندان جدید و بررسی نمایشگاهها و موزههای هنری عصر حاضر امکانپذیر است.

پیشینه تحقیق

بحث، تحقیق و پژوهش در رابطه با هنر و تغییرات آن همیشه مورد توجه هنرمندان و نظریهپردازان، فلاسفه و دیگر اقشار جامعه بوده است و مقالات و کتابهای بسیاری در این زمینه نوشته شده است ولی آنچه در این میان اهمیت دارد ارتباطی است که باید میان حوزههای مختلف هنر و رشتههای مرتبط با آن برقرار باشد که این موضوع هنگامی که بحث آن به ارتباط با جهشها و تغییرات هنر در طول زمان خصوصا زمان حال می رسد، زمانی که به خودی خود دچار تغییرات و تحولات شگرف با سرعتی باورنکردنی است، چهرهای دیگر به خود میگیرد که بررسی موضوع و پژوهش در مورد آن تنها با مراجعه به کتابها و مقالات از پیش انجام شده امکانپذیر نمیباشد و مصاحبه و مطالعات میدانی ضرورتی دوچندان مییابد که در این مقاله لحاظ شده است. از آنجا که این مقاله تاکید بر ارتباط هنر و معماری و شهرسازی داشته و این نوشتار خصوصا به بحث در مورد مکان و هنر معاصر میپردازد در آن از مطالعات انجام شده در حوزه معماری، شهرسازی، فلسفه و هنر استفاده شده است. در بخش هنر، هنر جدید و هنر میرا علاوه بر مقالات و کتابها که به تفصیل در فهرست منابع و مآخذ آمده است به نوشتارها و مصاحبه با هنرمندان جهان و ایران از جمله استاد و هنرمند بزرگ ایران زمین جناب آقای دکتر احمد نادعلیان ارجاع داده شده است. بخش مکان نیز بر اساس مطالعات و نظریههای نظریهپردازان این حوزه رلف و شولتز از خلال مقالات و کتابها نگاشته شده و در نهایت به بحث در مورد آنچه دغدغه هنرمندان و معماران در حوزه هنر میراست با تکیه بر تحقیق و پژوهش و تطبیق نیازها پرداخته شده است.

2

میرا


میرا1 به معنی زودگذر، فانی، ناپایدار، گذرا، بیدوام، کمعمر، چندروزه، کوتاه مدت، لحظهای، آنی و موقتی میباشد.(-,(url3 کلمه میرا به معنی" آغاز شدن و به پایان رسیدن در یک روز" است. که از آن برای توصیف هر چیزی خلاصه و با عمر کوتاه

استفاده میکنیم. (ایک، (2008

هنر میرا

لبخندی گرم، جلوه ناگهانی پرنده کاردینال قرمز و ... لحظاتی میرا هستند که گاهی به طور مختصر، گاهی عمیق، ما را لمس میکنند، ولی اغلب به صورت گنجی که هستند شناخته نشدهاند.(رِیزبرگ، » (2008بیش تر چیزهای زیبا ماندگار نیستند: برگهای سرخ افرا در پاییز، نورهای شمالی، ترانه پرنده باسترک در بعدازظهر تابستان، یا طعم کیک تولد. جهان پر از گلهایی است که فقط برای یک روز شکوفه میدهند. موسیقی به ذات زودگذر است- ما نمیتوانیم آن را بگیریم، و تنها میتوانیم تا زمانی که موجود است از آن لذت ببریم. ما در زمان و جهانی زندگی میکنیم که بسیاری از افراد احساس میکنند که مجبورند با سرعت بیشتری کار کنند).«تامپسون2، (2008 و این نشان دهنده آن است که ما بارها و بارها لحظات میرا را تجربه کرده و از آن تاثیر گرفتهایم. کلین در مقاله خود مینویسد: هنری که خلق شده است تا چند ساعت، چند ماه یا چند سال بماند، هنر میرا نامیده میشود.(کلِین3، (2008 هنرمیرا از هنرهایی است که زودگذر و موقتی یا با عمر کوتاه4 مبنی بر رویداد خاص یا اتفاق و ناپایداری در طبیعت هستند. این هنرها در تمام فرهنگها و تمدنها در سراسر جهان یافت میشوند. (url4,-) نادعلیان میگوید: "هنر میرا عمدتا به این معناست که آن شکل زیباییشناسانهای که شکل گرفته و ما آن را تمام شده تلقی کردیم، دیگر جلوی چشممان نیست. 5" هنر میرا می تواند به عنوان صورتی از هنر که طول عمری محدود دارد تعریف شود. هنری که برای مدت زمان مشخصی و احتمالا برای تکمیل کردن یا به انجام رساندن هدفی خاص باقی میماند و یا به تدریج از بین می رود و یا خراب می شود. (url2,-)

اما اگر از یک گل یا جشن تنها برای لحظهای یا ساعتی میتوان لذت برد، پس از هنر بصری نیز به همین روش میتوان لذت برد. آیا هنر بایستی برای همیشه باقی بماند؟ آیا میتواند چیزی باشد که تنها برای یک لحظه یا یک روز پایدار باشد؟ هنر فاخر نیازی نیست که از رنگ و کاغذ، خاک یا برنز ساخته شده باشد.(تامپسون، (2008 دیانا لین تامپسون در مقاله آفرینش هنر میرا6 مینویسد:

"من به گل و برگ، آواز پرنده و ساحل علاقه دارم، همینها چیزهایی هستند که با آنها کار میکنم. همچنین من به ساختن چیزها علاقه دارم. آفرینش رضایتی عمیق به من میدهد و من نیازی ندارم آنچه را ساختهام نگهدارم."(همان)

همچنین هنر میرا سوالاتی در مورد انواع تجارب و اشیایی که فرهنگمان به عنوان هنر ارج مینهیم برمیانگیزد. هنر میرا ما را به اندیشیدن در مورد طبیعت و پایداری و ناپایداری یاری میدهد. خیلی از ما ممکن است تصور کنیم کلماتی که مینویسیم تصاویری که نقاشی میکنیم ، عکسها و ویدئوهایی که میسازیم ، موسیقی که ضبط می کنیم برای مدت بسیار طولانی و یا شاید تا ابد خواهد ماند. هرچند میرایی در هنر به ما می آموزد که برای لذت بردن و یا آموختن از یک شیء یا تجربه لازم نیست آن را برای همیشه حفظ و نگهداری کرد.(دِیِلو7، (2008هنر میرا به این دلیل خاص است که به توجه ما به لحظات زیبا و کوتاهی که در زندگی باقی نمیماند نیاز

دارد در واقع جشن گرفتن هر روز.( همان) دکتر نادعلیان در مورد تاریخچه هنر میرا میگوید:" مثل هر جریانی که ممکن است در اواخر سده 19 یا ابتدای سـده20 وجـود

داشته باشد که ما از این دوران شروع به نام گذاری میکنیم همواره این مناقشه وجود دارد که به طور مثال سمبولیسم و یا اکسپرسیونیسم زائیده این دوران نیست. یکی ممکن است در دوره غار نشینی هم این کار را بکند. به طور قطع هنر میرا هم در دورههای خیلـی دور وجـود داشته است. شایدکسی که در هزارههای پیشین آتش روشن میکرده و دور آن هلهله میکرده و مـی رقصـیده ایـن چیـز فیزیکـی و الزامـاً مانایی نبوده و جزء هنرهای میرا بوده است. ... بحث خودآگاهی و هنر که ما به طرف چیزی برویم آن را بنـامیم بـا چیـزی کـه بـه شـکل طبیعی و خود جوش وجود دارد دو امر متفاوت است...که ما در این زمان یک خود آگاهی عقلانی نسبت به آن داریـم کـه آن را فریـاد مـی زنیم.... در واقع هنر میرا زمانی به وجود میآید که هنرمندان به میزان زیادی سعی میکنند از نگارخانهها و مراکـز متعـارف نمایشـی خـارج

3


شوند و به مکانی غیر متعارف بروند در واقع به نوعی با وسایل آماده چیدمان کنند یا کارهایشان را در دل طبیعت رها کنند. بیشتر با جریان پسا مینیمال مرتبط است. یعنی از دهه...70 در ایران هم خود آگاهی نسبت به آن تحـت تـأثیر غـرب بـوده. قبـل از انقـلاب بـا گـروه آزاد تجربیاتی انجام شده است که اکثراً چیدمان بوده است. ولی از سال1377 به بعد در ایران هم به طور جدی دنبال می شود و مرتبط است بـا این اندیشه که هنر می تواند مفهومی باشد و چون مفهومی است مهارت دست چندان اهمیت ندارد و می تواند با اشیاء آماده کار شود و می تواند در مکانهایی دور از نگارخانهها باشد. وقتی میگوییم مکانی دور از نگارخانه احتمالاً آن کار در معرض یک سری حوادث قرار میگیرد و یا اگر نیت بر آن است که آن را برای همیشه حفظ کنیم کار را انجام میدهیم و آن را ثبت می کنیم و بعد مسـتندات آن را در نگارخانـه

