بخشی از مقاله
بررسي نشانه شناختي معماري گنبد در خانه هاي تاريخي و ارتباط آن با انديشه هاي عرفاني
چکيده :
در معماري خانه هاي قديمي ايران ، توجه معماران به ساختار خاص فضاي خانه ها و برقراري ارتباط ميان اجزاي آن ها با بينش عرفاني و نشانه شناختي در پس معماري هنري است . هماهنگي مناسبات ساختاري اجزاي خانه ، از لحاظ فرم ، رنگ و عناصر هندسي با اصول عرفان ايراني اسلامي وجهان بيني خاص معمار و ساکنان ، نگارنده را بر آن داشت که خانه هاي ايراني را از اين منظر بر اساس نظريات نشانه شناختي نظريه پردازاني چون سوسور، فوکو، ياکوبسن و... و در زمينه ي خلق اثر هنري از مقاله ي مارتين هايدگر با نام "سرآغاز کار هنري " و هم چنين بر اساس آموزه هاي فلسفي و عرفاني ، به تحليل خانه هاي قديمي ايران از اين منظر بپردازد. موضوع اين پژوهش بررسي ساختار نشانه شناختي فضاي گنبد، در خانه هاي قديمي ايران و ارتباط بينش هنرمند معمار در ارتباط با درک از جهان هستي و ماوراي آن مي باشد. نگارنده در ادامه ي بررسي خود به اين نتيجه مي رسد که در پس بافت و ساختار هنري فضاي يک خانه ، بينشي ژرف و عميق از ارتباط ميان انسان ، فضا و ماورا وجود داشته است . هدف از انجام اين تحقيق اثبات اين نکته است که معمار دوره هاي پيشين در ساخت يک فضاي مسکوني ، براساس بينشي عميق به ظريف ترين ابعاد وجود و هستي توجه داشته و بر اين پايه اثري هنرمندانه را براي مسکن خود خلق نموده است .
واژگان کليدي :
نشانه ، گنبد، عرفان ، دايره ، مربع
بخش ١) مقدمه :
خانه از ديرباز اهميتي ويژه و خاص براي انسان داشته است ؛ خانه مکان و نمادي براي ولادت ، زندگي ، استراحت ، رشد، انجام مراسم خاص ، پذيرايي ، مرگ ، مصيبت و نعمت ، استقامت و سکونت بوده و هست . در معناي واژگاني خانه مکاني است براي آرامش و سکون .١ از اين روست که در طي ساليان ، انسان خانه را مکاني براي آرامش خويش تعريف کرده و نهايت آرمان ها، زيبايي ها و جهان بيي ن خويش را در خانه طراحي و اجرا نموده است .
نگارنده در اين مقاله بر آن است بر اساس نظريات نشانه شناساني چون سوسور٢ و رومن ياکوبسن ٣، فضاي گنبد در خانه هاي کهن ايراني را - به عنوان نمونه خانه ي تاريخي سراي بديع اصفهان ، مربوط به دوره ي قاجاريه - بررسي نموده و پس از بررسي ونتيجه گيري اين ويژگي ساختاري را به ساير خانه هاي قديمي اصفهان و ساير مناطق ايران تسري دهد.
اصل بنيادي نشانه شناسي بر اساس دال ، مدلول و دلالت مي باشد؛ دال آن وجود عي ني است که ما آن را مي بيم ين و درک مي - کنيم ، مدلول تصور ذهني ما از دال است و دلالت ارتباطي است که ميان دال و مدلول وجود دارد. از مجموع همه ي اين ها نشانه ساخته مي شود (۵، ص ۹۵). نشانه ها درک دوباره ي انسان از واقعيت جهان پيرامونش هستند، اين که يک نشانه چگونه در ذهن انسان بر مدلول هايي متنوع و گوناگون دلالت مي کند، فرآيندي است که آن را در آثار هنري به وفور مي توان تجربه و درک کرد، هايدگر٤ در مقاله ي خود، خلق و ارتباطي را که مابين هنرمند (مشخصاً هنرمند معمار ساليان دور) به عنوان فرستنده ، نمادها و نشانه هاي موجود در پيام (معماري خانه ي ايراني ) و انسان معاصر که مخاطب اين پيام از پس سال ها و دوران هاي خاص تاريخي است ، بررسي مي کند.
در خانه هاي کهن ايراني ، فضاي هر خانه سرشار از دال هايي است که بر مدلول هايي خاص دلالت مي کنند؛ تقريباً در معماري تمام خانه هاي کهن ايران ، خصوصاٌ اصفهان ، معماران و طراحان فضاهايي ويژه را در سازه هاي يک بنا در نظر مي گرفتند، هر يک از اين فضاها، مانند شيشه ها ارسي ، هشتي ، درب ورودي ، شاه نشين ، سرداب و ... دنيايي از رازها و نشانه ها را در مقابل چشم مخاطبان خود قرار مي دهند. يکي از اين فضاها که موضوع اصلي اين پژوهش است ، فضاي گنبدي شکل است که تقريباً در تمام خانه هاي کهن منطقه ي اصفهان ديده مي شود.
نگارنده در اين مقاله بر آن است که با تحليل نمادها و نشانه هاي موجود در شکل هندسي دايره و مربع ، فضاي گنبدي شکل خانه ي تاريخي سراي بديع را بررسي کند و ارتباط آن ها با مدلول هاي ويژه ي عرفاني را بررسي نمايد.
در اين رابطه مقاله ي روح ا... خليلي نيا با نام ادبيات و معماري ٥ به مواردي را در اين زمينه بررسي نموده است ، اما اساس کار نگارنده مقاله ي هايدگر با نام "سرآغاز کار هنري "٦ مي باشد.
بخش ۲) کليات :
بر اساس آن چه که در بيش تر آيين هاي زيبايي شناسي و فلسفي آمده است ، در تحليل نشانه شناختي يک اثر هنري ، به جاي بيان کارکردهاي هنري و تأکيد بر شکل پيام ، بايد به تأثيرهايي که مخاطبان اثر هنري احساس مي کنند، پرداخت (١ ص ٣٤٧).
نگارنده در اين مقاله بر آن است تا تحليل خود را بر اساس دريافت هاي مخاطب ، آن هنگام که در فضاي خانه اي قديمي قرار مي - گيرد، ارايه نمايد.
ياکوبسن بر اين عقيده است که يک فرآيند نشانه شناختي ، سه روي کرد دارد (٨ ص ٢٩)؛ هنرمند يا آفريننده ي اثر فرستنده ي يک پيام است ، اين پيام همان اثر هنري (معماري گنبد) مي باشد، مخاطب اين پيام بازديد کننده ي اثر هنري است ، که از سوي هنرمند يا آفريننده ي اثر، به حس زيباشناختي ، فراتر از اثر، سوق داده مي شود. نگارنده در اين پژوهش بر آن است تا اين حس نهفته در پيام فرستنده براي مخاطب را تحليل نمايد.
امبرتو اکو٧، مي گويد که نکته ي اصلي در برخورد با يک نشانه ي پي يچده و هنري ، آن جايي است که مخاطب چه چيزي حس مي کند و نه اين که چرا حس مي کند. به بيان ديگر نشانه شناسي در پي يافتن پاسخي دقيق تر به "چگونگي تأثيرگذاري اثر هنري " است . (٦ ص ١٦٩)
تأثير اثر هنري آن جايي نمايان مي شود که فراتر از عمل ، يا تجربه ي فردي رود. اثر هنري نه تنها مجموعه اي است از کارهاي (هنري ) يا تجربه هاي خاص و برگزيده ، که هر يک بنا به قراردادي از پيش تعيين شده مدلول هايي را در ذهن مخاطب مي سازند، بلکه مجموعه اي از قراردادهاي جديد، نشانه ها و مدلول هايي تازه ، نيز هست . آگاهي به اين نشانه ها، يعني شناخت معاني قراردادي و معاني تازه ، در حکم کشف مناسبات راستين ميان اثر و مخاطب آن است . هر اثر دنياي نشانه هاي ويژه ي خود را مي آفريند و دلالت معنايي خاص خود را ايجاد مي کند از اين رو واقعيتي است مبهم . هر مدلول در ذهن مخاطب "موردي تأويلي " است و از اين رو همواره با تأويل هاي گوناگون از هر اثر هنري روياروي مي شود.
بخش ۳) تحليل معماري گنبد:
خانه ي تاريخي سراي بديع ، واقع در خيابان چهارباغ پايين اصفهان ، از بناهاي دوره ي قاجاريه مي باشد. (شکل ۱) اين بنا به عنوان نمونه اي بي بديل از معماري هنري و فلسفي خاص منطقه ي اصفهان آورده شده است ؛ نگارنده ، ويژگي هاي ذکر شده در اين مقاله را در ديگر خانه هاي قديمي منطقه ي اصفهان مشاهده نموده است ؛ اما با توجه به ويژگي هاي خاص اين بنا، تحليل را با نمونه - هاي از اين خانه بيان مي نمايد.
در ابتدا خانه ي تاريخي بديع ، اثري معماري ، به مثابه اثري هنري ، در نظر گرفته مي شود. عي ي تين محسوس با مصالحي ترکيب مي شود و واقعيت ها را با ارزش هايي برتر نشان دار مي نمايد. معماري خانه ي تاريخي ، تصويري از ايده ها به دست مي دهد، ايده هايي که دال هايي با مدلول هايي متفاوت براي انسان مي سازند.
بناها و ساختمان هايي که معمار هنرمند به ظهور مي رساند، صرفاً، براي مقاصد زيستي ساخته نشده اند؛ آن ها ساحت ديگري را به ظهور رسانده اند. بايد هم به جنبه ي ابزاري و هم به جنبه ي غير ابزاري آثار هنري توجه نمود. بناهاي هنري عالم و فتوحي را به وجود آورده اند. (۳ ص ۶۳)
در خانه ي تاريخي بديع ، هم چون ديگر خانه اي کهن ايراني ، مي توان فضاهايي گنبدي شکل را در قسمت هاي مختلف آن مشاهده کرد، از هشتي ورودي گرفته تا گوشواره ها و حوض خانه . (شکل ۲ و ۳). همان گونه که در تصاوير ديده مي شود، هر کدام از اين فضاهاي گنبدي شکل بر فضايي مکعب (مربع ) قرار گرفته است .
معماري اين خانه با استفاده از هندسه ، ويژگي هاي فضايي خود را که بر خاسته از نگرش ، احساسات و تفکرات خاص معمار است به تصوير مي کشد . هندسه ي خاص اين فضا القاکننده ي حرکت يا سکون است .
هنگامي که انسان به فضاي زير گنبد وارد مي شود ابتدا در فضايي مربعي شکل قرار مي گيرد، از آن جايي که مربع نماد سکون است ، فضاي زير گنبد نيز القاکننده ي سکون است . مربع شکلي است ايستا و ثبات گرا که اضلاع و زواياي برابرش احساسي از سکون ، استحکام ، حصار، منزل ، کمال و استقرار مي باشند. مربع نمايانگر و ثبات حرکت دوراني است . (شکل ۴)
مخاطب اثر هنگامي که در اين فضا قرار مي گيرد به سمت ايستايي سوق داده مي شود. درنگ در فضا و نگاه به قرينه ها. مربع نماد هماهنگي نيز هست ، تمام اضلاع مربع با هم برابرند، اين هم اندازه بودن نشانه ي ثبوت و هماهنگي است . هماهنگي ، عالي ترين فضيلت به شمار مي آيد، زيرا نماد شناخت کاملي است ، که شخص مي تواند از طريق آن به حقيقت مطلق دست يابد.
مربع با استفاده از دال ها و به شيوه ي خويش وجود موجودات را مي گشايد. اين گشايش ، اين متجلي ساختن ، يعني حقيقت موجودات ، در کار هنري پيش مي آيد (۷ ص ۲۵۰). در فضاي گنبدي شکل خانه ، انسان با حرکت از مربع به دايره حقيقت را درمي - يابد، در اين نوع معماري حقيقت آن چه که هست ، خود را درون کار هنري بنا مي کند. "هنر، بنا کردن حقيقت خود را درون کار هنري است ." (۷ص ۲۵۰)
فضاي معماري حوض خانه و ديگر قسمت ها توانايي آن را دارد که حرکتي را در مخاطب به وجود آورد. حرکتي به سوي خيالي خاص در انسان ؛ مانند احساس سبکي و تقدسي که باعث آزادي او از دنياي مادي و پرواز به سوي دنيايي غير مادي مي گردد. از اين روست که مخاطب اين اثر، ناخود آگاه بعد از قرار گرفتن در فضاي مربع شکل نگاه خود را به سمت بالا و به سمت گنبد مي کشاند.
به نظر هايدگر نسبت بين انسان و عالمي که خود را در نسبت حضوري عملي انسان با اشيا آشکار مي سازد، متضمن نوعي شناسايي است . هايدگر براي توضيح نحوه ي اوليه و اساسي شناخت آدمي ، سه عامل را وصف مي کند که يکي از آن ها يافت حال است . حال از نظر هايدگر چيزي در باب وجه وجود انسان در نسبت با عالم منتقل مي کند. انسان در فضاي خاص خانه جايگاهي ويژه دارد، در اين نوع معماري جايگاه انسان دقيقاً در زير گنبد است ، زيرا در متون عرفاني ، انسان کامل اساس آفرينش است و نقطه ي پرگار وجود است . در مرکز دايره مي ايستد و اين گونه است که با حضور خودش در وسط اتاق معماري آن را تکميل مي کند.
ارتباط خود را با جهان پيرامون مي فهمد و در اثر هنري تشخص و جايگاهي ويژه مي يابد. در اين هنگام است که حال را مي يابد و به کشف تلقي انسان از خويش و دنياي خويش دست مي يازد. (۷ ص ۱۹۲) (شکل ۴)
از سوي ديگر چهار ضلع مساوي مربع مي تواند نماد چهار عنصر باد، آب ، خاک و آتش ، يا چهار جهت اصلي شمال ، جنوب ، شرق و غرب و يا چهار فصل و چهار مرحله زندگي از کودکي تا جواني و ميانسالي و پيري و چهار طبع سردي ، گرمي ، خشکي و رطوبت باشد. همه ي اين نمادها مربوط به جهان مادي و محسوس هستند.
از اين رو مي توان جهان ماده را به شکل مربع تصوير کرد، زيرا مربع داراي ابعادي محسوس است ، يعني مي توان براي مربع ارتفاع و حجم و بعد تعريف کرد، در مربع مي توان نقاط خاص و مختصات خاص تعريف کرد، مرکز مکعب جاي مشخصي است و گوشه ي آن جاي خاص ديگري ؛ در مکعب تمام اجزا داراي مرتبه و نام و تمايز هستند. مربع نشان دهنده تعادل و استواري است و دقيقاً در مقابل مربع دايره قرار دارد که نشان گر حرکت و پويايي است .
دايره خلاف مربع ، نام و جايگاهي بر زمين ندارد، ارتباط دايره با آسمان است ، دايره و گنبد بر آسمان دلالت مي کند، (۲ ص ۱۲۵۴) از اين روست که سقف را به شکل دايره ساخته اند. در دايره همه چيز در يک نقطه جمع مي شود، اما در مربع نقطه ي يگانه - ي وحدت وجود ندارد.
در جهان بيي ن عرفاني ، دايره فضايي بي نهايت است که براي آن مرکز و بعدي نمي توان تصور کرد. مي توان هر نقطه اي بر روي دايره را حد وسط آن تعريف کرد و اين گونه است که انسان کامل بر کره ي خاک نقطه ي پرگار وجود مي گردد. دايره نمادي از عالم معناست ؛ جهاني که در آن زمان و مکان معنايي ندارد.
نمونه هاي بي شماري را مي توان در مورد دايره و حرکت چرخش وار آن ، در منش عرفاني آورد، نمونه هايي چون حرکت سماع درويشان ، طواف کعبه ، شکل گنبد در مساجد و اماکن مقدس اسلامي . در مسيحيت نيز دايره و حرکت دايره وار نماد رسيدن به عالم معنا و عروج است .
دايره ايجاد تمرکز و جمعيت خاطر مي کند (۴ ص ۲۹۸). زيرا در دايره هيچ گونه شکستي ديده نمي شود، خط نگاه و حرکت در دايره ، قطع نمي شود؛ دايره نماد آسمان است ، از اين رو از آن تعبير به گنبد مينا کرده اند. حرکتي متعالي به سمت بالا، در مکاني که هيچ بعد و ابتدا و انتهايي نمي توان براي آن تصور کرد.
دايره مکان هندسي يک محيط و خط بسته است که فاصله ي تمام نقاط پيرامون از يک نقطه به نام مرکز ثابت است . در جهان بینی عرفان ايراني ، انسان کامل اساس آفرينش و خلقت است ، يعني در مرکز عالم جاي دارد، نقطه ي پرگار وجود است . در فلسفه ي دکارت ، اين انسان است که در مرکز عالم قرار گرفته و به آن مي نگرد. (۳ص ۴۰) از وجهه ي پديدارشناسانه ، عالم همان ظهوري است که براي انسان حاصل شده است ، يعني اشيا و همه چيز. پس ، آن چه که به ظهور درآمده است عالمي است که به استناد وجود انسان است ، و انسان شرط ظهور اين عالم است . يعي ن انسان موجودي است که عالم را به ظهور مي رساند. (۳ص ۱۳۲) معمار به مثابه هنرمند، فضايي خاص را، با هدفي خاص خلق مي کند. در اين فضاي گنبدي شکل ، احساس تقدس ،