بخشی از مقاله

چکیده

کهن الگوی دوبنی به معنای اعتقاد به خیر و شر، یکی از بنیادیترین باورها در روایتهای داستانی ایران به شمار میرود. در روایتهای اساطیری هم این دو نیروی خیر و شر دیده میشود و تا امروز در ناخودآگاه جمعی ما حضور دارد.گلستان یکی از بزرگترین میراث ادبی ایران و جهان است که استاد سخن شیخ سعدی آن را به سال 656 هجری قمری با محتوای تعلیمی و با نثر موزون به رشته تحریر کشیده شده است.

این سؤال مطرح است که طرح کهنالگوی خیر و شر چگونه میتواند ما را به درک بیشتر ایدههای انسانی سعدی رهنمون سازد. در گلستان کهن الگوی دوبنی به شکل شخصیتهای سیاه یا سفید بازنمایی شده اما در بعضی موارد شخصیتی که بهظاهر شر دیده میشود خیر است و در انتهای حکایت به آن اشاره میشود. ازنظر سعدی، مهمترین راه برای دفع شر و جلب خیر، عقلانی رفتار کردن و در مسیر محبت و نوعدوستی حرکت کردن است.

-1 مقدمه :

اسطوره و بنمایه آن، در طول تاریخ اهمیت بسیار داشته است و تمام مراحل زندگی انسان و خواستههایش را بیان میکند. ازجمله رویکردها، رویکرد روانشناسانه است. این رویکرد همزمان با رویکرد جامعهشناسانه به اسطورهها پدید آمد. اولین کسی که در این حیطه به آن توجه کرد ، زیگموند فروید روانشناس اتریشی بود

اما کسی که تغییر جدی در نقد اسطورهای ایجاد کرد و نظریه فروید را کمال بخشید کارل گوستاویونگ که یکی از شاگردان فروید است با بررسی ناخودآگاه فردی به بسط آن پرداخت و مدعی حوزه جدیدی در روان انسان به نام " ناخودآگاه جمعی" شد او تصاویر مشترک انسانها را که در ناخودآگاه جمعی قرار دارد، کهنالگو - - ARCHETYPE نامید. بهاینترتیب نقد کهنالگویی وابسته به آرای یونگ شکل گرفت. این نقد، شاخهای از نقد اسطورهای است.

از مهمترین تجلیگاههای نقد کهنالگویی، ادبیات بخصوص حکایات و داستانها و رمانها است. یونگ معتقد است:»ضرورتی ندارد تا صرفاً امیال ممنوعه به منطقه ناخودآگاه طرد شوند بلکه در یادگیریهای موجودات زنده در دوران گذشته و در ردههای پایینتر تکاملی میتوانند بهصورت " مفاهیم کلی"، " مفاهیم کهن"، " صورت مثالی" به دیرینترین لایههای ناخودآگاه فرستاده شوند. در آنجا ثبت و ضبط گردند و متوالیا به نسلهای بعدی به ارث برسند - « بتولی، 1376، - 59-60 بنابراین برخلاف فروید که از مفهوم ناخودآگاه یک مفهوم " پدید آیی فردی" در نظر دارد، یونگ به " پدید آیی نوعی" یا جمعی تکیه دارد.

به همین دلیل یونگ میگوید:» روان آدمی شامل سه بخش است. ضمیر خودآگاه، ضمیر ناخودآگاه شخصی و ضمیر ناخودآگاه جمعی..

ضمیر ناخودآگاه جمعی در اعماق روان آدمی. شامل همه تجربیات و تصاویر کل بشر است این خاطرات و تصاویر را به نام کهنالگو میشناسیم.

-2 کهنالگوی دوبنی:

"کهنالگو" یا "صورت مثالی" یا "صورت ازلی" اصطلاح جدیدی نیست . به تعبیر یونگ کهنالگوها، عناصر ساختمانی اسطوره ساز در روان ناخودآگاه و بنمایه تصاویر آغازین هستند.
 

» کهنالگو درواقع یک گرایش غریزی و قوه محرک است. غریزه، کشش جسمانی است که بهوسیله حواس دریافت میشود. غریزه اغلب بهصورت نمایههای نمادین حضور خود را آشکار میکند. این بروز غرایز، کهنالگو نامگرفته است - .

غریزه منظور همان تمایلات عمیق درونی هر انسانی است که بهصورت فطری نهادینه شده است.

الگو - INSTINCT - خود واژهای است که محققان زیادی درباره آن سخن گفتهاند. ازجمله یونگ که آن را یک مرکز پرشده از انرژی میداند - یونگ: 1385، - 363 و جوزف کمپبل - 1987-1904 - میگوید " کهنالگوها، اندیشههای مشترک در اسطورههاست و مثالهای اولیهاند که میتوان مثالهای زمینه نامید" - کمپبل، 1384، - 85 یعنی همانکه یونگ مطرح کرده است.

اگرچه هر فردی فرهنگ و اسطورههای خاص خود را داردامّا کهنالگو مفهوم عام و همگانی پیدا میکند که در تمام اسطورههای جهان مکان بسط مییابند. که به معنایی واحد گرایش دارند، یعنی مفاهیم فرهنگی مشابهی را مینمایانند. چنین بنمایهها و تصویرهایی، صورت مثالی نامیده میشود.

شخصیتهای کهنالگویی بر این اساس شامل: "قهرمان، قربانی، شیطان، زن، مادر، کودک-پیر، فرشته، خیر و شر" میباشد.

موقعیتهای کهنالگویی: طب، تشرف سفر، مرگ، معراج نمادهای کهنالگویی: نمادهای اعداد، رنگها، عناصر طبیعت خیر و شر از مفاهیم کهنالگویی است.

تقابل خیر و شر همچون نور و ظلمت، نیک و بد از ضروریات جهان هستی است. مشاهدات و مطالعات علمی آن را بهوضوح نشان میدهد و با دقت فلسفی بهتر و عمیقتر درک میشود. جهان ما جهان تضاد و تزاحم است." خیر و شر، وجود وعدم، خوب و بد در آغوش هم جا گرفتهاند، ازاینرو همواره دو جریان تضاد و متخالف در کنار یکدیگر دیده میشود"

سعدی هم میگوید: گنج و مار و گل و خار و غم و شادی به هماند.

بعضی از این تضادها در شکایتاند آن را مایه درد و رنج میدانند و اینگونه جهان ایدهآل نیست "فکر ثنویت از همینجا سرچشمه گرفت، چنین پنداشته شد که اگر تنها یک اصل و یک مبدأ، حاکم برجهان بود، دو جریان متضاد وجود نمییافت" 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید