بخشی از مقاله
چکیده
در اندیشه یونگ، سایه کهنالگویی است که مربوط به بخش منفی و تاریک طبیعت ماست. از منظر وي، خودشناسی نخستین شرط لازم براي رودررویی با سایه است. سایه لزوماً همیشه بد نیست اگر بتوانیم با سایه خود درست روبرو شویم، آنگاه سایه میتواند زمینهاي براي اتحاد بین بخشهاي خودآگاه و ناخودآگاه روان ما فراهم نماید.
یکی از مفاهیمی که در ادبیات کلاسیک فارسی با تعریف یونگ از سایه همپوشانی دارد، نفس است. در این مقاله، با رویکردي روانکاوانه، ابتدا به معرفی و تطبیق سایه و نفس در اندیشه یونگ و مولانا پرداخته، سپس رمزهاي مختلف سایه در غزلیات شمس را بررسی کرده و نشان دادهایم که این کهنالگو با رمزهایی چون: دجال، ابلیس، فرعون، نمرود، دیو، ابوجهل و ابولهب، خر، گاو، حوا، و سگ در غزلیات نمود دارد.
.1 مقدمه
کارل گوستاو یونگ - 1875 -1961 - 2، در ابتدا از شاگردان فروید بود؛ اما بعدها به دلیل اختلاف نظرش با فروید، در باب نظریه جنسیت وي، راه خود را از او جدا کرد و دست به تأسیس مکتبی زد که امروزه از آن با عنوان روانشناسی تحلیلی یونگ نام برده میشود. پیش از یونگ، فروید - 1865 -1939 - 3 با معرفی ضمیر ناخودآگاه4 در انسان، نه تنها در حوزه علم روانشناسی بلکه به طور کلی در علوم انسانی گام بزرگی براي مطالعه ابعاد مختلف انسان برداشته بود. وي با مطالعه روي بیماران خود متوجه شد که بیشتر بیماريهاي این افراد ریشه در گذشته آنها دارد. فروید با انتشار کتاب تعبیر رؤیا به تبیین اهمیت ضمیر ناخودآگاه در انسان پرداخت.
به اعتقاد فروید، رفتار ما انسانها ازبعدي از ذهنمان ناشی میشود که فقط بخشی از آن جنبه آگاهانه دارد و بخش زیادي از آن ناآگاهانه است و اغلب به طور غیرمستقیم در رفتار ما بروز میکند. [...] ضمیر ناخودآگاه از دیدگاه فروید مخزن تمام امیال، هراسها، خاطرات و انگیزههاي غریزي است که ما به هر دلیل مجال بروز به آنها نداده و واپس راندهایمشان
البته ناگفته نماند که »منظور از "ضمیر ناخودآگاه" [...] صرفاً آنچه در حیطه ضمیر آگاه قرار نمیگیرد نیست. [...] ضمیر ناخودآگاه نظامی فرعی و پویاست، یعنی حوزه یا لایهاي از ذهن که بخشی از نظام گسترده نیروهایی متعارض را تشکیل میدهد
فروید با مطالعه و تحقیقات خود متوجه میشود که عاملی در انسان فعال است که تن به خودآگاهی نمیدهد یا به عبارتی ذهن اجازه بروز آن را نمیدهد. ناخودآگاه از منظر وي، فردي است و از تجربیات کودکی انسان سرچشمه میگیرد. از همینجاست که اختلاف استاد و شاگرد شکل میگیرد و یونگ با مطرح کردن بخش دیگري از ناخودآگاه انسان، یعنی ضمیر ناخودآگاه جمعی5، دست به تأسیس مکتب جدیدي میزند. یونگ معتقد بود ناخودآگاه انسان بسیار اسرارآمیز و پر از اندیشهها و اتفاقات مربوط به آینده و گذشته است.
این ناخودآگاه نه تنها در گذشته و آینده سیر میکند بلکه میتواند به جهان ناخودآگاه جمعی نیز پا بگذارد. نمادهاي به ارث رسیده، بر خلاف گفته فروید، فقط مربوط به دوران کودکی انسان نمیشود و خبر از گذشتهاي بسیار طولانی میدهد. »آنچه فروید نمیتوانست بپذیرد این بود که یونگ بنیان علّی روان انسان را به زمینههایی فراتر از تجربه فرد تعمیم میداد. در واقع یونگ مدعی بود هرچند فرد به صورت آگاهانه با اسطورهها سروکار نداشته باشد، برخی جنبههاي اسطورههاي کهن مانند اسطورههاي یونانیان، مصریان، رومیان و. .. در رفتار فرد تأثیرگذار خواهد بود.