بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
روانشناسی تجربی
اسلاید 2 :
ویلهلم وونت
- وونت به وزارت علوم آلمان درخواست بودجه برای آزمایشگاه کرد که مخالفت شد ولی به او اجاره داده شد 2 دانشجو به نام هال و فردریخ برای انجام کارهای آزمایشگاهی به خدمت بگیرد.
این اتاق کوچک اولین آزمایشگاه روانشناسی جهان بود که بعدها گسترش یافت و "موسسه روانشناسی" نام گرفت و روانشناسی تجربی نوین همزمان با تاسیس اولین آزمایشگاه روانشناسی توسط وونت در آلمان آغاز شد.
- وونت را بینانگذار روانشناسی آزمایشگاهی(تجربی) و فخنر را پدر آن می دانند (در مورد تفاوت این دو در کلاس توضیح داده شد).
- رویکرد وونت به روانشناسی شدیدا نظامدار بود.
- وونت بینانگذار مکتب اراده گرایی بود.
اسلاید 3 :
اراده گرایی (در کلاس توضیح داده شد):
موضوع روانشناسی تجربه هشیاری است و این تجربه بلاواسطه ، ارادی و در هرکس منحصربفرد است.
-روش مطالعه وونت درون نگری بود.
- گشتالتی ها در انتقاد به روانشناسی وونت آن را روانشناسی آجر و ملاط می دانستند (در کلاس توضیح داده شد).
اسلاید 4 :
دوران مکاتب بزرگ
اسلاید 5 :
اراده گرایی
در قسمت مربوط به وونت و در کلاس توضیح داده شد
اسلاید 6 :
ساختار گرایی
بنیانگذار: تیچنر ، او شاگرد وونت بود.
دیدگاه ساختارگرایی: هشیاری فقط باید به عناصرش تجزیه شود(و نباید به صورت کل مورد بررسی قرار گیرد).
- روش مطالعه: درون نگری(با روش درون نگری وونت تفاوت داشت)
- تفاوت دیدگاه وونت و تیچنر در کلاس مورد بحث قرار گرفت.
اسلاید 7 :
صرفا برای مطالعه افراد علاقه مند
مضامین هشیاری در دیدگاه ساختار گرایی:
1- احساس ها مانند بوها ,مزه ها , صداها , مناظر و نظیر آنها .
2- تصاویر ذهنی و یا اندیشه ها
3- عواطف یا واکنش های هیجانی مانند تنفر ,لذت و عشق .
وظیفه ی ساختی نگری تجزیه تجارب ذهنی پیچیده به اجزای تشکیل دهنده ی آن بود .
این تفکر وجود داشت که احساس های اولیه و تصاویر ذهنی و یا اندیشه ها از طریق قواعد تداعی ترکیب شده , به صورت رخدادهای ذهنی پیچیده در می آیند . روش تجزیه این رخدادهای ذهنی درون نگری بود.
درون نگری به گونه ای است که وونت به کار گرفت , شکلی از مشاهده فردی بود که در آن یک روانشناس تعلیم دیده به تحلیل تجارب شخصی خود از رویدادها در زمان رخداد آنها و یا بلافاصله بعد از آه می پرداخت.
شکل درون نگری تیچنر با درون نگری وونت کاملا متفاوت بود . تیچنر معتقد بود که افراد می آموزند تا تجربه خود را برحسب محرک توصیف کنند .
ساختی نگری به طور کلی با به کار گیری روش علمی در روانشناسی به ان اعنبار بخشید و روانشناسی را به صورت یک علم در آورد.
اسلاید 8 :
کارکردگرایی(کنش نگری):
افراد تأثیرگذار بر این مکتب: جان دیویی، ویلیام جیمز و .
موضوع مورد علاقه اصلی کارکردگراها مطالعه ذهن از طریف کارکردهای آن بود . برخلاف ساختار گرایان که سعی در تعیین عوامل تشکیل دهنده ذهن داشتند ، کارکردگراها سعی در فهم عملکردهای فرایندهای ذهنی و چگونگی تأثیر تحول کارکرد ذهن در بقای نسل انسانی داشتند .
روش مطالعه: بیشتر رفتار قابل مشاهده + به مقدار کم درون نگری
داشت .
این رویکرد محدویت های مطالعه ساختار گرایی را نداشت (در کلاس توضیح داده شد).
اسلاید 9 :
رفتارگرایی
واتسون بنیان گذار مکتب رفتارگرایی است. او با وجود رویکرد ذهن گرایی ,مخالف کنشی نگری و ساختی یگری بود .
روش مطالعه : بر مطالعه رفتارهای قابل مشاهده تاکید داشت و به درون نگری اصلا اعتقادی نداشت:
واتسون یک رفتار گرای افراطی بود و معتقد بود که درون نگری بیش از حد ذهنی است. از نظر رفتارگراها غالب رفتارها آموختنی اند و لذا مطالعه یادگیری از طریق رفتار قابل مشاهده در کانون توجه آنها قرار گرفت ، اوبه نقش ذهن و تفکر معتقد نبود و انسان را در مقابل محیط منفعل می دانست.
اسلاید 10 :
روانشناسی گشتالت
بینانگذاران: کافکا، کوهلر و ورتایمر
دیدگاه: کل چیزی فراتر از اجزاست و برای مطالعه پدیده های هشیار فقط نباید اجزای هشیاری را بررسی کرد بلکه باید کل را هم در نظر گرفت: پیروان این مکتب معتقد بودند که تجربه و رفتار را نمی توان به عناصر هشیاری و یا به واحدهای محرک-پاسخ تجزیه کرد و آنها تنها به عنوان یک کل قابل تحلیل هستند . کل با مجموع اجزا متفاوت است و ترکیب عناصر چیز تازه ای را به وجود می آورد . پیروان این مکتب از پدیدار شناسی استفاده نمودند که عبارت بود از تحلیل گزارشهای کلامی که آزمودنی های بی تجربه درباره ی تجاربشان ارایه می دادند .
بر نقش ذهن و تفکر در آموزش و یادگیری تأکید داشتند.
پدیده فای را مورد مطالعه قرار دادند.
اسلاید 11 :
روانکاوی(روان تحلیلگری)
بنیانگذار: زیگموند فروید
در اصل حاصل کوشش و تلاش برای پی بردن به علل، نحوه تحول و درمان اختلالهای روانی بود و موضوع مورد مطالعه ی آن رفتار نابهنجار را شامل می شد .
از نظر روش شناسی بر مشاهده و استدلالهای استقرایی متکی بود و از روش های آزمایشی در آن استفاده نمی شد و به همین دلیل هیچ نقشی در تحول روانشناسی تجربی نداشته است.
در روانکاوی از روش تداعی آزاد استفاده می شود و نه هیپنوتیزم .