بخشی از مقاله
چکیده
نیازسنجی اساسیترین عنصر برای بومیسازی در فرایند برنامهریزی درسی است. کنش با نیاز آغاز میشود، و درپی نیاز است که کنش رخ میدهد. نهاد اجتماعی، در معنایی عام کارکردی، هویتی اجتماعی است که برای رفع نیازهای افراد بوجود آمده است و در راستای تحقق نیازهای انسانی وظایف آن تعریف میشود. برای شکلگیری هویت برنامهریزی لزوماً مفاهیم مرتبط با آن که عبارتند از نیاز، کنش و نهاد باید تعریف خود را بیابند. برنامهریزی مفهومی وابسته به تعریف ما از هویات یا مفاهیم سهگانه است.
و خود بخشی از عنصر دوم، یعنی کنش است. در اینصورت سه مرحله اساسی که در برنامهریزی ویژگی بنیادین دارند، - 1 نیازسنجی - 2 تعریف کنش کنشگران هدف برنامهریزی درسی - اعم از معلمین و متعلیمن و مجریان نهادی - ؛ اگر بخواهیم جایگاه برنامه ریزی درسی را در این سهگانه برنامهریزی درسی کنش مجریان نهادی در سطوح عالی اجتماعی است - 3 تعریف نهاد مربوطه در برنامهریزی درسی - اعم از مدرسه، دانشگاه یا حوزه - .
تا ما در مرحله نیازسنجی نتوانیم سلسله مراتبی از نیازهای فردی و اجتماعی کلان را تشخیص دهیم نمیتوانیم درکی از نحوه کنشی که باید انجام داده شود داشته باشیم، در مرحله بعد کنشهای اجتماعی به جهت هویت اجتماعی که دارند، لزوماً باید درون نهاد شکل بگیرد. با این وصف تا ما تعریفی از دانشگاه و بطور کلی نهاد آموزشی کلان در سطح کشور نداشته باشیم نمیتوانیم برنامهریزی آموزشی داشته باشیم.
اگر ما بتوانیم بهواسطه عبور از مرحله نیازسنجی به تعریفی از دانشگاه برسیم مهمترین قدم را در برنامهریزی آموزشی بومی برداشتهایم. پیدا کردن مسیر استاندارد برای رسیدن به این مدل از راه بررسی عناصر اصلی در فلسفه کنش میگذرد. چرا که فلسفه کنش عناصر اصلی یک کنش چه در سطح فردی و چه نهادی را در اختیار ما مینهد و بدین ترتیب اصول برنامهریزی در سطح جهانی و سطح بومی معنای خود را پیدا خواهند کرد.
مقدمه
نیازسنجی از جمله اساسیترین و شاید اساسیترین عنصر برای بومیسازی در فرایند برنامهریزی درسی است. هنگامی که در مرحله مبانی برنامهریزی درسی با کنش انسانی ارتباط پیدا میکنیم، و کنش با نیاز آغاز میشود، کنش انسانی در مرحله فردی یا اجتماعی ظهور پیدا میکند. این مرتبه از کنش انسانی وقتی در اجتماع آغاز به کار میکند همراه با هویاتی اجتماعی با عنوان نهادها، اراده خود را در مرتبه اجتماعی اعمال میکند. در این مرحله که عنصر "نهاد" قدم به دستگاه تفکر مینهد و ما به عنوان کنشگری اجتماعی وارد مرتبه فعل اجتماعی میشویم،
باید اولاً تعریفی از نهاد داشته باشیم و ثانیاً کارکردی برای نهاد در راستای رفع نیاز خود ترسیم کرده باشیم؛ چرا که فلسفه وجودی نهاد برای تحقق اراده اجتماعی است. با این وصف، نهاد اجتماعی، در یک معنای عام کارکردی، هویتی اجتماعی است که برای رفع نیازهای افراد به وجود آمده است و در راستای تحقق نیازهای انسانی وظایف آن تعریف میشود. این تبیین فلسفی از نحوه ارتباط میان نیاز و کنش انسانی از یک سو، و رابطه نهاد، کنش انسانی و نیاز از سوی دیگر، قانون عامی در تبیین کلیه امور اجتماعی است.
برنامهریزی درسی فرایندی اجتماعی و بلکه کنشی اجتماعی است که آن نیز در این چارچوب قرار میگیرد. با این وصف برای اینکه هویت برنامهریزی درسی شکل بگیرد لزوماً مفاهیم مرتبط با آن که عبارتند از: »نیاز«، »کنش« و »نهاد« باید تعریف خود را بیابند . از این رو، برنامهریزی درسی، مفهومی وابسته تلقی خواهد شد؛ وابسته به تعریف ما از هویات یا مفاهیم سهگانه و بلکه خود بخشی از عنصر دوم، یعنی کنش است. در این صورت سه مرحله اساسی که در برنامهریزی درسی ویژگی بنیادین دارند عبارتند از:
- 1 نیازسنجی؛ - 2 تعریف کنش، کنشگران هدف برنامهریزی درسی - اعم از معلمین و متعلیمن و مجریان نهادی - ؛ اگر بخواهیم جایگاه برنامه ریزی را در این سهگانه مشخص کنیم، برنامهریزی راهنمای کنش مجریان نهادی در سطوح عالیتر اجتماعی است.
- 3 تعریف نهاد مربوطه در برنامهریزی - اعم از مدرسه، دانشگاه یا حوزه - .
سه مؤلفهای که برشمرده شد، امور پایهای هستند که در برنامهریزی آموزشی باید به عنوان اصول غیرقابل عدول درنظر گرفته شوند. تا ما در مرحله نیازسنجی نتوانیم سلسله مراتبی از نیازهای فردی و اجتماعی کلان را تشخیص دهیم نمیتوانیم درکی از نحوه کنشی که باید انجام داده شود داشته باشیم، در مرحله بعد تعریف کنشهای اجتماعی به جهت هویت اجتماعی که دارند، لزوماً باید در درون نهاد شکل بگیرد. از این رو هویت نهاد که کارکرد اصلی آن در راستای رفع نیازها بود باید متأثر از مرحله نیازسنجی تعریف شود. با این وصف بدون داشتن تعریفی مطلوب و نیازمحور از دانشگاه و به طور کلی نهاد آموزشی کلان در سطح کشور نمیتوانیم به یک برنامه ریزی آموزشی مطلوب و برآورنده نیازها دست یابیم.
برنامهریزی آموزشی خود یکی از سطوح کنشهای فعالان نهاد آموزشی است. دو عنصر کلان »نیازسنجی« و »تعریف دانشگاه« در سطوح بعدی کنشهای اجتماعی، افراد را در یک چارچوب سیال متناسب با زمان و مکان هدایت میکنند؛ چرا که نیازسنجی در مراحل مختلف، وابسته به شرایط زمانی-مکانی مختلف است. دانشگاه نیز به عنوان نهادی در خدمت برآورده کردن نیازها هویتی ثابت از جهت کارکردی، و سیال از جهت وظایف دارد که با این دو حیث خود، کنشهای کنشگران نهادی را از یک سو، و کنشهای متعلّمان را از سوی دیگر جهتدهی میکند. با این وصف، اگر بتوانیم بواسطه عبور از مرحله نیازسنجی به تعریفی از دانشگاه و بهطور کلی نهاد آموزشی برسیم مهمترین قدم را در برنامهریزی آموزشی بومی برداشتهایم. در واقع، برنامهریزی درسی نیز که بخشی از فعالیت نهادی، نهاد آموزشی است وابسته به تعریف دانشگاه و فرایند نیازسنجی است.
چیستی کنش انسان
بحثهای فلسفی و غیر فلسفی در مورد چیستی کنش انسانی زمینههای نظاممند کردن مباحث خاص در علوم انسانی به طور کلی و از آن جمله علوم تربیتی مانند برنامه ریزی درسی را فراهم میکنند. چگونگی این زمینهسازی به عناصر اساسی بازمیگردد که نگاه فلسفی آنها را به عنوان عناصر اصلی شکلگیری »کنش« معرفی میکند. حال این کنش، فردی باشد یا کنش اجتماعی، هر یک از کنشها از عناصری مابعدطبیعی تشکیل شدهاند که بدون آنها نمیتوان یک کنش را تصور کرد. بدین نحو که شرایط وجودی یک کنش در قالب آن عناصر قابل ترسیم است. این بحث به شکلهای مختلف و با ادبیاتهای فکری مختلف از قرون کهن سابقه داشته است. از ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوس - ر.ک: ارسطو، - 1385 گرفته تا دوران جدید در مباحث برنامهریزی آموزشی کافمن - کافمن، - 1393 قابل رصد است. به نحوی که وجود این عناصر در بحثهای برنامهریزی آموزشی بنیانی جداییناپذیر از این دست مباحث است.
طبق ادبیات فلسفه اسلامی، کنش انسانی از جمله هویاتی است که »ممکن«است؛1 تعریف وجودِ ممکن در مقابل وجود »ضروری2«قرار دارد. وجود ضروری، وجودی است که ضرورت وجودی دارد و نیاز به مرجّحی غیر از خود ندارد. بنابراین نیازی به ایجاد کننده ندارد. اما موجود ممکن برای به وجود آمدن نیاز به مرجح دارد. بدین معنا که چون هم امکان دارد که وجود داشته باشد و هم امکان دارد که وجود نداشته باشد، مرجحی لازم است آن را از حالت نیستی به هستی بیاورد. این مرجح در مباحث فلسفی عموماً با عنوان علّت«» شناخته میشود. علت فاعلی، علت غایی، علت مادی و علت صوری چهار علتی هستند که در موجودات ممکن فیزیکی دخیل هستند.3 در این نوشتار عمده بحث ما بر روی مباحثی در مورد علت فاعلی و علت غایی است.
عنوان فاعل یا علت فاعلی اصطلاحی است که در مباحث فلسفی به مرجحی اشاره دارد که ایجادگر امر ممکن، و در بحث ما علتی است که ایجادکننده کنش میباشد که در مباحث علوم انسانی به آن »عامل4« گفته میشود. عامل، هویتی است که انجام دهنده یک فعل خاص است. بحث ساخت و عامل در علوم اجتماعی نیز از جمله مباحثی است که به بررسی هویت عامل و میزان نقش آن در تحقق فعل میپردازد.
با این وصف، کنش انسانی امری ممکن است که عامل آن را ایجاد میکند یا مسؤول آن است. اما چنانکه گفته شد علت فاعلی یکی از چهار علت اصلی در دنیای فیزیکی است. علتی دیگر در انجام فعل دخیل است که علت غایی است. این علت، امریست که کنش انسانی به خاطر آن از عامل صادر میشود. غایت داشتن، به معنی اینست که فعل در پی هدفی به وجود میآید.
تا اینجا دو عنصر از عناصر اصلی کنش انسانی به دست آمد: الف - فاعل - یا عامل - ب - غایت - یا هدف - . این دو علت که در فلسفه اسلامی از آنها با عنوان علل وجودی یاد میشوند در واقع علل وجودی کنش انسانی هستند. - ر.ک: طباطبایی، 1416، ص - 171 با این وصف ما میتوانیم یک گزاره که حاوی برخی عناصر اساسی کنش انسانی هست را بیان کنیم: »عامل به جهت نیازهایی که دارد به دنبال اهداف خاصی، کنشهای مختلفی را انجام میدهد.« مثال این عامل اگر در سطح فردی باشد: سعید آب میخورد.
مثال این عامل اگر در سطح عاملیت اجتماعی باشد: سازمان بهداشت، در سال آینده برنامه پیشگیری از ایدز را اجرایی میکند.
در مورد اول چند عنصر وجود دارد:
- 1 - عامل: سعید به عنوان علت فاعلی به جهت رفع - 2 - نیازی که به آب دارد، و در جهت رفع احساس تشنگی - 3 - فعل آب خوردن را از حالت امکان خارج میکند و به آن ضرورت میبخشد. یعنی آن را انجام میدهد.