ارائه می دهیم."8

مکان

مکان، صیغه اسم ظرف است مشتق از کون به معنای "بودن" و به معنای مطلق "جا" (دهخدا،1373، جلد سـیزدهم)، و بـودن خود به معنای "وجود هستی" و "هستی داشتن" است. همچنین، گذراندن عمر و "زندگی کردن" نیز معنی میشود (دهخـدا، 1373، جلـد سوم). یکی دیگر از معانی بودن، "واقع شدن" و " روی دادن" است (همان) بدینترتیب میتوان اینگونه تفسیر نمود کـه مکـان خـود بـه معنای جایی برای جاری شدن رویدادها و وقایع به منظور زندگی کردن است؛ و همچنان که ارتباط نزدیکی با هستی و حیات دارد، هسـتی بخش نیز باشد. (سادات حبیبی، (1387

مکان در نزد حکما و فلاسفه قدیم به معنای فضا و یا به عبارتی دیگر تعریف کننده حدود فضا بوده است. ایشان بدین طریق میتوانستند به شناخت جهان هستی و موجودات آن بپردازند. بدین ترتیب مکان و مشخص کردن حریمها، عاملی برای شناخت عالم به کار میرفته است. (همان)

ارسطو و قدما، کائوس را هستی بینظم، درهم و آشفته، مکانی خالی از جسم (فضای تهی) میدانند. فیثاغورثیان فضا را معادل خلاء نامتناهی و وظیفه خلاء را جدا نگه داشتن چیزها از هم میدانستند. افلاطون با استناد به نظر فیثاغورثیان جهان را هندسی تبیین کرد

و آن را با اشکال هندسی بیان نمود و آن را شکلی توصیف میکند که اولا همیشه وجود دارد و فساد نمیپذیرد و دوما جایی برای تمام اشیایی که به وجود میآیند فراهم میکند. از نظر ارسطو، فضا مجموعهای از مکانها و زمینهای دینامیک با اعراض کیفی است. برای ارسطو فضا محتوای یک ظرف است.(بانیمسعود، (94 :1386 بنابراین در جمع حکمای ایرانی و فلاسفه باستان مفهوم مکان و فضا را یکی قلمداد کرده و برای تعریف هر یک از ویژگی و خصیصه دیگری استمداد میطلبیدند. (سادات حبیبی، (1387

شولتز، نظریهپرداز قرن بیستم، نظریههای خود در مورد معماری و به طور عامتر مکان را بر مبنای نظریههای پدیدارشناسی افرادی همچون هوسرل و بیشتر هایدگر قرار داده است. شولتز پدیدارشناسی در معماری را به عنوان پدیدارشناسی محیطی معرفی میکند

و موضوع آن را "طبیعت و ساختار مکان در پیوند با زندگی" میداند. او ذکر میکند که "زمانیکه چیزی رخ میدهد ما میگوییم برجا شد. این گفته بر این امر دلالت دارد که جا یا مکان به بخش درونی و ذاتی زیست- جهان شکل میدهد. بنابراین ما نمیتوانیم زندگی را دریک دست و مکان را در دست دیگر داشته باشیم، بلکه باید تمامیتی منسجم از این دو را داشته باشیم" (شولتز، (89 :1382 او همچنین در مقاله "پدیدار مکان" توانمندی پدیدارشناسی در معماری را در این میداند که قادر است با خلق مکانهای ویژه، محیط را معنادار سازد" (نسبیت، (122 : 1386

او با نقد نظریههای مدرنیستی بیان میکند که این نظریهها تنها بر اساس دادههای کمی شکل گرفته است و ارتباطات کیفی و معنا و واقعیات زندگی در آنها فراموش شده هستند و در نتیجه دچار بیمکانی شدهاند و تحت این شرایط انسان بودن و هستی خود را در عالم از یاد برده است. در صورتیکه "در گذشته زندگی بشر صمیمانه با چیزها و مکانها پیوند داشت. با وجود سختی زندگی و بیعدالتی اجتماعی، انسان در مجموع احساس تعلق و هویت میکرد. جهان همچون عالمی از کیفیتها و معانی تجربه میشد؛ بنابراین جهانی عمومی بود که مبنایی برای مشارکت و همراهی پدید میآورد" (شولتز، (30: 1382 از نظر او عالم به عنوان تمامیت چیزها، مجموعه صرف عینیات نیست. بلکه ترکیبی زیبا و آرامشبخش از عین و ذهن است. (سادات حبیبی، (1387
از نظر او هدف مکان آشکار کردن چیزها در عالم است. بدین معنا که مکان با برآورده کردن آن چیزی که محیط کم و به آن نیاز دارد علاوه بر اینکه محیط را کامل میکند، آن را دارای گستره و محدوده نیز میسازد و یا به مفهومی دیگر قلمرو به وجود میآورد و

4


بدینترتیب آن را قابل فهم و درک میسازد. که "اساس روان بشر فهم است که به عنوان چیزی در زیر و میان چیزهای با معنا قرار گرفته است. زمانی که چیزها فهمیده شدند، آنها نزدیک میشوند و عالم، عالم میشود و بشر هویت و اصالتش را مییابد" (شولتز،(80 :1382

شولتز حس مکان را اینگونه بیان میدارد: "زمانی که در کشوری بیگانه سفر میکنیم، فضا "خنثی" است؛ یعنی هنوز با خوشحالی یا غم مرتبط نیست. اما فضا تنها زمانی که به نظامی از مکانهای با معنا بدل گردد، برای ما زنده میشود" (: .(89 او مکان را فضای احساس و درک شده و با خاطره عجین شده تلقی میکند و بخشی از معنای مکان را در تجربهها و حالات روحی انسان جستوجو مینماید. برای او مکان همان فضای زنده است. زنده بودن هم به معنای خاص و هم به معنای عام آن. او با ذکر اینکه هیدگر یادآوری میکند که واژه آلمانی Raum) فضا) از Raumen میآید که به معنای "اختصاص دادن مکانها برای باشیدن انسانها" است (شولتز، (73 :1383 مکان را فضایی تلقی میکند که انسان به حضور و وجود خود در آن ادراک و شناخت پیدا کرده باشد. در کل او برای انسان چهار ویژگی" حالت روحی، فهمیدن، گفتو گو، هستی با دیگران." بیان میکند که به سبب آنها با محیط ارتباط برقرار میکند و برای هر یک از این ویژگیها یک تعبیر فضایی نیز مینماید (شولتز، (107 : 1383 حالت روحی، فهمیدن، گفتو گو، هستی با دیگران.

او همچنین برای مکان با معنا و هویت مکان 3 اصل را بیان میدارد:
1. گونهشناسی: که بیانکننده بعد مفهومی معماری است، و توسط نمادپردازی در مکان که محرککننده چهار ویژگی انسان یعنی همان حالت روحی، فهمیدن، گفتوگو و هستی با دیگران است.

2. مکانشناسی: بررسی خواص و امکانات فضای زنده یا واقعی به وسیله تاکید کار طراح بر نظم و ویژگیهای محیط و استفاده از اصول گشتالتی و هندسه. از نظر او خواص مکان را چیزهای واقع در آن که صفات ویژهای دارند مشخص میکند و بیان میکند که چیزهای واقع در زمین همانند صخره ها و آبها و سبزهها و ... و چیزهای واقع در آسمان از جنس رنگ و نور و ... است و نتیجه میگیرد که هر آنچه در بین زمین و آسمان واقع شود میباید دارای چنین ویژگیها و خصوصیاتی باشد تا زنده و کامل باشد.

3. ریختشناسی: به چگونگی قرار گرفتن، ایستادن و چگونگی رابطه بیرون بنا با درون و یکی شدن با محیط میپردازد. توسط اضافه کردن آنچه کم است به محیط. از نظر او اینگونه محیط کامل میشود و معنا پیدا میکند و انسان هویت خود را در مییابد. (سادات حبیبی، (1387
"مکان و نامکان" ادوارد رلف از اولین پژوهشهایی است که بر اساس نظریههای پدیدارشناسی شکل گرفت و بر روی مطالب روانشناسانه و تجربهگرای حس مکان تمرکز دارد(کارمونا9،(96 :2006 او در این مقاله خود به بررسی ویژگیهای حس مکان که برگرفته شده از روح مکان است و موجب معنا و هویت مکان میگردد، میپردازد. (سادات حبیبی، (1387

حس مکان به طور غالب در مورد اصطلاح لاتینی روح مکان بحث میکند، این اصطلاح بیان میدارد که مردم چیزی فراتر از خصوصیات فیزیکی مکانها را تجربه میکنند و میتوانند پیوستگی خود را با روح مکان را احساس کنند(کوتبرت10،(95 :2006روح مکان علیرغم تغییرات اساسی همچنان اصرار بر بودن دارد. کما اینکه بسیار از شهرها و کشورها هویت خود را در برابر تغییرات اجتماعی، فرهنگی و فناوری حفظ کردهاند. برای رلف باقیماندن روح مکان از خلال تغییرات، مفهومی دقیق و ظریف و در عین حال نامعلوم است که اصلا به سادگی قابل تجزیه کردن به اصطلاحات فرمال و معناگرا نیست ولی رد عین حال کاملاً واضح و قابل فهم است (کارمونا،:2006 .(96

رلف میگوید هرچند بیشکل و نامحسوس، هر زمان که ما فضا را درک و احساس کنیم، نوعاً مفهوم مکان نیز شکل مییابد. برای رلف مکانها به ذات پایگاههای معنایی هستند که در طول زندگی براساس رویدادی شکل گرفتهاند. با آغشتن آنها با معنا، افراد و گروهها یا جوامع، فضا به مکان تغییر میکند. ( همان: (97 تبدیل یک فضا به سبب رویدادن خاطرهای جمعی به مکان. در واقع رلف مکان را با حضور انسان و روی دادن رخدادی تعریف میکند اما حس مکان چیزی فراتر از آن و در پیوستگی با زمان گذشته میداند. (سادات حبیبی، (1387

برای رلف، حس مکان، داشتن نقطهای امن در برابر تهدیدهای دنیا، یک درک و فهم عمیق از موقعیت و جایگاه خودمان دربرابر دیگر چیزها و داشتن یک پیوستگی پر معنای روحی و روانی به جایی خاص، معنا میشود (کارمونا،.(98 :2006 رلف معنای مکان را در تصویرهای ذهنی و خاطرههای مردم و آن را موثرترین عامل در هویت مکان میداند. "تا زمانی که معنای مکانها در ساختار فیزیکی و فعالیتهایی که در آن رخ میدهد جستوجو شود، چیزی یافت نمیشود، بلکه باید معنا را در تصویرهای ذهنی و تجربههای انسانها از مکان جستوجو کرد."

5


رلف برای هر مکان شاخصه و خصوصه منحصری قائل است و آن را به سبب سه نشانه هویت مکانی میداند که معرف حس مکان نیز هستند گرچه برای او حس مکان چیزی فراتر از این سه است اما این سه را در ایجاد این حس در مردم تاثیرگذار میداند: -1 ساختار فیزیکی، -2 فعالیت، -3 معنا (کارمونا،.(99 :2006

در کل میتوان نظریههای رلف را بدینگونه برداشت نمود که:
- برای او روح مکان در گرو شناخت و درک عمیق فضا به سبب توجه به ویژگیهای آنها تصویر ذهنی، فعالیت و فرم مکان شکل میگیرد.

- معنا، فعالیت و فرم سه عاملی هستند که به سبب توجه به ویژگیهای آنها تصویر ذهنی، فعالیت و فرم مکان شکل میگیرد.
- درکل هویت و روح مکان چیزی است فراتر از ساختار فیزیکی مکان و افراد به سبب تصویرهای ذهنی و خاطرات فردی و جمعی و تداعیهایی که برای ایشان ایجاد میشود، روح مکان را درک میکنند. (سادات حبیبی، (1387

تقابل مفهوم مکان با هنر میرا

در هر دو نظریه شولتز و رلف انسان مهمترین عامل معنا دهنده به مکان است. نوعی ارتباط میان انسان و مکان حاکم است که رلف از آن به عنوان روح مکان یاد میکند و شولتز آن را عاملی میداند که حالت روحی را سبب میشود و نمود آن ادراکی است که انسان از مکان به دست میآورد و رفتاری است که از او سر می زند. به بیان دیگر یکی از عوامل تاثیرگذار در رفتار انسان در اماکن عمومی ادراک او از مکان است. همانگونه که رلف رویدادی احساسی را سبب تغییر فضا به مکان میداند، معمار آلمانی آلدو ون آیک، این نکته را به خوبی به گونهای دیگر بیان میدارد: هرمعنایی که فضا و زمان دارند، مکان و موقعیت معنای بیشتری از آنها دارند. در ذهن انسان فضا همان مکان و زمان در ذهن او همان موقعیت است؛ (کارمونا،(96 :2006 و این نشاندهنده آن است که ادراکات و احساسات ما از فضا در ذهن، مکانی دارند که در مواجهه با مکان واقعی بیرونی حکم تداعیکنندهها را بازی میکنند و سبب آشنایی و این همانی با مکان می شوند. در نتیجه مکانی، مکان است که با ذهن انسان رابطه برقرار کند و قابل به یادآوردن باشد و در واقع جزئی از ذهن شود حتی اگر دیگر بازگشتی به آن صورت نپذیرد. طبق نظریات مکتب گشتالت ذهن انسان متشکل از ادراکات کلی معناداری است که این ادراکات از طریق تداعی با یکدیگر ارتباط یافته و بدینگونه پدیدهها را تفسیر میکنند. بدین صورت میتوان گفت که مکان زمانی شناخته شده میشود که تصویرهای ذهنی اولیه، خاطرات و تجربههای ما و به نوعی خود ما را تداعی کنند. (سادات حبیبی، (1387

"فضای معماری که به صورت عینی قابل ادراک است، فضایی است که به طور مستقیم احساس می شود و از طریق عناصر تعریفکنندهاش، امکان شناخت مییابد. در فضای ریاضی تمامی نقاط از یک درجه اهمیت برخوردارند و هر جهتی را به دلخواه میتوان در آن یک محور تلقی کرد. اما در فضای ادراکی همیشه یک مرکز وجود دارد که تابع وضع ایستادن ناظر است. در فضای ادراکی فاصله حسی میان دو نقطه در اغلب موارد با فاصله مکانی آنها برابر نیست"(بانیمسعود، .(32 :1386 در ذهن انسان مکان به صورت تصاویر پشت سرهم و بدون حرکت ضبط میشود و این تصاویر بر اساس ادراکی که توسط حواس از محیط کسب شده است، شکل میگیرند. بنابراین ممکن است که دو مکان از لحاظ فاصله عددی بسیار به هم نزدیک باشند اما به دلیل آنکه فرد خاطرهای از آن مکان ندارد و هیچگونه ادراک حسی اتفاق نیفتاده است، به نظر شخص آن دو دور از هم به نظر برسد. و در یکی خود را بیابد و در دیگری هیچ چیز نیابد...بنابراین بر اساس نظریههای شولتز، رلف و همچنین لینچ مکان را باید در خاطره و نمادگرایی، خوانایی و نمایانی، تجربههای حسی، ارتباطات روانی، ادراک فردی و گروهی و فهمیدن جستوجو نمود. . (سادات حبیبی، (1387

مکان زمانی شکل میگیرد که انسان با تمام احساس و ادراک خود روح و معنای آن را دریابد. مکان با ساختار فیزیکی و فعالیتی که در آن رخ میدهد تعریف مادی پیدا میکند و با شکل گرفتن تصویر و خاطره آن در ذهن انسان و در طول زمان معنا و روح پیدا میکند. معنا و روحی که برای روزگاران خواهد ماند و به یادآورنده بودن و هستی انسان خواهد بود. همان)

همانطور که خاطرات ما از هنر میرا و اثر آن بر روش تفکر ما در مورد هنر و زمان، اثری عمیق و ماندگار میگذارد. در مصاحبه نگارنده با دکتر نادعلیان، ایشان بیان کردند که "غیر متعارف بودن کار هنر میرا جذابیت ایجاد میکند... خاطرهاش در ذهنها میماند." جایی که هنر میرا در آن اتفاق میافتد برای مخاطبانش ایجاد حس مکان میکند. حال اگر فرآیند اجرای هنر میرا در نقطهای خاص بارها

6

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید