بخشی از مقاله

چکیده

مقالهی حاضر بخشهای اساسی معرفتشناسی کانت را که در مطالعات زبان و علوم شناختی مفید خواهند بود، معرفی کرده است. این معرفی براساس مهمترین کتاب او یعنی نقد عقل محض انجام شده است. ابتدا کلیتی از نگرش کانت در پیوند دادن عقل و تجربه ارائه گردیده و مباحث او درخصوص سازوکار شناخت انسانی معرفی شده؛ سپس به بحثهای مربوط به نظر او درمورد زبان، مطالعات زبانی متأثر از کانت و همچنین ارتباط کانت با علوم شناختی پرداخته شده است.

مشاهده شد که علیرغم بعضی اختلافنظرها باید کانت را پیرو نگرشی دانست که تفکر را مقدم بر زبان میداند. درخصوص زبانشناسی متأثر از او نیز اعتقاد بر این است که صحبت از زبانشناسی کانتی مانند بحث چامسکی دربارهی زبانشناسی دکارتی بهمعنای زبانشناسی متأثر از اوست که تنها نطفهی آن در آثار خود کانت بسته شده. تأثیرگیری علوم شناختی از کانت نیز مورد بررسی قرار گرفت و ادعا شد این علوم میتوانند در زمینهی نگاه کلگرا به ذهن در آینده از این اندیشمند تأثیر بگیرند.

.1 مقدمه

کانت1 بزرگترین فیلسوف مدرن است و درعینحال یکی از پیچیدهترین فیلسوفهاست. نقد عقل محض2، مهمترین اثر او، نیز مهمترین اثر فلسفی دوران مدرن است - اسکروتن3، 1 :2001 و . - 16 اهمیت کانت در معرفتشناسی - epistemology - ، اخلاق - ethics - ، زیباییشناسی - aesthetics - و سیاست بر کسی پوشیده نیست؛ اما به بحث تأثیر او بر مطالعات مرتبط با زبان کمتر پرداخته شده است. مقالهی حاضر قصد دارد به این بحث اخیر بپردازد که در قالب سه پرسش کلی قابل پیگیری است:

-    نظر کانت دربارهی زبان چه بود؟

-    معرفتشناسی کانتی - - Kantian منجربه چه نوعی از زبانشناسی میشود؟

-    علوم شناختی که امروز در چارچوب زبانشناسی شناختی - cognitive linguistics - در زبانشناسی مطرح شدهاند، چه تأثیری از کانت گرفتهاند و چه تأثیرهایی میتوانند از او بگیرند؟

در این مقاله ابتدا اساس معرفتشناسی کانت براساس آنچه که در نقد عقل محض آمده معرفی خواهد شد و سپس بر پایهی آن به بحث ارتباط نگرش او با زبان و زبانشناسی پرداخته میشود.

.2 معرفتشناسی کانت

کانت تلاش داشت حدود فهم آدمی را ترسیم کند: جهان به گونهای بر من ظاهر میشود؛ اما آیا من میتوانم جهان را آنگونه که واقعاً هست، مستقل از نگاه ذهنی خودم، دریابم؟ به بیان واضحتر، آیا معرفت عینی - objective knowledge - ممکن است ؟

دو نفر پیش از کانت، به زعم خود پاسخ این پرسش را داده بودند: هیوم- 1 که میتوان او را نمایندهی اصلی تجربهگرایی - empiricism - دانست - پاسخ منفی داده بود و درمقابل، لایبنیتس- 2 که او را میتوان نمایندهی اصلی عقلگرایی - rationalism - دانست - عینیت - objectivity - را ممکن دانسته بود.

هیوم تأثیر ژرفی روی کانت گذاشته بود؛ خود کانت در تمهیدات3 میگوید هیوم کسی بود که او را از خواب جزماندیشی بیدار کرد. درواقع، کانت دیدگاهی ارائه کرد که نه بهاندازهی عقلگرایی لایبنیتس مطلق است و نه بهاندازهی تجربهگرایی هیوم سوبژکتیو.

.1,2 انقلاب کوپرنیکی

انقلاب کوپرنیکی - Copernican revolution - کانت در این بود که اعلام کرد این اشیا - objects - هستند که با ذهن ما مطابقت میکنند و نه برعکس و اینگونه است که ذهن یک دریافتکنندهی منفعل صرف نیست و تجربهی ما را شکل میدهد. اگر قرار باشد ذهن ما خود را با عین تطبیق دهد، تکلیف ضرورت و کلیتی که ما به هر حال درکی از آن داریم چه میشود

کانت در نقد عقل محض میگوید اگرچه تمام معرفت ما بدون شک با تجربه آغاز میشود، لزوماً همهی معرفت ناشی از تجربه نیست. او با هیوم همعقیده است که ضرورت و کلیت از تجربه اخذ نمیشوند

کانت میگوید یک بار هم فرضمان را برعکس بگذاریم و براساس آن جلو برویم. او نشان میدهد این فرض که جهان خارج است که با ذهن ما تطبیق مییابد، بسیار پرثمرتر است.

اسکروتن - 34 :2001 - اعتقاد دارد پاسخ کانت به این مسألهی اساسی که جهان تفکر ما را شکل میدهد یا برعکس، هر دو و هیچ کدام است. این نقطهنظر نوین کانت پایهی رویکرد او شد که خود آن را »ایدهآلیسم استعلایی« - transcendental idealism - و »ایده آلیسم انتقادی - critical idealism - « نامیده است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید