بخشی از مقاله

مقدمه

از دیرباز، ارباب ادیان، اهل فلسفه و اهالی علـم، هـر کـدام در پـی شـناخت آدمـی برآمده و هر کدام به پرسشهـای مختلـف در بـاب آدمـی، پاسـخهـای متفـاوتی ارائـه کرده اند. بدیهی است که هرگونه تغییر در تفسیر ما از انسان، مسـتلزم تغییـر در چیـنش نظام سیاسی و عناصر موجود در آن است. به تعبیر دیگر، از اصول مسـلﹼم ایـن تحقیـق، اعتقاد به ارتباط تولیدی بایدهای سیاسی بر هستهای انسانشناسـانه اسـت کـه اینـک سعی میشود این مهم از دیدگاه امام خمینـی1 بررسـی گـردد. البتـه ذکـر ایـن نکتـه ضروری است که هر چند معمولاﹰ مباحث انسانشناسی، فارغ از مباحث انسـانسـازی و خودشناسی طرح می گردند، لیکن این دو در کلام امام خمینی، سخت در هم تنیـدهانـد. اساساﹰ در آثار امام خمینی، خودشناسی، درس انسانشناسی و سپس انسانسـازی اسـت. اینک تلاش می کنیم مهمترین مباحث انسان شناسی از منظر ایشان را بررسی نماییم. لـذا نمونههایی از سخنان و رفتارهای سیاسی ایشان را در این راستا تبیین خواهیم کرد.

اهمیت انسان شناسی
دین اسلام، اهمیت زیادی برای انسان قائـل اسـت؛ چنانکـه در قـرآن مجیـد بارهـا
واﮊگان »آدم«، »بشر«، »انسان«، »انـس«، »انسـی« تکـرار شـده اسـت1 و در آنهـا وجـوه
مختلف انسانی، مورد مدح یا ذم قرار گرفته است.2 علاوه بر این، یـک سـوره از قـرآن
سوره کریم ( (76، به نام انسان، نامیده شده است.
تفکر امام خمینی1 نیز محصول همین فرهنگ اسلامی است. مطالعه آثار و سـلوک
رفتاری ایشان ثابت می کند که اندیشه و عمل امام خمینی مرتبط با انسـان اسـت. او نـه
سال تنها با اخلاق، عرفان، حکمت متعالیه، فقه و بـالأخره سیاسـت، همـدم اسـت، بلکـه از
/شانزدهم اساتید این حوزه هاست و آثار بسیاری را در این زمینه ها به یادگار نهـاده اسـت. توجـه
داشته باشیم که غایت اخلاق، تربیت نفس آدمی است. عرفان با سیر و سـلوک نفـس و
ارةشم
شناخت انسانِ کامل آمیخته است. در حکمت متعالیه، مباحث نفسﹺ فلسـفی خودنمـایی
/دوم
می کند. در فقه، تمام تلاش برای این است که آدمی اوامر و نواهی الهـی را در مملکـت
60پیاپی
وجود خود پیاده کند و سرانجام حوزه سیاسـت نیـز عرصـه ای اسـت کـه در آن سـعی

58


می شود، اراده و کنش انسانها در مسیر مقاصد حکومت و جهت نیل به اهـداف سیاسـی ساخته، تقویت و هدایت شود. موضـوع تمـامی ایـن رشـته هـا بـا انسـان ارتبـاط دارد. ازاینرو، تا هنگامی که شناخت درستی از انسان ارائه نشود، اجرای این امور، آسان و یا مفید نمی نماید. البته جا دارد تأکید کنیم که ایشان همواره به این حوزهها از دریچه دینی نگاه می کنند؛ چرا که او قبل از هر عنوانی، عالم دینی بوده و افق نگاهش رسالت انبیا و پیام کتب آسمانی خصوصاﹰ قرآن کریم بوده است.

دغدغه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در باب انسان شناسی، وصف ناپذیر است؛ به طوری که حجـم بسـیاری از آثـار مختلـف ایشـان بـه انسـان و ابعـاد وجـودی آن اختصاص دارد. او با اینکه اهل کتمان است، ده ها نامه عرفانی مرتبط با این مسـأله را به دوستان و نزدیکان خود نوشته است و در هر فرصتی ابعاد وجودی انسـان و لـزوم خودسازی، خصوصاﹰ در جوانی را تذکر می دهد و در کتاب هایی چون »آداب الصلوة«، »سرالصلوة«، »تفسیر سوره حمد« و »چهل حدیث« نکته های بسیاری را درباره شـناخت نفس و نحوه تربیت آن بیان می کند. همچنین کتاب مستقل »شرح حدیث جنود عقـل و جهل« ایشان، کتاب اختصاصی ای است جهت شناخت جزئی تر انسان و قوای انسانی به منظور »هدایت به کیفیت استکمال نفوس و تنزیه و تصـفیه آن« (امـام خمینـی، 1377،

ص.(57

به هر روی یکی از نقاط عزیمت امام خمینـی بـه سـوی سیاسـت، مؤلفـه انسـان و شناخت و تربیت اوست. ایشان درباره اهمیت انسانشناسی معتقدند که » اصلاﹰ موضـوع بحث انبیا، انسان است. همه انبیا از آدم تا خاتم موضوع بحث شان انسان است. به هـیچ چیز دیگر هیچ فکر نمیکنند. بـه انسـان فکـر مـیکننـد؛ بـرای اینکـه همـه عـالم هـم خلاصهاش انسان است... انسان اگر درست بشود، همه چیز عالم درست میشود« (امـام خمینی، 1378، ج10، ص.(67-68

کتابهای یاد شده، هر چند بیشتر متعلق به سالهای پیش از نهضت انقلاب اسلامی است؛ اما روشن است که در جریان نهضت و پس از پیـروزی انقـلاب اسـلامی، رفتـار سیاسی، گفتار و بیانیه های ایشان، حتی در آنها که به غایت سیاسی مـینمایـد، در واقـع بسط انسانشناسی و انسانسازی برای جامعه اسلامی و جامعه جهانی است. این ادعا را

سلمانیان حسنعلی / ایشان سیاسی بینش بر آن تأثیر و 1خمینی امام اندیشه در انسان


59

60پیاپی /دوم ارةشم / شانزدهم سال

60


می توان با بررسی و واکاوی بیانیهها، پیامها، فرمانها و سخنرانیهای ایشان و بـالأخص در وصیتنامه سیاسی ـ الهی ایشان اثبات نمود. در این خصوص بـه عنـوان نمونـه بـا توجه به بررسی ای که نگارنده انجام داده اسـت، مـی تـوان مـدعی شـد کـه در تمـامی دیدارهایی که مسؤولین نظام با رهبر کبیر انقلاب اسلامی (غالباﹰ در اعیاد یا مناسبتهای مذهبی) داشته اند، رهبر سیاسی انقلاب در جایگاه یک معلم اخلاق، مشاهده می شود که دائماﹰ تزکیه و تربیت را که در راستای انسانشناسی و انسانسازی است، مورد تأکید قرار می دهد و از همه کارگزاران نظام می خواهد که جهت تسهیل امور و پیشـرفت کشـور و تعالی خود و جامعه، خودسازی را فراموش نکننـد. در ایـن جلسـات بعضـاﹰ بلنـدترین مضامین عرفانی قابل طرح را با عالیترین مسؤولین سیاسی در میان می گذارد و به آنهـا هشدار می دهد که مراقب معرفت و فهم خود نسبت به جایگاه انسـان و مقـام خداونـد متعال باشند و آن را رعایت کنند. به عنوان نمونه می توان به دیـدار روز 21 تیـر 1362 اشاره کرد؛ دیداری که در آن با مسؤولین کشور، حقایق مهمـی دربـاره جایگـاه انسـان کامل، چرایی و حقیقت عبادات، تهذیب اخلاق و بعثت انبیا و مانند آن طرح میگردد.

رهبر کبیر انقلاب، بارها در رمزگشایی از راز عقبماندگی جهان اسلام بهنکته دقیقی اشاره و تأکید میکنند که آن را از زبان دیگران مشاهده نمیکنیم. آن نکته دقیق چیست؟ بهتر است پیش از پاسخ به این پرسش، به نکتهای توجه شود و آن اینکه متأسـفانه بایـد گفت غالب کسانی که به پژوهش در باب راز عقـب مانـدگی جهـان اسـلام علاقـه منـد شده اند، دارای ذائقه غربزدگی بوده اند. آنها یا به استعمار نپرداخته انـد و یـا اگـر انـدک سخنی از آن گفته اند، سعی کرده اند نقش غرب را در عقب نگهداشتن دنیای اسلام و نیز جهان سوم ناچیز جلوه دهند. به همین منظور، آنهـا نوعـاﹰ اسـتعمار را، نـه علـت؛ بلکـه معلول عقبماندگی ما می دانند.3 آنها بیدرنگ با گذری برقآسا از پدیده مهم اسـتعمار، به سراغ عوامل درونی می آیند و در اینجا با بسـط عوامـل نـامؤثر یـا کمتـر اثرگـذار و بزرگنمایی آنها و قلمفرسایی درباره آنها تمام تقصیر را متوجه گذشته سنتی ما بگذارند و به بهانه نقد سنت و نفی استبداد، دین و مؤلفههای دینی را نیز یا کنار می نهند یا سعی میکنند خوانشی مدرن و همنوا با مدرنیته از دین ارائه دهند. این سخن اگر چه یکپارچه روشنفکران عرب را در بر نمی گیرد، اما درباره عامه روشنفکران ایران صادق است. بررسی


آثار 200-150 ساله روشنفکری در ایران؛ یعنی تقریبـاﹰ از میـرزا ملکـمخـان ارمنـی تـا روشنفکران دینی کنونی، به خوبی نشان می دهد که آنها پدیـده اسـتعمار را از معـادلات عقبنگهداشته شدگی ما کنار مینهند و در مورد عوامل داخلی نیز به جای فهـم درسـت و مجتهدانه دین، وجود دین یا قرائت اصیل از دین را برنتافته، حتی آن را مضر به حال اجتماع و رشد جامعه می دانند. 4 تفصیل این مطلب را به جای خودش واگذار می کنـیم. اما عجالتاﹰ اکنون باید به پاسخ امام خمینی1 به این موضوع برگردیم. بهراسـتی تحلیـل حضرت امام از چرایی عقبماندگی ما چیست؟ در پاسخ باید بـه سـراغ عنصـر »عـدم تزکیه« رفت. به اعتقاد ایشان راز عقب نگه داشته شدگی ما ایـن اسـت کـه در نظـام هـای سیاسی موجود در کشورهای جنوب از جمله جهان اسلام، کسانی در مصدر امور قـرار گرفتند که انسانهای تزکیهشده و فرزانه ای نبودند (همان، ج9، ص.(134 به باور ایشـان ، بی تقوایی و عدم فرزانگی، موجب سیهروزی ملتهاست و به بیان ساده و روشن تر »آن قدر که انسان غیر تربیت شده، مضر است به جوامع، هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آن قدر مضر نیست« (همان، ج14، ص.(153

حتی اگر بپذیریم ستم قدرتهای داخلـی و خـارجی (اسـتبداد و اسـتعمار) سـبب درجاماندن ملتهای مسلمان شده است (همان، ص (81 ـ که بـه نظـر، ایـن دو علـت، سهم فراوانی در این مسأله دارندـ ، باید بگوییم این پذیرش ظلم نیز در نهایت، ناشی از عدم تربیت و تزکیه ملتهاست. طبق بیان امام خمینی »زیر بار ظلـم رفـتن، مثـل ظلـم کردن، هر دواش از ناحیه عدم تزکیه است؛ ... اگر ما به این ]تزکیه[ رسـیده بـودیم، نـه حال انفعالی پیدا میکردیم برای پذیرش ظلم و نه ظالم بودیم. همـه از ایـن اسـت کـه تزکیه نشدیم« (همان، ج18، ص5.(499

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید