بخشی از مقاله

چکیده

ظهور لویی کان بی شک یکی از شگفت انگیز ترین پدیده های تاریخ معماری مدرن بود. کان حرکت کرد تا یک جدایی و تفاوت در طرز فکر رایج با جهتی نو ارائه کند. وی در حالی که برآمده از بطن شرایط زمان خود بود، همواره نسبت به موفق ترین دستاوردهای فکری عصرش سرآمد بود؛ لذا تشریح کامل افکار و فلسفه اش در قالب اصطلاحات رایج زمانش غیرممکن است.

در واقع او، افکار و فلسفه اش را باید از میان واژگانش بیرون کشید. در این مقاله سعی بر شناخت جایگاهی است که کان برای هنر قایل می گردد. در ابتدا، بر اساس واژه ها و اصطلاحات بنیادینی که لویی کان به کار برده، به تبیین بنیان هنر می پردازیم.

در بخش دوم به تشریح اندیشه ی وی در باب فلسفه سکوت و نور که زیربنای فلسفی تفکر وی در معماری است، پرداخته می شود و در بخش سوم به واکاوی مقام هنر در فلسفه سکوت و نور پرداخته می شود و در انتها، جایگاه معماری به عنوان یک هنر، تبیین شده و نمود فلسفه کان در آثارش، تفسیر می گردد. در نهایت امر از دیدگاه لویی کان به این نتیجه دست می یابیم که هنر بین آن چه وجود دارد و آن چه که هنوز به وجود نیامده است یک نوع اتحاد و یکپارچگی ایجاد می کند. در یک کلمه هنر واسطه است، واسطه ای برای تجلی و ابراز. پژوهش حاضر بر مبنای روش توصیفی تحلیلی است، که بر اساس مطالعات اسنادی کتابخانه ای شکل گرفته است.

مقدمه

لویی کان - 1974-1901 - نخستین معمار اصیل آمریکایی بود که پس از جنگ جهانی دوم برخاست. وی تنها کسی بود که از مکتب جهانی "فرم تابع مقصود" است برید. به راستی که وی پیرو هیچ نهضت معماری نبود، بلکه خود نهضت خود را به وجود آورده بود. در واقع معماری کان زمانی به شکوفایی رسید که نوعی سکون بر معماری مدرنیسم حکمفرما شده بود. از سه ستاره درخشان مدرنیسم رایت بدرود حیات گفته بود و میس و لوکوربوزیه نیز آخرین سالهای عمر را می گذراندند.

به علاوه، میس مدتها بود، همان بود و لوکوربوزیه نیز به نظر می رسید که نمی خواهد شعری تازه بسراید. لوئی کان چندین سال از هر سه معمار جوانتر بود و اگر چه اندکی با تأخیر، در نخستین سال قرن بیستم - 1901 - زاده شده بود، ظاهراً تا سالهای پنجاه، مانند بسیاری از معماران جوان و با استعداد زمان خود گاه مسحور و گاه مقهور این سه استاد، تقریباً لب فرو بسته بود.

به طور کل دوران شهرت و اعتبار وی را می توان ناظر بر دو جریان فکری مدرنیسم و پست مدرنیسم دانست. شخصیت های برجسته همواره در بزنگاه جریان های فکری زمانه خود ظهور نموده و پدیدار شدن آنها نیز به نوبه خود، پیدایش دوره های جدیدی را در تاریخ هنر موجب گردیده است.

همانگونه که غریب پور - 1389 - معتقد است، کان از آنجایی که در بستر معماری مدرن آمریکا پرورش یافته بود، لذا به وضوح معماری مدرن و نتایج و عواقب آن را می شناخت. او تلاش داشت تا در بستر اجتماعی و فکری زمان خود، اندیشه ای بپروراند که انسان را به معماری شایسته ی خود بازگرداند و انسان را با وجود بی کران خود که برای انسان مدرن بیگانه می نمود آشنا کند.

در واقع او تلاش داشت معماری بیافریند شایسته معماری بودن. کان معتقد بود معماری مدرن که زمانی بهترین و مناسب ترین گزینه نسبت به سایر شیوه ها بود، به آشفته گرایی و سلیقه پردازی دچار شده و به فعالیتی تبدیل شده صرفا در اختیار انسان. برای سامان بخشیدن به چنین شرایطی، کان به نظم حیات و جهان هستی توجه و به تاسی از آن مبانی نظری خود را در معماری طرح کرد. او می خواست ثابت کند که معماری چیزی فراتر از اختیار انسان است و معماری انسان باید هماهنگ با انسان و نظم حاکم بر کل هستی باشد، بنابراین او قصد داشت تا زیر بنای فلسفی برای معماری پدید آورد و از این طریق جایگاه انسان در معماری و عالم را به درستی بشناساند و تبیین کند.

کان مطالب خود را به شیوه ای شاعرانه و فی البداهه بازگو می کرد که بی شک این روش را باید ناشی از کار فکری عظیم و در عین حال منحصر به فرد وی دانست. در واقع، روشی که وی در بیان و تعریف زیبایی و فلسفه به کار برد به طور مطلق ذهنی بود. از آنجایی که اندیشه های ذهن گرایانه و فلسفی کان مبنای نظری کارهای او هستند لذا پرداختن به آنها حائز اهمیت است. به طور کل عمده فعالیت های وی را می توان پژوهشی گسترده و عمیق درباره طبیعت معماری دانست که می توان آنها را در دو دسته ی کارهای معماری و فلسفی جای داد و کارهای فلسفی وی را تحت چهار عنوان دسته بندی نمود :

.1 سکوت و نور .2 احساس انسانی .3 احساس مکانی .4 نهادهای اعتقادی انسان در نوشتار پیش رو سعی بر آن است که با تشریح و واکاوی معانی و درون مایه کلمات لویی کان به تبیین فلسفه "سکوت و نور" و جایگاهی که وی برای "هنر" در این فلسفه قایل می گردد بپردازیم. به طور کل، لویی کان بر این عقیده است که از طریق هنر، میتواند معنا و مفهوم نظم آشکار شود.

در واقع " او معتقد است که سکوت، سرچشمهی تمام مظاهر هنری است همان گونه که آندره مالرو به هنر نام "ندای سکوت" اطلاق می کند. در واقع تنها سکوت است که بر مفهوم زیبایی، تقدم و اولویت دارد. برای لویی کان، تنها نظم است که می تواند قابل فهم و ادراک باشد و آن، آگاهی از ارتباط مشترک بین تمام اجزای هستی و همان تحقق کامل قوانین طبیعت است که به واسطهی آن تمام جهان هستی به وجود میآید

لویی کان در تفسیر فلسفه اش اصلاحاتی ویژه را به کار برده است. این اصلاحات کلید ورود به اندیشه ی فلسفی وی در باب سکوت و نور است و نمی توان این اندیشه را جست مگر از راه فهم معنا و جایگاه این واژگان. تنها از این راه است که اندیشه ی وی رخ می نماید. در یک جمله هدف این مقاله را می توان پی بردن به مفهوم نور، مقام هنر و ماهیت عالم هستی از منظر لویی کان دانست.

بنیان هنر

کان، از درک ماهیت اشیا و مناسبات آنها در شالودهی روش متفاوت خود، به نگرشی عقیدهمند است که آن را نظم می نامد. لویی کان بر این عقیده است که از طریق هنر، میتواند معنا و مفهوم نظم آشکار شود. "او بر این باور است که استنباط نظم موجود از درک محتوای مجسم آن دشوارتر است و تحقق همین نظم، سرچشمهی شادی و سرور است. هیچ کار هنری وجود ندارد که در ساختن استادانهی آن- حتی اگر دارای مضمون ناخوشایند و غم انگیز باشد- لذت وجود نداشته باشد

او از لذت به عنوان نیرویی که فی نفسه اجتناب ناپذیر است یاد می کند. چیزی که آنجا وجود داشته پیش از آن که ما آنجا باشیم. وقتی جهان توده مذابی بوده که نه شکلی داشته و نه جهتی می بایست این نیروی لذت در همه جا وجود داشته، خود را بیان کند و بدین طریق بود که کلمه لذت غیرقابل سنجش ترین کلمه شد. "و لذت، در آن سکوت، یعنی در آن احساس مشترک ابدی نهفته در بطن هنر، وجود دارد

تبیین فلسفه " سکوت و نور "

" کلید ورود به اندیشه لویی کان در باب معماری، این پرسش است که "یک چیز چه می خواهد بشود." او در نوشته های متقدم ترش برای اشاره به آن چه یک چیز می خواهد باشد، اصطلاح "فرم"1 را به کار برده است. با این حال، او از این بیم دارد که معنای این واژه با سوء تعبیر همراه شود. لذا او بعدتر "پیش فرم"2 را نیز به کار برده است. او بعدها چنان که در سخنرانی سکوت و نور او هست، از مفهوم "سکوت"3 استفاده می کند

سکوت و نور کلید نوع نگاه لویی کان به تمامی هنرها، من جمله معماری است که در نیمه دوم دهه 70 بدان دست یافته بود. وی در سال 1969 در ETH Zurich سخنرانی را تحت عنوان "سکوت و نور"4 ایراد نمود و در آن به بیان اندیشه هایش در باب فلسفه جدیدش پرداخت.

کان برای شروع بحث از تمایلی که در تمامی اجزا این جهان وجود دارد صحبت می کند، تمایل به اظهار شدن ... وقتی تمایل به اظهار شدن، بودن و تجلی را بپذیریم، واژه هایی چون "بی نور"5 و "بی ظلمت" 6 را نیز می توان پذیرفت. درست است که این واژگان با چنین ترکیبی وجود ندارند. اما چرا وجود نداشته باشند؟ آن ها نیز مانند تمام اجزای این جهان می خواهند که باشند و اظهار شوند.

درخشش در یک لحظه، آشکار شدن از درون تاریکی، خود را نشان دادن و ایجاد تصویری یگانه در ذهن کردن بگونه ای که تمام مغز را فرا گیرد، تصویری چنان شفاف و چنان نورانی که تا اعماق وجود نفوذ کند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید