بخشی از پاورپوینت

اسلاید 1 :

هوش عاطفی(هیجانی) و کاربرد آن در سازمانها

اسلاید 2 :

چکیده

هوش عاطفی موضوعي است كه سعي در تشريح و تفسير جايگاه هيجانات، احساسات و عواطف در توانمنديهاي انساني دارد. مديران برخوردار از هوش عاطفی، رهبران مؤثري هستند كه اهداف را با حداكثر بهره وري ، رضايتمندي و تعهد كاركنان محقق مي سازند.

اسلاید 3 :

مقدمه 

بررسيها نشان داده است که گوي رقابت آينده را مديراني خواهند برد که بتوانند به طور اثربخش ونتيجه بخش با منابع انساني خودارتباط برقرارکنند. دراين زمينه هوش عاطفی یا همان هوش هیجانی یکي ازمؤلفه هايي است که مي تواند به ميزان زيادي درروابط مديران با اعضاي سازمان نقش مهمي ايفا کند و به گفته گلمن (1998)شرط حتمي واجتناب ناپذير درسازمان به حساب مي آيد. اخيراً برخي ازدانشمندان نيز دريافتهاند که هوش عاطفی بااهميت تراز بهر ه هوشي براي يک مدیر و رهبر است.

امروزه هوش عاطفی به عنوان نوعي هوش تبيين شده است که هم شامل درک دقيق هيجانات خود شخص وهم تعبير دقيق حالات هيجاني ديگران است .هوش عاطفی ،فرد را از نظرهيجاني ارزيابي مي كند، به اين معني که فرد به چه ميزاني ازهيجانات واحساسات خود آگاهي دارد وچگونه آنها راکنترل واداره مي کند. نکته قابل توجه در راستاي هوش عاطفي اين است که "تواناييهاي هوش عاطفي ذاتي نيستند بلكه مي توان آنها را آموخت.

اسلاید 4 :

نحوه شکل گیری هوش عاطفی در سال 1983 دكتر هاوارد گاردنر در كتاب« چارچوبهاي ذهن » هفت دسته هوش را شناسايي كرده و نام برد:

1- هوش كلامي : توانايي بيان افكار از طريق صحبت كردن و نوشتن. 

2- هوش منطقي رياضي : توانايي استدلال منطقي و كاركردن با ارقام و اعداد.

3-هوش تجسمي : توانايي درك و تجسم تصاوير ذهني.

4- هوش موسيقيايي : توانايي شنيدن و بازنوازي آوا يا آهنگ

5- هوش جسمي/ حركتي : توانايي كنترل حركات جسمي 

6- هوش درون فردي : آگاهي از احساسات و علايق شخصي

7- هوش ارتباطي : توانايي ايجاد ارتباط مطلوب و مناسب با ديگران

اسلاید 5 :

در 1990 سالووي و ماير، با تكيه بر طبقه بندي گاردنر، واژة هوش هيجاني(عاطفی) را براي اولين بار به كاربردند. آنها با تركيب دو دسته هوش درون فردي و هوش ارتباطي، مفهوم هوش هيجاني را توسعه دادند.

از ديدگاه سالووي و مايرهوش هيجاني شامل 5 عضو مي شود:

1) خودآگاهي:

خودآگاهي يا تشخيص احساس در همان زمان كه در حال وقوع است، بخش مهم و كليدي هوش عاطفی را تشكيل مي دهد. توانايي کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسات نشان از درک خويشتن و بصيرت روان شناسانه دارد. در واقع خود آگاهي به اين معني است كه فرد هر احساسي را به همان صورتي كه بروز مي كند تشخيص دهد. توانايي نظارت بر احساسات در هر لحظه براي به دست آوردن بينش روان شناختي و ادراك خويشتن، نقش تعيين كننده دارد. ناتواني در تشخيص احساسات راستين نیز، فرد را به سردرگمي دچار مي كند. در مورد واقعي بودن احساسات به نكته اي از برن اشاره مي شود . اريك برن ، پايه گذار مكتب تحليل رفتار متقابل ، در كتاب بازيها، در بخش تسط بر خود، 3 عامل را براي مسلط شدن فرد برشخصيت خود بر مي شمرد:

اسلاید 6 :

آگاهي، آرامش خاطر و صميميت.

آگاهي از ديدگاه برن، بايد اصيل و بدون سوگيري باشد. مثالي كه برن ذكر مي كند به اين صورت است كه كودكي در حال تماشاي پرندگان و مناظر بيرون، از پنجرة اطاق خود است. درك كودك از محيط خارج، آگاهي و دركي اصيل و راستين است. به محض اينكه يكي از والدين، براي كمك به آگاهي كودك، اسامي پرندگان و درختان رابراي او بيان مي كند، آگاهي جهت پيدا مي كند و از حالت اصيل خود خارج مي شود .

براي تسلط بر خود، از ديدگاه برن، و براي ارتقاء هوش هيجاني از ديدگاه سالووي و ماير، فرد نيازدارد كه از احساسات و درون خود آگاهي راستيني داشته باشد. مديران و رهبراني كه درجه اي بالایی از خود آگاهي دارند، با خود و ديگران صادق هستند و مي دانند كه چگونه احساساتشان بر آنها، ساير مردم و عملكرد شغليشان تأثير مي گذارد. آنها با يك احساس قوي از خودآگاهي، با اعتماد به نفس و در استفاده از قابليتهايشان كوشاهستندو مي دانند چه وقت درخواست كمك كنند.
E.Farzamnia

اسلاید 7 :

2) خودنظم دهي (خود مدیریتی) : كنترل و اداره احساسات مهارتي است كه برپايه خود آگاهي شكل مي گيرد. اين توانايي عاطفي به ظرفيت شخص براي تسكين دادن خود، دور كردن اضطرابها، افسردگي ها و بي حوصلگي هاي متداول و قابليت او در به تأخير انداختن ارضاي نياز بستگي دارد. آزمايش جالبي در اين زمينه توسط والتر ميشل، روان شناس آمريكايي انجام شد . او تعدادي از كودكان 4 ساله رابراي آزمون انتخاب كرد و از آنها خواست تا يكي از اين دو وضعيت را برگزينند: يا الان، يك قطعه شيريني دريافت كنند و يا 15-20 دقيقه بعد، دوقطعه بگيرند. ميشل نتايج آزمون را ثبت كرد. چهارده سال بعد، وقتي همان كودكان، در سنين نوجواني مورد ارزيابي قرار گرفتند، دسته اي كه توانسته بودند 15-20 دقيقه تحمل كنند، هم از نظر اجتماعي كارآمدتر بودند و هم در آزمون استعداد تحصيلي(SAT) نمرات بالاتري دريافت كردند. مديران و رهبران قادرند محيطي از اعتماد و انصاف خلق كنند. عامل خود نظم دهي به دلايل رقابتي بسيار مهم است، زيرا در محيطي كه سازمانها مستهلك مي شوند و فناوري كار با سرعتي گيج كننده تغيير شكل مي يابد. فقط افرادي كه بر هيجانهايشان تسلط يافته اند، قادر به انطباق با اين تغييرهاهستند.

اسلاید 8 :

3) خود انگيزشی : هدايت احساسات در جهت هدفی خاص براي تمركز، توجه و ايجاد انگيزه در خود بسيار مهم است. هر فرد براي رسيدن به اهداف، نياز دارد خود را برانگيخته كند و لازمه خودانگيختگي اين است كه فرد از احساسات و علايق واقعي خود آگاه باشد، نه از علايق و تمايلات آموخته شده و ياد گرفته شده. به عبارت ديگر خودانگيختگي نيز ريشه در خودآگاهي دارد..

4) همدلي : توانايي ديگري كه براساس خودآگاهي هيجاني شكل مي گيرد، همدلي با ديگران است كه نوعي مهارت مردمي محسوب مي شود. همدلي به معني درك احساسات، هيجانات و نيازهاي عاطفي ديگران و انجام واكنش مناسب در برابر آنهاست.

اسلاید 9 :

5) مهارت هاي اجتماعی يا تنظيم روابط با ديگران:
هنر ارتباط با مردم به مقدار زياد، مهارت كنترل و اداره احساسات ديگران است. اين مهارت نوعي توانايي است كه محبوبيت، قوه رهبري و نفوذ شخصي را تقويت مي كند. رهبران داراي سطوح بالاي تواناييهاي هيجاني مي باشند و اغلب با روحيه هستند. افراد ماهر از نظر اجتماعي به حوزه وسيعي از آشناييها و همچنين مهارتها براي ايجاد رابطه تمايل دارند. اين افراد در مديريت گروهها ماهر هستند. مهارتهاي اجتماعي مي تواند به عنوان كليد قابليتهاي رهبري در اكثر سازمانها در نظر گرفته شود، زيرا وظيفه رهبر انجام كار از طريق ديگرافراد است. در اين راستا رهبران به مديريت موثر روابط نياز دارند ومهارتهاي اجتماعي آن را ممكن مي سازد.

اسلاید 10 :

دانيل گلمن نيز از ديگر صاحبنظراني است كه در زمينه هوش عاطفی به تلاشهاي قابل توجهي دست زده است. در حاليكه ديدگاه سالووي و ماير، بيشتر جنبه روان شناختي دارد، مفاهيم ارائه شده توسط گلمن به مفاهيم مديريتي نزديكتر است. البته اساس هر دو تعريف كاملاً مشابه است . در ذيل،تعريف گلمن از هوش عاطفی به اختصار آمده است:

"مهارتي که دارنده آن مي تواند از طريق خود اگاهي روحيات خود را کنترل کند و ازطريق خود مديريتي آن را بهبود دهد و ازطريق همدلي تأثير آن را درک کند و از طريق مديريت روابط، به شيوهايي رفتار کند که روحيه خود و ديگران رابالا ببرد".(گلمن 2001).

EQ از ديدگاه گلمن:
1- قابليتهاي فردی (هوش درون فردي)
2- قابليتهاي اجتماعي (هوش ارتباطي)

اسلاید 11 :

تفاوتEQ با IQ
با اشاره به تفاوت EQ و IQ اهميت EQ در رفتار و عملكرد افراد بيشتر نمايان خواهد شد : اولاً IQ تا حد زيادي غير اكتسابي و موروثي است در حاليكه نتايج پژوهشها نشان مي دهد با دادن آموزشهاي لازم و فراهم كردن بستر تربيتي مناسب مي توان EQ افراد را ارتقا داد.

ثانياً با توجه به اهميت روابط اجتماعي بدون ترديد نقش EQ در موفقيت افراد پر رنگ تر است. امروزه گفته مي شود موفقيتهاي افراد در 80 % وابسته به EQ و تنها 20 % در گرو بهره مندي ازIQ بالاست به عنوان مثال فردي با توانايي هاي منطقي و بهرة هوشي بالا كه نتواند احساساتش را كنترل كند يا روابط اجتماعي خوبي را بنا كند در محيط با مشكل روبرو مي شود، ولي فردي با بهرة هوشي عادي و در عين حال برخورداري ازEQ بالا با مديريت بر احساسات خود برانگيختگي ، همدلي و داشتن روابط اجتماعي مطلوب در سازمان با احتمال بيشتري مي تواند به جايگاههاي بهتر و موفقتيهاي بيشتر دسترسي پيدا كند.

اسلاید 12 :

ابعاد هوش عاطفی در مديريت و رهبري

ماير،سالووي وکارسو (1990)نيز براي هوش عاطفی چهاربعدتشخيص داده اند که عبارتند از:

1) شناسايي هيجانات در خود و ديگران: ضروري ترين توانايي مرتبط با هوش عاطفی اين است كه از هيجانات و احساسات خودآگاه باشید.

2) كاربرد هيجانات: کاربرد هيجانات،توانايي استفاده از هيجانها درکمک به کسب نتايج مطلوب ،حل مسايل واستفاده ازفرصتهاست. اين مهارت شامل توانايي مهم همدلي و بينش سازماني است.

3) توانايي درک و فهم هيجانات: توانايي درک هيجانات پيچيده وآگاهي ازعلل آنها وچگونگي تغيير هيجانات ازيک حالت به حالت ديگر را درک هيجانات مي نامند.

4) مديريت هيجانات: مديريت هيجانات،توانايي کنترل واداره کردن هيجانها درخود و ديگران است.

در متن اصلی پاورپوینت به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر پاورپوینت آن را خریداری کنید