بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

بسم الله الرحمن الرحیم

روح میثاق وعهود حقیقی ( اصول ومبانی قرارداد های اجتماعی)

اسلاید 2 :

پارادایمی برای تعمیم قراردادهای اجتماعی

در کلیه فعالیت های متنوع وپیچیده اجتماعی(تعمیم تام تعهدات در جامعه)«براساس قانون میثاق عام»

اسلاید 3 :

من گنج نهان بودم ، خواستم که آشکار شوم عالمیان را خلق کردم(آیه 30 از سوره بقره)

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ30

چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمين جانشينى خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آيا در آن كسى را مى‏گمارى كه در آن فساد انگيزد و خونها بريزد و حال آنكه ما با ستايش تو [تو را] تنزيه مى‏كنيم و به تقديست مى‏پردازيم فرمود من چيزى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد (۳۰)

And when thy lord said unto the angels , lo , I am about to place a viceroy in he earth , they said :with Thou place therein one who will do harm therein and will shed blood , while we , we hymn thy praise and sanctify thee? He said : surely I know that which ye know not.

اسلاید 4 :

من گنج نهان بودم ، خواستم که آشکار شوم عالمیان را خلق کردم
نقطه شروع و آغازگر این انکشاف انسان است.

اسلاید 5 :

تصویر کلی شبکه میثاق

اسلاید 6 :

کارگروه میثاق در انجمن علمی قرآن وتحوًل علوم ایران
درراستای الگوی اسلامی – ایرانی پیشرفت

اسلاید 7 :

الف: معناي لغوي حق

«حق» در لغت در معاني گوناگوني به كار رفته است. برخي از معاني لغوي اين واژه، به شرح زير است: راستي، عدالت، ثابت و يقين كه در آن جاي ترديد و انكار نباشد، شايسته و سزاوار، راستي در گفتار، مال، ملك ، بهره و نصيب، امر صورت پذيرفته و انجام شده، دورانديشي، مرگ، واقع، امتياز، باريتعالي، قرآن، امر انجام شده، اسلام، موجود ثابت،واجب الموجود، يقين بعد از شك، صلاحيت، قطعي، پابرجا، مصدر، كار حتمي و قطعي و واقع شدني، نقيض باطل،گفتار حق و مطابق با واقع،مفرد (واحد) حقوق، امر نبي(ص)، صفت خدا.( کتاب حقوق متقابل دراسلام از امام سجاد ع).

اسلاید 8 :

ب. معناي اصطلاحي «حق»

حق، در علوم گوناگون استعمال ميشود. گاهي معناي آن در يك اصطلاح، با معناي آن در اصطلاحي ديگر متفاوت است. برخي از اصطلاحات حق بدين قرار است:اصطلاح فلسفي :در آثار فيلسوفان مسلمان، معاني متعددي براي «حق» بيان شده است. برخي از اين معاني از اين قرار است: مطلق وجود كه در خارج فعليت دارند، اين معنا علاوه بر حكيم ملّاهادي سبزواري،از حكماء ذيل نقل شده است:هستي در عالَم عين و جهان خارج را به طور مطلق «حق» مينامد؛( غلامحسين رضانژاد (نوشين)، حکيم سبزواري؛ زندگي، آثار، فلسفه، ص307، )

1. مطلق وجودات بالفعل «حق» ناميده ميشود؛ملّاصدرا براي حق چند معني بيان ميكند. ايشان مينويسد:حقيقت وجود در اعيان؛ خواه واجب باشد يا ممكن، و خواه جوهر باشد يا عرض.

2. هستي جاودان را يكي از معاني «حق» برشمرده است. ویاوجود مستمر فناناپذير تعبير ديگري است كه در كلام برخي حكما آمده است؛( صدر الدّين محمد شيرازي، الحکمه المتعاليه في الأسفار العقليه الأربعه، ج 1، ص89 )

3. وجود واجب بالذات مانند وجود خداوند متعال؛ منابعي كه اين معنا را براي «حق» ذكر كردهاند، عبارتند از: وجود واجب بالذات؛ يعني خداي متعال را «حق» معرفي ميكند؛ وجودي كه در حدّ ذات خود، واجب و فناناپذير است، «حق» ناميده ميشود؛( شهابالدّين يحيي سهروردي، مجموعه مصنّفات شيخ اشراق، تصحيح سيدحسين نصر، ج )

اسلاید 9 :

ب. معناي اصطلاحي «حق»..ادامه دارد.

«حق» گاهي به معني واقعيت (وجود) داشتن است، به اين معني كه شيء حقيقت دارد و ثابت است و بودن و وجود خود را از چيزي ديگر نگرفته است. به اين اعتبار، تنها واجبالوجود بالذات حق است، بلكه حق مطلق و واقعي اوست و به غير او اطلاق «حق» كردن با نوعي شائبة مجاز همراه است(غلامحسين ابراهيمي ديناني، شعاع انديشه و شهود در فلسفه سهروردي، ص83-84 ). يكي از معاني حق «اختصاص» است؛ اختصاصي كه به طور اجمال، قبل از تشكيل جامعه هم وجود داشته است و پس از تشكيل آن، به شكلهاي گوناگون و متنوعي ظاهر ميشود كه يكي از آنها حق است؛ بدين معني كه از اختصاص اجمالي مذكور، آنچه كه به مال مربوط ميشود، ملك، و آنچه كه مربوط به غيرمال است، «حق» ناميده ميشود. حاصل آنكه، از تعاريف بيان شده در آثار فلسفي، معاني و تعاريف ذيل براي واژة «حق» به دست ميآيد:

1. مطلق وجود كه در خارج فعليت دارد؛

2. وجود دائمي نظير وجود عقل؛

3. وجود واجب بالذات؛

4. اعتقاد و قول مطابق با واقع؛

5. به معني حقيقت عيني داشتن كه راهي به بطلانش نداشته باشيم؛

6. چيزي كه موجب شايستگي وصول اشيا به يك شيء ميشود؛

7. چيزي كه به درستي داراي غايتي عقلي بوده باشد؛

8. به معني اختصاص داشتن.

در اين ميان، معناي هشتم، كه معناي موردنظر علّامه طباطبائي ميباشد، ميتواند در حوزههاي فقهي، حقوقي، اجتماعي و سياسي مورد استفاده قرار گيرد.حوزه هايي همچون؛ حقوق و فقه، اخلاق و سياست اعتباري و تعريف حقيقي به معناي حد و رسم منطقي اختصاص به ماهيات دارد که داراي جنس و فصل هستند. از اين رو، مفاهيم اعتباري و انتزاعي فاقد تعريف حقيقي اند. در اين موارد نخست مفهومي عام ذکر ميشود که به منزله جنس تلقي شده، سپس قيودي به آن افزوده ميشود که در حکم فصل خواهد بود تا سرانجام به مفهومي دست يازيم که بتواند قالب معناي مورد نظر باشد. (ر. ک: محمدتقي مصباح يزدي، حقوق و سياست در قرآن، نگارش محمد شهرابي،

اسلاید 10 :

ج- معنی حقوقی حق: ادامه دارد..

حوزه حقوق از حوزههايي است كه فراوان به بحث حق پرداخته است. حقوقدانان در بحثهاي حقوقي مباحث مختلفي دربارة «حق» مطرح كردهاند. آنچه به اختصار در تعريف «حق» از ديدگاه و اصطلاح حقوقي ميتوان گفت به شرح ذيل است:

1. حق عبارت است از اقتداري كه قانون به افراد ميدهد تا عملي را انجام دهند. آزادي، عمل، ركن اساسي حق در اين تعريف ميباشد؛ يعني آدميان در انجام يا عدم انجام آن عمل آزادند. به تعبير ديگر، حق امري اعتباري است كه پشتوانة قانوني دارد. ثمرة آن حفظ نظم جامعه است. از اينرو، طبق اين ديدگاه، «حق»، غير از اعتبار شدن توسط اجتماع شأن ديگري ندارد.وينشايد نيز حق را همان «توان و قدرت اراده» ميداند. اين حقوقدان آلماني، حق را چنين تعريف ميكند: «توان و قدرتي است كه نظم حقوقي برحسب اراده اعطا كرده است.

الف: در اين تعريف، پايگاه نخستين حق، اراده دانسته شده است نه شخصيت فرد. در حالي كه، گاهي حق، بدون دخالت اراده به شخص تعلّق ميگيرد و پايگاه حق شخص است، نه ارادة او، مانند حق ارث.

ب: از سوي ديگر، مدعاي اين مكتب، كه حق را همان قدرت ارادي ميداند، با آن دسته از حقهايي كه قانون براي افرادي كه فاقد ارادة مبتني بر تعقلاند، در نظر ميگيرد، ناسازگار است.

قانون براي چنين افرادي، مانند ديوانه و طفل غيرمميز، حقهايي را در نظر ميگيرد. اما بر اساس اين مكتب، چنين افرادي داراي هيچگونه حقي نميباشند.ج: علاوه بر موارد فوق، گاهي حقهايي براي افراد غايب يا مفقودالأثر در نظر گرفته ميشود، بدون آنكه او هيچگونه آگاهي از چنين حقي داشته باشد، و يا بدون آنكه كمترين ارادهاي براي آن نموده باشد، و يا حتي قبل از آنكه وجود خارجي داشته باشند. مثلاً، گاهي سخن از نسلهاي آينده و حقهايي كه بر گردن نسل كنوني دارند، ميرود.

اسلاید 11 :

ادامه معنی حقوقی حق:

نفع حمايت شده از سوي حقوق (نظام حقوقي): ايرينگ، حقوقدان آلماني، تعريف ديگري از حق به دست ميدهد. تعريف مينويسد: «نفعي كه از نظر حقوقي حمايت شده است»؛ يعني صاحب واقعي حق كسي است كه از آن سود ميبرد، نه آنكه اراده ميكند. اين نظريه، كه طرفداران مكتب موضوعي (مكتب وضعي) از آن حمايت ميكنند، به موضوع حق مينگرد نه به دارندة حق. در اين تعريف، منفعت يا سود، هدف از برقراري حق است. ايرينگ براي حق، دو ركن اساسي بر ميشمارد: «سود» و «پشتيباني قانون».

بنابراين حق، «امتياز و نفعي است متعلّق به شخص كه حقوق هر كشور، در مقام اجراي عدالت، از آن حمايت ميكند و به او توان تصرف در موضوع حق و منع ديگران از تجاوز به آن را ميدهد.» از جمله اشكالات اين نظريه اين است كه اگر سود يا منفعت، معيار وجود حق دانسته شود، عكس آن درست نيست؛ يعني هر سود و منفعتي را نميتوان حق دانست. علاوه بر اين، سود و منفعت، آنگونه كه مكتب موضوعي به دنبال آن است كه اغلب سود مادي است، نميتواند ملاك تعيين و تعريف «حق» باشد؛

اسلاید 12 :

ادامه معنی حقوقی حق:

حق در اصطلاح حقوقي، مفهومي اعتباري است؛ بدين معنا كه اين مفهوم، به هيچ وجه ما بازاء عيني خارجي ندارد. تنها در ارتباط با افعال اختياري آدميان مطرح ميشود. انسانها از آنجايي كه داراي اختيار هستند، لاجرم دستهاي از كارها را بايد انجام داده، دستهاي ديگر را نبايد انجام دهند و از انجام آن صرفنظر كنند. با توجه به همين «بايد»ها و «نبايد»هاي حاكم بر رفتار انسانها، مفاهيمي از قبيل «حق» و «تكليف» اعتبار ميشوند. مثلاً، وقتي گفته ميشود: حق خيار، حق شفعه، و يا حق زن بر مرد و به عكس، همين مفهوم اعتباري مورد نظر ميباشد.

با توجه به آنچه گذشت، در تعريف حق ميتوان گفت: «حق امري است اعتباري كه براي كسي (لَهُ) بر ديگري (عَلَيه) وضع ميشود.» حق، گرچه ممكن است ريشة واقعي داشته، يا نداشته باشد؛ بدين معني كه در مفهوم حق، به عنوان يك امر اعتباري، وجود يا عدمِ ريشة واقعي ملحوظ نيست، اما همة احكام شرعي داراي مصالح و مفاسد واقعي هستند. همه احكام حقوقي با توجه به آن مفاسد و مصالح واقعي اعتبار ميشوند.

بر اساس اين تعريف، حق، امري است اعتباري كه بر حسب آن، شخص يا گروه خاصي، قدرت قانوني پيدا ميكند كه نوعي تصرف خارجي در شيء يا شخص ديگر انجام دهد و لازمة آن، امتيازي براي ذيحقّ بر ديگران و اختصاص متعلَّق حق به وي ميباشد كه نوعي اضافه است. چنانكه، لازمة ديگر آن، تحقق اضافة ديگري ميان «من له الحقّ» و «من عليه الحقّ» خواهد بود كه بر اساس آن، «من عليه الحق» موظَّف است جانب «من له الحق» را در مورد حقّ وي رعايت كرده و از تجاوز به آن خودداري كند.

اسلاید 13 :

چه کسی بر حق است؟

در صفحات 434 الی 435 از جلد سوم المیزان آمده است که اولین ومهمترین فضیلت انسان ، میل او به "حق " وپیروی از آنست وبرگشتن از حق وانحراف از آن از رذایل نفسانی به شمار میآید وهر کس میداند بر حق است ویا خیر ، ثوا وعذاب از اینجا سرچشمه میگیرد واین موضوع به توحید افعالی مربوط میشود که در نظریه تا عمل به مهندسی آن خواهیم پرداخت.

اسلاید 14 :

[میثاق ]حقی از سوی خالق بر عهده مخلوق است:

از آنجايى كه عرفان قرآنى، بر مبناى حركت جوهرى انسان سالك الى الله قرار داردو «فطرت» به دليل آن كه دو شاخصه مطلق‏شناسى و مطلق‏گرايى دارد كه تنظيم‏كننده سير و سلوك انسان فطرت انديش و با خود يگانه شروع مى‏گردد واین ظرفیت از جانب خداوند متعال اخذ کرده است و غايت این ماموریت «رسالت» هم بازگشت به خويشتن بر اساس «فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ سوره انبیاء» بوده و امر به «بصيرت» به موضوع «نفس» تعلق گرفته «وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ سوره الذاریات – آیه 21» و انسان نيز مالك حقيقى اعمال، اقوال، احوال و تقارير خويش خواهد بود وباید برطبق «و ان ليس للانسان الا ما سعى ،و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست» این حق را ادا نماید

اسلاید 15 :

معنی لغوی حقیقت :لغت نامه دهخدا

حقیقت . [ ح َقی ق َ ] (ع اِ) چیزی که بطور قطع و یقین ثابت است . حقیقت اسم است برای چیزی که در محل خود مستقر باشد. (از تعریفات جرجانی ). تاء در حقیقت برای تأنیث نیست بلکه برای نقل از صفت به اسم است مانند تاء علامت .- حقیقت شدن ؛ ثابت شدن . محقق شدن . روشن و واضح و آشکار شدن : طاهر را آن سخن حقیقت شد. (تاریخ سیستان ). پس مردمان را مرگ رسول (ص ) حقیقت شد و غریو گریستن از آن جمع برخاست . آنچه واجب شود برای مردم حمایت آن . (منتهی الارب ). راست . درست . حق . صحیح : (تاریخ بیهقی ص 515 ) ،حقیقت مفهوم و اصطلاحی است برای اشاره به اصل هر چیز استفاده میشود،واژه حقیقت وامواژهای است که از واژه عربی حقیقة وارد فارسی شدهاست.Truth معادل انگلیسی واژه حقیقت است

اسلاید 16 :

تفاوت حقیقت و واقعیت

حقیقت شامل ذات هر چیزی بوده و غیر قابل تغییر است و به همین دلیل بر خلاف واقعیت امری است که لزوماً با برهانهای علمی قابل اثبات نیست. در بسیاری موارد حقیقت ( به دلیل اینکه از دسترس انسان به حیطه ذات بدور است ) وبه نوع نگرش افراد بستگی پیدا میکند.

اسلاید 17 :

حق وقوانین حقیقی در قرآن

جهان و هستی قانون دارد. رشد و تکامل انسان در پرتو زندگى اجتماعى امکان‏پذیر خواهد بود. زندگى اجتماعى زمینه ‏ساز برخورد منافع و مقاصد مختلف و متعارض است و چه بسا غریزه خودخواهى و منفعت ‏جویى انسانها، سبب تعدى به حریم و حقوق یکدیگر شود. از این رو، حق با مسئولیت و تکلیف رابطه مستقیمی دارد و مسئولیت و تکلیف ضامن اجراى حقوق بشر خواهند بود. این امر بشر را به وضع قوانینى که بیانگر حقوق و تکالیف افراد جامعه نسبت ‏به یکدیگر باشد، وادار کرده است.

بدین جهت پیوسته در جوامع بشرى قوانین و مقرراتى وجود داشته است ، قوانین و مقررات الهى به تکالیف اجتماعی محدود و منحصر نمی شود. انسان، گذشته از بعد حیات اجتماعى و ارتباط با همنوعان خود، با آفریدگار و جهانى که در آن زندگى مى‏کند و با وجود خویش نیز در ارتباط است و در این حوزه‏ ها نیز مسئولیتهایى را بر عهده دارد که با عملى ساختن آنها مى‏ تواند راه کمال و سعادت را طی کند در جهان، جز قانون و سنت و ناموسهای لایتغیر وجود ندارد. اگر مرده ای به طور اعجاز زنده می شود، آن خود حساب و قانونی دارد. اگر فرزندی همچون عیسی بن مریم علیه السلام بدون پدر متولد می شود، بر خلاف سنت الهی و قانون جهان نیست.

اسلاید 18 :

میثاق حقیقتی است بر عهده انسان:

حقایق وقوانین الهی ومنجمله میثاق از وحدت ذاتی حضرت حق سرچشمه میگیرد ، نظیر قانون الهی عدم تعدی به حقوق دیگران وحق دفاع از حقوق انسان های مظلوم که بحکم فطرت سلیم ، ثابت ومحقق است ( آیه 190 سوره بقره – صفحه 80 –جلد 2 المیزان) که به خواست واراده حضرت حق محقق میشودوکسی را یارای جلوگیری از آن نیست وهر مکری ازسوی متعدی ، با امتحان وابتلای الهی خنثی میشود ومتعدی به عقوبت دنیوی واخروی دچار میگردد.

اسلاید 19 :

سنت خدا تغییری نمی‏یابد- ادامه دارد..

منظور از سنت‏های الهی که مجرای تحقق اراده‏ی الهی در جهان هستند،چه قانون‏هایی هستند و اقسام آن کدامند؟ سنت‏های الهی چه ویژگی‏هایی دارند؟آیا می‏توان علت تمام‏ بدبختی‏ها را به بیگانگان و سیاست‏های مخرب آنان نسبت داد و یا گردش موافق و مخالف افلاک را در این حوادث مؤثر دانست؟ آیا شانس و اقبال می‏تواند توجیه‏گر حوادث تلخ و شیرین باشد؟

قوانین وسنن الهیه ، اعمال قسری، طبعی وتفاوت ها وقواعد ونظامات ودیسیپلین های آنها درقرآن مسلم است ونحوه اعطا وسلب واثبات هر چیز از جانب خداوند متعال به بنده صورت میگیرد واینها امانت های خدای مهربان بوده وشرط امانتداری بر عهده امانت دارو برحسب قانون میثاق ، مبرهن میشود وقواعد آن در قرآن مجید ، تشریح شده است ( تفسیر المیزان – جلد دوم – صفحه 210).

اسلاید 20 :

سنت خدا تغییری نمی‏یابد- ادامه دارد..

سنت در لغت به معنای سیره و روش‏و در اصطلاح اصول فقه عبارت است از قول و فعل‏ و تقریر معصوم(ع) ، «سنت الهی»،یعنی:«ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد» ،یا«روش‏هایی که خدای متعال امور عالم و آدم را برپایه‏ی آن‏ها تدبیر و اداره می‏کند»[مصباح یزدی، 1368 ش:425].البته منظور از«سنت الهی»آن نیست که فعل‏ خاصی مستقیما و بی‏واسطه از خداوند صادر شود،بلکه خداوند امور را با اسباب و وسایل طبیعی و فوق طبیعی انجام می‏دهد و بنابراین تعابیر «سنة اللّه»[احزاب/38 و 62،فاطر/43،غافر/85،و فتح/ 23]و«سنتنا»[اسراء/77] در قرآن کریم به کاررفته‏اند،برهمین وجه هستند.

نکته‏ی دیگر این است که مراد از تعابیری همچون‏ «سنة الاولین»[انفال/38،حجر/13،کهف/55،فاطر/43] و«سنن الذین من قبلکم»[نساء/26]نیز آن نیست که دو سنت‏ وجود دارد،بلکه از آن‏جا که طرف مقابل سنت الهی ممکن است‏ انسان‏ها باشند،بنابراین سنت الهی را به آنان نسبت می‏دهیم؛ چنان‏که در تعریف سنت الهی گاهی به این مطلب اشاره می‏کنند: «ترکیب اضافی(سنة اللّه)عبارت از روشی است که خداوند متعال‏ از روی حکمت خویش حسب رفتار و سلوکی که مردم با شریعت‏ او دارند،نسبت به آنان اعمال می‏دارد»[خرمشاهی،ج 2: 1221].

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید