بخشی از مقاله

چکیده

در زمان سیطره مغولان بر ایران، دو تحول مهم در تاریخ هنرهای تجسمی ایران اتفاق افتاد. اولین اتفاق، در حوزه فعالیت ارباب قلم نی یعنی ابداع خط نستعلیق و دومین اتفاق در حوزه فعالیت ارباب قلم مو یعنی اختراع اصول و قواعد هفتگانه نگارگری بود که در نوشته »دوست محمد هروی« در دیباچه مرقع »بهرام میرزا«، استاد »احمد موسی«، مبدع آن معرفی شده است.

در نگارگری، اصلیترین مسأله برای فعالین این حوزه، یادگیری همین هفت اصل بود. اصل ابر یکی از این اصول است که تا قبل از دوران معاصر، به هفت شکل متفاوت یعنی دلالت به ابر واقعی، اژدها و سیمرغ، حیوانات افسانهای، اسلیمیماری - بترمه - ، هاله دور سر انبیاء و نیز به شکل فرم انتزاعی در کاغذ ابری و نقوش سنگ مرمر تطور یافت. با توجه به این که کاربرد این اصل از دوران صفوی به بعد دچار سیر نزولی گردید.

این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی میدهد که احیای اصل ابر در آثار معاصر بر کارکرد نقشمایه ابر در سه گروه مختلف یعنی گروه اول که اصل ابر را با همان کارکردهای قدیم استفاده نمودهاند، گروه دوم، که سیلان خطوط طراحی آنها، بر اصل ابر استوار است و گروه سوم آثاری که نقشمایه ابر را در شکل فرمالیستی آن بکار بردهاند، متکی میباشد و هنرمندان معاصرمان، تحولاتی را هم در مصالح و هم در فرم این اصل ایجاد نمودهاند.

اهداف پژوهش:

·    معرفی هفت اصل مهم نگارگری ایرانی

·    تاکید بر اصل ابر به عنوان هفتمین اصل نگارگری و تأثیر آن در نقاشی معاصر.

سوالات پژوهش:

·    آیا این اصل در نقاشی معاصرمان تداوم یافت؟

·    در این صورت، اشکال متفاوت کاربست این اصل در نقاشی معاصرمان چگونه است؟

مقدمه

پاکباز نقاشی معاصر ایران که موضوع بحثها و نقدهای زیادی قرار گرفته است، را به چهار دوره تقسیم نموده و به ذکر اسامی هنرمندان هر دوره پرداخته است. دوره اول 1289 - ش- - 1320که با تأسیس مدرسه صنایع مستظرفه و تربیت هنرجویان به روش آکادمیک غربی توسط کمالالملک آغاز گردید. در این زمان، نقاشان هنرآموخته در روسیه نیز در تبریز فعالیت میکردند. در اصفهان نیز هنرستانی برای برای توسعه هنرها و صنایع سنتی دایر شده بود. دولت هنرمندان را به توسعه نگارگری و هنرهای سنتی تشویق میکرد و هنرمندان نیز با توسل به شگردهای طبیعت پردازی و گاه با پرداختن به موضوعات روزمره میخواستند سنت "منیاتور ایرانی" را متحول کنند.

چنین رویکردی به سنت، که از سیاست نوسازی فرهنگی دوره رضاشاه ناشی میشد، مورد تأیید ایرانشناسان خارجی قرار گرفت. دو گرایش در هنر ایران دوره رضاشاه پدید آمد، شیوه هنر غربی بصورت دانشگاهی و دیگری احیای نگارگری و هنرهای سنتی.

در دوره دوم 1320 - ش - - 1337، جنگ جهانی به ایران کشیده شد و رضا شاه برکنار گردید و آزادیهای اجتماعی بیشتر شد و مردم به تمدن غرب نزدیکتر شدند. در این دوران مدرسین غربی وارد دانشکده هنرهای زیبا شده و رها شدن از قیدهای سنتی هنر فرا راه هنرمندان قرار گرفت. رئالیسم روسی، امپرسیونیسم از علائی این دوره هنرمندان بود.

چند فارغ التحصیل هنرهای زیبا به کوبیسم و اکسپرسیونیسم علاقه نشان دادند و خروس جنگی و گالری آپادانا را تأسیس کردند. فعالترین نقاشان این دوره را میتوان به سه دسته نوگرا، سنت گرا و میانهرو تقسیم کرد. که حسین کاظمی، جلیل ضیاپور، هوشنگ پزشکنیا، جواد حمیدی، احمد اسفندیاری، عبدالله عامری، محمود جوادیپور، مهدی ویشکایی، صادق بریرانی، سودابه گنجهای، مارکو گریگوریان و سیراک ملکونیان در دسته نوگرا جای داشتند. علی اصغر پتگر، رضا صمیمی، جعفر پتگر، بهزاد، ابوطالب مقیمی، علی مطیع، محمدعلی زاویه، علی کریمی، حسین الطافی به اضافه وفادارترین شاگردان کمال الملک به دسته سنتگرا متعلق بودند.

حال آن که علی اکبر صنعتی، محسن مقدم، علی رخساز، محمود اولیا، مارکار قرابگیان، آندره گوالویچ، میناسیان - نقاش مناظر دریایی - ، سمبات - آبرنگ کار - ، حبیب محمدی، رضا فروزی و عباس کاتوزیان از جمله نقاشان میانهرو محسوب میشدند. دوره سوم 1337 - ش - 1357-، را میتوان با زمان برپایی اولین دوسالانه تهران 1337 - ش - مقارن دانست. این دوره هنرمندان بزرگی را به عرصه هنر ایران معرفی کرد و مهر تأییدی بر جنبش نوگرایی هنر زد. دوره چهارم 1357 - ش تاکنون - . نیز به هنر دوران بعد از انقلاب تاکنون اختصاص دارد.

اکنون با گذشت حدود سی و هشت سال از چهارمین دوره از نقاشی معاصر ایران، میتوان بارقههایی از رویکرد خودآگاه یا ناخودآگاه نقاشان ایرانی به سنتهای تصویری را مشاهده نمود. این توجه به سنت تصویری ایرانی، دستاوردی ارجمند و تلاشی هدفمند در جهت نفی مصرفگرایی در علوم انسانی و هنر بیگانه است. در این مقاله سعی داریم این چهارگروه هنرمندان معاصر، را از منظر رویکرد به سنت تصویری ایرانی مورد بررسی قرار دهیم. این بررسی، نتایج شایان توجهی را با خود دارد چرا که ثابت میکند هنرمندان معاصر ایرانی، موفق به احیا و به کارگیری یکی از اصول هفتگانه تزئینی هنر ایرانی در نقاشی دوره معاصر گشتهاند که از دوران صفوی افول کرده بود و در یک اصل دیگر مستحیل گشته بود. اگر فقدان اندیشه انتقادی را میتوان یکی از عوامل نظری در نفی مدرن بودن آثار معاصر ایرانی دانست

اما به لحاظ شکلی و بدون در نظر گرفتن جغرافیا، میتوان ملاحظه نمود که بیشتر آثار نقاشی معاصر ایرانی را میتوان بخاطر خصلت انتزاعیشان، در حوزه نقاشی مدرنیستی مورد تحلیل و بررسی قرار داد. در این مقاله قرار است کاربست اشکال متفاوتی از یک اصل در نگارگری را در نقاشی معاصر ایرانی مورد بررسی قرار دهیم ضمن اینکه خصلتهای مدرنیستی را هم در آثار در نظر داریم.

برای شناخت دقیق و تفکیک هنر معاصر ایرانی، منابعی نظیر دایرهالمعارف هنر رویین پاکباز مراجعه نموده و سپس مبحث هنر مدرن ایرانی را از منابعی مانند آسیا در برابر غرب نوشته داریوش شایگان، پیشگامان نقاشی معاصر ایران نوشته جواد مجابی و همچنین مقالاتی نظیر بررسی گرایشهای سنتی در نقاشی معاصر ایران نوشته ایرج اسکندری، شکلهای هنر سنتی و نقاشی معاصر ایران نوشته عبدالمجید حسینی راد و همچنین مقاله ایمان افسریان با عنوان »دانستن درمان است« و دیگر مقالات استفاده نمودم.

درباره اصول تزئینی هنر ایران به کتابهای »دایره المعارف بزرگ اسلامی«، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی تهیه شده و نیز کتاب قانون الصور نوشته صادقی بیک افشار مراجعه شد. اما کتاب هفت اصل تزئینی هنر ایران، نوشته یعقوب آژند، به نحو مطلوبی این اصول را طبقهبندی نموده بود. در زمینه کاغذ ابری و ابر و باد نیز از مقالات یحیی ذکا با عنوان کاغذ ابری، ایوپورتر با عنوان کاغذ ابری و ابری سازی و همچنین کتاب آرایی در تمدن اسلامی نوشته نجیب مایل هروی بهره برده شد.

روش پژوهش:

این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و اینترنتی و آرشیوی به گردآوری و بررسی آثار نقاشی معاصر ایران که اصل پنجم نگارگری ایرانی را تداوم بخشیدهاند میپردازد.

نقاشی مدرن ایرانی

در ابتدا لازم است جهتگیری تحقیق نسبت به آنچه که به عنوان هنر مدرن ایران شناخته میشود، مشخص شود. برخی پژوهشها هنرمندان مدرن غربی را مشتی معرکهگیر بیمایه میداند و در ادامه آن هنرمندان مدرن ایرانی را مقلد مدرنیسم دانسته و تعبیراتی نظیر »از بام افتادن تشت رسوایی مدرنیسم«، »اداها و بازیهای پوچ مدرنیستی« و »رنگ مالی و اجقوجق کشیدنهای مدرنیستی« برای توصیف آثار مدرن استفاده میکنند

برخی دیگر، اصالت هنر مدرن را تأیید میکنند، اما هنر نوگرای ایران را فاقد درک درستی از هنر مدرن میدانند. مانند پاکباز که معتقد است عدم حصول دستاورد جامع در این زمینه دو علت داشته، یکی الگوبرداریهای ناسنجیده و دیگری عدم نهادینه شدن هنر مدرن در جامعه بوده است

برخی دیگر نیز هنر معاصر ایران، را مطلقاً ورشکسته میدانند - صحاف زاده، . - 1391 و برخی دیگر آن را فاقد پیوند با شالودههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران دانسته و وارداتی میدانند - صمدزادگان،. - 13 :1388 یکی دیگر از پژوهشگران نیز به موضوع "تلاش برای همزمانی" به جای "رفع عقب افتادگی" اشاره میکند - افسریان،. - 21-20 :1393 برخی دیگر نیز ظهور مدرنیسم ایرانی در هنر را بدلیل تقلید کردن برای جبران عقبماندگی کشور، سطحی و ظاهری توصیف میکنند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید