بخشی از مقاله


مقدمه

فلاسفه و متفکران از قدیمالایام تاکنون یونان و یونانیان را منشأ و پایهگزار تمدن و فرهنگ بشري میدانند و تالس را با عنوان اولین فیلسوف و متفکر به دنیا معرفی میکنند. کاپلستون((23/1 :1368 معتقد است که علم و فلسفه یونان در منطقهاي پیشرفت کرد که با شرق در ارتباط بـود. امـا تفکر شرقی آنچنان ساده و خـام بـود کـه نـه ریاضـیات یونانی میتوانسته از مصر گرفته شـده باشـد و نـه علـم نجوم آنان از بابل. لذا تحقیق و پـژوهش در بـاب انتقـال تفکر از شرق به یونان را اتـلاف وقـت دانسـته و نتیجـه

میگیرد که »باید یونانیان را نخسـتین متفکـرین و دانشـمندان

بلامنازع و بیرقیب اروپا دانست.«
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور، گروه معارف اسلامی

پست الکترونیک: mo1349m@yahoo.com

کلیـدواژه: هـرمس، خاسـتگاه، حکمـت ،خـدا، انسـان، 1.trismegitos

پیکنور، سال هشتم، شمارة سوم

آیا این نظریه درست است؟ آیـا مهـد تمـدن عظـیم بشري از یونان آغاز شده است؟ آیا شرق مهـد تمـدن و آغازگر علم و فلسفه نبوده اسـت؟ آیـا علـم و فلسـفه از شرق به غرب منتقل شد و فلاسـفه و دانشـمندان یونـان ریزهخوار سفره متفکرین و فلاسفه شـرق بـودهانـد؟ آیـا میتوان متفکر و فیلسـوفی از شـرق را بـا عنـوان اولـین دانشمند و فیلسوف به دنیا معرفی کرد؟

شواهد و قرائن تاریخی بسـیاري وجـود دارنـد کـه اولین فیلسوف و دانشمند را هرمس یا ادریس نبی (علیه-السلام) یا اخنوخ معرفی میکنند.
هرمس (ادریس) کیست؟ وي در ساختن بناي عظیم علم و فلسفه از چه جایگاه و منزلتـی برخـوردار اسـت؟ آیا تفکرات، آرا و نظریات فلسفی و علمـی وي از یـک سازماندهی و چارچوب خاصی پیروي میکنـد یـا آرا و نظریاتش در میـان فلاسـفه و متفکـرین اهمیـت چنـدان بسزایی نداشته است ؟ اگر در کتابهاي تاریخ فلسـفه و نیز تاریخ تمدن و فرهنگ، که به قلم فلاسفه و متفکـرین نگاشته شدهاند، نگاهی گذرا افکنده شود، در بیشـتر آنهـا میتوان ردپاي آرا و نظریات هرمس را پیدا کرد. هرمس هم پیامبري الهی بود که خداوند متعال او را براي هدایت مردم و نجات آنها از شرك و بتپرسـتی مبعـوث کـرده بود و هم اولین دانشمندي که پایهگذار و مؤسس بسیاري از علـوم ماننـد خـط، طـب، نجـوم، کیمیـا، حکمـت و حکومت بوده است. بعضی ساخت اهرام مصر را نیز بـه

او نسبت دادهاند (مستوفی، 23 :1339؛ خوانـدمیر، 25/1 :1353؛ اشکوري، .(29 :1380
ار اینرو، هرمس را، به جهت آنکه هم پیامبر بـود و هم حکیم و هم پادشاه و حکمران، به نام »المثلث بالنعمه و الحکمه« لقب دادهاند.
این مقاله درصدد معرفی تاریخی، فلسـفی و علمـی این شخصیت عظیم و تأثیرگزار است؛ لذا، ابتدا به معرفی هرمس در اساطیر، آنگاه در اسناد و مدارك تاریخی و نیز

کتابهاي مقدس و همچنـین در قـرآن و روایـات مـی-پردازیم؛ سپس آثار وي معرفی میشود و، در انتها، آرا و نظریـات وي دربـاب معرفـتشناسـی، جهـانشناسـی، خداشناسی، انسانشناسی و معاد، مورد دقت و پـژوهش قرار میگیرد.

هرمس در اساطیر

در اساطیر مصر»تات«یکی از ایزدان است که احتمالاً در آغاز خدایی متعلق به ناحیه مصب نیل و ملقـب بـه aa aa، یعنی بزرگترین، بوده است. .وظیفـه او حمایـت از نویسندگان، کتابخانهها و خود مخترع خط و نوشتن بـود و کتابت را نیز به انسان آموخـت و بـه او قـدرت تکلـم بخشید. او کاشف کلمات، زبان و نگهبان عدالت و واضع قوانین، به ویژه قوانین الهی، محسوب مـیشـد و وظیفـه محافظـت اطبـاء و اشـخاص را نیـز بـه عهـده داشـت.

(ابوالقاسمی، (677/2 :1371

یونانیان در حدود قرن پنجم پیش از مـیلاد تـات را هرمس و aa aa را به» تریس می جـی تـوس« ترجمـه کردند. رومیان نیز، که بسیاري از فرهنگ و آداب خود را از یونانیان به ارث برده بودند، هرمس را از آنهـا بـه نـام هدیه قبول کردند و به او لقب »مرکور« دادنـد. (حکمـت، (102 :1345 وظیفه او حفاظـت از تجـارت بـود و نقـش خداي تجارت را داشت. (ناس، (106 :1370

هرمس در آثار تاریخی

اولین اشاره به هرمس به عنوان مؤسس مکتـب هرمسـی پیش از سال 250 ق.م در نامه مانتو2 بـه بطلمیـوس دوم است و در آن از هرمس به عنوان پسـر آغاثـاذیمون یـاد

شده است. (نصر، سیدحسین، (147/1 :1382

پول اوروسیوس (متوفی قرن 4 میلادي) از هرمس با نـام

اخنوخ یاد کرده است. او مینویسد که »آدم و همسرش در
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2. Maneto

بهشت جاي داشتند تا آنکه با خوردن میـوة درخـت ممنوعـه مرتکب گناه و از بهشت رانده شدند. آنها تا زمانی کـه شـیث متولد شد به تنهایی زندگی میکردند« (اورسـیوس، (82 :1982 سپس نسل اخنوخ را اینگونه نام میبرد؛ »شـیث بـن آدم، انوش بن شیث، قینان بن انوش، مهلاه ایل بن قینان، یارد بـن مهلاه ایل و خانوخ بن یارد که به امر خدا به آسـمان رفـت.«

(همان: 83 به بعد)

اولین اثري که در عالم اسلام از هرمس نام مـیبـرد،

کتاب نهايـة الارب فی اخبار الفرس و العـرب اسـت : »او

اخنوخ فرزند مهلاییل فرزند قینان است و از آنجا کـه کتـاب -

هاي آدم و شیث را فراوان میخواند به ادریس لقب گرفت3.«

ابنقتیبه (متوفی 276هـ) در کتاب خود چنـین نوشـته است: »شیث زیباترین و فاضلترین فرزندان آدم بود که از او انوش، قینان، مهلاییل، یارد و اخنوخ متولد شد. اخنوخ همـان ادریس علیه السلام است.« (ابنقتیبه، (20 :1373

در تاریخ طبري (متوفی 310هــ) نیز عبارات ابن قتیبـه تکرار شده و، سرانجام، روایتی را از ابـوذر غفـاري نقـل میکند که »پیغمبر صلی االله علیه به من گفته: اي ابوذر چهـار کس از پیغمبران سریانی بودند، آدم، شیث، نوح و خنوخ4«

مسعودي (متوفی 346هـ)، پس از اشاره به مطالب بالا، در ادامه، آورده است که خداوند ادریس را در سن چهل سالگی به پیامبري برگزید، و »راییل« پادشاه نزد او آمـد و دانـش فلـک و سـتارگان و سـعد و نحـس و بـروج و صورتهاي »درج« را به او آموخت.(مسعودي، (73 :1370

شهرزوري (متوفی572هـ) در کتاب خود میگوید کـه هرمس اول کسی است که شریعت و حکمت را به مردم آموخت. (شـهرزوري، (35 :1365 سـپس از ابومعشـر نقـل میکند که هرمسکه، کیومرث جـد اوسـت، اول کسـی است که از عالم بالا سخن گفتـه و از حرکـات نجـومی خبر داده، و در علم طب سـخن گفتـه اسـت. او از سـه هرمس نام میبرد. 5 که دو هرمس بعد از طوفان بودهاند. اما هرمسی که در قبـل از طوفـان بـوده اسـت »هـرمس

هویت و اندیشه هرمس ...

الهرامسه« میباشد. از این گزارشها میتوان نتیجه گرفت که هرمس با داشتن مقام نبوت اولین دانشمند نیز میباشد
که برخی علوم از جمله طب،(سجستانی، 98 :1974؛ ابنندیم،

(345 :1350 حکمت و علم نجوم را تأسیس کرد. (قفطـی، (10 :1371 اول سخنگو در صنعت کیمیا نیز هرمس است. حتی برخی ساخت اهرام مصر را به او نسبت دادهانـد؛ از اینرو، وي را که هم پیغمبـر بـود و هـم حکـیم و هـم پادشاه، طریسمجیسطوس یا المثلث بالنعمه و الحکمـه6

نامیدهاند.)«ابنالعبري، 6 :1377؛ مستوفی، (203 :1339


هرمس در کتاب مقدس

در س»فر پیدایش« که تاریخ آفرینش انسان را نام میبـرد، بعد از خلقت آدم توسـط خـدا و تولـد پسـر او، یعنـی شیث، به ترتیب به تولد، انـوش، قینـان، مهللییـل و یـرد اشاره می کند و در ادامه میگویـد: »اخنـوخ بعـد از تولیـد نمودنش متوشلح را سیصـد سـال بـا خـدا سـلوك نمـود و پسران و دختران را تولیـد نمـود. و تمـامی روزهـاي اخنـوخ سیصد و شصت و پنج سال شد. و اخنوخ بـا خـدا سـلوك نموده و بعد از آن ناپدیـد شـد چـه خـدا او را گرفتـه بـود.«

(کتابمقدس، 9 :1380 و نیز نک: سریانی، (66 :1982

در »رساله یهوذا« نیز آمده اسـت کـه اخنـوخ پشـت هفتم از آدم دربارة عاقبت بی دینی و ضـلالت و ویژگـی کافران، اخباري نقل کرده اسـت. (همـان: (499 در کتـاب
اول تاریخ نسل آدم را به ترتیب اینگونه ذکـــر کــرده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3. مؤلف و تاریخ تألیف ناشناخته و اقوالی چند اسـت. از ایـن کتـاب ترجمـهاي قدیمی نیز به نام تجارب الامم فی اخبار ملوك العـرب و العجـم شـده اسـت کـه مترجم نیز ناشناخته است. مصححها در مقدمه ترجمه تألیف اصل عربی را 75 هـ ترجیح میدهند. (نک: تجارب الامم 11 :1373؛ نهایة الارب، (9 :1375
4. نام قوم سامینژاد که با قوم آرامی نیـز خویشـاوندي دارد و زبـان آنهـا نیـز بـه سریانی معروف است. عبرانی زبانی قوم یهود است که از سریانی انشعاب یافتـه و ریشه هر دو به کلدانیان برمیگردد. (طبري، (114/1 :1352

5. ابومعشر بلخی در قرون وسطی نزد غریبان بـه Albomasar مشـهور بـوده و متوفی سال 272هجري است. وي آثاري در ستارهشناسـی، هیئـت و افـلاك دارد. هیچ نسخهاي از کتاب الالوف او که منبع بسیاري از مورخان میباشد، باقی نمانده است. (همان: 37؛ نیز نک: صاعد اندلسی، (165 :1376
6. اشکوري در محبوب القلوب آن سه نعمت را نبوت، حکمـت و مملکـت نـام میبرد. (اشکوري، (87 :1380

پیکنور، سال هشتم، شمارة سوم

است: »آدم و شـیث و انـوش و قینـان و مهلَلییـل و یـارد و

اخنوخ.)«همان: 757 و نیز نک: انجیل لوقا: از همان منبـع؛ الکتـاب

المقدس، العهد الجدید، (201 :1988

از عبارت هاي کتاب مقدس دربارة اخنوخ این نتایج به دست میآید که او از نسل هفتم آدم است و سیصـد و شصت و پنج سال عمر کرد و پس از زمـین برکشـیده شد. همچنـین از زمینـه و موضـوع فقراتـی کـه دربـاب اخنوخ بحث میشود، پیامبري و حکیم بـودن او فهمیـده میشود.

هرمس در قرآن و حدیث

نام ادریس در دو سورة مـریم (آیـه (56 و انبیـاء (آیـه (85 آمده است. مفسرین، عمواًم در سورة مـریم بـه شـرح و تفسیر ادریس پرداختهاند. قرآن به روشـنی از ادریـس بـه عنوان پیامبر یاد کرده است؛ اما در کتاب مقدس پیـامبري او تصریح نشده است.

در قرآن صـفاتی همچـون صـابر، صـالح، راسـتگو، هدایت شده و برخوردار از نعمت دربـاب ادریـس بیـان شده است؛ اما در عهد عتیق به صورت عام و کلـی ایـن اوصاف در عبارت »سلوك بـا خـدا« و »زیسـتن بـا خـدا«

گنجانیده شده است.

در کتاب المیزان گفته شده که ادریـس یکـی از اجـداد نوح علیهالسلام است. در آیـات قرآن خداونـد وي را بـه ثنایی جمیل ستوده، او را نبی صدیق و از زمرة صابرین و صالحین شمرده و خبر داده که او را به مکانی منیـع بلنـد کرده است. (طباطبایی، (65/14 :1411 مردم زمان او با هفتاد و دو زبان حرف می زدند و خداوند زبان همگی آنـان را به وي تعلیم داده بود، تا هر فرقهاي از ایشان را بـه زبـان خودش تعلیم دهد؛ همچنین مهـارت نقشـهکشـی بـراي شهرسازي را به آنها بیاموخت. دانشجویان از هر ناحیهاي گردش جمع شدند و به آنان سیاسـت مـدنیت آمـوزش داد. او اولین کسی بود که حکمـت و علـم نجـوم را بـه

مردم یاد داد.(همان: (70 در بحارالانوار دربارة هرمس مطالب زیـادي نوشـته
شده و از وي با نامادریس و اَخنوخ و خَنوخ یـاد شـده است. صحیفهاي نیز منسوب به وي در جلد نـود و پـنج بحارالانوار علامه مجلسی وجود دارد. فضاي صحیفه یاد شده به فضاي کتابهاي خنوخ شباهت دارد. کتابهـاي خنوخ در یهودیت از مهمترین منـابع فرشـتهشناسـی بـه

شمار میروند.(توفیقی، (22 :1378

در جلد یازدهم بحارالانوار فصلی به نام ادریس آمده که نظرات مفسرین و مورخین را دربارة او ذکر مـیکنـد.

(مجلسی: 270/11 و نیز نک: 434 /100؛ 376/52؛ 55/38؛ 35/15؛

28/27؛ (146/48 همچنین از قول برخی نقل شده است که ادریس خود هرمس است. (همان) به سریانی بودن او بـه همراه چهار تن از انبیاء دیگر، یعنـی آدم، شـیث، نـوح و

ابراهیم (همان: 43 و نیز نک: صدوق، (524 :1414 در روایـات

تصریح شده است.


آثار هرمس

نوشتههاي هرمسی7 از کهنتـرین و عـالیتـرین دسـت-آوردهاي بشر است. خاستگاه ایـن آثـار مصـر باسـتان و نگارش آن به دست هرمس یا تات8 بوده است. تـات بـا اختراع خط هیروگلیفی لااقل از سـه هـزار سـال قبـل از میلاد نزد مصریان مقدس شمرده میشد. این متون نه تنها به زبان هیروگلیفی موجود است، بلکه بـه زبـان یونـانی، لاتینی و قبطی نیز نگارش یافتهاند.

در قرن اخیر کتیبههاي هیروگلیفی، که بـیش از پـنج هزار سال قدمت دارند، با محتواي تفکر هرمسی کشـف

شدند (همان: 37؛ نیز نک: هارت، 5 :1374 و (78 و دانشمندان

را در منشأ یونانی داشتن فلسفه دچار شک کردند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
7. the Hermetika

.8 براي آگـاهی از رابطـه هـرمس و تـات، نـک: Van Den Broek, 2005: .474/1

آثار هرمسی به دو دسته تقسیم میشوند: رسالههـاي فلسفی9 کـه دربـاب خـدا، عـالم و بشـراند( Van Den (Broek, 2005: 1/489 و رسالههاي فنی10 که مربوط بـه نجوم، کیمیا و علوم رمزي است.(.(Ibid: 488 بسیاري از این متون در غرب جمعآوري و منتشر شده است. گویـا کاملترین مجموعه از آن فستوژیر11 اسـت کـه در چهـار جلد، از یونانی به فرانسـه، برگردانـده اسـت.12 در عـالم اسلامی نیز نوشـتههـایی منسـوب بـه هـرمس در علـوم مختلف موجود است که بسیاري از آنها هنوز به صورت خطی در کتابخانهها نگهداري میشوند.13

آرا و سخنان هرمس

سیر و کنکاش به فراسوي تـاریخ بشـریت و، بـه ویـژه، مطالعــه اندیشــههــاي نخســتین، در عــین جــذابیت و آموزندگی، کاري بس دشوار و مستلزم امکانات، اسناد و تواناییهاي فردي و همکاري جمعی است. ایـن امـر در ارتباط با آراي هرمس، به علـت تنـوع مکـانی، زمـانی و زبانی آثار، دشوارتر به نظـر مـیرسـد. آثـار هـرمس در سراسر جهان و در طول زمانها و قرنهاي مختلف و به بیشتر زبانهاي مهم دنیا نگارش یافته اسـت. بسـیاري از آثـار هنـوز خطـی و دور از دسـترس محققـان اسـت. دشوارتر از هر چیز، شکافتن حجـاب تـاریخ و هـمافـق شدن با عصر هرمس و همدلی با سخنان و درك رمـز و راز آن است. این کار براي انسان معنوي و سـنتی آسـان است؛ اما براي انسان مدرن دشوار است.

معرفت شناسی

براي دریافت درستتر افکار، جهتدهی و نظم آن، می-بایست به دیدگاه معرفتشناختی فرد آگـاه شـد. فلسـفه هرمس مبتنی بر شناخت به قصد شناسایی ذهن و قلمرو آن نیست. انسان باید با بهره جستن از تمام امکانـات، از جمله عقـل، و دوري جسـتن از باورهـا و عقایـدي کـه

هویت و اندیشه هرمس ...

حجاب محسوب میشوند، بیواسطه عقل کل را تجربـه کند.
فلسفه مجاهدتی معنـوي بـا اسـتفاده از امکانـات و قواي خدادادي است. با شناخت و وصال به عقل کـل از کیهان، که در نظمی زیبا خلق شده، نیز آگـاه مـیشـویم. فلسفه درك حیات و زنـدگی اسـت نـه شـناخت ابـزار زندگی. کیهان باید چونان سرچشمه حیرت و به عنـوان فعل و اثر الهی نظاره و به اندیشه درآید و به علم اصالت مطلق داده نشود تا امور معنوي را به نام امور خرافی کنار نهد. فلسفه ناب مجاهدتی روحـانی اسـت، از راه تأمـل ثابت، براي حصول معرفت حقیقی درباه آتوم،14 خـداي واحد. (هرمس، (51 :1384 در نوشتههاي هـرمس یکـی از منابع شناخت حقیقت پاکی، معنویت و ارتباط با وحی و آسمان است. تنها با تهذیب نفس از پلشتیها و دوري از رذائل و کسب فضائل اخلاقی دریافت مسـتقیم حقـایق ممکن است. از اینرو، تنها راه وصال بـه خـدا زهـد و تهذیب نفس و، بالاخره، شهود و اشراق است. این نظـر البته با آنچه عرفا و بسیاري از حکما درباب معرفت حق تعالی قائلاند، یکی است و بدین دلیل، گفتار هـرمس در این باب همواره مورد قبول آنان بوده است. (نصـر، :1382

(156/1


نقش شهود در شناخت

یکی از نتایج تطهیـر نفـس امکـان مشـاهده و دریافـت مستقیم حقایق است. معرفت خدا و امور روحانی دیگـر

تنهــــا با مشاهـــدة چشم دل ممکن است و نــــه بـا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

9. Philosophical Hermetica 10. Technical Hermetica 11. Nock Festugiere

21. براي آگاهی از مجموعههاي هرمسی منتشرشده در غرب، نـک: Procope, .1998: 4/395
31. براي آگاهی از نام و مشخصات متون هرمسی در جهان اسلام، نک: ابننـدیم، 327 :1350 و 377 و 418؛ سزگین، 43/4 :1412؛ اشکوري، .98 :1380
41. آتوم یک یاز نامهاي الهی مصر باستان اسـت و مـیتـوان آن را معـادل خـدا گرفت.

پیکنور، سال هشتم، شمارة سوم

کاوشهاي عقلـی و گفتـاري. از ایـنرو، نـزد متفکـران هرمسی، قیاس ارسطویی در رسیدن بـه حقـایق الهـی و عرفانی ناتوان است. محـدودیت قـواي عقلانـی انسـان اجازة سیر و کاوش در تمام ساحت هستی را نمـیدهـد و، سرانجام، در پیشگاه و ساحت الهی سـر تعظـیم فـرو خواهد آورد و از شناخت عالم مجـردات عـذر خواهـد خواست.

از اینرو، کسی که به مقام کشف و شـهود نرسـیده حکیم شمرده نمیشود و حکمت تنها با علـم حضـوري به دست میآید: »حقیقة الحکمه انما تنال من العلـم اللـدنی و مـا لم یبلغ النفس هذه المرتبه لا تکـون حکیمـا.)«ملاصدرا، (41 :1363 و آنچه به حضور و مشاهده به دسـت آیـد عـین الیقـین است که در افادة یقین، قويتر از برهان فلسفی که علـم الیقین است میباشد. بنابراین، نتیجـه برهـان حقیقـی بـا نتیجه کشف و شهود نمـیتوانـد مخـالف باشـد. »فکیـف یسوغ کون مقتضی البرهان مخالفا لموجب المشـاهده.)«ملاصـدرا، (315/2 :1410 تعالیم هرمس مبتنی بر مکاشفههاي اوسـت و حکمت خود را از یک تجلی عرفانی به دست میآورد.

»حواس من در خوابی عرفانی از کار بازماند، نه یک خواب آلودگی از سر خستگی و بیخبرانه بل یـک خـلأ هوشیارانه و آگاهانـه. از جسـم خـویش رهـا گشـتم، در تفکراتم فرو رفتم و هنگامی که اوج مـیگـرفتم پنـداري، هستی وسیع و بیکرانی را دیدم که مرا ندا در داد: هرمس، در جست و جوي چـهاي؟ پرسـیدم: تـو کیسـتی؟ مـن راهنماي توأم، عقل اعلی، تفکر آتوم خداي واحد همیشه و همه جا با توأم، آمال تو را میدانم ... تمنا کردم: بـه مـن بنما سرشت واقعیت را. مرا از معرفت آتوم موهبت فرمـا. ناگهان همه چیز در برابرم تغییر کرد. واقعیـت در یـک آن گشوده شد. منظري بیکران را دیدم. همـه چیـز در نـور حل شد «... (هرمس، (61 :1384

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید