بخشی از مقاله

پيشگفتار :
تاريخ چند هزار ساله معماري ايران آنگونه که شايسته است مورد مطالعه قرار نگرفته است . هرچند افراد زيادي زندگي خود را وقف شناخت اين معماري نموده اند اما متاسفانه نتايج تحقيقاتشان بصورت مدون در اختيار ديگران قرار نگرفته از اين رو در پي مکتوب کردن اطلاعاتي درباره گنبدهاي مساجد و شيوه هاي گنبد زني به مشکلات عديده اي بر مي خوريم، از جمله عدم وجود منابع معتبر و سايتهاي علمي و مقاله هاي پژوهشي در اين زمينه و عدم وجود امکانات کتابخانه اي .


افراد آگاه و قابل اعتماد که در اين زمينه اطلاعات کاملي داشته باشند در دسترس نيستند .
بنا بر اين مشکلات و امکانات کم اينجانب مطلبي را فراهم نموده ام که اميد وارم در باب معماري گنبد قابل ملاحضه باشد .



گنبد در معماري ايران
همه چيز درباره گنبد


پوشش گنبد در ايران پييشنه اي ديرينه دارد . کمبود چوبهاي استوار و کشيده که در حقيقت عنصر اصـلي پوشش تخت است ، سبب شده است که پوشش سغ sagh و گنبد روايي پيدا کند و بخصوص در دهانه هاي وسيع ترجاي پوشش تحت را بگيرد . قديميترين شکل هاي منحني در پوشش زيرين چغازنبيل متعلق به هزاره دوم ديده شده است .


با وقفه طولاني در دوران هخامنشي معماري درخشاني با پوشش مرتفع و مسطح در اوج قدرت و کارائي جلوه دارد ولي چه قبل و چه بعد از آن بعلت فراهم نبودن شرايط خاص اقتصادي در اين دوران آوردن چوب سدر از جبل عامل و ساج از گنداره هميشه ميسر نبوده و در جنگل ها و جلگه هاي اين سرزمين هم چوب مناسب پوشش پرورش نمي يافته است لذا طاقهاي منحني و گنبد جاي اصلي خود را به عنوان يک پديده ساختاري و اقليمي در معماري ايران به آساني پيدا

مي کنند در متون موجود ، ديرينه ترين گنبدي که به آن اشاره مي شود مربوط به دوران اشکاني و اوايل ساساني است . اين گنبد در شهر فيروز آباد و به قطر 10/16 متر بنا شده است . چنانچه ابن البلخي در توصيف شهر فيروز آباد و گنبدي که در ميانه شهر برپا شده مي گويد : اردشير شهر فيروزآباد ، که اکنون هست بنا کرد و شکل آن مدور است چنانک دايره پرگار باشد . در ميان شهر آنجا که مثلاً نقطه پرگار باشد دکة انباشته برآورده است و نام آن ايوان کرده و عرب آنرا طربال گويند و بر سر آن دکه سايها ساخته و در ميان گاه آن گنبدي عظيم برآورده و آنرا گنبد کيرمان گويند و طول چهار ديوار اين گنبد تا زير قبه آن هفتاد و پنج گز است و

اين ديوارها از سنگ خارا برآورده است و پس قبه عظيم از آجر بر سر آن نهاده و آب از يک فرسنگ از سر کوه رانده و به فواره بر اين سر بالا آورده و دو غدير است که يکي بوم پير گويند و ديگر بوم جوان و بر هر غديري آتشگاهي کرده است
در دوران ساساني گنبدسازي آنچنان رواج مي گيرد و تکامل مي يابد که از آن پس تا امروز پوشش گنبدي از نظر ساخت و افزير بصورت الگو و دستور العمل کلي مورد بهره برداري قرار مي گيرد .


روش گنبدسازي چه در دوران ساساني چه در دورة اسلامي آنچنان با استفاده از نظم دقيق رياضي در شکل بندي و ساختمان و با کاربست شيوه هاي صحيح صورت مي گيرد که در همه انواع ، گنبدها بدون احتياج به گاه بست و کالبد و قالب در برابر همه نيروهاي فشاري و رانشي به خوبي مقاومت مي کنند ، گرچه در گوشه سازيها از اوايل دوران اسلامي تاکنون تحولاتي چند صورت گرفته است اما روش گنبدسازي در ايران همواره ويژگي اجرائي و فرهنگي خاص خود را دنبال کرده است . آنچه قابل ذکر است آنکه اين ويژگي چه در شکل چه در اجرا ( نداشتن قالب ) آنرا با گنبدهاي مشرق زمين همواره متفاوف مي کند

تعريف هندسي گنبد
در تعريف هندسي ، گنبد مکان هندسي نقاطي است که از دوران چِفدي مشخص حول يک محور قائم به وجود مي آيد . اما در زبان معماري : گنبد پوششي است که بر روي زمينه اي گرد برپا شود .
گنبد از سه قسمت تشکيل شده است :


1. گنبد خانه يعني زمينه گنبد
2. بَشن = هيکل يعني قسمتي که روي زمينه ته رنگ به صورت مکعب بالا مي آيد و يک يا دو طرف آن باز است ( در گنبدهاي قبل از اسلام هر چهار طرف به دهانه هاي باز منتهي مي شد.(
3. چپيره = جمع شده


از آنجائيکه در معماري ايراني به ندرت به ته رنگ گرد بر مي خوريم و معمولاً قسمت انتهائي بشن به شکل ، مربع و گاهي مستطيل است با چپيره کردن آنرا تبديل به دايره مي کنند بعد گنبد روي آن سوار مي شود . به همين دليل مرحله چپيره شدن در گنبدسازي شايان توجه است زيرا امکان داشتن زمينه گرد است که اجراي نهايي پوشش گنبد را ميسر مي سازد .


معمولاً در نقشه هائي که پوشش به صورت گنبد طراحي مي شود زمينه را به شکل مربع در نظر مي گيرند تا به سادگي بتوان آنرا تبديل به 8 و 16 و 32 و بالاخره دايره کرد .


گنبد سازي در ايران به ندرت روي زمينه مستطيل نزديک به مربع هم اجرا شده است در اين صورت مستطيل تبديل به 6 و 12 و سپس بيضي نزديک به دايره مي شود و گنبد روي بيضي قرار مي گيرد . به اين نوع گنبد که مقطع افقي آن به جاي دايره بيضي است کمبيزه گفته اند . از نمونه هاي اين نوع گنبد با ته رنگ بيضي مسجد حاج رجبعلي تهران و امامزاده زيد بن علي در ورامين قابل ذکرند .


چپيره
چپيره سازي در گنبد به دو بخش عمده تقسيم مي شود :
ـ گوشه سازي = گوشه بندي
ـ شکنج = چين و چروک
ـ گوشه سازي يا گوشه بندي يعني ساختن و تبديل کردن شکل چهار گوشه بشن به هشت گوشه و به ترتيب 16 و 32 و 64 گوشه و بالاخره دايره و با تبديل کردن شکل مستطيل نزديک به مربع به 6 و 12 گوشه و بالاخره بيضي است . در حالت اخير مستطيل بشن بايد نسبت اندازه هاي اضلاعش طوري باشد که به راحتي قابل تبديل به شش گوشه شود مثلاً نسبت 4 و 4/3 قابل تقسيم است . البته با استفاده از کاربندي انواع زمينه هاي مرسوم در معماري ايراني را مي توان به نحو مطلوب تبديل به دايره کرد که در مباحث آينده جداگانه بررسي خواهد شد .
گوشه سازي خود شامل دو بخش است :
1. اسکنج يا سِکُنج
2. ترمبه يعني جمع شده


اولين گوشه سازيها توسط چوب انجام شده و حتي خود گنبد هم با چوب اجرا گشته است . بهترين موارد مثال را در ابيانه مي توان ديد
دراراک هم در کاروانسراي حاج عليقلي نمونه ديگريست . کاروانسراي کاشاني هم ( در اراک ) به هـمين طـريقه سـاخته شده است . طـرز اجـرا چنين بوده که چـوبها را در گوشـه هاي بـشن سوار مي کردند و هـمين طور روي هم مي چيدند تا مثل سبد جمع مي شد و به صورت گنبد چوبي در مي آمد .
در معماري ارمني از اين نوع گنبد زياد به چشم مي خورد . فضاي زير اين گنبدها را معمولاً بزرگترين اطاق تشکيل مي دهد . در خانه هاي روستائي نيز پوشش بزرگترين اطاق که معمولاً تنور هم در آن قرار دارد به صورت گنبد چوبي است .


چوبهاي موجود در ايران از استحکام کافي برخوردار نيست و معمولاً براي پوشش دهانه هاي 5/2 تا 3 متر به کار مي رود به همين دليل در معماري پيشين ايران در زمان هخامنشيان براي پوشش تخت جمشيد از جبل عامل لبنان درختهاي کنار بسيار قطور و مرتفع را آوردند . چون اين حمل و نقل چوبها مستلزم هزينه اي سنگين بود در دوران اشکاني اين کار متروک شد و به جاي پوشش تخت از پوشش سغ استفاده کردند .


متاسفانه از معماري دوران اشکاني که در واقع پوشش سغ آغاز مي شود در داخل ايران نمونه اي بجاي نمانده است . در خارج از محدوده ايران کنوني به يکي دو نمونه از پوشش سغ بر مي خوريم که يکي hattra يا الحضر است و ديگري کاخ آشور و ايندو نيز چهره روشني از چگونگي پوشش به دست نمي دهند .
در بازه هور خراسان بين خواف و نيشابور گنبدي ديده مي شود که گوشه سازيهاي آن با چوب ساخته شده و خود گنبد با سنگ لاشه . بنا متعلق به اواخر دوران اشکاني يا اوايل ساساني است و در مجموع ناچيزتر از آنست که ما را به قضاوتي کلي در اين باب رهنمون شود . لذا از گنبدهائي که همه مصالح آن از چوب بوده فقط خاطره هائي باقيست . شايد ابيانه بهترين تجلي گاه آن باشد .


گوشه سازي با چوب نيز به تدريج در بسياري از نقاط ايران متروک شد و علت عمده و اصلي آن موريانه خيز بودن زمين هاي ايران داخلي ( ايرانشهر ) بوده و هست .


قديميترين نمونه بجاي مانده از گوشه سازي با چوب در بازه هور است که قبلاً اشاره شد .
در فهرج يزد هم با اينکه منطقه به شدت موريانه خيز است ( احتمالاً به علت رواج چوب در منطقه شهداي فهرج) زيارتگاهي به چشم مي خورد که گوشه سازي پوشش آن ، از چوب بوده است . چوب گوشه ها توسط موريانه به کلي از بين رفته ولي خشت هاي پشت آن به نحو معجزه آسايي باقي مانده است و از خود گنبد نشاني ديده نمي شود .


در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم در منطقه خراسان حدود مشهد و طوس و اطراف آن و در مناطق کوهستاني کرمان که موريانه کمتر است استفاده از پوشش چوبي رواج مي يابد .


نمونه اين گوشه سازي با چوب بقعه شاه نعمت الله ولي در کرمان است و در اين بنا براي گوشه سازي با يک تخته ، شانزده ضلعي را به 32 ضلعي تبديل کرده اند . در گنبد هارونيه طوس نيز همين عمل تکرار شده است . در مسجد جامع قزوين از تخته استفاده کرده اند ( گنبد قديمي مسجد) .
با اينحال نمونه هاي فوق انگشت شمارند و بايد گفت که به علت اشکالات گوناگون استفاده از چوب منسوخ مي شود .


بطوريکه گفته شد نوع اول گوشه سازي اسکنج است . اسکنج متشکل از دو طاق اريب است که همديگر را در يک نقطه قطع کرده باشند . شيوه زدن طاق ممکن است بصور مختلف رومي ، ضربي ، چپيله ( لاپوش و تيغه اي ) باشد در هر حال تقاطع دو طاق اين نوع گوشه سازي را به وجود مي آورد . ذکر اين نکته ضروري است که بارهاي وارد بر گنبد به اين گوشه ها منتقل نمي شود . به همين دليل هم ، نوع اجراي گوشه سازي تأثيري در چگونگي افزير گنبد ندارد .
ترمبه = سرمبه = سلمبه


نوع دوم گوشه سازي به صورت ترمبه است در هيچ يک از لغت نامه هاي ايراني به کلمه ترمبه بر نمي خوريم . لغتي به صورت ترکيب طاق و طرمب آمده است که معناي آنرا پشت هم اندازي و طاق روي طاق سوار کردن نوشته اند حال آنکه خود لغت ترمبه به معني ، يک چيز جمع شده ، عمده ، پيش آمده ، تريده ( به طرف جلو سريده شده ) است . در واقع ترمبه همان معني اسکنج را دارد که کنج پيش آمده باشد .


ترمبه بر عکس سکنج به چهار طريقه پوشش مي شود : 1ـ گوشه سازي با چوب به شکل جلو آمده که حالت خاص و استثنائي ترمبه تلقي مي شود . و سه طريق ديگر به شکل سغ يعني پوشش منحني شکل است که شامل فرمهاي زير مي شود :
1. فيلپوش
2. ترمبه پتگين = پتکين patkin
3. ترمبه پتگونه يا پتکانه ( پتکانه صحيح تر است)

فيلپوش
براي اجراي فيلپوش مثل صدف حلزون از گوشه ( نقطه صفر ) شروع مي کنند و لايه هاي طاقي را روي همديگر مي پوشانند و سوار مي کنند تا به حد مطلوب برسد( يعني منتهي به جائي شود که مربع را تبديل به هشت ضلعي مي کند) .


در واقع فيلپوش به پوشش گوشة ديوار که از کنج شروع مي شود و بين دو ديوار متقاطع قرار مي گيرد اطلاق مي شود . در قلعه دختر فارس ترمبه گنبد را به شکل فيلپوش زده اند ، نمونه خوب ديگر که هم اکنون نيز قابل مشاهده است ، گنبد کوچک بي بي شهربانو نزديک ري است ، بنا تعلق به دوران آل بويه دارد . زير گنبد کوچک را با لايه هاي آجري مثل چپيره روي هم چيده اند تا به نقطه مورد نظر برسند . در بناهاي قرون پنجم و ششم اين نوع گوشه سازي معمول بوده است . در مسجد جامع شيراز متعلق به دوران صفاري انواع ترمبه ها اجرا شده بود ولي متأسفانه تمام بنا نوسازي شده و اثري از معماري قديمي دوران اصلي برجاي نمانده است . تنها ماخذ ، عکس هاي قبل از خراب کردن مسجد است که در کتاب پوپ آورده شده است .


نمونه ديگر به صورت چهار تا چفته در قسمت روبروئي شبستان مسجد جامع فهرج متعلق به نيمه اول قرن اول هجري است . گوشه سازي ترمبه است و اجراي روشني است بر اينکه چگونه خشت ها را رويهم چيده اند تا شکل فيلپوش بدست آيد .


پيش از اسلام ترمبه ها و سکنج ها را به صورت (( نماندن )) اجرا مي کردند به اين ترتيب که گوشه ها را مي نماندند تا به حد دايره قاعده گنبد مورد نظر برسد . در اين صورت ارتفاع خيلي زياد مي شد ولي از آنجائيکه در آن دوران معماران ابائي نداشتند که بلنداي گنبد از حد مقياس ديد انساني بيشترباشد مشکلي پيش نمي آمد . ولي بعد از اسلام که سعي در کوتاه کردن پوشش مي شد ، گوشه سازي به گونه اي اجرا شد که بتوان شکل چهار گوش بشن را به هشت گوش تبديل کرد بدون آنکه ارتفاع پوشش از حد مطلوب بالاتر رود . از نمونه بناهاي پيش از اسلام که مربع بشن را به هشت ضلعي تبديل کرده اند تنها کاخ بيشابور برجاي مانده است که از چگونگي پوشش گنبد اين تنها نمونه هم ، نشاني در دست نيست .


در قلعه دختر و آتشکده فيروزآباد هيچ يک از بشن هاي مربع تبديل به هشت گوش نشده است . در آتشکده فيروزآباد گنبدهاي طرفين بنا کومبيزه است ولي بجاي تبديل شش ضلعي به دوازده ، تنها گوشـه ها را نـمانده اند تا به دايره رسـيده اند و در اين تـبديل با بالا رفتن ارتفاع فضا باشکوه تر جلوه گر شده است .
گاهي در بناهاي قبل از اسلام شکل بشن را هشت و نيم هشت مي کردند و بعد آنرا مي نماندند تا به دايره تبديل شود . ولي در بناي بيشابور شکل دقيق هشت ضلعي را مي بينيم . در تالار تشريفات بنا براي بدست آوردن هشت کامل دوتا مربع را در هم تقاطع داده اند بدين ترتيب که از ادامه اقطار مربع اول مربع دوم را ساخته اند اين تداخل شکل دقيق هشت گوش را به وجود آورده است ( اين شکل امروزه بنام ستاره محمدي مشهور است ) . چون در محاسبات رياضي راديکال 2 عدد دقيقي نيست تنها به صورت ترسيم هندسي امکان دست يابي به هشت ضلعي دقيق ميسر است لذا معماران نيز از طريقه ترسيم استفاده کردند .
ترمبه پتگين = پتکين patkin
پتکين نوعي گوشه سازي است که فرانسويها به آن Encorbellement گويند . به معني پيش آوردن تدريجي ديوار در خوزستان به خصوص دزفول براي اين نوع گوشه سازي لغت زيباي ( تونگان ) يا ( تونجه ) را به کار مي برند اين کلمه معمولاً بجاي بالکن مي آيد اما براي گوشه هاي ديوار که شکلي پيش آمده دارند نيز مصطلح است .
در خوزستان گوشه هاي ديوار را اول پخ مي کنند ( براي ايجاد سايه بيشتر اين گوشه ها معمولاً تنگ هم است ) تا رفت و آمد در کنار آنها بخصوص در کوچه ها آسانتر باشد بعد از بالا آمدن ديوار از ارتفاع معيني که موجب اختلال در رفت و آمد نشود دوباره آجرها را پيش مي کنند تا به صورت مکعبي که در نقشه اصلي لازم آمده در آيد . به اين پيش آمدگي تونگان ( تونگون ) مي گويند .
در مناطق ديگر ايران به نعلبکي زير گلدسته مناره ها هم تونگان مي گويند ( جائيکه قطر مناره زياد مي شود و گلدسته را روي آن سوار مي کنند ) در اينجا تونگون يا تونگه به معني طبق است . اصطلاح ديگر اين شکل به طور عام پتکين است به معني پيش نشاندن .
بهترين نمونه هاي گوشه سازي پتگين را در ناحيه کُمش ، سمنان ، دامغان ، بسطام و قسمتهائي از غرب خراسان مي توان ديد .
مثال روشن امامزاده جعفر دامغان است ( در نزديکي بناي چهل دختران دامغان ) . اين زيارتگاه را به اشتباه متعلق به قرن ششم يا هفتم هجري دانسته اند در صورتي که قدمت بنا خيلي بيشتر است و بايد آنرا همزمان با بناي اوليه آستانه حضرت رضا ( ع ) دانست . گنبد امامزاده و پتکانه اش هر دو از خشت ساخته شده اند .
گنبدهاي زنگوله درکُمش دامغان هم با خشت درست شده و ترمبه پتگين دارد . يکي ديگر از پتکانه هاي زيبا و نمايان که هنوز شکل خود را حفظ کرده است در گوشه سازي گنبد خانقاه شيخ علاء الدوله بيابانکي واقع در صوفي آباد سمنان به چشم مي خورد . گنبد بنا فرو ريخته و يکي از پتکانه ها محفوظ مانده است . ترمبه فيلپوش را در همه جاي ايران مي توان ديد ولي فراواني اين نوع پتگين در ناحيه کمش است . در خنج و لارستان فارس هم نمونه هائي موجود است .
ترمبه پتگونه يا پتکانه ( پتکانه صحيح تر است)


شکل پتکانه به چند رديف طاقچه مي گويند که روي هم سوار شده و جلو آمده باشند تا ترکيب گوشه بندي را کامل کنند . مثلاً در صفه صاحب مسجد جامع اصفهان چند رديف طاقچه روي هم سوار شده اند که شبيه به مقرنس شده اند ولي در واقع مقرنس نيستند .


اغلب ترمبه ها را تا قرن چهارم هجري پتکانه مي کردند . پتکانه معني کانه يا طاقچه روي طاقچه را مي دهد . ( که به آن طاقچه بندي هم مي گويند )
سر در گنبد قابوس را قديميترين مقرنس ناميده اند ولي بجاي مقرنس پتکانه است.


براي سـاختن پتکانه در محل مورد نظر ابتدا يک تويزه مي سازند به اين تويزه کوزه بند يا دوره بند
( دوره = کوزه ) و هم وزن با آن گويند که در لبه کار گذاشته مي شود بعد در داخل ، طاقها را روي هم سوار مي کنند .
از دوره تيموري به بعد بسياري از پتکانه ها را با روسازي کاشي و غيره ساختند ولي نوع زيباي آن بافت پتکانه با خود آجر است .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید